گفتگو با حاج عبدالرضا هلالی (بخش اول)
رضا هلالی چگونه به شهرت رسید؟
هفته نامه تماشاگران امروز , 11 مرداد 1393 ساعت 9:45
از یک جایی به بعد حس کردم شاید حضورم در مراسمهای مسجد ارک خداییناکرده به اصل موضوع لطمه میزند و به همین دلیل هم یک مقدار کمرنگتر شدم. البته من هنوز هم در جلسات مسجد ارک شرکت میکنم.
آرامش پس از طوفان. او حالا دوباره بخشی از محبوبیت از دسترفته را بهدست آورده. مداحی که از 18 سالگی با دستگاه شور توانست در میان آنها که سعی میکردند سبک جدید مداحی را جایگزین مداحان سنتی و روضهخوانی سنتی کنند، به سرعت به شهرت رسید. تیپ به روز او در دهه 80 توانست خیلی از بچههای دهه 60 را در سنین جوانی به هیاتالرضا جذب کند. هیاتی که تنوع پوششی مهمانانش چشمگیرتر از همه حسینیههای پر رفتوآمد آن روزهای دهه 80 تهران بود. هلالی به سرعت توانست برای خود اسم و رسمی به هم بزند و البته این اسم و رسم او را حتی بیشتر از مداحانی مانند سید جواد ذاکر و نریمان پناهی خبرساز کرد. رفتوآمد در محافل سیاسی، مذهبی و عمومی اگرچه شهرتش را هر روز بیشتر میکرد که پاشنه آشیلی هم برایش محسوب میشد. اتفاقی که زندگی خصوصی اش را با یک بلوتوث رسانهای کرد. او بعد از آن حادثه چند سالی در شوک بود و پس از آن سعی کرد کمتر در دید باشد. رضا هلالی در این گفتوگو با محتاطتر از همیشه حرف زده. دیگر آن روحیه خبرساز گذشته را ندارد و از مداحان پیشکسوت با هیجان خاصی نام میبرد، مداحانی که بعد از اتفاقات چند سال قبل برای برگرداندن او به صحنه، تلاشهای بسیاری کردند. این مداح جوان به سئوالاتی درباره مداحی، حاشیههای اطراف زندگی مداحان و درآمدهایشان سخن گفته است. گفتوگوی او را با هفتهنامه تماشاگران امروز بخوانید. روزهای ماه رمضان رضا هلالی در دوران کودکی و نوجوانی چطور می گذشت؟ آن روزها ما در مسجد المهدی (عج) مجیدیه فعالیت داشتیم و چند روز مانده به شروع ماه مبارک، کارهای آمادهسازی مسجد را انجام میدادیم. در ایام ماه رمضان هم بیشتر وقتمان در همین مسجد سپری میشد و همراه با دوستان به دنبال رونق بیشتر مسجد بودیم. نیمهشبها هم به مسجد ارک میرفتیم و در جلسه حاج منصور شرکت میکردیم. بسیج مسجد، کتابخانه و پای ثابت روضهها. بچگی ما اینطوری بود. « سرزمین نینوا یادش بخیر ... کربلای جبههها یادش بخیر ... صدای رویایی حاج صادق آهنگران. من که این طوری با مداحی حاج صادق و حاج منصور به مداحی علاقمند شدم. البته اون وقتها خیلی کوچک بودم و چیزی از جنگ درک نکردم. حیف ... در آن برهه زمانی چند ساله بودی؟ حدودا! 12-13 ساله بودم. عاشق نماز جماعت مسجدمان بودیم و اقامه نماز پشت سر حاج آقای حبیبی که الان در مدرسه آقای مجتهدی (ره) هستند. همان روزها بود که با مجالس حاجمنصور ارضی و کمی بعد هم با مجالس حاج سعید حدادیان در میدان رسالت که به صورت تقریبا خصوصی برگزار می شد آشنا شدم.در آن ایام هم کار میکردم و هم درس میخواندم و هم اهل مسجد و هیات بودیم. در آن ایام کارهای مربوط به موالید و عزای اهل بیت (ع) در مسجد را با کمک دوستانمان انجام میدادیم. دوستانی که بعدها جمعمان در هیاتالرضا(ع) جمع شد. سخت نبود؟ نمیشه گفت سخت نبود ولی مجبور بودم هم کار کنم و هم درس بخوانم. کجا کار میکردی؟ قبل از 12-13 سالگی در خیابان آزادی و میدان شمسآباد کارگری میکردم، اوستا هم داشتم! بعد از آن هم چند سال در یک مغازه میوهفروشی به عنوان صندوقدار کار می کردم. چهار سال آنجا بودم و بعد هم به سربازی رفتم. سربازیام که تمام شد رفتم سپاه پاسداران برای 5 سال قرارداد پیمانی بستم اما یک مداح که 6 ماه از سالش تقریبا در هیاتهای مختلف میگذرد، اصلا نمیشود کار ثابت داشته باشد. به همین دلیل از آن روز تا الان مشغول کار آزاد هستم. مداح حداقل 6 ماه سال را باید در خدمت روضه و هیاتداری باشد. به همین دلیل برای یک کار خاص نمیتواند برنامهای منظم داشته باشد، مگر با مشقت و سختی زیاد! یک مداح برای اینکه بتواند خوب کار کند فقط نیاز به 100 جلسه تمرین با برنامهریزی دقیق است. برای همین تو حوالی ابوسعید ساندویچفروشی راه انداختی؟ راستش ما یک زمانی وارد کار سوسیس- کالباس و مواد پروتئینی شدیم. بعدش تصمیم گرفتم کنارش یک ساندویچفروشی هم داشته باشم. اما بعد از مدتی دیدم به قول معروف این کار، کار ِما نیست. چرا؟ واقعیت این است که حس کردم این شغل با فضای مذهبی جور در نمیآید. فضایی که داشت و رفتوآمدهایش. به هرحال مردم نمیپسندیدند یکی مثل من تو کار فروش ساندویچ باشد. حسم حس خوبی نبود و بیخیالش شدم. و بعد از این شغل بود که به سراغ کار چوب رفتی؟ بله، با یکی از دوستان زدیم تو کار تجارت چوب. صادرات و واردات؟ بله، همانطور که گفتم با دوستان شریک شدهام و در این زمینه فعالیت داریم. از چند سالگی روزه گرفتی؟ فکر میکنم از سن 11 سالگی روزههایم را کامل گرفتهام. البته در چند سال اخیر به دلیل مشکل معدهای که دارم توفیق روزه گرفتن از ما سلب شده است. حال و هوای این روزهای مردم در ماه رمضان با حال آن روزگار چقدر تفاوت کرده؟ اشتیاق مردم هرسال نسبت به سال گذشته به مناجات و مناجاتخوانی بیشتر میشود که این جای شکر دارد. قبلتر جلسات محدودتر بود اما الان تقریبا در هر منطقهای از تهران شاهد مناجاتهای جمعی بیشتری هستیم و مردم به این جلسات بیشتر علاقه نشان میدهند. نمونهاش هم جلسات حاجآقا منصور ارضی است که شکوه آن هرساله بیشتر میشود. جلسات حاج سعید حدادیان، حاج محمد آقای طاهری عزیز و دیگر مداحان گرامی هم از این دست مراسمهاست. فکر میکنی این تعدد مجالس کمکی هم به فرهنگسازی برای جوانها داشته؟ مناجات روی مردم اثر مستقیم دارد و میتوان به وضوح دید که شب زندهداری و عبادتهایی که مردم در ماه رمضان انجام میدهند چقدر روی رفتار اجتماعی آنها اثر مثبت میگذارد. پس چرا بعد از پایان ماه رمضان مردم دوباره به همان حال و هوای قبلی خود برمیگردند؟ ماه رمضان فرصتی است برای بهتر شدن. اینکه چرا بعضی از ما بعد از ماه مبارک رمضان دوباره همان آدمهای سابق میشویم یک مساله شخصی است و چیزی است که به نگرش و رفتار خودِ انسانها برمیگردد. گفتی که نیمهشبها در جلسه مسجد ارک شرکت میکردی. صبح زود هم که سرکار میرفتی، پس چه زمانی میخوابیدی؟ اینطور نبود که هرشب به مسجد ارک بروم. در واقع هر وقت که حس میکردم روز بعدش زمان بیشتری برای استراحت در اختیار دارم به جلسه حاج منصور میرفتم. البته از 18-19 سالگی به صورت دائمی در مناجاتهای حاج منصور و حاج سعید حدادیان شرکت میکردم. از 18 سالگی به شهرت رسیدی. به عنوان یک مداح مشهور سخت نبود در جلسهای شرکت کنی که مداحش نبودی؟ به هیچوجه! ما هرچه یادگرفتهایم پای منبر حاج منصور بوده. ایشان بزرگتر ما هستند. ویژگی مناجاتهای مسجد ارک چیست که این مراسم هر سال با رونق بیشتری برگزار میشود؟ کسی که خودش اهل مناجات و اشک باشد، بدونشک میتواند تاثیر خوبی روی مخاطب بگذارد. حاج منصور این ویژگی را دارد و دلها را به سمت و سوی خدا میبرد و مردم این فضا را از ایشان قبول میکنند و به وسیله اشک و مناجات خدا خودشان را به فضای معنوی مناجاتهای شبانه ماه مبارک رمضان نزدیک میکنند. اینکه میبینید این مراسم هر سال نسبت به سالهای گذشته با رونق بیشتری برگزار میشود به دلیل اثر وجودی خود ِحاج منصور است. تا جایی که میدانم شاگرد حاج سعید هستی. آشناییتان با ایشان از کجا شروع شد؟ من از مدتها قبل از اینکه مداحی را آغاز کنم به عنوان مستمع در جلسات حاج سعید شرکت میکردم. بعد از مدتی از طریق دوستان با حاج سعید آشناتر شدیم تا اینکه وقتی 18-19 ساله بودم، برای اولین بار روز نیمه شعبان در هیات حاج سعید مداحی کردم و از آنجا به بعد ارتباطمان بیشتر شد. خیلی از چیزهایی که الان داریم، مخصوصا در زمینه فرهنگ شهادت و شهداء از حاج سعید داریم. ایشان به ما تاکید داشتند که در زمینه شهدا فعالیت زیادی داشته باشیم و اشعار خوبی در این ارتباط بخوانیم. یکی از نقاط عطف زندگی حرفهای شما حضور سرزده حاج منصور در هیاتالرضا (ع) بود. از حضور ایشان خبر داشتی؟ علت حضور حاج آقا این بود که هم برای ما قوت قلب باشند و حمایت خودشان را از جوانها اعلام کنند. حضور ایشان هم برکات زیادی برای بنده و مستمعان هیاتالرضا (ع) داشت که تا سالها هم برای همه ما قابللمس بود. و بعد از این اتفاق هم بود که به یکی از مداحان ثابت مسجد ارک تبدیل شدی؟ من همیشه در جلسههای حاج منصور شرکت میکردم اما هیچ وقت با این دیدگاه نمی رفتم که حتماً بخوانم. ما شرکت می کردیم تا از فضای معنوی جلسه استفاده کنیم و گاهی هم اگر از دستمان برمی آمد، سعی میکردیم کمک حال ایشان باشیم. ولی سالی که مسجد ارک آتش گرفت شما 10 شب به طور ثابت در مسجد ارک مداحی کردی. ظاهرا سوختههای مسجد ارک علاقه خاصی به صدای شما داشتند... همه سالها من در مسجد ارک حضور داشتم اما چون آن سال بیشتر خواندم، حضورم بیشتر به چشم آمد. اکثر کسانی که در مسجد ارک سوختند به من هم علاقه داشتند (خنده) و حاجآقا منصور هم از این موضوع باخبر بودند. به همین دلیل و به دستور حاجآقا در اکثر مراسمهای ختم شهدای مسجد ارک شرک داشتم و میخواندم. شعر «آخر دیدی حاجتمو ازش گرفتم/ میون خیمه غمش آتیش گرفتم» را هم خودم سرودم که فکر میکنم روی سنگ مزار خیلی از این شهدا حک شده است. برگردیم به رابطهات با حاج منصور. چرا به مرور این ارتباط کم شد و بعد از مدتی دیگر تو را در مسجد ارک ندیدیم؟ در آن سالها من سن و سال کمتری داشتم و به همین دلیل هم خیلیها نمیتوانستند این موضوع را هضم کنند که جوانی به سن و سال من در کنار حاج منصور قرار بگیرد و مداحی کند. در آن زمان مرسوم بود که تعداد انگشتشماری از مداحان تراز اول در جلسه حاج منصور بخوانند اما وقتی من که در آن زمان 20 ساله بودم به مسجد ارک رفتم و خواندم، عدهای از اطرافیان و برخی از افرادی که در جلسه شرکت میکردند، نمیتوانستند با این مساله کنار بیایند و به همین دلیل حسادت میکردند.( البته منظورم مداحان نیست و این عزیزان همیشه به من لطف داشته و دارند). الان که به آن روزها فکر میکنم، با خودم میگویم شاید در خیلی از موارد حق با این افراد بوده! یعنی این حسادتها باعث شد زیرآب تو زده شود و دیگر در مسجد ارک نخوانی؟ نه، بحث زیرآبزنی مطرح نبود. از یک جایی به بعد حس کردم شاید حضورم در مراسمهای مسجد ارک خداییناکرده به اصل موضوع لطمه میزند و به همین دلیل هم یک مقدار کمرنگتر شدم. البته من هنوز هم در جلسات مسجد ارک شرکت میکنم. مثل اینکه خیلی حاجمنصور را دوست داری... حاج منصور انسانی استثنایی و دوستداشتنی است. ایشان بزرگ ماست و برای شخص بنده مثل یک پدر است. همیشه به دوستان و مستمعان جلسه گفتهام که حتما پای منبر حاج منصور بروند و از فیوضات ایشان استفاده کنند. واقعیت این است که هیچ کدام از مداحان به دنبال جایگاه نیستند. حاج منصور برای همه ما حکم پدر را دارد و به عنوان مرکز ثقلی عمل میکند که همه را در کنار هم نگه میدارد و تلاش میکند دوستیها پایدار باشد و به عنوان یک پدر و بزرگتر سعی میکند اگر اختلاف سلیقهای هم وجود دارد، آن را به شیوهای پدرانه برطرف کند. فراموش نکنید که ما یک خانوادهایم.
کد مطلب: 20015
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/report/20015/رضا-هلالی-چگونه-شهرت-رسید