با کاروان حسینی تا اربعین
من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانهام
مهر , 30 مهر 1394 ساعت 10:03
در روزشمار وقایع کاروان حسینی به روزی می رسیم که امام حسین(ع) در آستانه عاشورا برای سپاهیان سخن می گویند و بیان می کنند که با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانه هستند.
مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز هشتم محرم، سی و دومین یادداشت وی را میخوانید: هشتم محرم «پرنده بر شاخسار نخل نشسته بود و حُزن آلود می خواند. و قافله سالار، در روز نشسته بود به اندیشه نابودی شب. به تک نخل بلند تکیه داده بود و سکینه، محو تماشای او. مردان کاروان، اندک اندک آمدند و گِرد او حلقه زدند. و او ساکت نشسته بود. حبیب گفت: مشتاق کلام شماییم یابن رسول الله. بُریر گفت: کلامی بگویید یابن فاطمه. قافله سالار نگاهی به یاران کرد. گفت: آنانی را که دوستشان دارم همه رفتهاند. جدّم، پدرم، مادرم فاطمه، برادرم. و من ماندهام میان کسانی که هرگاه کینه سینهها فرو مینشیند و خاموش میشود، پیوسته آن را شعلهور میسازند. خدا گواه است و قرآن گویای این حقیقت، کسانی که مقابلمان صف کشیده اند سلطهای بر من ندارند. اگر چه روزگار میچرخد و مصائب و ناگواری ها را بر ما فرود میآورد، ولی من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانهام. عزیزان من، آماده شوید که کوچ شتابانمان نزدیک است، جان من برای شهادت شتاب گرفته است و برای مرگی زیبا لحظهشماری می کند. سکینه در آغوش فاطمه بغض ترکاند و هر دو با هم گریستند. همهمهای آرام میان یاران در گرفت. و لحظاتی به سکوت گذشت. به صدای جُون، که به شادی فریاد می زد، یاران به خود آمدند. گفت: عباس از فرات آمد. عباس و علی اکبر آمدند. با مشک های پُر آب!»
کد مطلب: 27680
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/note/27680/خوار-زیستن-مردن-دو-بیگانه-ام