کد مطلب : ۵۴۳۶
سخنرانی منتشر نشده ی امام موسی صدر
نقش زینب(س) در قیام امام حسین(ع)
مترجم: مهدی فرخیان
روز عاشورا امام حسین(ع) و مردان همراهش، حتی جوانان و پارهای از خردسالان نیز كشته شدند. از اهل بیت ایشان تنها دو مرد زنده ماندند. امام سجاد، اولین فرد بود. او بیمار بود و گمان بردند كه عمر او دیری نمیپاید. او را رها كردند و نیازی به كشتن او احساس نكردند.
جوان دیگری كه از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسن(ع) بود. او به شدت مجروح شده، و در میان كشتهشدهها بیهیچ حركتی بر زمین افتاده بود؛ پس از آنكه آتش نبرد فرو نشست، او را زنده یافتند. درمانش كردند و بدین ترتیب در میان اسرا ماند.
اما غیر از این دو، همه كشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسین(ع) به عهده حضرت زینب(س) افتاد، و او آن را به بهترین شكل ممكن به انجام رساند.
بی شك او به همه مصیبتهایی كه در روز عاشورا بر امام حسین(ع) رفت، مبتلا شد؛ اما او در ورای این مصیبتها وظایفی داشت.
نخستین آنها پاسداری از عزّت امام حسین(ع) و نمایاندن او به عنوان مظهر قدرت است، نه اینكه او را ناتوان، ترسو و ضعیف نشان دهد.
آنان بر مرگ پیشی میگرفتند، گویی به برترین هدف و زیباترین مقصود میرسيدند. خاندان حسین(ع) اینگونه بر یكدیگر سبقت میگرفتند..
این همه هدفمند بود تا در تاریخ روشن شود كه راه راست و اثر ایمان و معنای عزت و بزرگی چیست. امام حسین(ع) شخصاً به این مسئله به خوبی توجه داشت: ناتوان در صحنه ظاهر نمیشد.
بر فرزندان نمیگریست، و برای كشتهشدگان مویه نمیكرد. در برابر دشمنان و غمها و مصیبتها ناتوانی نشان نمیداد.
لشکریان عمر سعد، اجساد ناپاک کشتگان خود را دفن کردند و اجساد امام حسین(ع) و خاندان و یارانش بر زمین ماندند.
هنگامی كه خواستند از كربلا به كوفه بروند، خاندان امام حسین را از كنار قتلگاه و كشتگان گذراندند؛ این کار را کردند تا خواسته امام حسین(ع) را بیاثر کنند.
امام حسین میخواست که در زندگی و پس از مرگش مقتدر جلوه کند، اما آنان میخواستند كه امام حسین را پیش و پس از مرگش ناتوان نشان دهند. میخواستند زنان را در برابر اجساد بیاورند، تا آنان بگریند و عجز و ضعفشان ظاهر گردد.
این صحنه وحشتناک را تصور كنید. زنان و فرزندان را در برابر اجساد آوردهاند، هر یك از زنانْ، برادر، همسر یا فرزندی در میان كشتهشدگان دارد؛ اما گریه نمیكند.
آنان وظیفه داشتند كه از زینب پیروی كنند. پشت سرِ حضرت زینب رفتند. زینب، در جلوِ آنان به جسد پارهپاره امام حسین(ع) رسید، جسدی كه پوشیده از تیر و شمشیر و نیزه و سنگ بود و چیزی از آن پیدا نبود.
حضرت زینب آمد و بر بالای جسد امام حسین(ع) ایستاد و سنگها و نیزهها و شمشیرها را كنار زد و جسد را با دو دست بلند كرد و گفت: خداوندا، این قربانی را از ما بپذیر.
حسین(ع) برای زینب(س) همه چیز است. بزرگان، پهلوانان و كوهها در برابر این صحنه ناتواناند، اما زینب ابداً چنین نیست.
با این سخن، حضرت زینب(س) اعلام داشت كه این كار به اراده و خواست خود ما بوده است، نه اینكه بر ما تحمیل شده باشد. آنچه به دست آوردیم نتیجه خواستِ و اراده خود ماست. ما حسین را برای دین خدا قربانی كردیم و از خدا میخواهیم كه این قربانی را از ما بپذیرد.
جز اين هيچ چيز مهم نیست. چنانكه در مجلس ابن زیاد، وقتی که از او پرسيد: کار خدا را با برادرت چگونه يافتی؟ گفت: به خدا سوگند،جز نيکی ندیدم. آنان مردانی بودند که خداوند مرگ را برایشان مقدّر کرده بود و آنان به سوی آرامگاهشان شتافتند.
بیشك، پس از این موضعِ حضرت زینب در برابر شهادتِ سیّد الشهدا، دیگر زنان تكلیف خود را در برابر شهدای خود دانستند.
چرا كه زمان شیون و اظهارِ ناتوانی نبود، بلكه هنگام اظهار قدرت و صلابت بود و باید به جهانیان اعلام میشد که ما خود با آسودگی اين مقصود را اراده كردیم و به سوی آن ره سپرديم.
بنابراین، نقش حضرت زینب(س) این بود كه رسالت امام حسین(ع) را در اظهار عزّت و شرافتِ نبرد، تکميل کند.
من به مصاديق عجز و ناله امام حسین(ع) یا زنان و خاندانش اعتقادی ندارم و آن را در حکم تحريف جنبش امام حسین(ع) و رسالت او می دانم. هرگز نشانی از نشانههای سستی بر امام حسین و یارانش نمودار نشد. این رسالت بزرگی بود كه حسین(ع) آن را به انجام رساند.
و كاری بود كه حضرت زینب نیز در میان زنان انجام داد.
سپس حضرت زینب نقش مهم دیگری به عهده گرفت و آن خنثی کردن توطئه بنیامیه بود. آنان میخواستند امام حسین(ع) را بكشند، بیآنكه كسی خبردار شود.
پس از آنكه مسلمبنعقیل به قتل رسید، دیگر شکستن بیعت از سوی كوفیان آشکار شده بود. بنابراین، كوفه با امام حسین نبود، بلكه کانون دشمنانش بود.
آنها می خواستند تا حسین بیرون از كوفه كشته شود. پس حرّ را با سپاهی فرستادند تا در میان راه بیابان جلودارش شود. سپس او را از كوفه و همه مراكز مهم مسلمین دور كردند، تا كشته شود و كسی آگاه نشود؛ برای همین بود كه همه مردان را كشتند.
درباره امام سجاد نيز گفتند: او را بكشید و كسی را از این بیت زنده نگذارید. میگفتند در صحرا توفانها میآید، شنها را با خود میبرد و اجساد را میپوشاند، و هیچ كس خبردار نخواهد شد.
سپس امور را برای مردم وارونه جلوه میدهند و میگویند: «خوارج» را كشتیم. مردم خوارج را وسیله هرج و مرج میدانستند. از اين رو، ممكن نبود كسی خوارج را دوست بدارد.
وقتی گفته میشد خوارج، همهچیز پایانیافته تلقی میشد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهانکاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب این توطئهها را خنثی كرد.
او پس از نبرد، واقعه را برای مردم در محافل اسلامی بازگو كرد. او چگونه از عهده اين کار برآمد؟ كوفیان آمده بودند تا خوارج و اسرا را تماشا كنند.
از شهادت امام علی بیش از بیست سال نگذشته بود و بسیاری از مردم علی را میشناختند. ناگهان صدای او را شنیدند و آن را به جا آوردند و دانستند كه صدا، از جنس صدای علی است. اما این صدا از كجا بر میآمد؟
گفتند از بانويی است كه می گویند «خارجی» است. زمانی كه از او خواستند تا سخن بگوید، دیدند كه به زبان علی سخن میگوید.
در این لحظه بود كه دریافتند كسانی كه اينان را کشتهاند، همان فرزندانشان هستند؛ آنان را فرستاده بودند تا به دین خدا یاری برسانند؛ اما آنان رفته بودند و فرزند دختر رسول خدا و خاندانش را كشته بودند.
در این هنگام، کوفيان نالهها و گریهها را آغاز كردند. حضرت زینب(س) برای آنان سخن گفت و مردم شیون و زاری آغاز كردند. .
خلاصه آنكه با ورود زینب به كوفه، ماجرا برای همه كوفیان روشن شد؛ بدينگونه بود که زینب از شهری به شهر دیگر میرفت.
در هر شهری همان قصه تكرار میشود: زینب سخن میگوید و مردم جمع میشوند و از او درباره واقعه میپرسند.
این كار تا سرزمين شام ادامه یافت. با اولین خطبهای كه حضرت زینب در قصر یزید گفت، همه چیز روشن شد؛ تا جايی كه همسر یزید پافشاری كرد که زینب و خاندان امام حسین(ع) وارد قصر شوند.
جنبش از خانه یزید آغاز شد. آیا يزيد میتواند همه را بكشد؟
هر كجا كه این بانو میرفت، مردم را تکان میداد و ماجرا را بر آنان آشكار میکرد. در اندك زمانی، همه جهان اسلام از ماجرا آگاه شدند.
بنابراين، پس از مصیبت امام حسین(ع)، نقش قهرمانانه حضرت زینب در برابر ما قرار میگيرد. از اين رو ما به این زن را بزرگ میداریم؛ زنی كه مردان و قهرمانان بزرگ هم نمیتوانند مانند او عمل کنند.
یك تجربه شكوهمند نیز در برابر ماست، که از آن در مییابیم که همانگونه كه مرد میتواند حسین باشد، زن مسلمان نیز میتواند زینب باشد.
امام حسین هنگام خارج شدن از مكه می فرماید: «به خدا سوگند از روي سرمستي، طغيانگري، ظلم و فساد قيام نكردم. اصلاح امّت جدّم را خواستارم. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم.»
رسالت، هدف و شهادت حسین در این سخن خلاصه میشود.
در اینجا این پرسش مطرح میشود كه آیا امّتِ جدِّ حسین، فقط در عصر امام حسین بود و زوال يافت، یا هنوز باقی است؟
ما نیز به اصلاح نیازمندیم، و به امر به معروف و نهی از منكر. طبیعتاً این كار همیشگی است. پس ما هنوز در شرایط مناسب برای تحقّق اهداف امام حسین به سر میبريم.
به سخن دیگر، امام حسین در زمان خودش كشته شد تا ما را امروز اصلاح و در اين شرايط امر به معروف و در اين زمانه نهی از منكر کند.
پس در زمانه ما، اگر منكر، ترك و به معروف عمل و جامعه اصلاح شود، امام حسین به هدفش از شهادت رسیده است.
درغیر این صورت، این نسل از امّت، خون حسین را به هدر داده و اهدافی را که او برای آنها کشته شد، از ميان برده است.
پس امروز و در این شرایط، يگانه وظيفه ما بزرگداشت شعائر و گوش فرا دادن به گریه نیست؛ بلکه یاری رساندن به امام حسین در تحقّق اهداف او است.
او خود به این اهداف تصریح كرده است: این كار برای پیروزی بر كسی نبود، تا بگوییم کار تمام شد و ما راحت شدیم.
پس ما به جای آنكه از روی آرزو بگوييم: کاش با تو بودیم تا به سعادتی بزرگ نائل ميشديم، میتوانیم امروز او را یاری كنیم و اهدافش را محقّق سازیم.
حالا خود دانید ای مؤمنان، به فکر چاره باشيد كه نبرد برپاست. به اوضاع خود و خانواده تان و نیز اعمالتان توجه كنید و هوشیار باشید.
و السلام علیکم.