زنگها برای که به صدا در میآيند؟
نويسنده: مينا موسويان
17 شهريور 1387 ساعت 10:19
اين روزها ايميلها و بلوتوثها خرافههايی را پراکنده میکنند که بیسابقه بوده است. معماران فرهنگ و دين، چه راهکاری برای مقابله با اين پديدهها انديشيدهاند؟
به گزارش خيمه، اين روزها برخی رويدادهای فرهنگی و اجتماعی در حوزه اعتقادات و باورهای دینی مردم در حال رخ دادن است که به نظر میرسد در صورت عدم ورود آگاهانه و شجاعانه روحانیون هوشیار و روشنفکران اصیل دینی به عرصه، خسارات جبرانناپذیری بر پیکره دین و فرهنگ و جامعه وارد خواهد آمد.
با وجود هشدارهای مکرر رهبر معظم انقلاب و مراجع بزرگوار، بسیاری از مباحث گمراه کننده از تریبونهای رسمی اشاعه داده میشود و وجود رسانههای جدید همچون اینترنت و پدیدهای نظیر بلوتوث هدایت این گمراههها را پیچیدهتر کرده است.
ویژگی مشترک این رویدادها این است که در پس آنها تلاشهایی در راه تشدید عوامگرایی در باورهای دینی و مذهبی اقشار جامعه دیده میشود.
آنچه در ایام اخیر با عنوان مدعیان ارتباط با امام زمان(عج) و برخی دستورات عجیب آنان، نشستهای کشف و شهود با اوصاف غریب و تازهترین مورد آن در انواع کلیپهای اعتقادی بلوتوثی رخ داده و یا در محافل مردمی و خبری منتشر میشود، نیاز به واکنش فرهیختگان دینشناس و دلسوز را هویدا میکنند.
البته این که چرا در مقاطعی، چنین مواردی در جامعه برجسته میشود و متأسفانه طیف قابل توجهی از مردم را هم به خود مشغول میکند، امری است که تحلیل آن نیازمند واکاویهای جامعهشناختی و بررسیهای عمیق است.
مهم نیست که آیا مثلاً ورود اشکبار یک حیوان نجس به مقدسترین نقطه خاک ایران واقعی بوده یا ساخته دست چند انسان ناآگاه و یا حتی شیاد، بلکه مهمتر آن است که چرا این موضوع یا موضوعاتی مشابه آن به زودی در حد و اندازههای وسیعی مورد توجه قرار میگیرد و مثلاً تصاویر و سیدیهای سگ مورد اشاره در ابعاد وسیعی منتشر میشود و به عنوان یک آیت و نشانه مهم، نشان این و آن داده میشود. یا از سوی دیگر، از توجهات روحانی وارد شده، سخن میگویند.
علاقهمندان به این موارد، تمام هم و غم خود را بر این گذاشتهاند که بگویند فلان عنایت یا فلان امر غیر معمول، حاکی از عنایت خداوند متعال و امامان معصوم است و به خیال خود، خدمتی به مذهب و دیانت کنند.
سئوال اینجاست که آیا اکنون دست ما آنقدر از همه جا کوتاه شده که تنها این موارد را نشانه حقانیت عقاید و باورهای خود بدانیم؟
مگر نه این است که اندیشه شیعی، محکمترین پایبستهای عقلی را داراست؟ پس چرا عدهای سطح کار را تا آنجا پایین میآورند که یک حیوان نجس، منشأ حقانیت و مشروعیتبخشی به یکی از اولیای خدا شود؟
اینگونه رفتارها جدای از آن که باعث استهزا و بهانهگیری سستباوران میشود، زمینهساز آسیبهای دیگران نیز بویژه بر اعتقادات نسل جوان این مرز و بوم میشود.
آنان که با دید جستوجوگر خود سری به دنیای خارج زدهاند میدانند که انجام اقدامات خارقالعاده کاری است که از مرتاضان هندی هم برمیآید و حتی شفا دادن یک بیمار لاعلاج، امری است که در گوشهای از دنیا توسط برخی کشیشان عیسوی نیز انجام میشود.
به راستی اگر اعتقادات جوان ما تنها از چند «خواب» و «عنایت» ناشی شده باشد، آیا با دیدن چنین مواردی سستعقیده و منحرف نمیشود؟
حال آن که اسلام و نسخه حقیقی آن یعنی تشیع، مجموعهای نیست که حقانیت خود را از شفا یافتن چند مریض یا پارهای نور و صدا در خواب و بیداری گرفته باشد. بلکه مستدلترین جهانبینیها و ایدئولوژیها را در خود دارد که میتواند به خوبی در برابر دیگر اندیشیهها قدم علم کند.
اگر امامان شیعه(ع) بر حقاند، از آن روست که زلالترین مفاهیم معنوی را که از سرچشمه وحی و از پیامبر اکرم(ع) دریافت کردهاند، در اختیار پیروان خود میگذارند و به واسطه این مفاهیم و دستورات، انسان کامل تربیت میکنند.
حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را اعجاز بزرگ قرن و امداد غیبی الهی نامیدند، رویدادی که به واسطه آگاهی اقشار پرشمار مردم ایران و حرکت فعال مبتنی بر ایمان آنان به وجود آمد.
اگر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بر حق است، معجزه آن متحول کردن جوانانی است که زمانی تنها خوراک داده شده به آنان میکدهها و سینماهای دوران طاغوت بود و مدتی بعد جان خود را بر کف گرفتند و حاضر شدند جان و هستی خود را فدای دین و میهن کنند.
منطق دین منطق حرکت و تلاش و تکاپو بر محور ایمان و توکل به خداست، نه نشستن و اطمینان بیجا به امداد غیبی باری تعالی. از همین رو اگر در مقطعی جوانان، با تربیت جمهوری اسلامی نیز سر از جایی جز مکتب اهلبیت(ع) درآوردند، باید عملکرد خود را بازبینی کرده و اشکالات خود را اصلاح کنیم.
به هر حال، اکنون به نظر میرسد زنگ خطر عوامگرایی در دین به صدا درآمده و در این شرایط، اندیشهورزان دلسوز و مصلحان دینشناس باید پا به میدان بگذارند و عرصه را از دست ناآگاهان بگیرند.
در این باره توجه به نکاتی ضروری به نظر میرسد:
1. در مقطع دوم خرداد و حتی پیش از آن، یک جریان فکری در کشور پا به عرصه گذاشت که در پوشش روشنفکری دینی، به نقد یا زیر سئوال بردن پارهای از اعتقادات دینی مردم پرداخت.
شروع کار این جریان البته به پیش از دوم خرداد برمیگردد، اما فضای باز رسانهای و مطبوعاتی به آن مجال بیشتری داد. در آن مقطع بسیاری از روحانیون و عناصر دلسوز فرهنگی جامعه با نگرانی خواستار برخورد با این جریان شدند.
در مقطع کنونی نیز دستکم احتمال قوت گرفتن جریانی که دین را عوامانه تفسیر و ترویج میکند، میرود که آن روی سکه جریان پیشین است و خطرات آن بر کسی پوشیده نیست. به نظر میرسد برخوردی که باید با این جریان جدید از سوی دلسوزان عرصه دین و فرهنگ انجام شود، هشدار درباره آنان و تحذیر مردم و متدینان به خطر این جماعت جدید است.
2. در برخورد با این رویکرد جدید، باید واکنشی حکیمانه و جامع داشت و نباید در این باره صنفی برخورد کرد؛ از چندی پیش، شاهد واکنش آگاهانه جمعی از روحانیون به برخی آفات و خرافهگرایی در مداحیها بودهایم که از جمله آنها، واکنش مجلس خبرگان و تذکرات رهبر انقلاب در جمع ذاکران و مداحان اهلبیت(ع) بود.
این واکنش اگرچه پدیده مبارکی است، اما باید جامع و همهگیر باشد و چنانچه رویکردهای عوامانه به دین از خطبا و وعاظ و روحانیون هم سر زند، باید تذکرات و هشدارها به آنان نیز گوشزد شود.
در این میان، صدا و سیما نیز که نقش حساس در میدان دادن به مبلغان دینی دارد، باید در انتخاب آنان به این معیار مهم توجه جدی کند.
3. البته با یک نگاه اولیه میتوان دریافت یکی از زمینههای گسترش این رویکردهای عوامانه، رواج برخی نقل قولها و داستانها در بعضی مجالس است.
در این محافل برخی ذاکران و واعظان به جای آن که به اصل دین و مذهب و ذکر ویژگیهای اصلی اولیای الهی بپردازند، به تعریف خواب و رؤیاهایی برای مردم میپردازند که سنجش راستی و درستی آنها امکانپذیر نیست.
با این وصف، همانگونه که گروهی از بزرگان حوزه نیز گوشزد کردهاند، باید نهضتی فراگیر در پالایش مجالس مذهبی از موارد خرافی و یا حتی غیر مستند برپا شده و تلاش شود اصل معارف دینی، البته با زبان جدید و جذاب در اختیار تودههای مردم و به ویژه نسل جوان قرار گیرد.
4. نکته دیگر آن است که به هر حال بخواهیم یا نخواهیم، اعتقادات دینی بخش زیادی از مردم ما که عوامالناس نامیده میشوند، با پارهای از عوامزدگیها و سطحینگریها همراه است.
ممکن است همین باورهای سطحی، برای این قشر از مردم تا حدودی هدایت کننده و راهگشا باشد، اما بدون تردید، این اعتقادات کممایه، برای نسلهای جدید که در میان افکار و گرایشها و دیدنیها و شنیدنیهای گوناگون قرار دارند کفایت نمیکند.
یکی از دلایل فاصله گرفتن بخشهایی از نسل جوان از باروها و رفتارهای دینی، آن است که تنها منبع اعتقادات دینی آنان، باورهای سطحی و کممایهی شکل گرفته در خانواده است و طبیعی است که توان تاب آوردن در برابر راهزنان فکر و اندیشه را نداشته باشد.
اینجاست که وظیفه اندیشهورزان حوزه فکر دینی مشخص میشود که در حوزه و دانشگاه مشغول فعالیتاند.
این گروه باید در نظر داشته باشند که وظیفه آنان تنها به چند سخنرانی علمی در داخل یا خارج محدود نمیشود؛ بلکه باید تلاش کنند تا موضوعات فکری را به دغدغه جامعه تبدیل کنند و اندیشههای درست و ناب را در اختیار نسل جوان جامعه قرار دهند.
این تنها راهی است که به مدد آن، اندیشه اصلی دینی میتواند در جامعه ادامه حیات دهد و باز هم راهی روشن فراروی جوانان و مشتاقان بگشاید.
این مختصر نیز از آن رو گفته شد که تنها توجه متصدیان دین و فرهنگ را برانگیزد. بدون شک با ورود عالمان آگاه به زمان و باز کردن موضوع میتوان به نتایج بهتری دست یافت.
کد مطلب: 2761
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/note/2761/زنگ-ها-صدا-می-آيند