کد مطلب : ۲۹۰۴
مناجات ديروز، مناجات امروز
نويسنده: هوشنگ سامانی
ما همواره شاهد موسيقی غربیزده و شهری شدهای هستيم که جولانگاهش مناسبتهای مذهبی است و اين چرخ معيوب را در ظاهر، ترمزی نيست.
نمونههای شنيداری عصر حاضر آنقدر با گوش بيگانگی میکنند که گاهی از خود میپرسيم گذشتگان ما در صد سال پيش چه میخواندند و چه میشنيدند؟ موسيقی مذهبی چیست؟ ابزارش کدام است؟ کاربردش کجاست؟ چه عواملی باعث میشود تا یک نوع موسیقی نام مذهبی به خود بگیرد؟
بیگمان پیدا کردن پاسخ درست برای این پرسشها با کنکاش در گذشتهها ممکن خواهد بود؛ امروز وقتی برای ما ارزش دارد که بر بنياد ديروز ساخته شده باشد.
در حوزه موسيقی مذهبی امروز بدون دیروز، همان است که الان شاهد هستیم ملغمهای از نغمات همهجایی که قادر نیستند همانند گذشته نگاهها را به سوی خود جذب کنند؛ حتی به صرف سوار کردن واژگان مذهبی، نمیتوان خوشبین بود که تلنگری به دلهای زنگارزده وارد شود.
چه این که اگر عناصر هویتی اقوام گوناگون، حکمتی نداشت، خداوند عالم هیچگاه ما را گوناگون نمیآفرید. همه میتوانستند با یک فرهنگ واحد زندگی کنند. در حالی که واقعیت امر، به گونهای دیگر است؛ مانند حکایت موسی و شبان.
قرار نیست همهی آدمها به یک صورت خداپرستی کنند؛ هرکسی از ظن خود یار او میشود. به قول«شیخ بهایی»:
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
ما نیز با توجه به فرهنگ ایرانی اسلامی خود، باید به دنبال غزلخوانی خاص خود باشیم، اگرچه برای پروردگار جهان فرقی نمیکند که به چه زبانی با او سخن بگوییم، اما برای خودمان خیلی فرق میکند؛ فرقش این است که وقتی به زبان و فرهنگ خود مناجات میکنیم، تأثیر متقابل بر دیگران دارد.
وقتی زندهیاد «رحیم مؤذنزاده اردبیلی» با آواز خالص ايرانی، اذان معروف «بيات ترک» را سر میدهد، مردم کوچه و بازار، رغبت بيشتری برای رفتن به مسجد پيدا میکنند.
يکی از مصادیق بارز فرهنگ ايرانی ـ اسلامی، سحریخوانی به شيوه قديم است که در حال حاضر بسياری از مجريان توانمند آن، روی در نقاب خاک کشيدهاند.
البته الان هم مناجات سحر، کم شنيده نمیشود؛ هرچند با وجود رسانههای متعدد، پردۀ گوش مؤمنان به مراتب بسيار بيشتر از گذشته به لرزه درمیآيد، ولی حکايت سنت گذشتگان چيز دیگری است.
سحریخوانی قدیم، ریشه در تفکری عمیق داشت که هزار سال پیش از تولدش، خواجهی هرات به نوعی بنیانش را نهاده بود؛ در آن روزگار، زبان عربی حکم زبان انگلیسی امروز را داشت.
همه با این زبان ترویج علم میکردند و تمام منابع دینی هم به همین زبان بود؛ در نتیجه به جز اهل علم و ادب، عامهی مردم فارسیزبان با وجود مسلمان بودنشان درکی از واژگان عربی نداشتند و بیشتر دعاهای مذهبی برایشان مفهوم نبود.
گویا «خواجه عبدالله انصاری» به نیاز زمانش واقف بود که مناجاتهای فارسی و زیبایی را در قالب دوبیتی به یادگار گذاشت؛ یادگاری که به سرعت با نغمات موسیقی ایرانی عجین شد و نزدیک به هزار سال، مناجاتخوانها با آن یادگار، دل و جان مؤمنان را صفا بخشیدند.
سحریخوانی آداب خاصی دارد؛ اشعار مخصوص و نغمات مخصوص، غم و غصه و گریه، در این آیین جایگاهی ندارد و بنابراین نغماتش نمیتواند رزمی و بزمی هم باشد که تا همین چهل ـ پنجاه سال پیش نیز در پایتخت رواج داشت.
زندهیاد «خالقی» در کتاب «سرگذشت موسیقی ایرانی» به یکی از بهترینها اشاره میکند. «به راستی کسی که با سبک مطلوب و دلپذیری مناجات میکند و صوتش آدمی را از خواب غفلت به هوش میآورد، بهترین وسیلهی تزکیه نفس و بیداری روان است.»
بخصوص مناجات کنندهای که به رموز موسیقی واقف باشد و اشعار را در گوشههای مختلف و متنوع دستگاهها بخواند؛ مانند «سید حسین عندلیب اصفهانی» که در این فن مهارتی بسزا داشت و هنگامی که در گلدستهی مسجد سپهسالار تهران در شبهای ماه رمضان مناجات میکرد، همهی خفتگان را به هوش میآورد و مجذوب میکرد.
در حال حاضر از سحریخوانی قدیم، چیزی برای شاهد آوردن وجود ندارد؛ گوش نسل جدید از خوراک رسانهها پر شده است و در نظر آنان مناجات، همین است و بس؛ حتی مداحان و مناجاتخوانهای حال حاضر، یا از ارزشهای فرهنگی خودمان بیخبرند یا شیوههای جدید و بیگانه با عناصر هویتی ایرانیان را نمیپسندند! یا در صورت و محتوا بسیار مخدوشند.
مناجاتخوان امروزی، فضای نیایش را با مجالس عزا يکی میداند؛ او در ظاهر با خدا راز و نياز میکند، ولی در عمل سعی در به گریه درآوردن مخاطب دارد، آن هم از نوع عزاگونه، در حالی که مناجاتخوانی به شیوهی قدیم، اگر اشکی هم بر دیدگان جاری میکرد، به دلیل وجه عرفانیاش بود.
موسیقی مورد استفاده در آن نیز با موسیقی مجلس عزا خیلی فرق میکرد؛ مناجاتخوان سنتی قصد دارد دلها را به حضرت حق نزدیک کند، نه این که با آواز حزین و مصیبتگونه بگریاند.
مجریان موسیقی مذهبی امروز توجه ندارند که هر نغمه، ریتم، آواز و ترکیبات مربوط به آن، فقط و فقط در شرایط خاصی نمیتواند به درستی بیانگر مفاهیم مذهبی باشند.
اکتفا کردن به تعدادی واژۀ مقدس و سوار کردن آنها به دم دستیترين موسيقیهای روز نمیتواند توجه ايرانی فرهنگمدار را جلب کند که اگر اينگونه بود، در طول قرنها اين همه آواز متنوع و متفاوت در حوزههای مختلف به وجود نمیآمد.