کد مطلب : ۳۵۲۹۵
یادداشت؛ در مدح کتاب «بینایی» به قلم حسن مجیدیان
حسن مجیدیان در یادداشتی به مدح کتاب «بینایی با والاترین اصحاب ِ تاریخ تا عاشورا» پرداخت و در این زمینه نوشت:
والاترینِ وفاداران و مردان عالم، اصحاب سیدالشهدا علیه السلام هستند که اولی ها و آخری های تاریخ به پای آنها نمی رسند. آنها که با بصیرت و بینایی و شیدایی در معیت حسین و دغدغه های او به مسلخ عشق رفتند و جاودانه شدند. مردان شکوهمند، سترگ و کوه واری که با مرگ آگاهی و شهادت خواهی، همسفر ولی خدا شدند.
برترین ها و بهترین های عالم را اما اگر لابلای اوراق تاریخ بجویی و در کتب تراجم و رجال اگر سیر کنی، حرف چندانی راجع به آنها نخواهی یافت! در مورد اصحاب حضرت، کتاب ها اندک و منابع محدود و حرف ها و اطلاعات یکسان است. در مورد برخی از شهدای کربلا ای بسا فقط نامی و کنیه ای آمده و دیگر هیچ! با این محدودیت منابع، آن که در سودای نگارش کتابی در مورد اصحاب حضرت باشد حق این است که چندان انتظاری از او برای رونمایی از حرف و خبر جدیدی نباشد.
کتاب «بینایی» که وصف والاترین اصحاب تاریخ تا عاشوراست به قلم «امین بابازاده» و به همت «دفتر ادبیات شطر» از سوی «انتشارات شهید کاظمی» پا به کتابفروشی ها گذاشته است. کتاب با انتخابی هوشمندانه تا قبل از روز نهم و پس از آن، روز نهم و دهم و ظهرِ روزِ دهم ِمحرم سال ۶۱ هجری را روایت کرده است. همین کوتاهیِ مقطعِ تاریخیِ روایت، کتاب را هم کوتاه کرده است و هم، شیرین ساده و خواندنی!
نویسنده در مواجهه با متن تاریخ ضمن وفاداری به اصل واقعه، بهخوبی کوشیده است همان اطلاعاتِ همیشگیِ مندرج در کتب تاریخی را به شیوایی باز روایی و بازنویسی کند تا خواننده در آینه کلمات مناسب و سرِ جایِ خود نشسته، تصاویر عاشورائیان را با وضوح و معرفت بیشتری ببیند. جملات کتاب در بسیاری از صفحات کوتاه، آهنگین و دارای ضرباهنگ نسبتاً پرشتابی است؛ همچون پرشتاب بودن تحولات ایام عاشورا که بی امان و شتاب آلود، حوادث و آدم ها و اتفاقات آمدند و رفتند!
معرفی اصحاب در این کتاب بر اساس قبیله آنهاست تا هر کدام در دسته و تیره خود شناخته شوند که برخی خویشاوندند و بعضی پدر و پسر و عده ای هم عبد و مولا.
اما خوبیِ قابل تحسین کتاب، بخش «بیان» است که در لابلای روایتِ تاریخ و معرفی اصحاب، خواننده را به لختی تفکر و اندکی بینایی دعوت میکند. از قلم نویسنده در این بخش حرفهایی برآمده که از آنها نمی توان بدون تامل و توقف عبور کرد. کتاب را همین بخش بیان خواندنی و موثر کرده است. در صفحه ۹۲ و ۹۳ کتاب می خوانیم:
«انس به مرگ از ویژگی های یاران حسین است. کسی که با مرگ مأنوس نباشد نمی تواند با ولي خدا همسفر شود. آنها با مرگ زیسته اند و چنان از دنیا و مافیها بریده اند که تو در آن ها نمی توانی از منفعت طلبی، خود خواهی، کبر و حسد سراغی بگیری!
مرگ خواهی است که ایشان را بر آن داشته تا حسین را بر خود مقدم بدارند؛
مرگ خواهی است که ایشان را از حضور در دنیای بی امام می ترساند؛
مرگ خواهی از که ایشان را به زندگی و مردن در منظومه اندیشه امام رسانده است؛
مرگ خواهی است که به اصحاب دلاوری، استواری، صبر و بینایی بخشیده است؛
مرگ خواهی است که تو را به یاری امام زمانت خواهند رساند.»
و همچنین درصفحه ۱۳۶ کتاب می خوانیم:
«تا کجا با امامی؟ تا آنجایی که آب و نان و غذایت آماده باشد؟ تا جایی که آرامش داشته باشی؟ تا جایی که هوا سرد نباشد؟! تا جایی که هوا داغ نباشد؟! در هوای بهاری با امامی و در برف و طوفان یا آفتاب داغ و سوزان و تشنگی از او دل می بُری؟!»
و چه زیبا و عارفانه در صفحه آخر کتاب آمده است که:
«حسین انگار با شهادت هریک از اصحاب، بندی از پای دل خویش بر میگیرد تا در سیر حرکت خود به سوی حضرت محبوب اوج بگیرد و در ساحتِ ربوبی پروردگار به مقام «ثارالله وابن ثاره» نائل آید و در نور مطلق عالم فانی شود.
وادی کربلا قتلگاه عشاق و میعادگاه فناخواهان است؛ سرزمین معراج فرزند پیامبر خدا. خدا پیامبر را در شب معراج از مسجدالحرام به بیت المقدس و از آنجا به «قاب قوسین او أدنی» گذر داد و نواده اش حسین را از مسجدالحرام به کربلا و از آنجا بی سر به حظیرة القدس بُرد.»
زیباست حقیقتا.
البته امین بابازاده می توانست بیان ها را در برخی از صفحات تفصیل دهد. فکر میکنم خواننده هم تشنه همین حرفاست و این تلنگرها مگر او را به وادی بصیرت و بینایی بکشاند.
عنوان هنرمندانه ی کتاب برگرفته از لسان صحابی والامرتبه، نافع بن هلال است که : « إنا علی نیاتنا و بصائرنا». جلد کتاب هم چشم نواز است و آدم را به صحن و سرای حضرت ارباب می برد. این جزوه ی ذی قیمت برای آشنایی نوجوانان، جوانان، هیئتی ها، مداحان و خطباء و... به صورت مفید و مختصر، بسیار مناسب و کارگشاست و حتی قابلیت کتاب مسابقه را هم به خوبی دارد.
از کتاب بینایی، دریافت من، اینها بود و نقد و نقصی بر کلماتی که برای اصحاب حضرت آفریده شده، نیافتم. هرچند می دانم هیچ کاری مطلق و بی نقص نیست.
کار ارزشمند برادر عزیز و فرهیخته امین آقای بابازاده را می ستایم و به انتشارات متعهد و پربرکت شهید کاظمی خدا قوت می گویم و دعا می کنم «بینایی» توشه ی راه نویسنده باشد و همیشه و همواره برای اهل بیت علیهم السلام بگوید و بنویسد. ان شاء الله
والسلام
*************
گفتنی است، کتاب «بینایی؛ با والاترین اصحاب تاریخ تا عاشورا» نوشته امین بابازاده به تازگی در ۱۴۴ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر شده است.
این کتاب روایت اصحاب اباعبدالله(ع) غیر از بنی هاشم است و به ضرورت روایت از اصحاب بنی هاشم نیز روایتهایی در کتاب آمده است. در واقع بینایی، روایت مستقلی از اصحاب امام غیر از بنی هاشم تا شهادت آنهاست. وجه تمایز کتاب بینایی در مقایسه با کتابهای دیگری که در باب عاشورا نوشته میشود در این است که در این کتاب بخش «بیان» وجود دارد که وجود آن جهت فضاسازی روایی و تاریخی است؛ قسمت بیان اشاره به نکتههایی از رفتار و گفتههای اصحاب و امام خطاب به اصحاب است که جنبههای معرفتی و تاریخی دارند.
استفاده از ۷ منبع معتبر درباره اصحاب عاشورایی برای نگارش این کتاب، از ویژگیهای روایت مستند بینایی است.
والاترینِ وفاداران و مردان عالم، اصحاب سیدالشهدا علیه السلام هستند که اولی ها و آخری های تاریخ به پای آنها نمی رسند. آنها که با بصیرت و بینایی و شیدایی در معیت حسین و دغدغه های او به مسلخ عشق رفتند و جاودانه شدند. مردان شکوهمند، سترگ و کوه واری که با مرگ آگاهی و شهادت خواهی، همسفر ولی خدا شدند.
برترین ها و بهترین های عالم را اما اگر لابلای اوراق تاریخ بجویی و در کتب تراجم و رجال اگر سیر کنی، حرف چندانی راجع به آنها نخواهی یافت! در مورد اصحاب حضرت، کتاب ها اندک و منابع محدود و حرف ها و اطلاعات یکسان است. در مورد برخی از شهدای کربلا ای بسا فقط نامی و کنیه ای آمده و دیگر هیچ! با این محدودیت منابع، آن که در سودای نگارش کتابی در مورد اصحاب حضرت باشد حق این است که چندان انتظاری از او برای رونمایی از حرف و خبر جدیدی نباشد.
کتاب «بینایی» که وصف والاترین اصحاب تاریخ تا عاشوراست به قلم «امین بابازاده» و به همت «دفتر ادبیات شطر» از سوی «انتشارات شهید کاظمی» پا به کتابفروشی ها گذاشته است. کتاب با انتخابی هوشمندانه تا قبل از روز نهم و پس از آن، روز نهم و دهم و ظهرِ روزِ دهم ِمحرم سال ۶۱ هجری را روایت کرده است. همین کوتاهیِ مقطعِ تاریخیِ روایت، کتاب را هم کوتاه کرده است و هم، شیرین ساده و خواندنی!
نویسنده در مواجهه با متن تاریخ ضمن وفاداری به اصل واقعه، بهخوبی کوشیده است همان اطلاعاتِ همیشگیِ مندرج در کتب تاریخی را به شیوایی باز روایی و بازنویسی کند تا خواننده در آینه کلمات مناسب و سرِ جایِ خود نشسته، تصاویر عاشورائیان را با وضوح و معرفت بیشتری ببیند. جملات کتاب در بسیاری از صفحات کوتاه، آهنگین و دارای ضرباهنگ نسبتاً پرشتابی است؛ همچون پرشتاب بودن تحولات ایام عاشورا که بی امان و شتاب آلود، حوادث و آدم ها و اتفاقات آمدند و رفتند!
معرفی اصحاب در این کتاب بر اساس قبیله آنهاست تا هر کدام در دسته و تیره خود شناخته شوند که برخی خویشاوندند و بعضی پدر و پسر و عده ای هم عبد و مولا.
اما خوبیِ قابل تحسین کتاب، بخش «بیان» است که در لابلای روایتِ تاریخ و معرفی اصحاب، خواننده را به لختی تفکر و اندکی بینایی دعوت میکند. از قلم نویسنده در این بخش حرفهایی برآمده که از آنها نمی توان بدون تامل و توقف عبور کرد. کتاب را همین بخش بیان خواندنی و موثر کرده است. در صفحه ۹۲ و ۹۳ کتاب می خوانیم:
«انس به مرگ از ویژگی های یاران حسین است. کسی که با مرگ مأنوس نباشد نمی تواند با ولي خدا همسفر شود. آنها با مرگ زیسته اند و چنان از دنیا و مافیها بریده اند که تو در آن ها نمی توانی از منفعت طلبی، خود خواهی، کبر و حسد سراغی بگیری!
مرگ خواهی است که ایشان را بر آن داشته تا حسین را بر خود مقدم بدارند؛
مرگ خواهی است که ایشان را از حضور در دنیای بی امام می ترساند؛
مرگ خواهی از که ایشان را به زندگی و مردن در منظومه اندیشه امام رسانده است؛
مرگ خواهی است که به اصحاب دلاوری، استواری، صبر و بینایی بخشیده است؛
مرگ خواهی است که تو را به یاری امام زمانت خواهند رساند.»
و همچنین درصفحه ۱۳۶ کتاب می خوانیم:
«تا کجا با امامی؟ تا آنجایی که آب و نان و غذایت آماده باشد؟ تا جایی که آرامش داشته باشی؟ تا جایی که هوا سرد نباشد؟! تا جایی که هوا داغ نباشد؟! در هوای بهاری با امامی و در برف و طوفان یا آفتاب داغ و سوزان و تشنگی از او دل می بُری؟!»
و چه زیبا و عارفانه در صفحه آخر کتاب آمده است که:
«حسین انگار با شهادت هریک از اصحاب، بندی از پای دل خویش بر میگیرد تا در سیر حرکت خود به سوی حضرت محبوب اوج بگیرد و در ساحتِ ربوبی پروردگار به مقام «ثارالله وابن ثاره» نائل آید و در نور مطلق عالم فانی شود.
وادی کربلا قتلگاه عشاق و میعادگاه فناخواهان است؛ سرزمین معراج فرزند پیامبر خدا. خدا پیامبر را در شب معراج از مسجدالحرام به بیت المقدس و از آنجا به «قاب قوسین او أدنی» گذر داد و نواده اش حسین را از مسجدالحرام به کربلا و از آنجا بی سر به حظیرة القدس بُرد.»
زیباست حقیقتا.
البته امین بابازاده می توانست بیان ها را در برخی از صفحات تفصیل دهد. فکر میکنم خواننده هم تشنه همین حرفاست و این تلنگرها مگر او را به وادی بصیرت و بینایی بکشاند.
عنوان هنرمندانه ی کتاب برگرفته از لسان صحابی والامرتبه، نافع بن هلال است که : « إنا علی نیاتنا و بصائرنا». جلد کتاب هم چشم نواز است و آدم را به صحن و سرای حضرت ارباب می برد. این جزوه ی ذی قیمت برای آشنایی نوجوانان، جوانان، هیئتی ها، مداحان و خطباء و... به صورت مفید و مختصر، بسیار مناسب و کارگشاست و حتی قابلیت کتاب مسابقه را هم به خوبی دارد.
از کتاب بینایی، دریافت من، اینها بود و نقد و نقصی بر کلماتی که برای اصحاب حضرت آفریده شده، نیافتم. هرچند می دانم هیچ کاری مطلق و بی نقص نیست.
کار ارزشمند برادر عزیز و فرهیخته امین آقای بابازاده را می ستایم و به انتشارات متعهد و پربرکت شهید کاظمی خدا قوت می گویم و دعا می کنم «بینایی» توشه ی راه نویسنده باشد و همیشه و همواره برای اهل بیت علیهم السلام بگوید و بنویسد. ان شاء الله
والسلام
*************
گفتنی است، کتاب «بینایی؛ با والاترین اصحاب تاریخ تا عاشورا» نوشته امین بابازاده به تازگی در ۱۴۴ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر شده است.
این کتاب روایت اصحاب اباعبدالله(ع) غیر از بنی هاشم است و به ضرورت روایت از اصحاب بنی هاشم نیز روایتهایی در کتاب آمده است. در واقع بینایی، روایت مستقلی از اصحاب امام غیر از بنی هاشم تا شهادت آنهاست. وجه تمایز کتاب بینایی در مقایسه با کتابهای دیگری که در باب عاشورا نوشته میشود در این است که در این کتاب بخش «بیان» وجود دارد که وجود آن جهت فضاسازی روایی و تاریخی است؛ قسمت بیان اشاره به نکتههایی از رفتار و گفتههای اصحاب و امام خطاب به اصحاب است که جنبههای معرفتی و تاریخی دارند.
استفاده از ۷ منبع معتبر درباره اصحاب عاشورایی برای نگارش این کتاب، از ویژگیهای روایت مستند بینایی است.