کد مطلب : ۶۵۷۶
مقتل زهرا(س)، مقتل تنهايي علي(ع)
مردم در خانه فاطمهزهرا(س) زاريکنان نشستهاند. منتظرند تا پيکر مطهر را از خانه خارج کنند و بر آن نماز بخوانند. ابوذر به ميان مردم ميآيد؛ ميگويد اي مردم متفرق شويد که پيکر دختر رسولالله را فعلا تشييع نميکنيم. مردم نيز به گمان اينکه فردا او را به خاک ميسپارند، کمکم از بيت علي(ع) و فاطمه(س) خارج ميشوند.
حال آنکه همان شب علي(ع) با کمک اسماء بدن مبارک همسرش را غسل ميدهد و کفن ميپوشاند. صدا ميزند حسنم! حسينم! زينبم! يا امکلثوم! بياييد و با مادرتان وداع کنيد که اين آخرين وداع است تا ديدار بعدي در بهشت؛ و کمي بعد آنها را از کنار بدن مبارک دور ميکند.
علي بر پيکر مطهر نماز ميخواند. شب از نيمه گذشته و سکوت بر شهر و خواب بر چشمان حکمفرماست. علي(ع) و عباس(ع) پيشاپيش تابوت در حرکتند و پشت سر آنها فضلبن عباس و رابع. تشييعکنندگان هم حسن(ع) و حسين(ع)، عقيل، سلمان، ابوذر، مقداد، بريدة،عمار و يکي ديگر از بنيهاشم هستند.
امام(ع)خود وارد قبر ميشود. پاره تن رسولالله(ص) را به خاک ميسپارد. کمي خاک بر روي بدن پاکش ميريزد؛ ميگوي: اي زمين! وديعه مرا در خود نگه دار. او دختر رسول خداست. سپس ميگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم. بسم الله و بالله و علي ملة رسولالله محمدبنعبدالله(ص).»
اي صديقه طاهره! تورا به کسي ميسپارم که از من بر تو أولي است. من از تو راضيام؛ چراکه خداوند از تو راضي است. سپس از قبر خارج شد. حاضران بر بالين آن دردانه نبوي خاک تقديم کردند. امام(ع) کمي قبر را برجسته کرد...