تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۲۹
۰
کد مطلب : ۱۰۵۴۳

عاشورای حسين (ع) و عاشورای شيعه

محمد اسفندياری
عاشورای حسين (ع) و عاشورای شيعه
در دهم محرم ۶۱، در گوشه‌ای از جهان اسلام واقعه‌ای صورت بست که با گذشت قرن‌ها از آن، نه‌تنها فراموش نشده که فروزان‌تر شده است. آن رخداد عبارت بود از کشته‌شدن فرزند پیامبر (ص) به دست مدعیان پیروی از همان پیامبر! از آن تاریخ، به‌قدری از آن عاشورا سخن رفته است که اکنون ما وارث دو عاشورا هستیم؛

عاشورای حسین (ع) و عاشورای شیعه.

این نوشته چندی اشارات و تنبیهات را شامل است، درباره این دو موضوع:

حماسه عاشورا
عاشورا هم اوج حماسه است و هم تراژدی. چشم تاریخ، چنین حماسه شکوه‌بار و چنین تراژدی خونرنگی را، در سراسر حیات بشر، هرگز ندیده است. رامایانه و ایلیاد و اودیسه و انه‌ئید و شاهنامه و هملت را چه جای قیاس با کتاب عاشورا؟

عاشورا، حماسه است؛ از آن‌رو که امام حسین (ع) یک‌تنه و بی‌سلاح، رویارویی حکومتی سفاک ایستاد. به یزید دست بیعت نداد و گفت: «کسی مانند من، با کسی مانند یزید، بیعت نخواهد کرد. (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعـ‹ لدرر اخبار الائمـه الاطهار (چاپ دوم: بیروت، مؤسسـ‹ الوفاء، 1403)، ج 44، ص 325) در مقابل زور، گردن خم نکرد و تن به ذلت نداد و آشکارا گفت: «مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت.» (همان، ج 44، 192) ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد؛ اما همه زخم‌ها در جلو بدنش بود؛ بدان رو که به دشمن پشت نکرد. (همان، ج 45، ص 82)

درباره تعداد شهدای کربلا اختلاف است: از 73 تن تا نزدیک به دویست نفر و بیشتر گفته‌اند. سخن من در این باره نیست، بلکه در این است که امام حسین (ع) با همه هستیش کشته شد؛ کم یا زیاد. کمال جود به بذل موجود است و آن حضرت همه موجودی خود را در این حماسه داد. کسی از یاران و خویشانش نبود تا کشته نشود؛ نه اینکه بود و کشته نشد؛ پس تعداد شهدای کربلا نه 73 نفر که «همه نفر» است.

هنگامی که گفته می‌شود، تعداد شهدای فلان مبارزه چند هزار نفر بودند و تعداد شهدای کربلا 73 نفر، این رقم اندک می‌نماید. حال آنکه چنین نیست و شهدای کربلا همه مجاهدان کربلا بودند. در آنجا همه حاضران کشته شدند؛ بنابراین تعداد شهدا «همه‌تن» هستند.

تأکید بر عدد شهدای کربلا، عظمت این حماسه را نشان نمی‌دهد، بلکه اگر عنایت شود که در آنجا همگی به شهادت رسیدند. می‌توان دریافت که این حماسه چسان عظیم بود. سیلونه می‌نویسد:
«در همه ادوار و در لوای انواع حکومت‌ها، بالاترین کار روح این است که خود را نثار کند تا خود را بجوید، خود را فنا کند تا خود را بازیابد. انسان چیزی به‌جز آنچه می‌دهد، ندارد. (اینیاتسیو سیلونه، نان و شراب، ترجمه محمد قاضی) و امام حسین (ع) نه‌تنها خود را نثار کرد که همه یاران و خویشانش را از میان شهدای کربلا در حدود شانزده نفر از خانواده آن حضرت بودند؛ از برادرش که دستش بود تا فرزندش که چشمش بود.

پیران و پاسبانان وضع موجود و سازگاران با روزگاران هرچه حضرت را اندرز دادند که بنشیند و صبر پیش گیرد و با مشت به مصاف درفش نرود، کارگر نیفتاد و با کمتری عِده و عُده، بزرگ‌ترین حماسه تاریخ را رقم زد و به همه انسان‌های در پس خود، آزادگی و ستم‌سوزی و ایستاده مردن را آموخت؛ مردنی که زندگی بدان غبطه می‌خورد.

راستی را چه حماسه‌ای بلندتر و ژرف‌تر از عاشورا؟ حماسه‌ای زمینی که در همین خاکدان پستی و پلشتی رقم خورد؛ اما چندان شگفت و شگرف است که افسانه و اسطوره را می‌مانَد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما