کد مطلب : ۲۴۹۸۹
خودآگاهی جهانی؛ مهمترین خصوصیت جامعه مهدوی
میثم قهوهچیان
جامع مهدوی چگونه جامعهای است؟ آیا میتوان هر جامعه اسلامی را جامعهای مهدوی دانست؟ دیدگاه مهدوی، اسلام واقعی را امتداد راه امامان معصوم (ع) میداند و از این دیدگاه، معیار اسلامی بودن یک جامعه پایبندی به ارزشهای اسلامی در بیان علوی است. جامعه مهدوی در پیش و پس از ظهور بهرهمند از مفهومی است که آن را قوام میبخشد.
مفهوم جامعه مهدوی
جامعه مهدوی دو رویه متفاوت دارد، جامعه منتظر و جامعه دوران ظهور. جامعه منتظر جامعهای است که از حضور مستقیم حضرت مهدی (عج) محروم است و جامعه دوران ظهور این نعمت را دارد. خارج از این دو جامعه جامعه سومی را میتوان تصور کرد که خصوصیات مشترک جامعه مهدوی را در آن یافت. اگر جامعه دوران انتظار به سمت غایت و جامعه دوران ظهور تحقق غایات باشد، جامعه مهدوی مفهومی دربردارنده مقومات دو جامعه مورد اشاره و عینی است.
هر مفهومی جامع مصادیق متفاوتی دارد، مصادیقی که با هم مباین هستند. مفهوم جامعه مهدوی جامع وضعیتی است که در جامعه منتظر و دوران ظهور وجود دارد. تعبیر حضور امام غایب(عج) را پشت ابر بسیار شنیدهایم، اما این تعبیر میتواند نشانی از همین مفهوم جامعه مهدوی باشد. اگر امام غایب باشد نیز مفهوم جامعه مهدوی وجود دارد.
این امر را در مفهوم جامعه نبوی و جامعه نبوی میتوان ملاحظه کرد. پیامبر اسلام(ص) در جریان جنگ احد زخمی شدند و برخی از مسلمانان تصور کردند که وجود شریف ایشان به شهادت رسیدهاند، در این میان باز برخی دیگر قصد داشتند که از اسلام روی برگردانند.
آیه «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ: و محمد جز فرستادهاى که پیش از او [هم] پیامبرانى [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمىگردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمىرساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مىدهد» نشان از مفاهیمی است که پیامبر آن را آورده است و مسلمانان به آن معتقد شدهاند و نباید در فقدان نبی آن را رها کرد. این آیه مسلمانان را از رویگرداندن از حقیقت در فقدان پیامبر (ص) منع کرد. باری مفهوم جامعه مهدوی بازهای عام است که هم دوران انتظار و هم دوران ظهور را شامل میشود. مفاهیمی که جامعه باید آن را داشته باشد، چه جامعه دوران انتظار و چه جامعه دوران ظهور.
ضرورت متافیزیکی جامعه مهدوی
عدل الهی را خواستگاه متافیزیکی جامعه مهدوی خواندهاند. این عادلانه نیست که عدل در جهان مستقر نگردد. پایان جهان با ظهور قائم و حکومت حقیقت و غلبه مستضعفان همراه خواهد شد. عدل الهی اقتضا تحقق در جامعه را دارد، این تحقق با ظهور امام موعود (عج) صورت میگیرد.
آنچه در عینیت جامعه مهدوی را جاودانه میسازد همین مفهوم ذاتی است. عدالت درون مایه اصلی جامعه مهدوی است. جامعه منتظر به دنبال استقرار عدالت است و جامعه دوران ظهور مفهوم عدالت را دارد. در این میان انسانها باید در هر دوران وظایف خود ناظر بر جستجو و یا عمل بر مدار عدالت را انجام دهند. لازمه تحقق عدالت ما را به سوی نوعی توابع معرفتشناخی جامعه مهدوی سوق میدهد: رسیدن به خودآگاهی جهانی.
جامعه دوران انتظار
جامعه دوران انتظار در بعد جهانی جامعهای است که در آن ستم حاکمیت دارد. غیبت حجت خداوند و تداوم استبداد در مناسبات انسانی زاویه انحراف از حقیقت را آنقدر گسترده کرده است که ستم و ناعدالتی زمین را فرا گرفته است. برخی از روایاتی را که آخرالزمان را در حال جنگ تصویر کشیدهاند نشان از ضرورت تحقق چنین ستمی است. ستمی که در آن ستمگران به دنبال کسب بیشتری منفعت به جنگ با یکدیگر میپردازند.
اما دوران انتظار خبر از منتظران میدهد. منتظران حقیقت را یافته و در اقلیت هستند آنها به آگاهی در خصوص ظهور دست میزنند. این آگاهی از جنس نظر نیست و عمل را نیز شامل میشود. جنس آگاهی انتظار نظری صرف نیست. آگاهی وجودی عمل را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. از این رو میتوان به صورت حداقلی نتیجه گرفت منتظران حقیقتجو و عدالتطلباند. این حقیقت البته در پارادایم شیعه دوازده امامی است.
جامعه دوران ظهور
جامعه دوران ظهور امام را دارد. حکومت امام در آن دوران نیز بر مبنای عدالت خواهد بود. این دوران ساحتی وجودی برای انسانها خواهد بود. ذات مختار انسان در این دوران از بین نخواهد رفت، اما آگاهی و اقتضائات زندگی اجتماعی و سیاسی به گونهای خواهد بود که انسان به خواسته تاریخیاش خواهد رسید. انسانها به صورت آزادانه مناسباتی عادلانه خواهند داشت.
با توجه به اهمیت آگاهی در عمل که خود را در عنصر نیت نشان میدهد، خودآگاهی مهدوی متقدم بر عمل مهدوی است. عملی که غایت جهان است. وحدت خودآگاهی خود مستلزم وحدت آگاهی و فهمهاست. این عنصرمنجر به حاکمیت جهانی اسلام به عنوان دین انسانی خواهد شد. مانیفیست دوران انتظار هم قرآن است اما تفاوت اینجاست که ظهور منجر به فهم و خودآگاهی یکسان شده است. در دوران انتظار مانیفیست تنها مورد اعتقاد اقلیت منتظران است اما در دوران ظهور اکثریت انسانها به حقیقت اعتقاد خواهند یافت. این خودآگاهی باید در قامت تفسیر منطبق با حقیقت امام زمان (عج) روی داده باشد.
از این رو اراده همیشگی انسانیت برای تحقق غایت انسانی حیات در دوران ظهور به نتیجه خواهد رسید. از این معترضان در این دوره اقلیت خواهند شد و مدافعان وضع موجود اکثریت. اگر دوران قبل از ظهور را دوران ستم و و دوران ظهور را دوران عدل بدانیم، دوران ظهور دوران رضایت انسانی خواهد بود. از سوی دیگر آزادی در این دوران به بیشتری میزان ممکن خود در جهان ممکنات تحقق خواهد یافت. میزان آزادی با نظر به نسبت آن با خودآگاهی بشری متاثر از میزان بالای خودآگاهی خواهد بود. تحقق عدالت و رضایت انسانی و کمال آزادی و تحقق معنویت و خداآگاهی به عنوان وضع حاکم در زمان ظهور مبتنی بر تفسیری منطبق با فطرت و عقل انسان خواهد بود.
مفهوم جامعه مهدوی
جامعه مهدوی دو رویه متفاوت دارد، جامعه منتظر و جامعه دوران ظهور. جامعه منتظر جامعهای است که از حضور مستقیم حضرت مهدی (عج) محروم است و جامعه دوران ظهور این نعمت را دارد. خارج از این دو جامعه جامعه سومی را میتوان تصور کرد که خصوصیات مشترک جامعه مهدوی را در آن یافت. اگر جامعه دوران انتظار به سمت غایت و جامعه دوران ظهور تحقق غایات باشد، جامعه مهدوی مفهومی دربردارنده مقومات دو جامعه مورد اشاره و عینی است.
هر مفهومی جامع مصادیق متفاوتی دارد، مصادیقی که با هم مباین هستند. مفهوم جامعه مهدوی جامع وضعیتی است که در جامعه منتظر و دوران ظهور وجود دارد. تعبیر حضور امام غایب(عج) را پشت ابر بسیار شنیدهایم، اما این تعبیر میتواند نشانی از همین مفهوم جامعه مهدوی باشد. اگر امام غایب باشد نیز مفهوم جامعه مهدوی وجود دارد.
این امر را در مفهوم جامعه نبوی و جامعه نبوی میتوان ملاحظه کرد. پیامبر اسلام(ص) در جریان جنگ احد زخمی شدند و برخی از مسلمانان تصور کردند که وجود شریف ایشان به شهادت رسیدهاند، در این میان باز برخی دیگر قصد داشتند که از اسلام روی برگردانند.
آیه «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ: و محمد جز فرستادهاى که پیش از او [هم] پیامبرانى [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمىگردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمىرساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مىدهد» نشان از مفاهیمی است که پیامبر آن را آورده است و مسلمانان به آن معتقد شدهاند و نباید در فقدان نبی آن را رها کرد. این آیه مسلمانان را از رویگرداندن از حقیقت در فقدان پیامبر (ص) منع کرد. باری مفهوم جامعه مهدوی بازهای عام است که هم دوران انتظار و هم دوران ظهور را شامل میشود. مفاهیمی که جامعه باید آن را داشته باشد، چه جامعه دوران انتظار و چه جامعه دوران ظهور.
ضرورت متافیزیکی جامعه مهدوی
عدل الهی را خواستگاه متافیزیکی جامعه مهدوی خواندهاند. این عادلانه نیست که عدل در جهان مستقر نگردد. پایان جهان با ظهور قائم و حکومت حقیقت و غلبه مستضعفان همراه خواهد شد. عدل الهی اقتضا تحقق در جامعه را دارد، این تحقق با ظهور امام موعود (عج) صورت میگیرد.
آنچه در عینیت جامعه مهدوی را جاودانه میسازد همین مفهوم ذاتی است. عدالت درون مایه اصلی جامعه مهدوی است. جامعه منتظر به دنبال استقرار عدالت است و جامعه دوران ظهور مفهوم عدالت را دارد. در این میان انسانها باید در هر دوران وظایف خود ناظر بر جستجو و یا عمل بر مدار عدالت را انجام دهند. لازمه تحقق عدالت ما را به سوی نوعی توابع معرفتشناخی جامعه مهدوی سوق میدهد: رسیدن به خودآگاهی جهانی.
جامعه دوران انتظار
جامعه دوران انتظار در بعد جهانی جامعهای است که در آن ستم حاکمیت دارد. غیبت حجت خداوند و تداوم استبداد در مناسبات انسانی زاویه انحراف از حقیقت را آنقدر گسترده کرده است که ستم و ناعدالتی زمین را فرا گرفته است. برخی از روایاتی را که آخرالزمان را در حال جنگ تصویر کشیدهاند نشان از ضرورت تحقق چنین ستمی است. ستمی که در آن ستمگران به دنبال کسب بیشتری منفعت به جنگ با یکدیگر میپردازند.
اما دوران انتظار خبر از منتظران میدهد. منتظران حقیقت را یافته و در اقلیت هستند آنها به آگاهی در خصوص ظهور دست میزنند. این آگاهی از جنس نظر نیست و عمل را نیز شامل میشود. جنس آگاهی انتظار نظری صرف نیست. آگاهی وجودی عمل را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. از این رو میتوان به صورت حداقلی نتیجه گرفت منتظران حقیقتجو و عدالتطلباند. این حقیقت البته در پارادایم شیعه دوازده امامی است.
جامعه دوران ظهور
جامعه دوران ظهور امام را دارد. حکومت امام در آن دوران نیز بر مبنای عدالت خواهد بود. این دوران ساحتی وجودی برای انسانها خواهد بود. ذات مختار انسان در این دوران از بین نخواهد رفت، اما آگاهی و اقتضائات زندگی اجتماعی و سیاسی به گونهای خواهد بود که انسان به خواسته تاریخیاش خواهد رسید. انسانها به صورت آزادانه مناسباتی عادلانه خواهند داشت.
با توجه به اهمیت آگاهی در عمل که خود را در عنصر نیت نشان میدهد، خودآگاهی مهدوی متقدم بر عمل مهدوی است. عملی که غایت جهان است. وحدت خودآگاهی خود مستلزم وحدت آگاهی و فهمهاست. این عنصرمنجر به حاکمیت جهانی اسلام به عنوان دین انسانی خواهد شد. مانیفیست دوران انتظار هم قرآن است اما تفاوت اینجاست که ظهور منجر به فهم و خودآگاهی یکسان شده است. در دوران انتظار مانیفیست تنها مورد اعتقاد اقلیت منتظران است اما در دوران ظهور اکثریت انسانها به حقیقت اعتقاد خواهند یافت. این خودآگاهی باید در قامت تفسیر منطبق با حقیقت امام زمان (عج) روی داده باشد.
از این رو اراده همیشگی انسانیت برای تحقق غایت انسانی حیات در دوران ظهور به نتیجه خواهد رسید. از این معترضان در این دوره اقلیت خواهند شد و مدافعان وضع موجود اکثریت. اگر دوران قبل از ظهور را دوران ستم و و دوران ظهور را دوران عدل بدانیم، دوران ظهور دوران رضایت انسانی خواهد بود. از سوی دیگر آزادی در این دوران به بیشتری میزان ممکن خود در جهان ممکنات تحقق خواهد یافت. میزان آزادی با نظر به نسبت آن با خودآگاهی بشری متاثر از میزان بالای خودآگاهی خواهد بود. تحقق عدالت و رضایت انسانی و کمال آزادی و تحقق معنویت و خداآگاهی به عنوان وضع حاکم در زمان ظهور مبتنی بر تفسیری منطبق با فطرت و عقل انسان خواهد بود.
مرجع : ایکنا