تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۳
۰
کد مطلب : ۲۵۸۳۰

یک سوءتفاهم درباره «فصل شیدایی»: اجرا یا تئاتر؟

احسان زیورعالم
یک سوءتفاهم درباره «فصل شیدایی»: اجرا یا تئاتر؟
«فصل شیدایی» نام پروژه‌ای است که به‌مدت ۲۵ شب در منطقه لشکرک تهران، در دامان طبیعت اجرا شد و موفق شد تعداد کثیری از شهروندان تهرانی را میزبانی کند. سطح وسیع کار که هر شب میزبان چند هزار نفر مخاطب بود، مستلزم مدیریت فوق العاده و کار گروهی است که «فصل شیدایی» موفق به انجام آن شد. ایجاد یک فضای بزرگ برای اجرا، نمایشگاه، نمازخانه، سرویس ایاب و ذهاب و البته فضای مختصر برای صرف افطار مردم، به‌کمک نیروهای جوان و کم سن و سال سپاه جماران، کار کوچکی نبوده و نشان از توانایی فضای فرهنگی کشور برای برپایی پروژه‌های بزرگ دارد.

وسعت «فصل شیدایی» هر مخاطبی را مجذوب خود می‌کند. تجربه دیدن نمایشی به‌همراه جمعیتی زیاد، تجربه‌ای همچون تماشای یک مسابقه پرهیجان ورزشی در یک استادیوم ورزشی است. مهمتر از آن تماشای دیدن یک اثر نمایشی با حضور خانواده و به‌دور از آن آداب و رسوم ــ یا اداهای فرمالیستی ــ دست و پاگیر تئاتر حرفه‌ای، امتیاز ویژه‌ای است که «فصل شیدایی» می‌تواند به مخاطب خود تقدیم کند.

نورپردازی‌های قابل تقدیر، صحنه‌های انفجار هیجان‌انگیز، کشتی حضرت نوح شگفت‌انگیز و چند صحنه به‌خوبی کار شده، عواملی است که می‌تواند یک مخاطب بی‌تجربه در تماشای یک اثر نمایشی را روی صندلی نگه دارد. ابعاد وسیع صوتی ــ که با وجود فضای باز وسیع ارائه مناسبش سخت است ــ المان هیجان‌انگیزی است که کنار آتش‌بازی نهایی نمایش، می‌تواند هیجان یک کنسرت موسیقی بزرگ را به مخاطب تزریق کند. «فصل شیدایی» همه چیز را برای رقم زدن شبی شگفت‌انگیز دارد؛ ولی پس از تماشایش شما شگفت‌زده نشده‌اید، هیجان‌زده نیستید و شاید کمی هم در خود فرو رفته‌اید. تماشای «فصل شیدایی» یک تجربه جدید و عظیم را به مخاطب عرضه نمی‌کند و این مهم را می‌توان در موارد زیر جستجو کرد:

۱ ــ هنگامی که عنوان نمایش پشت یک کلمه یا عبارت افزوده می‌شود، توجه یک مخاطب عادی به‌سمت کلمه تئاتر می‌رود. البته تئاتر بخش کوچکی از نمایش است. دنیای نمایش وسیع‌تر و جامع‌تر از کلمه تئاتر است. از تعزیه و شبیه‌خوانی تا پانتومیم و هپنینگ و حتی انواع مختلف آثار سینمایی و تلویزیونی، همگی در زمره آثار نمایشی به حساب می‌آیند و همگی در یک نقطه مشترک‌اند: دراماتیک بودن یا به‌عبارتی نمایشی بودن.

آنچه یک اثر را دراماتیک می‌کند، وجود عناصری است که به‌شکل ویژه‌ای در رشته ادبیات نمایشی آموزش داده می‌شود و تجمیع این عناصر موجب می‌شود یک اثر تبدیل به یک نمایش قابل قبول شود. فیلمنامه یا نمایشنامه (به‌عبارتی متن نمایشی) محل تجمیع این عناصر است. برای مثال در تعزیه مجموعه اشعاری که سینه به سینه به دستمان رسیده است، با اثبات و درک عناصر دراماتیکش، حکم یک متن نمایشی برای آن تعزیه را داراست.

«فصل شیدایی» عاری از هر گونه متن نمایشی است و طرح چنین ادعایی درباره آن هم از اساس اشتباه است. دلایل بسیاری در رد نمایش بودن چنین اثری می‌توان یافت که بخش مهمی از آن را باید در جنس مخاطبانش یافت. مخاطب «فصل شیدایی»، مخاطبی حرفه‌ای نیست. مخاطب حرفه‌ای, مخاطبی است که از دل یک اثر نمایشی در وهله نخست داستان طلب می‌کند، چیزی که «فصل شیدایی» به او عرضه نمی‌کند. «فصل شیدایی» بدیهیاتی را نقل می‌کند که به‌شکل والاتری در قرآن یافت می‌شود و جز معدود مواردی چون کشتی نوح، به هیچ عنوان تبدیل به تصویر نمی‌شود.

فقدان دیالوگ، فقدان کنش دراماتیک و در نهایت فقدان درام مهمترین ضعف «فصل شیدایی» است. اصرار سازندگان این اثر در به نمایش درآوردن همه چیز، بدون در نظر گرفتن گره‌ها و نقاط عطف نمایشی، حضور یک مجری ــ که بیشتر شبیه یک روضه‌خوان است تا یک اجراگر نمایش ــ همه چیز را به‌سمتی می‌برد که اندک توجه مخاطب به اثر نیز معطوف به چیزهای دیگری شود که در بطن نمایش‌ نیستند. نمایش با سخنرانی فرق دارد. کار هنر بیان مستقیم نیست؛ بلکه ظرافت هنر انتقال مفهوم از مجاری نازک تخیل به مخاطب است، مسیری که به نظر می‌رسد در صورت تئاتر خواندن «فصل شیدایی» هیچ‌گاه با ساختار آن جور در نخواهد آمد. اشتباه و سوء تفاهم جدی در مواجهه با «فصل شیدایی» همین تئاتر دانستن آن است. «فصل شیدایی» یک اجرا و نمادسازی است برای قصه‌ها و سناریوهایی که مخاطبان آن خود از برند.

۲ ــ فارغ از اینکه «فصل شیدایی» به‌جهت تم اجرایی خود با متنی غیرقابل قبول ساخته شده است و می‌توانسته با انتخاب یک یا تعداد معدودی واقعه تاریخی اثری قصه‌گو خلق کند، این اثر با نظر عوامل تعداد زیادی واقعه تاریخی را در خود گنجانده است. در این وقایع نقش زنان انکارناشدنی است، شخصیت‌هایی چون حضرت زهرا(س)، حوا و یا یک مادر شهید علاوه بر اینکه شخصیت‌های تاریخی به حساب می‌آیند، نماینده نیمی از جمعیت بشری و مهمتر از آن نمادی بر شعایر اسلامی‌اند: حفظ کرامت زن.

اگر حضور عوامل روی صحنه را بازیگری بدانیم، با اثری مواجهیم که هیچ زنی در آن بازی نمی‌کند. به‌شکل گل‌درشت, نقش این افراد به عوامل مرد سپرده شده است یا اینکه از کل ماجرا حذف شده‌اند. در داستان خلقت مشخص نیست نقش حوا چیست که روی صحنه به تصویر کشیده نمی‌شود و در فضایی که همه از تحریف روایات تاریخی دم می‌زنند، این مورد مصداقی بر تحریف تفسیر نخواهد شد؟ نقش حضرت زهرا(س) را مردی بازی می‌کند که تلاشی برای بازنمایی زن بودن هم نمی‌کند و به‌راحتی ناراحتی جمعیت کثیر مخاطبان از این صحنه مشهود است. شاید بهتر و پسندیده‌تر آن بود که در چنین اجرایی نقش زن را یک زن ایفا کند.

۳ ــ اجرای رسالت بوذری در «فصل شیدایی» قرار است میان وقایع تاریخی ــ که ترتیب زمانی را رعایت نمی‌کند ــ ارتباط ایجاد کند، چیزی شبیه مرشد در نمایش‌های ایرانی، لباس رسالت بوذری نیز این مسئله را تداعی می‌کند. با این حال او مرشد نیست. مرشد خود بر صحنه بازی می‌کند، او از تمام قابلیت‌های دراماتیکی که در اختیار دارد در نقل داستانش بهره می‌برد. حتی امروزه برخی از مرشدها اشکال مدرنی از نقل را به کار می‌بندند که نمی‌توان اجرای رسالت بوذری را از آن دسته نامید. اجرای بوذری همان مجری‌گری مرسوم و مخصوص مجریان ایرانی در جشن‌ها و کارناوال‌های شهری است.

مرشد در نقالی یا معین البکاء در تعزیه از جایگاه خود فراتر نمی‌روند. با توجه به حساسیت‌های دینی، اینان سعی بر خروج از خطوط اصلی ندارند. حال جایگاه فکری رسالت بوذری در این اجرا کجاست؟ در بخشی از گذار این اجرا گویا مجری «فصل شیدایی» سعی در چیرگی بر اثر دارد و در مواردی خود را در مقام عقل کل و نه مجری قرار می‌دهد، برای مثال بوذری که به‌حق اعلام می‌کند شیعه باید به ابزار استدلال و آن هم از آیات قرآن مجهز باشد، درصدد برمی‌آید تا از مفهوم توسل دفاع کند. بوذری آیات ۳۱ و ۳۳ سوره بقره را تلاوت می‌کند ــ به‌عنوان استدلالی بر مفهوم توسل ــ و سپس می‌گوید: "«به‌تعبیر من» این آیات به توسل اشاره دارد". شاید در بخش آخر پسندیده‌تر آن باشد که او به نقل از بزرگان دین بسنده کند و نظر آنان را درباره این تفسیر و تعبیر بیان کند و با این اتهام مواجه نشود: آیا بوذری مشروعیت فرمان دادن به این جمعیت در راستای پذیرش این مسئله را دارد؟

۴ ــ با توجه به طیف حاضر در فضای باز اجرا می‌توان گفت مخاطب این پروژه قشر مذهبی تهران بوده است و شکل و شمایل اجرا نیز چیزی نیست که بتواند خارج از این قشر را به خود جذب کند. این بسیار ارزشمند است که در این بلبشوی بازار فرهنگی، عده‌ای به خلق اثر و محصول برای جناح فرهنگی مؤمن و بهره‌مندی آنان مشغول باشند. اما اگر مخاطب از قشری باشد که نسبت به معارف دینی تردید داشته باشد، با تماشای این اثر از تردیدش کم نخواهد شد؛ چرا که کلّیت اثر تحریک و تهییج احساسی قشر مذهبی و در مواردی بیان چند دلیل عقلی و نقلی در مواجهه با تاریخ را سرلوحه کار خود قرار داده است.

ادبیات مجری که مستقیماً مردم را مخاطب قرار می‌دهد، تفکیک‌گری اقشار فکری جامعه را برجسته می‌کند. البته این رویه این سؤال را هم پیش می‌کشد: مردم مؤمن حاضر از چه رو باید مدام مورد تحکم و حتی محکوم به کم‌کاری شوند؟ چرا باید مدام بدیهیات اولیه مذهبی که از تمام مجاری رسانه‌ای به‌شکل روزانه به وی گوشزد می‌شود، باز عرضه شود؟ چرا باید از وهابیت و داعشی برایش بگویند که او پیش از حضورش در آن اجرا، درباره آنان به جمع‌بندی جدی‌تری رسیده است؟ آیا «فصل شیدایی» محملی برای گفتن اظهر من الشمس‌هاست؟ آیا در جهانی که به‌قول خود اجراگران در آن به‌وسیله صدها رسانه، افکار ضدشیعی تبلیغ می‌شود، اجرای «فصل شیدایی» برای معتقدان به شیعه رفتاری عافیت‌طلبانه تلقی می‌شود؟ تلاش برای تبلیغ و عرضه اندیشه شیعی در دیگر نقاط غیرشیعی جهان هم آغاز خواهد شد؟ برای پیگیری مقوله وحدت امت اسلامی چه ملاحظاتی در این دست کارها لحاظ خواهد شد؟

* * *

علاوه بر مطالب ذکرشده می‌شد درباره ایرادات و شبهات تاریخی موجود در این اجرا و همچنین موسیقی آن بحث کرد: برای مثال لباس آزادگان که همان لباس رزمشان است و این گونه نبوده است و روایت تشییع پیکر مطهر بانوی دو عالم و مجسمه‌های مصری مشابه در دو نقطه از جهان یعنی مکه و بین‌النهرین. موسیقی این اجرا علی‌رغم اعلام صاحبان اثر، کمتر اوریجینال بود، لیکن بررسی این مسائل از حوصله این متن خارج است.

امید است عوامل اجرایی «فصل شیدایی» در موقعیت مناسب با وسواس بیشتر، تحقیقی فراتر از بدیهیات و استفاده از پژوهشگران و صاحب‌نظران دو حوزه دین و هنر اثری بدیع‌تر و خلاقانه‌تر و مؤثرتر از گذشته خلق کنند.
مرجع : تسنیم
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما