روانشناسی عزاداری- ۵
روانشناسي دشمنان امام حسین در کربلا
17 خرداد 1388 ساعت 10:40
مناسک-مرتضی عظیمی: همه ميدانيم كه بسياري از كساني كه در قتل امام حسين(ع) شركت كرده بودند از سربازان و فرماندهان پاي ركاب حضرت علي (ع) بودند. اينها واقعاً امام حسين را دوست داشتند. چگونه اينهايي كه حسين را دوست داشتند و حتي تصور جنگ با حسين را نميكردند راضي به شركت در قتل او شدند؟ چگونه با وجودي كه پدر و مادر و جد حسين براي اينها آشكار بوده باز مرتكب اين عمل شدند؟
همه ميدانيم كه بسياري از كساني كه در قتل امام حسين(ع) شركت كرده بودند از سربازان و فرماندهان پاي ركاب حضرت علي (ع) بودند. اينها واقعاً امام حسين را دوست داشتند. چگونه اينهايي كه حسين را دوست داشتند و حتي تصور جنگ با حسين را نميكردند راضي به شركت در قتل او شدند؟ چگونه با وجودي كه پدر و مادر و جد حسين براي اينها آشكار بوده باز مرتكب اين عمل شدند؟
در اين نوشتار سعي میکنیم از نظر روانشناسي نگاهي داشته باشيم بر كساني كه به تمام ايمان و عدالت پشت كردند و مرتكب عملي شدند كه تاريخ تا هست آن ها را فراموش نخواهد كرد.
نفوذ اجتماعي
اليوت ارنسون در تعريف روانشناسي اجتماعي ميگويد: «روانشناسي اجتماعي شامل نفوذ يك فرد بر فرد يا افرادي ديگر است. اين نفوذ در دو بعد انديشه و عملكرد صورت ميگيرد». در برابر اين قبيل نفوذهاي اجتماعي آدمي به شيوههاي متفاوتي پاسخ ميدهد. در برخي موارد كه روانشناسان آن را متابعت مينامند از درخواستهاي نفوذكننده پيروي ميكنيم اما الزاماً باورها و نگرشهاي خود را تغيير نميدهيم.
در موارد ديگر قانع ميشويم كه نفوذ كننده درست ميگويد و باورها و نگرشهاي خود را تغيير ميدهيم. به اين عمل درونيسازي گفته ميشود.
در بعضي موارد نيز در برابر نفوذ مقاومت ميكنيم و احتمالاً حتي طغيان علني نشان ميدهيم. از اين روي با توجه به هجمهاي كه عليه امام حسين(ع) و يارانش صورت گرفته بود، تا جائي كه به آنها «خارجي» ميگفتند، نشان ميدهد كه نفوذ اجتماعي دستگاه يزيد و عبيدالله چنان بوده كه مردم اصولاً كور و كر شده بودند و تنها متابعت ميكردند. اما از شواهد تاريخي بر ميآيد كه اين نفوذ تنها در رفتار و عمل آنها بوده است، چرا كه با افشاگريهاي حضرت زينب(س) و حضرت سجاد(ع) مردم زشتي عملشان پي ميبرند. اما چه عواملي باعث شدند كه با وجود معرفي چندباره امام در روز عاشورا شنوندهاي پيدا نشود و واقعه عاشورا اتفاق بيفتد. در اين جا به چند مورد آنها اشاره ميشود.
فرديتزدائي
لوبون در كتاب خود تحت عنوان جماعت مينويسد: «جماعت همواره از نظر عقلي پستتر از فرد به تنهايي است. شخص در ميان توده موجودي متلون، ساده لوح و بي تحمل است. و خشونت و درنده خويي موجودات ابتدايي را نشان ميدهد. لوبون معتقد بود كه رفتارهاي پرخاشگرانه و غيراخلاقي تودههاي خرابكار به صورتي واگيردار، مانند بيماري بين تودهها يا جماعتها پخش ميشود و احساسات اخلاقي و خويشتن داراي شخص را از بين ميبرد. اين وضعيت باعث ميشود كه جماعت دست به اعمال ويرانگرانه اي بزند كه هيچ كس به تنهايي مرتكب آن ها ن ميشود.
بنابراين اين اتفاق باعث «نافردي شدن» افراد ميشود، شخص هويت خود را از دست ميدهد و به صورتي گمنام درگروه حل ميشود كه اين حالت سبب كاهش محدوديت هاي معمول در برابر رفتارهاي تكانشي و سركشي و طغيان ميشود.
شايد اگر امام حسين(ع) با تك تك اين ا فراد مواجه ميشد و با آن ها صحبت ميكرد آن ها قانع ميشدند و دست از مقابله ميكشيدند اما همچنانكه گفته شد عمل جمعي باعث ميشود كه اولاً افراد خود را مسئول عمل خود ندانند و ثانيا بگويند ما تنها نبوديم و همه افراد در آن دست داشتهاند. چرا كه اثبات شده است كه وقتي مصيبتي بر جمع حادث ميشود تحملاش آسان تر از زماني است كه تنها يك فرد آماج آن قرار گيرد.
همسوئي با اكثريت
آدمي در گروه ممكن است خود را در برخي زمينهها در اقليت ببيند. اين مسئله يكي از واقعيتهاي زندگي است كه بيشتر آدم ها به آن خو كردهاند. اگر به اين نتيجه برسيم كه اكثريت، منبع اطلاع معتبرتري است تا تجربه شخصي ما، ممكن است نظر خود را تغيير دهيم و با عقيده اكثريت همسو شويم.
اما موقعيتي را فرض كنيد كه نظر خودتان درست است و گروه اشتباه ميكند آيا در چنين شرايطي تسليم شرايط ميشويد و با آن اوضاع و شرايط همسوئي ميكيند؟ چرا با وجودي كه همه ميدانستند حسين(ع) كيست او را كشتند؟ در واقع حادثه عاشورا در شرايطي اتفاق افتاد كه همه ميدانستند حق با كيست و كدام جبهه حق است و كدام ناحق. اما چرا؟
در زندگي روزمره ما در مواردي اختلاف نظر داريم. مثلاً قضاوتهايي از اين قبيل كه كدام سياست اقتصادي بيش از همه تورم را كاهش ميدهد. و از بين دو تابلوي نقاشي كدام يك زيباتر است. در اين موارد انتظار ميرود كه گاهي اوقات نظري سواي ديگران داشته باشيم و حتي ميدانيم كه مخالف منحصر به فرد بودن در گروهي كه بقيه افرادش اتفاق نظر دارند، هر چند ناگوار باشد باز هم شيوه موجهي به حساب ميآيد.
اما موقيعيت عاشورا يك موقعيت استثنائي است. در اين جا فرد با كساني روبرو ميشود كه به اتفاق با نظر وي در مورد اين كه حسين را نبايد كشت، مخالفند. در نظر بگيريد كه در چنين شرايطي مخالفت با راي اكثريت به چه معناست. درست همان گونه كه قضاوت گروه براي فرد غيرقابل درك به نظر ميرسد فرد نيز بر اين باور است كه مخالفت او براي گروه غير قابل درك خواهد بود. چه بسا او را از گروه طرد كنند و يا بيشتر از آن جانش هم به خطر بيفتد.
تاكنون عوامل چگونگي اتفاق افتادن عاشورا را مروری کردیم. اما چرا برخي افراد مثل حربن يزيد رياحي با تمام اين تطميعها و فشارهاي گروهي با نظر جمع به مخالفت ميپردازند و به سوي امام حسين(ع) ميآيند؟ چه چيزي باعث ميشود كه اين آدم مثل سايرين اسير تبليغات مسموم نميشود و ميتواند راه را از چاه تشخيص دهد. براي دانستن اين مسئله نيازمند توصيف نظريه صفات هستيم.
نظريههاي صفات (خصلتها) در حيطه شخصيت مبتني بر اين فرض است كه رفتار در موقعيتهاي گوناگون بسيار همخوان است. ما اصولاً براي فهم رفتار ديگران ويژگيهاي دروني آنها را در نظر ميگيريم. حر از همان ابتدا با مماشات و مؤدبانه با امام حسين و يارانش برخورد ميكرد. طوري كه پشت سر امام قرار ميگرفت و نمازش را به امامت ايشان به جاي ميآورد و نقل است كه هيچ گاه به حضرت و يارانش بي احترامينكرد و سخن درشت نگفت.
وي اهل تفكر و تعمق بود واز مقابل سخنان امام بيتفاوت نميگذشت. يكي ديگر از ويژگيهاي افرادي كه اسير تبليغات غلط نمیشوند داشتن اعتماد به نفس و كرامت انساني بالا ميباشد. افرادي كه عزت نفس پاييني دارند مدام دنبال يك جان پناه يا شخص قدرتمند ميگردند تا اعمالشان را پشت سر آن پنهان كنند اما كسي كه عزت نفس بالائي دارد وضعيت موجود را تحليل ميكند و در آخر به نتيجهاي ميرسد كه محصول انديشه خودش است چه بسا اين تصميم عواقبي بس خطرناك هم براي او داشته باشد.
در نتيجه ميتوان وي را از جمله انسانهايي دانست كه در مقابل نفوذ تبليغات مسموم مقاومت ميكند و باورهاي و نگرشهاي خود را تغيير ميدهد. و جالب اين كه تحت نفوذ كسي هم قرار ميگيرد كه پيامدش آزادي و رهايي از بند بندگي غير خداست.
کد مطلب: 6973
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/6973/روان-شناسي-دشمنان-امام-حسین-کربلا