کد مطلب : ۷۵۱۵
هنر عاشورایی
درباره تعزیه
«شبيهگرداني» يا «شبيهخواني» يا «تعزيه» نمايشي بوده است در اصل برپايه قصهها و روايات مربوط به زندگي پيامبر اسلام و بهويژه رخدادها و فجايعي كه در محرم سال ۶۱هجري در كربلا براي امام حسين(ع) و خاندانش پيش آمد؛ ولي بهزودي گسترش يافت و همه جنبههاي داستاني و تفنني فرهنگ توده را شامل شد.
برخی پژوهشگران، پیشینه تعزیه را به آیینهایی چون مصائب میترا، سوگ سیاوش و یادگار زریران باز میگردانند و برخی پدید آمدن آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناتولی و مصر و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانههای تاریخی در فرهنگهای هند و اروپایی و سامی را در پیدایی آن کارساز دانستهاند.
ولی به گمان بسیار، تعزیه جدا از شباهتهایش با عزاداریهای آیینی گذشته، شکل تکامل یافتهتر و پیچیدهترِ سوگواریهای ساده شیعیان سدههای نخستین برای شهدای کربلا است.
تاریخچه تعزیه
اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیهخوانی امروز گمان کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشامد عاشورا از سوی گواهان عینی واقعه کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از عاشورا به اسارت رفتند، در واقع از هنگامی که قافله اسرا به طرف شام حرکت کردند.
برخی شبیهخوانی و برپایی تعزیه را جهت تماشای عینی واقعه کربلا را به یزید که گویا از عاملین واقعه کربلا خواسته بود تا اعمال زشتی را که مرتکب شدهاند نمایش دهند و برخی به صفویه، دیالمه و قاجاریه نسبت دادهاند.
در ابتداییترین شکل اجرای تعزیه، تنها دستههایی به کندی از برابر تماشاگران میگذشتند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علم هایی که بیشباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز هم آوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا و شهادت امام حسین(ع) و گاهی نیز امام علی (ع) را به مردم یادآوری میکردند.
در مرحله بعدی آوازهای دسته جمعی کمتر و نشانهها بیشتر شد و یکی دو واقعه خوان نیز به آنان اضافه شدند که واقعه را برای تماشاگران نقل کرده و سنج و طبل و نوحه آنها را همراهی میکرده است.
چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیهسازی و نشانههای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصائب خود را شرح میدادند.
مرحله بعد گفت و شنید شبیهها با هم بود و در نهایت پیدایش بازیگران.
اوج تکامل تعزیه در دوره ناصرالدینشاه (۱۲۶۴- ۱۳۱۳) بود زیرا به تعزیه علاقه فراوانی داشت.
تکیه دولت که به دستور ناصرالدینشاه ساخته شد، در ترویج تعزیه بسیار مؤثر بود. تعزیهخوانانِ آنجا که در حقیقت تعزیهخوانِ دولتی بودند، زیر نظر «مُعین البُکاء» در برابر شاه و درباریان تعزیه میخواندند.
تعزیههای درباری در زمان قاجاریان بهویژه در دوره ناصرالدین شاه، از یکسو شاه را سرگرم میکرد و از سوی دیگر سبب عوامفریبی و دیندارنمایی او میشد و شاید به همین دلیل است که از دیدگاه تاریخی شکوفايی تعزيه در اين دوران تنها مرهون توجه شاه و اشراف به تعزیه نبوده است. بلکه بيشتر مديون وجود تعزيهگردانهايی است که با ابتکار و خلاقيت خود لباس تازه ای به قامت تعزيه دوختند؛ بدون آنکه در اصول آن تغییری ایجاد کنند.
با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن «رضاخان ميرپنج» (۱۳۰۴-۱۳۲۰ش)، به ویژه در دهه دوم سلطنتش، دوران شکوفايی تعزيه هم به سرآمد. سوگواریهای ماه محرّم محدود شد و ممنوعیتهای متعددی بهوجود آمد و بهتدریج برگزاری رسمی مجالس تعزیه متوقف شد اما اجرای آن در روستاها کمابیش ادامه یافت.
رضاخان به دلايل سياسی و شاید کینهای که به سنتهای مذهبی ايران داشت، برگزاری تعزيه و هر نوع مراسم مذهبی را در ايران ممنوع اعلام کرد تا تعزيه از تکيه دولت و ديگر حسينيه ها و نمايشخانههايی با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود.
در دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰-۱۳۵۷ش)، پرویز صیاد از ۱۳۳۸تا ۱۳۴۹شمسی، چند مجلس تعزیه را بر روی صحنه نمایش(تئاتر) آورد.
در ۱۱۳۵۵شمسی نیز «مجمع بینالمللی تعزیه» با شرکت و سخنرانیِ بسیاری از صاحبنظران و تعزیهشناسان ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد و تعزیههایی نیز در آن به اجرا درآمد.