کد مطلب : ۲۵۳۸
دين و برنامهريزی فرهنگی
نوشته: حجتالاسلام مهدی مهريزی
فرهنگ را بسیار متنوع معنا کرده و تا دویست مفهوم برایش برشمردهاند. آنچه نگارنده بر آن تأکید دارد، این است که فرهنگ مجموعهای از باورها، ارزشها، آگاهیهای عمومی، خصلتهای رفتار، آداب و رسوم و هنر است که زمانی بر آن گذشته و از ثبات نسبی برخوردار است. در این تعریف شش مؤلفه برای فرهنگ منظور شده که سه مورد اول لایه درونی فرهنگ را میسازد و سه مؤلفه دیگر بروز و ظهور خارجی و عینی آن است.
دین
برای دین هم معانی بسیار گفته شده ولی منظور این نوشته از دین مجموعههای از معارف، ارزشهای اخلاقی و دستورات فردی و جمعی است که به وحی معتقد است.
با این توضیح اجمالی به دست میآید که فرهنگ و دین نقاط تلاقی و برخورد بسیار دارند و میتوان از رابطهی این دو یا نقش هریک در دیگری سخن راند.
حال وقتی دین و برنامهریزی فرهنگی به عنوان موضوع به میان میآید، چند احتمال مطرح خواهد شد:
در برنامهریزی فرهنگی دین چه جایگاه و نقشی دارد؟ در این احتمال، دین به عنوان مبنا و معیار در برنامهریزی فرهنگی دیده میشود. برای تحقق دین چگونه باید برنامهریزی فرهنگی کرد؟
جایگاه دین در برنامهریزی فرهنگی
نسبت به نقش دین در فرهنگ دو تلقی متفاوت به چشم میخورد. گروهی به حداکثر دخالت دین در فرهنگ باور دارند. اینان با تحلیلی که از دین و انسان دارند برای دین در ارزشها، قوانین و برنامهریزی فرهنگی آن هم در تمامی عرصههای فرهنگی جایگاه قائلند. در مقابل، نظر دیگری است که دین بسیاری از حوزههای فرهنگ را به انسان و مؤلفههای طبیعی فرهنگ واگذارده است و این به استناد خود دین است.
به تعبیر دیگر، دین فرهنگهای ملی را پذیرفته و بر آن صحه گذارده و آن را امضا کرده است، گرچه دخالتها و تحدیدهایی از سوی دین صورت پدیرفته است.
به سخن دیگر، میتوان به یک منطقهالفراغ فرهنگی معتقد شد. همانگونه که در قه منطقهالفراغی است که با اندیشه و تعقل و تجربه آدمی پر میشود، در حوزهی فرهنگ نیز چنین خواهد بود.
شواهدی که میتوان بر این دعوا اقامه کرد از این قرار است:
امیر مؤمنان(ع) آن زمانی که مالک اشتر را به عنوان والی به مصر فرستاد، یکی از توصیههایش به وی چنین بود: «و آیین پسندیدهای بر هم مریز که بزرگام این امت بدان رفتار نمودهاند و مردم بدینوسیله به هم پیوستهاند و رعیت به یکدیگر سازش کردهاند و آیینی مگذار که چیزی سنتهای نیک گذشته را زیان رساند تا پاداش از آن نهندهی سنت باشد و گناه شکستن آن به تو ماند.»
تغییر آداب
شهید مطهری در شرح سرودهای منسوب به حصرت علی(ع) گفته است آیا مقتضیات زمان آداب را عوض میکند؟ بله از جمله آداب، یکی هم رسوم میان مردم است. اینها را نمیشود گفت خوب است نمیشود گفت بد است. مثلاً هر مردمی برای مجالس عروسی یک رسم بخصوصی دارند، مجالس مهمانی یک رسم بخصوص دارند. جملهی دیگری را هم در دیوانی که منسوب به امیرالمؤمنین(ع) است به ایشان نسبت دادهاند و آن این است که «حسین بنی اذا کنت فی بلده غریبا فعاشر بادبها».
یعنی پسر جان! اگر در شهری غریب بودی به آداب آن شهر معاشرت کن.
اینجا صحبت آداب است، مثلاً اگر در یک جا رفتی، دیدی جمعیت ایستاده غذا میخورند تو هم آنجا بایست غذا بخور.
سخن دیگری از حضرت علی(ع) نقل شده که فرزنانتان را بر آداب و رسوم خویش وامدارید زیرا آنان در زمانی غیر از زمان شما به دنیا آمدهاند.
اصول و قواعد دینی در برنامهریزی فرهنگی
حال که حدود دخالت دین و فرهنگ به اجمال معلوم گشت، به ذکر اصول و قواعدی میپردازیم که برنامهریزان فرهنگی در فضاهای دینی باید بدان توجه کنند. هنگامی که پیامبر(ص) امام علی(ع) و معاذ را به یمن برای تبلیغ دین فرستاد، بدانان توصیه فرمود که حرکت کنید، بشارت دهید و نفرت ایجاد نکنید. آسان بگیرید و سخت نگیرید.
در پارهای منابع روایی چنین آمده که هرگاه پیامبر(ص) میان دو امر مخیر میشد، آسانترین (اجراپذیرترین) را برمیگزید. در مسائل اجتماعی احتیاط و سراغ سختتر رفتن، امری خردپسند نیست. عالمان اصول و فقیهان نیز بر این نکته تأکید میورزند که تعمیم احتیاط به اصلاح امور اجتماعی میانجامد.
توجه به احکام و قواعد مسلم دینی داشتن شاید یکی از علل نابسامانیهای فرهنگی، منقح نبودن حکم بسیاری از موضوعات است که در مرز دین و فرهنگ جای میگیرد و این سبب میشود سلیقههای مختلف در انتخاب دیدگاههای متفاوت وارد عرصه شود و به هرج و مرجی بینجامد. آنچه در مجسمهسازی، موسیقی، لهو و لعب، تصویربرداری، طنز، پوشش، توریسم، شاهدش هستیم با جابهجایی مدیران، سلیقهها و رویههای متفاوت در دستور کار قرار میگیرد و چه بسا نوعی تضاد را تداعی میکند.
راه حل در این موارد این است که آنجا که احکام نقح و قطعی در دسترس نیست و دیدگاههای متفاوت از سوی فقیهان عرضه شده، قانونگذاران فرهنگی به اقتضای اوضاع و احوال اجتماعی یکی از دیدگاهها را که اجراپذیرتر است برگزینند و به عنوان نظریه قطعی دین ابراز نکنند که اگر در شرایط دیگر راهی دیگر را برگزینند، به تناقضگویی در بیان احکام دین دچار نشوند.
شهید سید محمد باقر صدر نسبت به قانونگذاری در جمهوری اسلامی معتقد است احکام مسلم و مقطعی به شکل قانون درمیآید و در آنجا که اجتهادهای متعدد وجود دارد قانونگذار بر حسب شرایط یکی را برمیگزیند و آنجا که هیچ قانونی نرسیده، ینی منطقهالفراغ قانونی، باز قوهی مقننه تصمیم گیرنده است. احکام دینی پایدار که از وضوح فقهی قطعی برخوردار است، به میزان ارتباط با زندگی اجتماعی جزء ثابت قانون قرار میگیرد.
هر موضوعی از شریعت که در آن اجتهاد فقهی متعدد باشد حوزهی بدیلهای متعدد نامگذاری میشود و اختیار انتخاب یکی از آنها به عهدهی قوهی مقننه است که مردم آنها را برگزیدهاند، مجلس قانونگذار دست به گزینش میزند.
نیازها
بر این اصل شواهد بسیاری در نصوص و منابع دینی به چشم میخورد. احادیثی که مردم را دراای درجات مختلف معرفی میند و تأکید میکند که اگر این درجان منظور نشود استعدادها شکسته خواهد شد.
امام صادق(ع) به یکی از یارانش فرموده ایمان و دینداری مانند نردبان دارای ده پله است که باید از آن پله پله بالا رفت.
آنگاه فرمود: «اگر کسی را در پله پایین یافتی و توانستی او را به پلکان بالاتر برسانی، انجام ده وگرنه آنچه را از توان و طاقت او بیرون است بر او تحمیل مکن، مبادا او را بشکنی که خود باید جبران کنید.»
همچنین در حدیثی دیگر میفرماید: اسلام هفت سهم دارد و هرکس دارای سهمی است. کسی که یک سهم دارد، دو سهم را بر او تحمیل میکنید که سبب سنگینی و نفرت او میگردد، بلکه با آنان مدارا کنید و راههای ورود به دین را آسان بگیرید. همچنین این نکته که پیامبران به اندازهی عقول مردم با آنان سخن میگفتند شاهدی دیگر است.
رعایت سنن مختلف، عرفهای گوناگون، خواستهها و نیازهای اصلی و پایهای و اساسی در برنامهریزی فرهنگی است و غفلت از آن و برای همگان یک دارو تجویز کردن جز انزجار و نفرت حاصلی ندارد.