درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة بیستوپنجم: تحلیل بلاغی ابیاتی از ترکیببند محتشم کاشانی (۲)
استاد اسماعیل امینی
23 خرداد 1397 ساعت 16:01
یک صورت دیگر تشبیه که اصطلاحاً به آن «اضافة تشبیهی» میگویند، در واقع تشبیه فشرده است. در این نوع تشبیه، دو طرفی که به هم تشبیه شدهاند، کنار هم و با کسره به هم وصل میشوند و به این، اضافة تشبیهی میگویند. منظور از اضافه، این نیست که زائد است؛ دو کلمه وقتی کنار هم بنشینند و بهوسیلة کسره به هم مرتبط شوند، در فارسی به آن اضافه شدن بههم میگویند؛ مثلاً میگوییم: قهرمانِ کربلا؛ یعنی کربلا و قهرمان بهوسیله کسره به هم متصل شدهاند؛ اصطلاحاً بههم اضافه میگویند.
درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة بیستوپنجم: تحلیل بلاغی ابیاتی از ترکیببند محتشم کاشانی (۲)
استاد اسماعیل امینی
بحث ما دربارة تحلیل بلاغی ابیاتی از ترکیببند محتشم کاشانی بود که مشهورترین شعر عاشورایی است. در علم بلاغت، وارد شاخة بیان و صورتهای خیال شدیم. اکنون دربارة تشبیه و استعاره و نسبتی که با هم دارند، صحبت میکنیم. گاهی صورت تشبیه، صورت سادهای است و خیلی راحت میتوان آن را تشخیص داد؛ تشبیه سادهای که شاعر در آن ارتباط سادهای میان دو پدیده برقرار کرده است و میتوان آن را راحت تشخیص داد؛ اما گاهی تشبیه پیچیدهتر است و کمکم وارد حوزة استعاره میشود؛ مثلاً در این مثال نسبت سادهای میان گلاب و اشک مطرح شده و به هم تشبیه شدهاند:
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زان گل که شد شکفته به بستان کربلا
این، صورت سادهای است. اشک، انگار مثل گلاب است. چرا مثل گلاب است؟ آنچه گفته نشده، در مصراع بعدی آمده است؛ زیرا از گل بیرون آمده است. این نشان میدهد که اشکِ کسی است که بسیار زیبا است، صورت بسیار دلنشینی دارد، مثل گل است؛ به همین دلیل هم گفته است گلاب. نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک/ زان گل که شد شکفته به بستان کربلا. این صورت، یعنی وقتی که صفتی را میگویند تا یک صفت دیگری را هم تداعی کنند و به یاد آورند، به نسبت تشبیههای معمولی و مستقیم، صورت هنریتری است؛ مثلاً:
یک نفس با ما نشستی، خانه بوی گل گرفت
خانهات آباد کاین ویرانه بودی گل گرفت
میگوید: یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت؛ غیر مستقیم به این معنی است که آن کسی که مخاطب است، مثل گل است، ویژگیهای گل را دارد، چون صفات گل از او برآمده است. خانه را پر از عطر گل کرده است. برای مثال، وقتی کسی به منزلمان میآید و میخواهیم بگوییم از دیدنت خوشحال هستیم، میگوییم: منور فرمودید. چشم ما روشن شد. در واقع، میخواهیم بگوییم، آن کسی که مهمان ماست، نورانی است. مثل ماه است. مثل خورشید است. مثل ستارههاست که نورانی است و خانه را روشن میکند؛ اما این را غیر مستقیم میگوییم؛ نمیگوییم خورشید به خانة من آمد؛ میگوییم منور فرمودید؛ یا خانة ما روشن شد. چشمم روشن شد، وقتی شما آمدید. از دیدن شما چشم من روشن شد. این هم به همین صورت است: نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک/ زان گل که شد شکفته به بستان کربلا.
یک صورت دیگر تشبیه که اصطلاحاً به آن «اضافة تشبیهی» میگویند، در واقع تشبیه فشرده است. در این نوع تشبیه، دو طرفی که به هم تشبیه شدهاند، کنار هم و با کسره به هم وصل میشوند و به این، اضافة تشبیهی میگویند. منظور از اضافه، این نیست که زائد است؛ دو کلمه وقتی کنار هم بنشینند و بهوسیلة کسره به هم مرتبط شوند، در فارسی به آن اضافه شدن بههم میگویند؛ مثلاً میگوییم: قهرمانِ کربلا؛ یعنی کربلا و قهرمان بهوسیله کسره به هم متصل شدهاند؛ اصطلاحاً بههم اضافه میگویند. اگر این اضافه شدن مربوط به اسم و صفت باشد، به آن «ترکیب وصفی» میگویند، و اگر دو اسم باشد، به آن «ترکیب اضافی» میگویند که ترکیب اضافی به معنای زائد نیست؛ یعنی به هم افزوده شدهاند؛ مثلاً در این بیت بستان و کربلا به همن افزوده شدهاند. در شعر، سخن از بوستان نبوده، بلکه سخن از کربلا بوده است؛ یعنی حرف دربارة کربلاست؛ گفته است، کربلا مانند بوستان بود؛ این اضافة تشبیهی است، تشبیه کرده است. چرا مانند بوستان بود؟ از چه نظر مانند بوستان بود؟ وجه شبه آن چیست؟ این که آن جا گل زیاد بوده است، پر از گل بوده است، پر از درختان سرسبز بوده است. منظور از این گلها و درختان سرسبز، امام حسین (ع)، یاران او، فرزندان او و اهلبیت او، که مجموعاً همة آنها بوستان را درست کردهاند.
اما با این گلهای شکفتهشده در بوستان، دهر ـ یعنی عالم طبیعت ـ (دهر را خیلیها روزگار میگویند؛ اما روزگار نیست؛ دهر یعنی طبیعت؛ یعنی عالم طبیعت) چه کرده است؟ طبیعت که باید پروردن گل و مادری برای گل را انجام دهد (چون طبیعت مادر موجودات است) اما اینجا اینها را فشرده کرده است، تحت فشار قرار داده و از آنها اشک درآورده، گلاب درآورده است؛ یعنی برای اینها مادری نکرده است. نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک/ زان گل که شد شکفته به بستان کربلا.
نکته اینجاست که، دهر عالم طبیعت است و عالم طبیعت نه ارادهای از خودش دارد و نه صورت موجودات زنده را دارد؛ در این جا شاعر از طریق این دست که به آن اضافه شده ـ دستِ دهر ـ دهر را به چیزی در ذهن خودش تشبیه کرده است؛ درک این موضوع، دقت میخواهد. او در ذهنش دهر را به چیزی تشبیه کرده که آن چیز، دست دارد. معلوم است که دست داشتن از صفات انسانی است. به این کار، اصطلاحاً «اضافة استعاری» میگویند؛ یعنی از طریق استعاره است که دهر میتواند دست داشته باشد، یا به بیان دیگر صفت انسانی داشته باشد.
مراتب موجودات این است: جمادات یعنی چیزهای بیجان، بعد گیاهان، بعد حیوانات. از میان حیوانات، انسان ممتاز است؛ و گرنه انسان هم گونهای از حیوانات است؛ اما به دلیل ویژگیهایی که دارد، ممتاز است. بهطور کلی سه دسته از موجودات داریم: جمادات، گیاهان و حیوانات که از میان حیوانات، انسان را متمایز کردهاند. به این ترتیب صفات هر کدام از اینها را میتوان به دیگری نسبت داد. این جا شاعر صفات انسانی را به دهر نسبت داده است؛ فرض کرده که دهر، انسانی است که ستمگری میکند. در همین شعر محتشم با ابیات دیگری دهر را، روزگار را، چرخ را، آسمان را به انسان ستمگر تشبیه میکند و خطاب به او گلایه میکند: ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای؛ یعنی خبر نداری که چه ستمی کردهای. وقتی شاعر با این صورتها آشنا شود، یعنی صورتهای مختلف خیال، امکانات بیشتری برای بیان دارد و سخنش از مستقیمگویی خارج میشود.
کد مطلب: 33052
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/note/33052/جلسة-بیست-وپنجم-تحلیل-بلاغی-ابیاتی-ترکیب-بند-محتشم-کاشانی-۲
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir