با کاروان حسینی تا اربعین
چه کسی این سر را به خون رنگین کرد؟
مهر , 26 آبان 1394 ساعت 12:37
در روزشمار وقایع حسینی به روزی می رسیم که دخترکی از میان کاروان در کاخ یزید ناله می کند و با سر بریده امام درد دل می کرد و می گفت که چه کسی این سر را به خون رنگین کرده است.
مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز پنجم صفر، پنجاه و هشتمین یادداشت وی را میخوانید: پنجم صفر «ماه می تابید بر ویرانه های باب الصغیر، و سایه های بلند باروها گسترده بود بر زمین، باب الصغیر ماتم سرا بود و جغد بر دیوار نشسته بود و می نالید. دخترک پریشان بود، افسرده و غمگین می گریست، زنان همه گِرد آمدند به دلداری، زینب و فاطمه و سکینه و رباب، رمله و هانیه و ام وهب. دخترک بی تاب و بی قرار، محبوب خود را می خواند، گریه می کرد و به فغان می نالید، عاقبت مراقبان کاروان، کلافه شدند، طاقت از کف بدادند و رفتند، لحظه ای گذشت، برگشتند، با طَبقی با درپوش. طَبق را مقابل دخترک گذاشتند و باز رفتند. دخترک ناله کنان، گریه سر داد و بهانه می گرفت، به امید، سر پوش طَبق را برداشت، سر خونینِ در طَبق، پُر فروغ تابید، دخترک ناله از ته دل کشید و به فغان آمد، گفت: چه کسی این سر را، به خون رنگین کرد؟ این رگ را، چه کسی جُراَت کرد که بُرید؟ چه کسی ما را، به یتیمی و تنهایی نشاند؟ ما به چه کس بعد تو دل بندیم؟ پی هم به آه و اشک می نالید، غم تنهایی را به سوز دل از سَر می پُرسید، آنقدر گفت و نوحه خواند و مویه سر داد، تا در و دیوار با او هم ناله شدند، سر فرود آورد و لبان سر را بوسید، دخترک صیحه ای زد و جان داد.»
کد مطلب: 28205
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/note/28205/کسی-این-سر-خون-رنگین