کد مطلب : ۲۲۶۸۱
یادداشت شفاهی عبدالحمید قدیریان از دیدههایش در سفر کربلایی اربعین
خدا میخواهد با عاشورا آینده ما را بسازد
اربعین امسال برنامه خدا را فاش کرد
عبدالحمید قدیریان نقاش، پژوهشگر، طراح صحنه و مدیر هنری سینما و مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری است. در بحبوحه سفر عظیم زائران حسینی(ع) به کربلا، با یار دیرینش شهریار بحرانی بار بستند و کربلایی شدند. اینک پس از مدتی از این سفر که قدیریان آن را «عجیب» میخواند، یادداشت شفاهیای منتشر کرده که به دیدهها و تجربیاتش از آن سفر مربوط میشود.
او معتقد است این اتفاق میتواند و باید موضوع اندیشهگری و تامل اهالی فرهنگ قرار گیرد، از این رو خود قدیریان تلاش کرده تاویلهای هنری و فرهنگیاش را از این سفر و پیادهروی به سوی کربلا عرضه کند. او و بسیاری دیگر از فرهنگپروران امیدوارند این تامل به شکل همهجانبه صورت گیرد و اتفاق عظیم اربعین اتفاقی ساده انگاشته نشود، بلکه ظرفیتهای فرهنگی گسترده آن مورد استفاده مسئولان و اهالی فرهنگ قرار گیرد.
یادداشت عبدالحمید قدیریان از این نظر قابل تامل است؛
بسمه تعالی
* بعد از اربعین سال گذشته توصیفات زیادی از حال و هوای اربعین شنیدم، پای هر منبری که می رفتم، سخنران را سرشار از اشتیاق می¬دیدم. اشتیاق نه به خاطر شلوغی اربعین و نه به خاطر زیارت حرم حسینی(ع) بلکه آنان می¬گفتند این صحنه آیهای است از آیات خداوند و اوست که این جمع را گرد هم آورده است. با این توصیفات اشتیاق همراه شدن با کاروان اربعین در من شعله ور شد. چرا که هر جا بویی از خدا استشمام شود باید به آنجا سراسیمه شتافت. با شهریار بحرانی تصمیم به رفتن گرفتیم. خداوند نیز ما را یاری کرد و توانستیم ویزا بگیریم و با هواپیما به نجف و از آنجا خودمان را به راهپیمایی رساندیم. وقتی در آن فضا قرار گرفتیم تازه متوجه شدیم که آقایان چه میگویند. خیل جمعیت از ۸۰ کشور جهان در آن مکان حضور داشتند یعنی مجموعهای از آدمها، با فرهنگهای متفاوت در کنار هم با کمال محبت و صمیمیت مسیر را به سوی امام طی میکردند.
تصور نمیکنم که هیچ حکم حکومتی بتواند این تعداد جمعیت را از حدود ۸۰ نقطه جهان در یک مسیر واحد و با کمال ادب و متانت جمع کند. چه بسیار زنانی که به همراه نوزادان و اطفالشان حضور داشتند! چه بسیار پیرمردان و پیرزنانی که به آنجا آمده بودند و با دیدنشان عرق شرم بر پیشانیمان مینشست؛ آنان صدها کیلومتر را عاشقانه در طول روزهای متمادی پیموده بودند تا سرخوش و خوشحال، و با ارادهای بینظیر، خود را در رودخانه عاشقی رها کنند. تفکر برانگیز است! مگر همه این جمعیت همچون دیگر انسانها در دنیا زندگی نمیکنند؟ کنار گذاشتن زندگی عادی و رفتن به سفری که خبرهایی از ناامنی به گوش میرسد، دل قرصی میخواهد؛ به عبارت دیگر این سفر عاشق میخواهد. به طور حیرت انگیزی عراقیها نسبت به مهمانان امام(ع) بسیار مهربان بودند و رفتاری پسندیده داشتند. خودشان به مزاح میگفتند ما ایام اربعین این گونه هستیم و بعد از اربعین جور دیگری می شویم.
* در طول جاده نجف تا کربلا موکبهایی قرار داشتند که مدام زائرین را به استراحت دعوت میکردند، اگر از خستگی مینشستیم سریع میآمدند و پای ما را ماساژ میدادند و اگر آنها را از اینکار نهی میکردیم، دلگیر میشدند ولی با اشتیاق کار خود را ادامه میدادند. در مسیر جلوی ما را میگرفتند، کفشهایمان را تمیز میکردند، چایی میدادند، قهوه میدادند، لقمههایی کوچک از کباب و غذاهای دیگر برایمان آماده میکردند.
یک جاده مستقیم، بدون هیچ مانعی به طوری که تا جایی که چشم کار میکرد فقط راهی پر از جمعیت دیده میشد. آدمهایی از فرهنگهای مختلف، اگرچه ایرانیهای زیادی در آنجا حضور داشتند اما حضور پرشور مردم کشورهای دیگر کاملاٌمشهود بود. اینکه میگویند « در اربعین خدا دیدنی است» واقعاً درست است؛ کاملاٌ معلوم است که خداوند دل این جمعیت را به سمت کربلا هم سو کرده و او ست که این صحنههای زیبا را ایجاد کرده است. در آنجا شاهد ترسیم تابلویی عظیم و حیرتانگیز بودیم که با بیانی هنری مفاهیم و هدایت¬هایی را متذکر می¬شد. ما به عنوان اجزای کوچکی از این تابلو مدام پیرامون خود را نگاه و شکر نعمت میکردیم.
* قرآن همه ما را به تدبیر، تدبر و اندیشیدن در آیات خدا و صحنههای پیشرو دعوت میکند. خداوند کسانی را که به آیاتش کم توجهی کنند دچار عذابی سخت میکند. چه خوب است که ما به آیات خداوند توجه کنیم و درموردشان فکر کنیم. در اربعین حسینی(ع) خداوند صحنهای را خلق کرد و در این صحنۀ به ظاهر ساده، اسلام «جهتدار» را به نمایش گذاشت. همه ما مسلمان هستیم اما نمیدانیم به کجا و کدام سو حرکت میکنیم و آینده پیش روی ما چیست؟ همه ما سعی میکنیم خود را با شریعت دین تطبیق دهیم اما به هدف خود نمیاندیشیم. خداوند در یک صحنه به ظاهر ساده و در مدت محدود جلوهای از اسلام جهتدار را به ما نشان داد، اسلامی که مسیر و مقصد دارد و مسیرش راهی مستقیم است به سمت امام و مقصدی که خود امام و ولایت است، میرسد. چرا که امام باب الله است و مجرای نزول نور الهی است.
* در اربعین همه چیز برای امام بود. لبخندها، بذل و بخششها، کار کردنها، محبت¬ها و حتی خیابانها همه و همه به سمت امام بودند. فکر میکنم راهحل ریشهای معضل فرهنگی ما را خدا در این صحنه نشانمان داد. جمعیتی از ۸۰ کشور در کنار هم به سوی مقصدی مشترک، در کمال محبت، صمیمت، ادب و بدون هیچ مشکلی و با یک هدف معین، حرکت کردند که این به معنای یک کار فرهنگی بزرگ است. در دست این مردم هیچ رسانهای نبود که بتوانند تبلیغ کنند و این حجم جمعیت را با این احساس زنده تربیت و جمع کنند. فرهنگ زیستن با امام(ع) این مردم را بامحبت کرده بود. در آن چند روز ما اسلامی را دیدیم که تعریف درستی از هویت دینی ارائه میکرد، اینکه ما میتوانیم همه را دوست داشته باشیم و همه تحت محوریت یک هدف واحد که رفتن به سمت امام(ع) است به مقصد برسیم.
آن روزها سوالاتی برایم بسیار پر رنگ شده بود. مانند اینکه، خداوند میخواهد چه کار کند؟ چرا این صحنه را به پا کرده؟ چرا این تعداد جمعیت را در یک جا جمع کرده است؟ اگر این صحنه یکی از آیات الهی است، که به قول بزرگان ما همین است، چرا خداوند این آیه را امروز به ما نشان میدهد؟ من به عنوان یک مسلمان دعوت شدهام در مورد اینها فکر کرده و خودم را در حد توان با خواست الهی هماهنگ کنم. خداوند مردم را برای چه صحنهای آماده میکند؟ چه اتفاقی پیش روی ما قرار دارد، که خداوند چنین صحنهای را با حضور امتهای مختلف بر پا کرده و آنها را در کمال محبت به وحدت، با فرهنگ با امام(ع) بودن آشنا میکند؟ آیا خدا میخواهد ما را آماده رویدادی کند؟
* فضا بهشت گونه بود. نور امام(ع) به قدری عظیم و تاثیرگذار بود که فضایی بهشت گونه را احساس میکردیم. گویی امام با نورش همه را به خود دعوت میکرد. یادم میآید انقلاب هم در چنین فضای نورانی برپاشد. در این نور همه همدیگر را دوست داشتند و به هم لبخند میزدند. امام خمینی(ره) زیباترین تعبیر را گفت و انقلابمان را انفجار نور خواند. حالا بعد از مدتها دوباره همان فضای بهشتگونه را در کربلا و با حضور جمعیتی عظیم و با فرهنگهای مختلف و متفاوت دیدیم.
در دورانی هستیم که دشمن تمام حیلههایش را به میدان آورده و غافل از آن است که (و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین)، حُب نسبت به امام(ع) در فطرت انسانها است و این یکی از جلوههای مکر الهی است که در اربعین جلوه کرده است. همه مهمانان این سفره که این صحنههای باشکوه را درک کردهاند، به کشورهای خود میروند و بدون آنکه رسانهای در دستشان باشد، با نقل دیدههایشان، این حادثه عظیم و زیبا را به همه پاک طینتان عالم اطلاع میدهند. گویا خداوند با این صحنه در جهان اسلام در حال اصلاح و تغییر فرهنگ میباشد. غریب نیست اگر در آیندهای نزدیک ببینیم چرخش فرهنگی عظیمی در امتهای اسلامی ایجاد شود. گفته شد سال گذشته پانزده میلیون و امسال بیست و دو میلیون در راه¬پیمایی شرکت کرده اند. مطمئناً سالهای دیگر جمعیت بیشتری حضور پیدا میکنند.
* خداوند این کار عظیم فرهنگی را برای چه شروع کرده؟ چه برنامهای دارد؟ یعنی ممکن است در طی چند سال آینده، با همزیستی و محبتی که در دلهای مسلمین ایجاد میشود، قسوره، همان شیر عظیم جهان اسلام شکل بگیرد و اسرائیلیان همچون گورخران با یک نعره شیر خانههای خود را ویران کنند و به سوی دریاها پا به فرار گذارند. این یعنی یک خیزش بزرگ فرهنگی! این صحنه را خداوند زمانی به پا کرده که گروه تکفیریهای داعش در حال تخریب چهره اسلام و خشن نشان دادن آن هستند. خداوند با زیباترین ترفند که هیچگونه نمیشود آن را تحریم و محکوم کرد؛ اسلام محبت و رحمت را به همه جهانیان معرفی میکند. در این صحنه خداوند اسلامِ مظلوم را معرفی میکند. گروه تکفیریها میگویند هرکس با ما نیست، بر ماست و شروع به کشتار میکنند، اما اسلامی که خداوند معرفی میکند همان است که امامش را مظلومانه به شهادت رساندهاند و پیروانش هم به طور عجیبی هم دیگر را دوست دارند و به هم محبت میکنند! بنابراین خداوند با این صحنه یک اسلام با قدرت و در عین حال لطیف را به جهانیان معرفی میکند.
* از نکات جالب در این راهپیمایی این بود که در طول مسیر هیچ گروهی عزاداری نمیکرد، گویا پیام تعقل را در سکوت عمیق راهپیمایی همه فریاد میزدند و به جای آن، همه در حال محبت کردن بودند؛ به طوری که از آن صحنهها تنها ادب و محبت به یاد مانده است. واقعاً اگر به عقل ما میرسید - که متاسفانه به خاطر درگیریهای سیاسی، نمیرسد - چه قدر باید هزینه میکردیم تا اسلام رحمت را در قالب یک حرکت فرهنگی به جهان معرفی کنیم؟ اما خداوند با این صحنه به صورتی لطیف، گسترده و تکرار شونده، هر سال اسلامِ با محبت، رحمان، جهانی و اسلامی که حتی به دشمنانش با رحمت نگاه میکند را به جهان معرفی میکند.
صحنههایی که ما در سفر اربعین دیدیم به قدری قابل تأمل بود که عقل و زبان من قاصر است از توصیف همه لایههای پنهان آن؛ فقط این را میدانم که همه ما باید در موردش فکر کنیم. بنابراین اولا از همه دعوت میکنم که در سالهای آتی در این راهپیمایی شرکت کنند و اهل تفکر در مورد آن بیندیشند و لایههای عمیقتر آن را توصیف کنند. نکند در چند سال آینده برنامهای برای تغییر حرکتهای جهانی باشد و ما از آن غافل شویم؟ اگر چنین باشد من کجای این برنامه قرار میگیرم؟ نکند ناخواسته در مقابل قرار گیرم یا منفعل باشم! میخواهم به عنوان یک مسلمان همه وجودم در مسیر برنامه الهی باشد! باید بیندیشم تا بتوانم خودم را با حرکتی که خداوند میخواهد انجام دهد تطبیق دهم. انشاء الله!
* در روز عاشورا جمع کثیری از دشمنان در مقابل امام حسین (ع) صف کشیدند و عدهای سست اراده با فاصلهای نه چندان زیاد روی تپهای جمع شدند و گریه و ناله سر دادند. آنها میگفتند: خدایا به حسین کمک کن! یکی از افراد دشمن به کنار آنها رفت و گفت: «مادرتان به عزایتان بنشیند، یا بلند شوید و به او کمک کنید و یا به سمت ما بیایید تا هر چه زودتر قائله را تمام کنیم». حال از خدا میخواهم که مرا در سپاه دشمن و یا از منفعلان قرار ندهد. خدایا کمک کن از کسانی باشم که برای رسیدن به هدف نهایی به امام خود یاری رسانم. کاروان اربعین لایههای پنهان زیادی دارد. خوب است نگاهمان را از قالبهای دنیایی فراتر برده این کاروان را آن گونه که هست بنگریم.
در صحنههایی که خداوند در اربعین نشانمان داد تمام عناصر لازم برای تفکر و تامل وجود داشت، باید اندیشید و از کنارش به سادگی عبور نکرد. گردهمایی اربعین را نباید صرفاً یک صحنه جذاب و حیرتانگیز بدانیم؛ نباید آن را امری اتفاقی و تصادفی بدانیم، زیرا کاملاً دست خدا در آن مشهود است و خداوند در حیطه عقل و در جهت تربیت برای رسیدن به هدفی عظیم این جریان را مدیریت میکند. معتقدم این حرکت کاملاً الهی است، چون خداوند حاکم بر قلبها ست و اوست که دلها را به یکدیگر نزدیک میکند، اوست که از طریق امام (ع) فضایی را ایجاد میکند که همه به هم مهر و محبت بورزند. منیت رنگ میبازد و دیگر اتفاق ناگواری رخ نمیدهد، چون امنیت با وجود امام برقرار میشود.
* تصویری که از راهپیمایی به یاد دارم، جادهای صاف و مستقیم بدون هیچ ابهامی، جادهای که هیچ مانعی در آن وجود نداشت و تا جایی که چشم کار میکرد میتوانستیم امتداد آن را ببینیم. جادهای که به سوی امام میرفت و همه چشم به انتهای مسیر داشتند و با اشتیاق حرکت میکنند. در دو طرف این جاده موکبهایی وجود داشت با مردمی مهربان که همه را تکریم میکردند. آنها از مهمانان با شربتها و غذاهای متنوع پذیرایی میکردند. آنان با رفتاری اغراق آمیز به همه محبت میکردند به طوری که باعث حیرت میشد. در گوشهای نشستم و به جاده و مردمی که در آن در حرکت بودند نگاه کردم و نیز در امتداد جاده به امام فکر کردم و این آیه از سوره حمد به یادم آمد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ - صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» گویی تصویر پیش رو مصداق تصویری این آیات بود. جادهای مستقیم که ما را به امام میرساند و در آن مملو بود از نعمتهای بسیار، که خود را لایق این عطاها نمیدیدیم.
واقعاً خداوند در قالب صحنهها، مفاهیم و صفات را به انسانها آموزش میدهد. در هر جای جاده بودیم امام و نورش را احساس میکردیم گویی این جاده از امام جدا نبود به عبارتی همه ما و جاده در امام بودیم. آری؛ برای همین بود که رفتارها آنقدر لطیف شده بودند. با امام بودن یا بهتر بگویم در امام بودن انسانها را لطیف میکند و بدون کوچکترین زحمتی موجب تربیت و اصلاح حالات و اخلاقیات میشود و اربعین مبین همین ادعا ست.
* وقتی اینگونه نگاه میکنیم و به سمت چنین فضایی حرکت میکنیم تمام قواعد سنجش عوض میشود؛ از منظر دنیایی ما همه درگیر ظواهر و قواعد دنیا هستیم و هر کاری میکنیم به سود و زیانش فکر میکنیم، حتی وقتی محبت میکنیم در گوشه ذهنمان به فکر برگشت محبتمان به خودمان هستیم، اما به محض اینکه اسم امام (ع) به خصوص امام حسین (ع) که کلمه «حب الهی» است میآید، قواعد عوض میشود. به همین علت بدون هیچ تبلیغاتی مردم از کشورهای مختلف در یک مسیر واحد در کنار یکدیگر جمع میشوند؛ آنها با خلوص به یکدیگر عشق میورزند. گویی قطعهای از بهشت بر زمین ایجاد شده است؛ بهشتی که اصلیترین خصوصیتش «امنیت» است. در آن فضا دیگر نه دغدغهای هست، نه درگیری و نه خطری! در سفر کربلا چشمانمان را روی هم میگذاشتیم و به راحتی میخوابیدیم، چون میدانستیم در کنار اماممان (ع) هستیم؛ این امام است که محور و مجرای فیض الهی است.
در این نقطه از زمین، مردمانی با فرهنگهای متنوع، جمع میشوند، و با یکدیگر مثل برادر و حتی صمیمیتر از برادر، مسیری را طی میکنند تا به امامشان برسند! آنها همه به یک نقطه نگاه میکنند نه به یکدیگر! یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که همواره یکدیگر را نگاه میکنیم تا عیب و ایرادی را بیابیم و بساط نقد را میگسترانیم! به همین دلیل است که محافل و مجالس منتقدان همیشه گرم است. باید همه به یک نقطه و هدف ارزشمند نگاه کنیم و آن امام است. در کنار امام گویی همه چیز و همه کس تجلی خیر میشوند و جز خییر نمیبینند. این چیزی است که حوزه فرهنگ ما کم دارد! چون فضای نیاز به امام پر رنگ نیست. ما در فضایی پر از نقد، بغض و عقده در حال کینهورزی هستیم. اگر به طرف امام برویم همه یکدیگر را دوست خواهیم داشت، این یکی از مهمترین و ارزندهترین پیامهای اربعین بود. در اربعین همه دعوت به خیر میشوند. خیر همان امام (ع) است. جمعیت راهپیمایان اربعین مصداق یک جامعه آرمانی و ایده آل است. نظام دارد، نظامی دقیق، در این آرمانشهر بهترین روش زندگی به نمایش درآمده است. این جامعه اسلامی در فضایی از خیر رشد میکند و امر به معروف تکثیر میشود. اما ما در جامعه معیارمان را منکرپروری گذاشتیم، چرا باید نهی از منکر پررنگتر از امر به معروف باشد! ولی در جامعه اربعین نظامی مبتنی بر خیر و نیکی دارد و مبنای آن امر به معروف است.
* خداوند حاکم بر هستی است و نه تنها ما بلکه همه کشورها را به سمت یک هدف واحد سوق میدهد؛ چه بخواهیم، چه نخواهیم، خداوند ما را حرکت میدهد و کسی هم نمیتواند مانع شود. اما چه قدر زیبا میشود اگر خود را با حرکت الهی هماهنگ کنیم. ما در فرهنگ نیاز به آسمان و فضایی برای نفس کشیدن با معیارهای آسمانی داریم. اصل جنس ما از آسمان است، اما از بد حادثه در عالم دنیا گیر افتادهایم. اصل ما نور ماست، اصل ما در آسمانها ست و جنس آن، از جنس ملکوت الهی است. ما مدام طالب نور هستیم، گاهی زور میزنیم و سعی میکنیم شبیه مفاهیم آسمانی را در دنیا ایجاد کنیم؛ سعی میکنیم باغی زیبا بسازیم که شبیه بهشت باشد! اما باید بدانیم که آن مفاهیم والا از جنس دنیا نیستند!
کاروان اربعین تمام دلها را از دنیا کند و به آسمان برد؛ محبت حاکم در اربعین جنسش آسمانی است، همان عنصری که گمشده ماست و مشکلات فرهنگی ما با نبودش ایجاد شده است. ما دینی را تعریف میکنیم که در آن آسمانش حجیم نیست. چرا باید هنرمندان به مباحث دینی گرایش نداشته باشند؟ کار هنرمند پرواز کردن است، اگر آسمان تمیزی برای پرواز در اختیارش بگذاریم غوغا میکند، اوج میگیرد و ما نمونه آن را زیاد دیدهایم! اما اگر آسمان تمیز را برایش مهیا نکنیم، شیاطین برایش فضا میسازند و آسمان را شبیهسازی کرده و هنرمند را برای پرواز در آن دعوت میکنند و این مشکلی است که ما الان به شدت با آن مواجهایم. گاهی میپرسیم چرا سینمای ما به افول کشیده شده است؟، چرا هنرمندان در حال فاصله گرفتن از دین هستند و یا چرا در مجامع هنری مطرح کردن مباحث دینی سخت است؟ در حالی که روح هنر با جنس دین بسیار هم سنخ است و بالقوه عظیمی در آن وجود دارد.
خداوند در اربعین آسمانی را در حجمی بسیار زیاد، و با نورانیت و شفایفت و درستی ایجاد کرده است؛ در این فضا برای همه جا هست، به قدری عظیم است که هیچ کس جای دیگری را تنگ نمیکند، همه به هم محبت میکنند، یکدیگر را نگاه نمیکنند، چون نگاهشان به سمت خداوند است. همه به خاطر خدا به سمت امام میروند و به همین خاطر به هم محبت میکنند، چون میدانند امامشان محبت کردن را دوست دارد و خدایشان رحمان و رحیم است. راهپیمایی اربعین یک عالم دیگری است، با معیارهای دنیایی قابل سنجش و توصیف نیست، فقط باید رفت و آن فضا و آسمانش را لمس کرد تا فهمید که معنای دعوت به ولایت چیست، در آنجا شکوه ولایت تا حد زیادی قابل درک است. چنین زیبایی و حلاوت عظیمی را هر انسان سالم و صادقی ببیند، محال است آن را پس زند.
* امام حسین (ع) از مکه که حرکت کردند، خود را برای شهادت آماده و مهیا کرده بودند. پس رسیدن به کوفه برایشان مطرح نبود. ایشان حرکت کردند، سرعت گرفتند و به سوی آینده رفتند. او از همه سبقت گرفت و به شتاب به سوی آینده رفت و مسیر حرکت بشر را تا ظهور تبیین کرد. برای همین است که در طول سالیان سال بعد از عاشورا همچنان خون عاشورائیان تازه است و میجوشد، همچنان همه انسانها برای فلاح و رستگاری به او نیازمندند. باید به عاشورا به گونهای بنگریم که در آن تبیین آینده را نتیجه بگیریم. کاروان عاشورا برای آموختن نیست برای همراه شدن است. ما در راهپیمایی شاهد آن بودیم که شور عاشورایی در اربعین به شعور تکامل یافته و این تکامل فرهنگی در طی سالهای آینده به کمال خود خواهد رسید.
سرعت اثر گزاری نور امام (ع) از سالهای گذشته به مرور زیاد شده است. هم نسلهای من وقایع زیادی را به یاد میآورند که خداوند ایجاد کرد و آنان دست خدا را به وضوح در آن رخ دادها دیدند. حدود ۳۶ سال پیش شاهد آن بودیم که با زیاد شدن نور امام (ع) انقلاب پیروز شد؛ و امام خمینی (ع) فرمودند: «انقلاب ما انفجار نور بود» و این اولین تجلی خداوند در شروع حرکت عظیم معاصر به سوی ظهور بود. خداوند بعد از آن با صحنههای پی درپی موجب حیرت همگان شد. در جنگ «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و در ماجرای طبس امام (ره) گفتند: «همه ما خواب بودیم و ریگها ماموران خدا بودند». و همچنین در کودتای نوژه، و خیلی از حوادثی که شاهد بودیم اراده الهی را دیدیم. در این اواخر هم در جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ اول غزه و نیز جنگ دوم غزه و... همه جهانیان شاهد نصرتهای الهی بودند و همه ناباورانه به این حوادث نگاه میکنند. اینها جلوههایی از بیدارگری الهی است. هرچه جلوتر میرویم این جلوههای عظیم را بیشتر میبینیم. خداوند با انقلاب اسلامی ایران برای جهان اسلام مرکزیت ایجاد نمود و به دنبال آن بیداری اسلامی را رقم زد. امام (ره) در وصیتنامهشان خطاب به مردم گفتهاند که از ملت شریف ایران میخواهم فشار تأمین احتیاجات دنیایی را از روی دوش دولت مردان بردارید و اجازه دهید تا دولت فرصت یابد انقلاب را صادر کند و به طرف حکومت واحد جهانی پیش برود. این امید ما است و اراده خداوند؛ انشاء الله.
* «هیچ برگی بیاذن الهی زمین نمیافتد» آیا این اراده خداوند نیست که ۲۰ میلیون انسان از ۸۰ کشور با پیشینه فکری متفاوت، را جمع کرده و به یک راهپیمایی واحد برای رسیدن به هدفی واحد کشانده است؟ آیا خدایی که هیچ برگی بیاذن او زمین نمیافتد این همه حوادث را مدیریت نکرده است؟ دشمنان ترفندهای زیادی را به کار بردند تا چهره اسلام و شیعه را خدشه دار کند ولی چه شد؟ ما همه شاهدیم که روز به روز شیعه سرافرازتر میشود و ایران و رهبری آن مورد توجه قرار میگیرد. گویا شیر جهان اسلام که پیکرهاش به مرور در حال شکل گرفتن است نیاز به روح و مغز دارد. حال با این منظر به جایگاه رهبری بنگریم تا علت نصرتهای پی درپی الهی را از ایشان بفهمیم. اگر این کلام درست باشد، آیا نباید در مورد نوع نگاهمان به رهبری باز نگری کنیم؟ آیا نباید رفتار رهبری را تربیت شده و هم سو شده با برنامه الهی بدانیم. خدایا؛ یاریمان کن تا در این زمان دچار فتنه نشویم و از ولایت فاصله نگیریم.
خداوند در راهپیمایی اربعین جلوههای زیبای شیعه را جار میزند. این تجمع نه تنها هیچ بهرهای از خشونت و نظامیگری ندارد بلکه پر از مهر و محبت و عشقورزی است! تجمعی که نه نظامی است و نه سیاسی، بلکه با حرکتی فرهنگی خود را معرفی و تثبیت میکند، تجمعی فرهنگی که زمینهساز به ظهور رساندن اراده خداوند است. درست است که ما دقیقاً نمیدانیم برنامه خداوند چیست، اما مکلف به تعمق و تفکر هستیم. چیزی که مسلم است برنامهای در پیش روست، پس ما باید خودمان را با آن برنامه هماهنگ کنم.
* به عنوان یک هنرمند موظفم دیدههایم را بیان کنم، یا اثری خلق کنم. من تنها این را میدانم که چه ما برویم و چه نرویم، چه حرکت کنیم و چه ساکن باشیم، خدا برنامه خود را جلو میبرد. اگر من مسئول فرهنگی بودم به جای انجام کارهای فرعی همت میکردم و نه با پول دولت، بلکه با پول خود مردم جاده وسیع و مستقیمی را از مرز کشور خودمان تا خود کربلا میکشیدم و طوری برنامهریزی میکردم که در طول سال همه مردم بتوانند بروند و بهره ببرند.
بیاییم کربلا و نجف را شهرهای کشور همسایه ندانیم و به جای آن بگوییم، «فضایی آسمانی» فضایی وسیع و زیبا و دارای فضل، که میتوان در آن به راحتی به طبقات و ارتفاعات عوالم بالا راه یافت. حسین (ع) همان کسی است که فطرس ملک، فرشتهای که بالهایش را از دست داده بود، به توصیه جبرئیل خود را به قنداقه او مالید و به شفاعت حسین خداوند او را مورد بخشش قرار داد. معتقدم اگر هزاران کار فرهنگی انجام دهیم به اندازه سفر به کربلا تأثیر ندارد. باید امکاناتی فراهم کرد تا همه به راحتی نه فقط در ایام اربعین بلکه در تمام سال خود را به کربلا برسانند. ما نیاز به «آسمان» داریم و اگر نمیتوانیم این آسمان را در کشور خودمان ایجاد کنیم، باید از این فرصت الهی استفاده کنیم، زیرا خداوند آسمان کربلا را برای همه تاریخ و همه نسلها برپا کرده است و ما میتوانیم همواره در آن نفس بکشیم. این یک فرصت خوب برای کسانی است که نگران دین مردم هستند، خداوند این شرایط را در اربعین ایجاد کرده است و ما میتوانیم به سادگی از آن استفاده کنیم؛ ایرانیان، باید جلودار باشند و یادمان نرود که خداوند ایرانیها را دوست دارد و به دلیل همین دوست داشتن از ما انتظار دارد. چه بهتر که خودمان برای همراهی با خداوند پیش قدم شویم.
او معتقد است این اتفاق میتواند و باید موضوع اندیشهگری و تامل اهالی فرهنگ قرار گیرد، از این رو خود قدیریان تلاش کرده تاویلهای هنری و فرهنگیاش را از این سفر و پیادهروی به سوی کربلا عرضه کند. او و بسیاری دیگر از فرهنگپروران امیدوارند این تامل به شکل همهجانبه صورت گیرد و اتفاق عظیم اربعین اتفاقی ساده انگاشته نشود، بلکه ظرفیتهای فرهنگی گسترده آن مورد استفاده مسئولان و اهالی فرهنگ قرار گیرد.
یادداشت عبدالحمید قدیریان از این نظر قابل تامل است؛
بسمه تعالی
* بعد از اربعین سال گذشته توصیفات زیادی از حال و هوای اربعین شنیدم، پای هر منبری که می رفتم، سخنران را سرشار از اشتیاق می¬دیدم. اشتیاق نه به خاطر شلوغی اربعین و نه به خاطر زیارت حرم حسینی(ع) بلکه آنان می¬گفتند این صحنه آیهای است از آیات خداوند و اوست که این جمع را گرد هم آورده است. با این توصیفات اشتیاق همراه شدن با کاروان اربعین در من شعله ور شد. چرا که هر جا بویی از خدا استشمام شود باید به آنجا سراسیمه شتافت. با شهریار بحرانی تصمیم به رفتن گرفتیم. خداوند نیز ما را یاری کرد و توانستیم ویزا بگیریم و با هواپیما به نجف و از آنجا خودمان را به راهپیمایی رساندیم. وقتی در آن فضا قرار گرفتیم تازه متوجه شدیم که آقایان چه میگویند. خیل جمعیت از ۸۰ کشور جهان در آن مکان حضور داشتند یعنی مجموعهای از آدمها، با فرهنگهای متفاوت در کنار هم با کمال محبت و صمیمیت مسیر را به سوی امام طی میکردند.
تصور نمیکنم که هیچ حکم حکومتی بتواند این تعداد جمعیت را از حدود ۸۰ نقطه جهان در یک مسیر واحد و با کمال ادب و متانت جمع کند. چه بسیار زنانی که به همراه نوزادان و اطفالشان حضور داشتند! چه بسیار پیرمردان و پیرزنانی که به آنجا آمده بودند و با دیدنشان عرق شرم بر پیشانیمان مینشست؛ آنان صدها کیلومتر را عاشقانه در طول روزهای متمادی پیموده بودند تا سرخوش و خوشحال، و با ارادهای بینظیر، خود را در رودخانه عاشقی رها کنند. تفکر برانگیز است! مگر همه این جمعیت همچون دیگر انسانها در دنیا زندگی نمیکنند؟ کنار گذاشتن زندگی عادی و رفتن به سفری که خبرهایی از ناامنی به گوش میرسد، دل قرصی میخواهد؛ به عبارت دیگر این سفر عاشق میخواهد. به طور حیرت انگیزی عراقیها نسبت به مهمانان امام(ع) بسیار مهربان بودند و رفتاری پسندیده داشتند. خودشان به مزاح میگفتند ما ایام اربعین این گونه هستیم و بعد از اربعین جور دیگری می شویم.
* در طول جاده نجف تا کربلا موکبهایی قرار داشتند که مدام زائرین را به استراحت دعوت میکردند، اگر از خستگی مینشستیم سریع میآمدند و پای ما را ماساژ میدادند و اگر آنها را از اینکار نهی میکردیم، دلگیر میشدند ولی با اشتیاق کار خود را ادامه میدادند. در مسیر جلوی ما را میگرفتند، کفشهایمان را تمیز میکردند، چایی میدادند، قهوه میدادند، لقمههایی کوچک از کباب و غذاهای دیگر برایمان آماده میکردند.
یک جاده مستقیم، بدون هیچ مانعی به طوری که تا جایی که چشم کار میکرد فقط راهی پر از جمعیت دیده میشد. آدمهایی از فرهنگهای مختلف، اگرچه ایرانیهای زیادی در آنجا حضور داشتند اما حضور پرشور مردم کشورهای دیگر کاملاٌمشهود بود. اینکه میگویند « در اربعین خدا دیدنی است» واقعاً درست است؛ کاملاٌ معلوم است که خداوند دل این جمعیت را به سمت کربلا هم سو کرده و او ست که این صحنههای زیبا را ایجاد کرده است. در آنجا شاهد ترسیم تابلویی عظیم و حیرتانگیز بودیم که با بیانی هنری مفاهیم و هدایت¬هایی را متذکر می¬شد. ما به عنوان اجزای کوچکی از این تابلو مدام پیرامون خود را نگاه و شکر نعمت میکردیم.
* قرآن همه ما را به تدبیر، تدبر و اندیشیدن در آیات خدا و صحنههای پیشرو دعوت میکند. خداوند کسانی را که به آیاتش کم توجهی کنند دچار عذابی سخت میکند. چه خوب است که ما به آیات خداوند توجه کنیم و درموردشان فکر کنیم. در اربعین حسینی(ع) خداوند صحنهای را خلق کرد و در این صحنۀ به ظاهر ساده، اسلام «جهتدار» را به نمایش گذاشت. همه ما مسلمان هستیم اما نمیدانیم به کجا و کدام سو حرکت میکنیم و آینده پیش روی ما چیست؟ همه ما سعی میکنیم خود را با شریعت دین تطبیق دهیم اما به هدف خود نمیاندیشیم. خداوند در یک صحنه به ظاهر ساده و در مدت محدود جلوهای از اسلام جهتدار را به ما نشان داد، اسلامی که مسیر و مقصد دارد و مسیرش راهی مستقیم است به سمت امام و مقصدی که خود امام و ولایت است، میرسد. چرا که امام باب الله است و مجرای نزول نور الهی است.
* در اربعین همه چیز برای امام بود. لبخندها، بذل و بخششها، کار کردنها، محبت¬ها و حتی خیابانها همه و همه به سمت امام بودند. فکر میکنم راهحل ریشهای معضل فرهنگی ما را خدا در این صحنه نشانمان داد. جمعیتی از ۸۰ کشور در کنار هم به سوی مقصدی مشترک، در کمال محبت، صمیمت، ادب و بدون هیچ مشکلی و با یک هدف معین، حرکت کردند که این به معنای یک کار فرهنگی بزرگ است. در دست این مردم هیچ رسانهای نبود که بتوانند تبلیغ کنند و این حجم جمعیت را با این احساس زنده تربیت و جمع کنند. فرهنگ زیستن با امام(ع) این مردم را بامحبت کرده بود. در آن چند روز ما اسلامی را دیدیم که تعریف درستی از هویت دینی ارائه میکرد، اینکه ما میتوانیم همه را دوست داشته باشیم و همه تحت محوریت یک هدف واحد که رفتن به سمت امام(ع) است به مقصد برسیم.
آن روزها سوالاتی برایم بسیار پر رنگ شده بود. مانند اینکه، خداوند میخواهد چه کار کند؟ چرا این صحنه را به پا کرده؟ چرا این تعداد جمعیت را در یک جا جمع کرده است؟ اگر این صحنه یکی از آیات الهی است، که به قول بزرگان ما همین است، چرا خداوند این آیه را امروز به ما نشان میدهد؟ من به عنوان یک مسلمان دعوت شدهام در مورد اینها فکر کرده و خودم را در حد توان با خواست الهی هماهنگ کنم. خداوند مردم را برای چه صحنهای آماده میکند؟ چه اتفاقی پیش روی ما قرار دارد، که خداوند چنین صحنهای را با حضور امتهای مختلف بر پا کرده و آنها را در کمال محبت به وحدت، با فرهنگ با امام(ع) بودن آشنا میکند؟ آیا خدا میخواهد ما را آماده رویدادی کند؟
* فضا بهشت گونه بود. نور امام(ع) به قدری عظیم و تاثیرگذار بود که فضایی بهشت گونه را احساس میکردیم. گویی امام با نورش همه را به خود دعوت میکرد. یادم میآید انقلاب هم در چنین فضای نورانی برپاشد. در این نور همه همدیگر را دوست داشتند و به هم لبخند میزدند. امام خمینی(ره) زیباترین تعبیر را گفت و انقلابمان را انفجار نور خواند. حالا بعد از مدتها دوباره همان فضای بهشتگونه را در کربلا و با حضور جمعیتی عظیم و با فرهنگهای مختلف و متفاوت دیدیم.
در دورانی هستیم که دشمن تمام حیلههایش را به میدان آورده و غافل از آن است که (و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین)، حُب نسبت به امام(ع) در فطرت انسانها است و این یکی از جلوههای مکر الهی است که در اربعین جلوه کرده است. همه مهمانان این سفره که این صحنههای باشکوه را درک کردهاند، به کشورهای خود میروند و بدون آنکه رسانهای در دستشان باشد، با نقل دیدههایشان، این حادثه عظیم و زیبا را به همه پاک طینتان عالم اطلاع میدهند. گویا خداوند با این صحنه در جهان اسلام در حال اصلاح و تغییر فرهنگ میباشد. غریب نیست اگر در آیندهای نزدیک ببینیم چرخش فرهنگی عظیمی در امتهای اسلامی ایجاد شود. گفته شد سال گذشته پانزده میلیون و امسال بیست و دو میلیون در راه¬پیمایی شرکت کرده اند. مطمئناً سالهای دیگر جمعیت بیشتری حضور پیدا میکنند.
* خداوند این کار عظیم فرهنگی را برای چه شروع کرده؟ چه برنامهای دارد؟ یعنی ممکن است در طی چند سال آینده، با همزیستی و محبتی که در دلهای مسلمین ایجاد میشود، قسوره، همان شیر عظیم جهان اسلام شکل بگیرد و اسرائیلیان همچون گورخران با یک نعره شیر خانههای خود را ویران کنند و به سوی دریاها پا به فرار گذارند. این یعنی یک خیزش بزرگ فرهنگی! این صحنه را خداوند زمانی به پا کرده که گروه تکفیریهای داعش در حال تخریب چهره اسلام و خشن نشان دادن آن هستند. خداوند با زیباترین ترفند که هیچگونه نمیشود آن را تحریم و محکوم کرد؛ اسلام محبت و رحمت را به همه جهانیان معرفی میکند. در این صحنه خداوند اسلامِ مظلوم را معرفی میکند. گروه تکفیریها میگویند هرکس با ما نیست، بر ماست و شروع به کشتار میکنند، اما اسلامی که خداوند معرفی میکند همان است که امامش را مظلومانه به شهادت رساندهاند و پیروانش هم به طور عجیبی هم دیگر را دوست دارند و به هم محبت میکنند! بنابراین خداوند با این صحنه یک اسلام با قدرت و در عین حال لطیف را به جهانیان معرفی میکند.
* از نکات جالب در این راهپیمایی این بود که در طول مسیر هیچ گروهی عزاداری نمیکرد، گویا پیام تعقل را در سکوت عمیق راهپیمایی همه فریاد میزدند و به جای آن، همه در حال محبت کردن بودند؛ به طوری که از آن صحنهها تنها ادب و محبت به یاد مانده است. واقعاً اگر به عقل ما میرسید - که متاسفانه به خاطر درگیریهای سیاسی، نمیرسد - چه قدر باید هزینه میکردیم تا اسلام رحمت را در قالب یک حرکت فرهنگی به جهان معرفی کنیم؟ اما خداوند با این صحنه به صورتی لطیف، گسترده و تکرار شونده، هر سال اسلامِ با محبت، رحمان، جهانی و اسلامی که حتی به دشمنانش با رحمت نگاه میکند را به جهان معرفی میکند.
صحنههایی که ما در سفر اربعین دیدیم به قدری قابل تأمل بود که عقل و زبان من قاصر است از توصیف همه لایههای پنهان آن؛ فقط این را میدانم که همه ما باید در موردش فکر کنیم. بنابراین اولا از همه دعوت میکنم که در سالهای آتی در این راهپیمایی شرکت کنند و اهل تفکر در مورد آن بیندیشند و لایههای عمیقتر آن را توصیف کنند. نکند در چند سال آینده برنامهای برای تغییر حرکتهای جهانی باشد و ما از آن غافل شویم؟ اگر چنین باشد من کجای این برنامه قرار میگیرم؟ نکند ناخواسته در مقابل قرار گیرم یا منفعل باشم! میخواهم به عنوان یک مسلمان همه وجودم در مسیر برنامه الهی باشد! باید بیندیشم تا بتوانم خودم را با حرکتی که خداوند میخواهد انجام دهد تطبیق دهم. انشاء الله!
* در روز عاشورا جمع کثیری از دشمنان در مقابل امام حسین (ع) صف کشیدند و عدهای سست اراده با فاصلهای نه چندان زیاد روی تپهای جمع شدند و گریه و ناله سر دادند. آنها میگفتند: خدایا به حسین کمک کن! یکی از افراد دشمن به کنار آنها رفت و گفت: «مادرتان به عزایتان بنشیند، یا بلند شوید و به او کمک کنید و یا به سمت ما بیایید تا هر چه زودتر قائله را تمام کنیم». حال از خدا میخواهم که مرا در سپاه دشمن و یا از منفعلان قرار ندهد. خدایا کمک کن از کسانی باشم که برای رسیدن به هدف نهایی به امام خود یاری رسانم. کاروان اربعین لایههای پنهان زیادی دارد. خوب است نگاهمان را از قالبهای دنیایی فراتر برده این کاروان را آن گونه که هست بنگریم.
در صحنههایی که خداوند در اربعین نشانمان داد تمام عناصر لازم برای تفکر و تامل وجود داشت، باید اندیشید و از کنارش به سادگی عبور نکرد. گردهمایی اربعین را نباید صرفاً یک صحنه جذاب و حیرتانگیز بدانیم؛ نباید آن را امری اتفاقی و تصادفی بدانیم، زیرا کاملاً دست خدا در آن مشهود است و خداوند در حیطه عقل و در جهت تربیت برای رسیدن به هدفی عظیم این جریان را مدیریت میکند. معتقدم این حرکت کاملاً الهی است، چون خداوند حاکم بر قلبها ست و اوست که دلها را به یکدیگر نزدیک میکند، اوست که از طریق امام (ع) فضایی را ایجاد میکند که همه به هم مهر و محبت بورزند. منیت رنگ میبازد و دیگر اتفاق ناگواری رخ نمیدهد، چون امنیت با وجود امام برقرار میشود.
* تصویری که از راهپیمایی به یاد دارم، جادهای صاف و مستقیم بدون هیچ ابهامی، جادهای که هیچ مانعی در آن وجود نداشت و تا جایی که چشم کار میکرد میتوانستیم امتداد آن را ببینیم. جادهای که به سوی امام میرفت و همه چشم به انتهای مسیر داشتند و با اشتیاق حرکت میکنند. در دو طرف این جاده موکبهایی وجود داشت با مردمی مهربان که همه را تکریم میکردند. آنها از مهمانان با شربتها و غذاهای متنوع پذیرایی میکردند. آنان با رفتاری اغراق آمیز به همه محبت میکردند به طوری که باعث حیرت میشد. در گوشهای نشستم و به جاده و مردمی که در آن در حرکت بودند نگاه کردم و نیز در امتداد جاده به امام فکر کردم و این آیه از سوره حمد به یادم آمد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ - صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» گویی تصویر پیش رو مصداق تصویری این آیات بود. جادهای مستقیم که ما را به امام میرساند و در آن مملو بود از نعمتهای بسیار، که خود را لایق این عطاها نمیدیدیم.
واقعاً خداوند در قالب صحنهها، مفاهیم و صفات را به انسانها آموزش میدهد. در هر جای جاده بودیم امام و نورش را احساس میکردیم گویی این جاده از امام جدا نبود به عبارتی همه ما و جاده در امام بودیم. آری؛ برای همین بود که رفتارها آنقدر لطیف شده بودند. با امام بودن یا بهتر بگویم در امام بودن انسانها را لطیف میکند و بدون کوچکترین زحمتی موجب تربیت و اصلاح حالات و اخلاقیات میشود و اربعین مبین همین ادعا ست.
* وقتی اینگونه نگاه میکنیم و به سمت چنین فضایی حرکت میکنیم تمام قواعد سنجش عوض میشود؛ از منظر دنیایی ما همه درگیر ظواهر و قواعد دنیا هستیم و هر کاری میکنیم به سود و زیانش فکر میکنیم، حتی وقتی محبت میکنیم در گوشه ذهنمان به فکر برگشت محبتمان به خودمان هستیم، اما به محض اینکه اسم امام (ع) به خصوص امام حسین (ع) که کلمه «حب الهی» است میآید، قواعد عوض میشود. به همین علت بدون هیچ تبلیغاتی مردم از کشورهای مختلف در یک مسیر واحد در کنار یکدیگر جمع میشوند؛ آنها با خلوص به یکدیگر عشق میورزند. گویی قطعهای از بهشت بر زمین ایجاد شده است؛ بهشتی که اصلیترین خصوصیتش «امنیت» است. در آن فضا دیگر نه دغدغهای هست، نه درگیری و نه خطری! در سفر کربلا چشمانمان را روی هم میگذاشتیم و به راحتی میخوابیدیم، چون میدانستیم در کنار اماممان (ع) هستیم؛ این امام است که محور و مجرای فیض الهی است.
در این نقطه از زمین، مردمانی با فرهنگهای متنوع، جمع میشوند، و با یکدیگر مثل برادر و حتی صمیمیتر از برادر، مسیری را طی میکنند تا به امامشان برسند! آنها همه به یک نقطه نگاه میکنند نه به یکدیگر! یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که همواره یکدیگر را نگاه میکنیم تا عیب و ایرادی را بیابیم و بساط نقد را میگسترانیم! به همین دلیل است که محافل و مجالس منتقدان همیشه گرم است. باید همه به یک نقطه و هدف ارزشمند نگاه کنیم و آن امام است. در کنار امام گویی همه چیز و همه کس تجلی خیر میشوند و جز خییر نمیبینند. این چیزی است که حوزه فرهنگ ما کم دارد! چون فضای نیاز به امام پر رنگ نیست. ما در فضایی پر از نقد، بغض و عقده در حال کینهورزی هستیم. اگر به طرف امام برویم همه یکدیگر را دوست خواهیم داشت، این یکی از مهمترین و ارزندهترین پیامهای اربعین بود. در اربعین همه دعوت به خیر میشوند. خیر همان امام (ع) است. جمعیت راهپیمایان اربعین مصداق یک جامعه آرمانی و ایده آل است. نظام دارد، نظامی دقیق، در این آرمانشهر بهترین روش زندگی به نمایش درآمده است. این جامعه اسلامی در فضایی از خیر رشد میکند و امر به معروف تکثیر میشود. اما ما در جامعه معیارمان را منکرپروری گذاشتیم، چرا باید نهی از منکر پررنگتر از امر به معروف باشد! ولی در جامعه اربعین نظامی مبتنی بر خیر و نیکی دارد و مبنای آن امر به معروف است.
* خداوند حاکم بر هستی است و نه تنها ما بلکه همه کشورها را به سمت یک هدف واحد سوق میدهد؛ چه بخواهیم، چه نخواهیم، خداوند ما را حرکت میدهد و کسی هم نمیتواند مانع شود. اما چه قدر زیبا میشود اگر خود را با حرکت الهی هماهنگ کنیم. ما در فرهنگ نیاز به آسمان و فضایی برای نفس کشیدن با معیارهای آسمانی داریم. اصل جنس ما از آسمان است، اما از بد حادثه در عالم دنیا گیر افتادهایم. اصل ما نور ماست، اصل ما در آسمانها ست و جنس آن، از جنس ملکوت الهی است. ما مدام طالب نور هستیم، گاهی زور میزنیم و سعی میکنیم شبیه مفاهیم آسمانی را در دنیا ایجاد کنیم؛ سعی میکنیم باغی زیبا بسازیم که شبیه بهشت باشد! اما باید بدانیم که آن مفاهیم والا از جنس دنیا نیستند!
کاروان اربعین تمام دلها را از دنیا کند و به آسمان برد؛ محبت حاکم در اربعین جنسش آسمانی است، همان عنصری که گمشده ماست و مشکلات فرهنگی ما با نبودش ایجاد شده است. ما دینی را تعریف میکنیم که در آن آسمانش حجیم نیست. چرا باید هنرمندان به مباحث دینی گرایش نداشته باشند؟ کار هنرمند پرواز کردن است، اگر آسمان تمیزی برای پرواز در اختیارش بگذاریم غوغا میکند، اوج میگیرد و ما نمونه آن را زیاد دیدهایم! اما اگر آسمان تمیز را برایش مهیا نکنیم، شیاطین برایش فضا میسازند و آسمان را شبیهسازی کرده و هنرمند را برای پرواز در آن دعوت میکنند و این مشکلی است که ما الان به شدت با آن مواجهایم. گاهی میپرسیم چرا سینمای ما به افول کشیده شده است؟، چرا هنرمندان در حال فاصله گرفتن از دین هستند و یا چرا در مجامع هنری مطرح کردن مباحث دینی سخت است؟ در حالی که روح هنر با جنس دین بسیار هم سنخ است و بالقوه عظیمی در آن وجود دارد.
خداوند در اربعین آسمانی را در حجمی بسیار زیاد، و با نورانیت و شفایفت و درستی ایجاد کرده است؛ در این فضا برای همه جا هست، به قدری عظیم است که هیچ کس جای دیگری را تنگ نمیکند، همه به هم محبت میکنند، یکدیگر را نگاه نمیکنند، چون نگاهشان به سمت خداوند است. همه به خاطر خدا به سمت امام میروند و به همین خاطر به هم محبت میکنند، چون میدانند امامشان محبت کردن را دوست دارد و خدایشان رحمان و رحیم است. راهپیمایی اربعین یک عالم دیگری است، با معیارهای دنیایی قابل سنجش و توصیف نیست، فقط باید رفت و آن فضا و آسمانش را لمس کرد تا فهمید که معنای دعوت به ولایت چیست، در آنجا شکوه ولایت تا حد زیادی قابل درک است. چنین زیبایی و حلاوت عظیمی را هر انسان سالم و صادقی ببیند، محال است آن را پس زند.
* امام حسین (ع) از مکه که حرکت کردند، خود را برای شهادت آماده و مهیا کرده بودند. پس رسیدن به کوفه برایشان مطرح نبود. ایشان حرکت کردند، سرعت گرفتند و به سوی آینده رفتند. او از همه سبقت گرفت و به شتاب به سوی آینده رفت و مسیر حرکت بشر را تا ظهور تبیین کرد. برای همین است که در طول سالیان سال بعد از عاشورا همچنان خون عاشورائیان تازه است و میجوشد، همچنان همه انسانها برای فلاح و رستگاری به او نیازمندند. باید به عاشورا به گونهای بنگریم که در آن تبیین آینده را نتیجه بگیریم. کاروان عاشورا برای آموختن نیست برای همراه شدن است. ما در راهپیمایی شاهد آن بودیم که شور عاشورایی در اربعین به شعور تکامل یافته و این تکامل فرهنگی در طی سالهای آینده به کمال خود خواهد رسید.
سرعت اثر گزاری نور امام (ع) از سالهای گذشته به مرور زیاد شده است. هم نسلهای من وقایع زیادی را به یاد میآورند که خداوند ایجاد کرد و آنان دست خدا را به وضوح در آن رخ دادها دیدند. حدود ۳۶ سال پیش شاهد آن بودیم که با زیاد شدن نور امام (ع) انقلاب پیروز شد؛ و امام خمینی (ع) فرمودند: «انقلاب ما انفجار نور بود» و این اولین تجلی خداوند در شروع حرکت عظیم معاصر به سوی ظهور بود. خداوند بعد از آن با صحنههای پی درپی موجب حیرت همگان شد. در جنگ «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و در ماجرای طبس امام (ره) گفتند: «همه ما خواب بودیم و ریگها ماموران خدا بودند». و همچنین در کودتای نوژه، و خیلی از حوادثی که شاهد بودیم اراده الهی را دیدیم. در این اواخر هم در جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ اول غزه و نیز جنگ دوم غزه و... همه جهانیان شاهد نصرتهای الهی بودند و همه ناباورانه به این حوادث نگاه میکنند. اینها جلوههایی از بیدارگری الهی است. هرچه جلوتر میرویم این جلوههای عظیم را بیشتر میبینیم. خداوند با انقلاب اسلامی ایران برای جهان اسلام مرکزیت ایجاد نمود و به دنبال آن بیداری اسلامی را رقم زد. امام (ره) در وصیتنامهشان خطاب به مردم گفتهاند که از ملت شریف ایران میخواهم فشار تأمین احتیاجات دنیایی را از روی دوش دولت مردان بردارید و اجازه دهید تا دولت فرصت یابد انقلاب را صادر کند و به طرف حکومت واحد جهانی پیش برود. این امید ما است و اراده خداوند؛ انشاء الله.
* «هیچ برگی بیاذن الهی زمین نمیافتد» آیا این اراده خداوند نیست که ۲۰ میلیون انسان از ۸۰ کشور با پیشینه فکری متفاوت، را جمع کرده و به یک راهپیمایی واحد برای رسیدن به هدفی واحد کشانده است؟ آیا خدایی که هیچ برگی بیاذن او زمین نمیافتد این همه حوادث را مدیریت نکرده است؟ دشمنان ترفندهای زیادی را به کار بردند تا چهره اسلام و شیعه را خدشه دار کند ولی چه شد؟ ما همه شاهدیم که روز به روز شیعه سرافرازتر میشود و ایران و رهبری آن مورد توجه قرار میگیرد. گویا شیر جهان اسلام که پیکرهاش به مرور در حال شکل گرفتن است نیاز به روح و مغز دارد. حال با این منظر به جایگاه رهبری بنگریم تا علت نصرتهای پی درپی الهی را از ایشان بفهمیم. اگر این کلام درست باشد، آیا نباید در مورد نوع نگاهمان به رهبری باز نگری کنیم؟ آیا نباید رفتار رهبری را تربیت شده و هم سو شده با برنامه الهی بدانیم. خدایا؛ یاریمان کن تا در این زمان دچار فتنه نشویم و از ولایت فاصله نگیریم.
خداوند در راهپیمایی اربعین جلوههای زیبای شیعه را جار میزند. این تجمع نه تنها هیچ بهرهای از خشونت و نظامیگری ندارد بلکه پر از مهر و محبت و عشقورزی است! تجمعی که نه نظامی است و نه سیاسی، بلکه با حرکتی فرهنگی خود را معرفی و تثبیت میکند، تجمعی فرهنگی که زمینهساز به ظهور رساندن اراده خداوند است. درست است که ما دقیقاً نمیدانیم برنامه خداوند چیست، اما مکلف به تعمق و تفکر هستیم. چیزی که مسلم است برنامهای در پیش روست، پس ما باید خودمان را با آن برنامه هماهنگ کنم.
* به عنوان یک هنرمند موظفم دیدههایم را بیان کنم، یا اثری خلق کنم. من تنها این را میدانم که چه ما برویم و چه نرویم، چه حرکت کنیم و چه ساکن باشیم، خدا برنامه خود را جلو میبرد. اگر من مسئول فرهنگی بودم به جای انجام کارهای فرعی همت میکردم و نه با پول دولت، بلکه با پول خود مردم جاده وسیع و مستقیمی را از مرز کشور خودمان تا خود کربلا میکشیدم و طوری برنامهریزی میکردم که در طول سال همه مردم بتوانند بروند و بهره ببرند.
بیاییم کربلا و نجف را شهرهای کشور همسایه ندانیم و به جای آن بگوییم، «فضایی آسمانی» فضایی وسیع و زیبا و دارای فضل، که میتوان در آن به راحتی به طبقات و ارتفاعات عوالم بالا راه یافت. حسین (ع) همان کسی است که فطرس ملک، فرشتهای که بالهایش را از دست داده بود، به توصیه جبرئیل خود را به قنداقه او مالید و به شفاعت حسین خداوند او را مورد بخشش قرار داد. معتقدم اگر هزاران کار فرهنگی انجام دهیم به اندازه سفر به کربلا تأثیر ندارد. باید امکاناتی فراهم کرد تا همه به راحتی نه فقط در ایام اربعین بلکه در تمام سال خود را به کربلا برسانند. ما نیاز به «آسمان» داریم و اگر نمیتوانیم این آسمان را در کشور خودمان ایجاد کنیم، باید از این فرصت الهی استفاده کنیم، زیرا خداوند آسمان کربلا را برای همه تاریخ و همه نسلها برپا کرده است و ما میتوانیم همواره در آن نفس بکشیم. این یک فرصت خوب برای کسانی است که نگران دین مردم هستند، خداوند این شرایط را در اربعین ایجاد کرده است و ما میتوانیم به سادگی از آن استفاده کنیم؛ ایرانیان، باید جلودار باشند و یادمان نرود که خداوند ایرانیها را دوست دارد و به دلیل همین دوست داشتن از ما انتظار دارد. چه بهتر که خودمان برای همراهی با خداوند پیش قدم شویم.
مرجع : تسنیم