لزوم توجه به گفتمانسازی در عرصه دین
دکتر حسن بنیانیان، عضو شورای انقلاب فرهنگی
12 ارديبهشت 1396 ساعت 10:49
سوالی که این روزها مرتبا تکرار میشود آن است که چرا در جامعهای که در آن این همه شعائر دینی از جمله عشق سرشار به امام حسین (ع) در ایام محرم برقرار است، امروزه مملو از گناه و معصیت، فسادهای مالی و پروندههای دایر در قوه قضاییه است؟
وقتی سخن از گفتمان به میان میآید، مراد موضوع و بحثی است که در میان اکثریت جامعه، فراگیر شده و روزانه پیرامون آن صحبت میشود. به طور طبیعی آثار بحث صورت گرفته در جامعه، در رفتار و اعمال مردم آن جامعه نیز ظاهر میگردد. حال با توجه به اینکه وظیفه ما استقرار اندیشهها، اعتقادات و ارزشهای اسلامی در روابط جامعه است طبیعتا باید در جستجوی راهحلهایی باشیم که بحث پیرامون اینکه چطور اندیشهها، اعتقادات و ارزشهای اسلامی را در رفتار آحاد جامعه منتقل نماییم موضوع سخن همه فعالین عرصه فرهنگ باشد تا از این رهگذر، آثار و نتایج آن در زندگی سایر اقشار نیز مستقر گردد، یعنی اگر امروزه در خانهها بحث بر سر این است که غذا چه بخوریم، لباس چه بپوشیم و همه چیز حول توسعه مادیات بچرخد، خانواده، وظیفه ارتقای اخلاق، معنویت و ارزشهای اسلامی را هم بر عهده خود ببیند و به دنبال راه حل برای تعمیق آن باشد. لذا هدف، نیل به نقطه تعادل است، بدین معنا که در کنار رفع نیازهای مادی، به نیازهای اخلاقی و معنوی جامعه هم توجه کنیم، که این خود از طریق مدیریت فرهنگی امکانپذیر است، ابزاری که میبایست در جامعه مستقر شده و سالهاست که در رهنمودهای مقام معظم رهبری دائما تکرار شده است.
اما قدم اول در این مسیر آن است که بپذیریم تغییرات فرهنگی یک جامعه محصول و برآیند حضور همه افراد جامعه است و همه سازمانها چه عنوان فرهنگی داشته باشند چه نداشته باشند، همه افراد چه خودشان را انسان فرهنگی بدانند چه ندانند، عناصر شکلدهنده و تغییر دهنده فرهنگی یک جامعهاند. امروزه خانم فروشندهای که ظاهرا کار اقتصادی میکند، با فرم لباس، تکیه کلام و ادبیاتی که در کار خود به کار میبرد، حال چه تبلیغ لباس خارجی خود را بکند چه نکند، لحظه به لحظه در حال ایفای نقش در مقولات فرهنگی کشور است. همانطور که تلاش یک کارگر کارخانه در ارائه محصولات با کیفیت به بازار، منجر به خرید کالای ایرانی میشود و باور مردم را که کالای ایرانی کیفیت ندارد بهبود میبخشد، این خود به معنی کار فرهنگی در کنار کار اقتصادی است. این کارگر یا آن خانم، همزمان با انجام کار فرهنگی، در حال صرف منابع اقتصادی، وقت مردم، غذای جامعه و کلیت امکانات مادی جامعه است تا آن کار فرهنگی را انجام دهد.
لذا بر ماست تا این گفتمان را حاکم کنیم که همه آحاد جامعه اگر تعهدی در خود مبنی بر اصلاح امور جامعه احساس میکنند، همزمان با انجام امور روزمره خود، از منابع اقتصادی جامعه هم مراقبت نمایند و بیندیشند که چگونه میتوان جامعه را دینیتر نموده و اصلاح کرد. این فهم اولیه مستلزم آن است که در ابتدا دستگاههای فرهنگی به این درک نائل آیند. تصور کنید در یک مدرسه، مربی تربیتی به معلمان تذکر میدهد که شما کاری به مسائل دینی دانشآموزان نداشته باشید و آن را به عهده ما بگذارید، این غلط است، چون این مسئله قابل واگذاری نیست، همه معلمان چه بخواهند چه نخواهند، چه بفهمند چه نفهمند، چه اراده داشته باشند چه نداشته باشند، همزمان در حال مداخله در دینداری دانش آموزاناند، لذا این مربی تربیتی موظف است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به دیگر معلمان یادآور شود که چه نقش مهم و تاثیرگذاری در فرآیند خطیر دینداری دانشآموزان دارند. ملاحظه میکنید شغل معلمی که ظاهرا مقدس و بسیار ارزشمند است، میتواند به تدریج از یک نقطه تخریبی به جایگاهی مثبت و سازنده بدل شود. روحانی بالای منبر نیز از این قاعده مستثنی نیست، روحانی جامعه میتواند حتی با نحوه سخن گفتنش در تخریب دین مداخله کند، مداح هم چنین شرایطی را دارد، الزاما اینطور نیست که وقتی فرد روحانی، مداح یا امام جماعت مسجد شد و به تبلیغ دین خدا پرداخت، نقشی سازنده ایفا نماید، روحانی وقتی به معنای واقعی کلمه دین خدا را تبلیغ میکند که بتواند رفتار انسانهایی که در تعامل با او هستند را در حوزه اندیشههای دینی وارد کند. برخی مواقع جنس سخن گفتن بعضی از مداحان که سواد کافی ندارند مخاطب را برای گناهکردن آماده میکند، این دست مداحان به گونهای به تعریف و تفسیر توبه میپردازند که مخاطب در سن جوانی که مقطع اوج شهوت اوست احساس کند در دین تا چه میزان به اصطلاح سوراخ دعا هست، لذا تصمیم میگیرد تا وقتی جوان است جوانی کند و بعد توبه نماید، این بستر فرهنگی را مداح بدون اینکه خود بداند پدید میآورد. در هرحال من بر این باورم که ما مسئله کار فرهنگی را ساده گرفتهایم و آنهایی که در فضای فرهنگی جامعه مشغول به کارند به اندازه کافی از دانش مورد نیاز این حوزه بهرهای نگرفتهاند.
سوالی که این روزها مرتبا تکرار میشود آن است که چرا در جامعهای که در آن این همه شعائر دینی از جمله عشق سرشار به امام حسین (ع) در ایام محرم برقرار است، امروزه مملو از گناه و معصیت، فسادهای مالی و پروندههای دایر در قوه قضاییه است؟ بخش عمده این نقصان، به آسیبهایی بر میگردد که ما در امور فرهنگی و دینی جامعهمان داریم و از این آمادگی بیبهرهایم که با ارتقای دانشخود، نقشمان را مثبت و سازنده نماییم، از آن طرف هم، همین که مورد استقبال قرار گرفتیم مغرور میشویم و انتظار داریم دیگران حرفمان را گوش کنند و ما به آنها بگوییم چطور باشند و چطور نباشند. در حالی که واقعیت این است که همه ما تا آخر عمر نیازمند گوشدادن هم هستیم، آفت بسیاری از آنهایی که خیلی سخنرانی میکنند این است که بعد از مدتی آمادگیشان برای گوشدادن به شدت ضعیف میشود و بیحوصلگی نشان میدهند، در نتیجه این تعادل به هم میخورد، درست مثل فروشگاهی که کارگران آن که میبایست بروند و جنس بیاورند خسته میشوند و کار را رها میکنند، از آن طرف آنهایی که فروشنده هستند جنسها را میفروشند، بعد از مدتی آن مغازه دچار کسری امکانات برای فروش میشود، یک گوینده روحانی یا مداح یا هر عنصر فرهنگی اگر دائما اهل مطالعه و گوشدادن به حرفهای اندیشمندان نباشد به وادی تکرار میلغزد و اگر در حرف زدنش تکرار زیاد باشد، خطاهایش را به کرات تکرار میکند. حال اگر همین روحانی یا مداح در اواخر عمر، دو جلد کتاب خواند آن وقت دچار عذاب وجدان میشود که من سی سال است دارم شعری غلط و انحرافی را تکرار و کفریاتی را به ذهن مخاطب تزریق میکنم، حالا آیا خدا مرا میبخشد؟
امروزه به دلیل اینکه شعائر مذهبی صرفا بخشی از باورهای دینیمان را بازتولید، بازسازی و تقویت میکند نتوانستهایم این باورها را به رفتار تبدیل کنیم، مثل قرصی که فرد باید آن را در یک دوره 30 روزه مصرف کند اما 6 تای آن را میخورد و بقیه را رها میکند، بعد میگوید چرا خوب نشدم. جلسات دینی ما در گذشته، بسیار موفقتر و پر بارتر از جلسات امروز بود. ببینید دین و رفتار دینی مستلزم استمرار، تعامل و حضور همگانی همه در فضای مذهبی است. این که جدیدا میبینیم در طول سال، عزاداری برای ائمه اطهار بدان شکل صورت نمیگیرد، بعد یک دفعه در اول محرم شور و هیجانی خاص کشور را در بر میگیرد و قلهای به نام مبارک امام حسین (ع) ایجاد میشود، بعد این قله تعطیل میگردد و مردم باز به تجارت و کار و خدای ناکرده تماشای ماهواره و گناه و معصیت مشغول میشوند و دوباره با نزدیک شدن محرم، یاد امام حسین (ع) میافتند چرخهای باطل و اشتباه است. خیلی از مداحان هم این فضا را ایجاد کردهاند که خب امشب امام حسین (ع) ما را طلبیده و آمدهایم، انشالله همه گناهانمان را میبخشد و این چرخه باطل، مدام در حال تکرار است، در حالی که در گذشته، هر هفته در مساجد، جلسات تفسیر قرآن و اخلاق برپا میشد و جوانها در آن شرکت میکردند، بعدها این دسته از افراد در محل، هویت دینی مییافتند و در حفظ دینداری به یکدیگر کمک میکردند.
امروزه این ساز و کارها تماما به هم ریخته، الان جوانها وقتی هم که در مجلس هستند با موبایلشان مشغولاند و حضور ذهن ندارند. فضای فرهنگی دینی ما همچون فضای فرهنگی غیر دینیمان حائز اهمیت بسیاری است. این که روحانی بالای منبر روضه بخواند، مستمع گریه کند، صاحبخانه گریه کند، دلها بشکند و همه راضی شوند که بحمدالله جلسه خوبی داشتیم، همه نیک است اما مشروط بر اینکه این عناصر مورد اشاره وقتی که به خانه بازگشتند کیفیت ارتباط با همسرشان را بهبود دهند، فردا که به بازار رفتند و تجارت کردند روضه شب گذشته، معاملهشان را کنترل کند و حرام نخورند. اگر این اتفاق افتاد، این دست سوگواریها مورد پذیرش خداست، در غیر این صورت، این مراسمات به مادهای مخدر تبدیل میشود، بدین معنا که در جامعه روضهخوانی کنیم و احساسات به خرج دهیم ولی فردا که به بازار آمدیم همان رفتار خودمان را داشته باشیم و خدای نکرده حرام بخوریم، بعد روز عاشورا برای امام حسین (ع) سینه بزنیم.
ما در خیلی از جاها از این دست مصیبتها و آسیبها داریم. یک مکانیک را مثال میزنم، مکانیک متدین کسی است که وقتی ماشینمان را به او میدهیم آن را با بهترین کیفیت تعمیر کند، با عادلانهترین وجه ممکن هم دستمزد بگیرد، این یعنی تبلیغ دین از طریق مکانیکها. قصاب، میوهفروش، کارگر کارخانه و مدیر هم همینطورند. باید وقتی که یک مدیر، با کیفیت بالا کار میکند و در عین حال خوش اخلاق و خوش برخورد است همه بگویند که این فردی مذهبی است و این ویژگیهای ممتاز را دارد، یا این آقای دکتر در محل ما چون انسان متدینی است هم خوب طبابت میکند، هم باسواد است، هم خوش اخلاق است، هم از بیمار مستضعف پول نمیگیرد، هم داروی اضافی نمینویسد و هم مجموعه امتیازات بسیاری دارد چون متدین است. ما در مرحله رفتارسازی کم آوردهایم و تناسبها به هم ریختهاند، روضهخوانیهایما میبایست ترکیب متعادلی از روحانی و مداح باشد، نه اینکه شش مداح داشته باشیم و یک سخنران، بعد اول، سخنران حرفش را بزند و برود، آنگاه جلسه وقتی شلوغ میشود که مداحان دارند مجلس را برای شامخوردن آماده میکنند، این آسیبشناسیهاست که باید در جلساتمان صورت گیرد. عزیزان مداح میتوانند حین بحثهایشان، به نکات اخلاقی، شعرهای آموزنده و توضیحات اصلاحکننده بپردازند، و این هنر، مستلزم بهرهگیری از کلاسهای آموزشی است. کسی که بلندگو در دست میگیرد و هزاران نفر حرفش را گوش میدهند، بعد حرفهایش هم ممکن است در قالب نوار یا لوح فشرده تکثیر شود و به تدریج یک میلیون نفر بحثهای او را گوش کنند، موقعیت بسیار مهمی دارد، این فرد باید دانه دانه حرفهایی که میخواهد در مجالس به زبان آورد را بارها روی کاغذ بنویسد و برای نظرخواهی به علمای بزرگ بدهد، مگر اینکه خودش دانشمند بوده یا مطالعه کرده و اندوخته داشته باشد.
امروزه برای ساخت یک فیلم، اول فیلمنامه را مینویسند، بعد دهها نفر این فیلمنامه را دست به دست میکنند، میخوانند و چکشکاری میکنند تا ظرافتهایی را در آن بگنجانند، برخی از مداحیهای موفق امروز برگرفته از استقبالی است که جوانها از آنها به عمل میآورند؛ مداحیهایی که ما گوش میدهیم اما اعصابمان خرد می شود. مداح این دست مراسمات باید بداند که این هیجان، شور و شعری که ایجاد کرده قرار است چه تاثیری بر رفتار مخاطبانش داشته باشد. امروزه متاسفانه برخی از جوانان مذهبی رفتارهایی دارند که موجب شده بقیه از اینکه مذهبی نامیده شوند فرار کنند، این بدان خاطر است که ما نتوانستهایم به این فرد، نظم، انضباط و ادب در گفتار را بیاموزیم، بعضی وقتها هم خود مداح در روضهاش، بیادبی را به مردم القا میکند، به ناگاه در حین اجرای مراسم، عصبانی و احساساتی میشود و شروع به استفاده از کلمات رکیک مینماید، بعضی وقتها هم که مداحی تمام شد، جوانان هیئت دور هم جمع شده و مسبب این اتفاقات میشوند.
اینها همه آسیبهایی است که به باور من، روزی به برکت وسعت دید مداحان برطرف خواهد شد. من امیدوارم روزی به این درجه از بلوغ برسیم که مداحان موفق ما با بهرهگیری از یک یا دو تن روحانی، تشکل ایجاد کنند و از آنها بخواهند که یک شب پای روضهشان بنشینند و بعد به او پیشنهاد کنند که کجای کارشان ایراد دارد تا کیفیت کار را بهبود بخشند، سال بعد هم دوباره به سراغ آن روحانی بروند و از او بخواهند اصلاحات اعمال شده در کارشان را بررسی کند، هیئت هم در نهایت پاداشی به آن روحانی بدهد. این نهضتی است که میبایست در کشور به راه بیفتد. علاوه بر اینها، در چیدمان و معماری بسیاری از هیئتها آسیب بسیار است، در صدای بلندگو، شعر مداح، رفتارهای جسمی او هم همینطور، دقت داشته باشیم که امروزه این آسیبها به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، بعد آنهایی که در این فضاها نیستند دیدههای خود را در ذهنشان تعمیم می دهند، برخی مواقع هم شیطنت میکنند و با اخذ 2 دقیقه از 2 ساعت یک روضه، به مراسم مذهبی و شعائر دینی کشور آسیب میرسانند.
به باور من هر کس که در هر رشتهای، موقعیت اجتماعی و نفوذ کلام پیدا کرد باید در اتاقش با قلمی زیبا و درشت بنویسد: «بهتر از این هم میشود عمل کرد»، تا بفهمد کسی که وجودش موجآفرین شد دائما باید مطالعه داشته باشد. مداح واقعی امام حسین (ع) کسی است که دائما در حال مطالعه دین، نحوه سخنرانی مطلوب و ارتباط مناسب با دیگران است، چرا که وقتی فرد به مداحی نخبه بدل شد، کوچکترین رفتارها، حتی نحوه سلام کردنهایش با دیگران یا ظاهرش هم معنادار و فرهنگساز می شود، اینها نظمی است که متاسفانه بسیاری از مداحان رعایت نمیکنند و در واقع همین ضد ارزشهاست که بسیاری از جوانها را از دین پراکنده مینماید. مداح نباید فراموش کند که زیبایی از آن پیامبر (ص) است، همه ائمه از زیبایی، نظم و انضباط در وجودشان برخوردار بودهاند، لذا مداح باید تلاش کند زیباتر از آنچه هست در تلویزیون ظاهر شود.
این عناصر از ظاهر تا محتوای کار مداح قابل تعمیم است. من بر این باورم که ما باید برای این عزیزان کلاسهای آموزشی دائمی پیشبینی کنیم تا حدی که بعدها خودشان دائما به مطالعه روی آورند و به شخصیت هایی نمونه در تمامی ابعاد زندگیشان بدل شوند. عزیزی که به یک مداح معروف تبدیل شده، باید با نفوذ کلام خود، دائما نهادهای خیریه راهاندازی کند و نقش مصلح اجتماعی را ایفا نماید. موقعیت مداح نیز حائز اهمیت بسیاری است، برخی مداحان در بعضی اصناف نفوذ بیشتری دارند، فرض کنید هئیت یک مداح در میان صنف پارچهفروشهاست، ایشان باید ببیند پارچهفروشها در چه مسائلی گناه میکنند و چه آسیبهایی از منظر دینی این صنف را تهدید میکند تا در حین مداحی و اوج احساسات و اشک ریختنها برای امام حسین (ع) به آنها اشاره کند، یا مثلا به روحانی هیئت بگوید شما نسبت به این موضوع تذکر دهید، من هم میخواهم راجع به این موضوع شعری بخوانم. نتیجه تلفیق این دو عنصر آن است که این پارچهفروش فردای بعد از عزاداری اگر ناموس مردم برای خرید نزد او آمد نگاه خود را کنترل کند. لذا وظیفه این دو، تلاش در جهت انطباق رفتارهای زشت مخاطبین با ارزشهای اسلامی به نحو مطلوب است. خلاصه آنکه معنای کار فرهنگی، ایجاد باور، شکلگیری ارزش در ذهن و تبدیل شدن آن به رفتار است، حال اگر میخواهیم فرهنگ اسلامی پدید آوریم باید اساس آن را بر دین قرار دهیم. به یاد داشته باشید که تقویت باور بسیار سادهتر است چون در فطرت همه انسانها هست، ما توان این را نداریم که فرد را در شرایط پیچیده امروزی برای اصلاح رفتار خود آماده کنیم. برای اصلاح رفتار مخاطب، باید گوینده رفتاری آموزنده داشته باشد و با هنرمندی خاص خود، مخاطب را در فضایی قرار دهد که در آن از گناه خبری نباشد، این مهارت پیچیدهای است که امروزه در دنیا به دورهای دانشگاهی تحت عنوان رفتارسازی و فرهنگسازی تبدیل شده و در حال تدریس است، اما این دانش و توانایی در کشور ما از همان آغاز سنتی بوده و تا آخر هم سنتی خواهد ماند، با کار سنتی بدون علم هم نمیتوان امور پیچیده را اصلاح کرد.
بعضی از عزیزان مداح میگویند من بیست سال است که تجربه دارم، باید به او گفت شاید بیست سال است داری خطایی را تکرار میکنی و خودت متوجه نیستی، ابزار و روشی در دست نداری که ببینی اینهایی که به مجلس مداحی تو آمدهاند، چه رفتارهایی در زندگی دارند و بعد بگویی این رفتارها را من اصلاح کردهام. لذا با آنچه گذشت تاکید من دیگر باره بر پیشبینی سلسله آموزشهای منسجم برای عزیزان مداح است، این دورهها خصوصا میبایست قبل از آنکه مداح معروف و گرفتار کبر و غرور شود برای وی برگزار گردد.
جریان عاشورا سرمایه عظیمی است که ما در اختیار داریم، همین سرمایه در طول جنگ تحمیلی به ما کمک کرد تا با دنیا مقابله کنیم. امروزه میتوان از این سرمایه در مقابله با آسیبهای اجتماعی که به گستردگی در کشور فراگیر شده بهره جست، اما از این سرمایه میبایست در قالب جریان مستمری از ظرفیت روحانیت و مداحی استفاده کرد. اگر جلسه ما صرفا سخنرانی مذهبی باشد و مداح در آن روضه نخواند، یا اگر در جلسه فقط مداح بخواند و خبری از سخنران دینی نباشد، هر دو به جامعه آسیب میزند، جلسه فاقد مداحی و صرفا سخنرانی دینی، انتقال یک سری محفوظات است، اگر احساسات فرد را با کمک مداح تحریک نکنیم، این محفوظات هم ماندگار نخواهد بود. جلسه خوب آن محفلی است که یک مداح خوش صدا در انتهای آن روضه بخواند، آسیبهای هیئتی هم که روحانی نداشته باشد به سرعت بالا میرود، چون سراسر احساسات می شود و از آنجایی که غالب مخاطبان، جوان هستند، با سلیقه خود دست به تفسیر و تحلیل دین میزنند، آنگاه نتیجه اش پیدایش هیئتی میشود که افتخارش آن است که کاری به سیاست ندارد، این طرز تفکر یعنی همه زحمات امام خمینی (ره) بی ثمر مانده. فراموش نکنیم که همه تلاشهای امام خمینی (ره) و حضرت آقا این بوده که فرد مومن و متدین با سیاست کار داشته باشد. سیاست یعنی شکلگیری هرم قدرت در جامعه، ما اگر نتوانیم انسانهای مومن، معتقد و متدین را وارد حاکمیت کنیم اسلام به سرعت رنگ میبازد. سوی دیگر آن هم هست، بعضی جاها می بینیم برخی دیگر به صورت افراطی در سیاست دخالت میکنند و چون دانش و اطلاع آن را ندارند جریانهای آلوده را تایید مینمایند، لذا یافتن محدوده منطقی و متعادل، خود نیازمند دانش، تجربه و سازماندهی است.
کد مطلب: 31681
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/note/31681/لزوم-توجه-گفتمان-سازی-عرصه-دین
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir