تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۵۵
۰
کد مطلب : ۲۱۶۶۸

فروغ اعتقادی در آثار عاشورایی کمرنگ شده است

فروغ اعتقادی در آثار عاشورایی کمرنگ شده است
مقایسه ادبیات عاشورایی در دوران گذشته و امروز، امری است که شاید به نویسندگان و شاعران معاصر کمک کند تا بتوانند در نگارش آثار و سرودن اشعار خود با قوت بیشتری عمل کنند. بهره‌گیری از آنچه طی دوران گذشته به ثبت رسیده است، قطعاً گنجینه‌ای است که می‌تواند افراد را با قوه محرکه بیشتری در حوزه ادبیات به پیش سوق دهد.

 به همین منظور با عبدالجبار کاکایی، شاعر و پژوهشگر ادبی، به گفت‌وگو نشسته ایم که متن آن از نظرتان می‌گذرد.

ـ ادبیات عاشورایی را طی دوران معاصر و گذشته، چطور ارزیابی می‌کنید؟
طبیعی است که این دو زمان از نظر زبان و فرم با هم تفاوت دارند. در دوران جدید، توجه به ظاهر شعر افزایش پیدا کرد. البته شناخت درباره واقعه عاشورا تحت تأثیر کتاب‌هایی که به بررسی تحریفات عاشورا اختصاص دارند طی دوران معاصر بیشتر شده است.
با این حال، به خاطر تحولاتی که در زبان شعر به وجود آمده، طبیعی است که آثار با هم تفاوت داشته باشند، اما صورت و فرم، اصل و تمام کار نیست، بلکه در حوزه محتوا هم به خاطر وفور یادداشت‌ها و کتب درباره تحریفات عاشورا، نگاه‌ها نسبت به این واقعه جدیدتر شده است و تا مقداری نسبت به موضوع امام حسین(ع) و عاشورا هوشمندانه‌تر نگاه می‌شود.
آنچه در قدیم رایج بود، رفته رفته کمتر شده است و البته بُعد حماسی واقعه عاشورا، یعنی نسبت دادن آن به اجتماع و اهداف این قیام را در حرکت‌های اجتماعی تعریف کردن، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. این رویه به خاطر آثار دکتر علی شریعتی و دنباله‌روهای وی و ادبیاتی که بعد انقلاب مرسوم شد، شکل پررنگ‌تری به خود گرفت.
به این معنی که به جنبش اجتماعی قیام امام حسین(ع) در قالب ضدظلم و بی‌عدالتی بیشتر توجه شده است تا به زمینه‌های عرفانی و نکات دیگری که در ادبیات قدیم بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
دیگر اینکه نهادهای دولتی و غیردولتی فعالی در زمینه ادبیات عاشورا به وجود آمده‌اند که با حمایت فراوان و برگزاری همایش‌ها و نشست‌های متعدد از نظر کمی به ادبیات عاشورا کمک کرده‌اند. همه این موارد نشان می‌دهد که اتفاقات زیادی در این حوزه افتاده است، اما تصور می‌کنم که از حیث زبان شعر و استحکام زبان جدای از نو و کهنه بودن، هنوز به یک ادبیات شاخص عاشورایی نرسیده‌ایم که بگوییم استحکام زبان دارد و به عنوان یک سبک ویژه و ممتاز ادبی می‌توان روی آن حساب باز کرد.
در این باره می‌شود گفت که تجربه‌هایی وجود دارند که قابل توجه هستند، اما تا زمانی که این موارد به عنوان معیار و سبک مورد توجه قرار گیرند که مورد پسند همه ذائقه‌ها شوند و آنها را به خود متوجه کنند، همچنان فاصله داریم.

ـ آیا می‌توان از ادبیات عاشورایی به ویژه حوزه شعر، انتظار وجه تعلیمی عمیق را داشت؟
واقعه عاشورا موضوعی اعتقادی و مذهبی و دینی است و تاثیرگذاری آن به نسبت نیازهای معنوی مردم بالا و پایین می‌رود و هر چه اسلام اعتقادی در جامعه کمتر تاثیرگذار باشد، طبیعی است که تاثیر این ادبیات نیز کمتر می‌شود. آنچه اکنون در مجالس عزاداری می‌بینیم، شور اجتماعی خوبی است که به وجود آمده و هر سال بهتر و پررونق‌تر می‌شود و مدیریت و برنامه‌ریزی جامعه برای آن نیز بیشتر می‌شود.
در عین حال به نظر می‌رسد که فروغ اعتقادی پشت این ماجرا کمتر شده است و بیشتر تظاهرات اجتماعی است و بیم این می‌رود که مراسم خیابانی رفته رفته به شکار عکس‌های گریزپا و مراسم خیابانی خالی از جنبه اعتقادی تبدیل شود.
دیگر اینکه تاثیرگذاری ادبیات، رابطه با اعتقادات مردم دارد که بخشی از آموزش اعتقادی از طریق منبر و مجالس روضه و وعظ به مردم منتقل می‌شود. از این رو به نظر می‌آید که چندان حرف‌های ارزشمند و گران‌قیمتی گفته نمی‌شود و تاثیر این حرف‌ها را کمتر می‌توان در روحیات مردم مشاهده کرد.
این موضوع یعنی آنکه تظاهرات روحی و روانی و شوق‌انگیزی در ایام تاسوعا و عاشورا انجام می‌شود و بعد از آن فروکش می‌کند و جامعه از نظر رفتارشناسی، همان جامعه قبلی است، بدون اینکه اثری از این شور خیابانی پذیرفته باشد، یعنی نه در هنجارهایش و نه در ضوابط اخلاقی و رعایت قانون و نه در ارتباطات جمعی در زندگی اثری از شور عاشورا دیده نمی‌شود که با همه این موارد به نظر می‌آید هیچ تاثیری از این هیجان خیابانی و تظاهرات بیرونی در جامعه گذاشته نمی‌شود.
بعد از سال‌ها فهمیده‌ایم که این شور و حرارت هر سال زیادتر می‌شود، ولی اثرگذاری آن هر سال کمتر می‌شود و حداقل اگر در رفتار میدانی مردم تحقیق کنیم می‌بینیم که بعد از عاشورا چه اتفاقات اخلاقی قابل توجهی در جامعه می‌افتد.
جدای از عاشورا، در ماه رمضان و ایامی که به هر حال ظرفیت‌های اعتقادی مردم بالا می‌رود و به نظر من ماه رمضان از منظر جنبه معنوی قابل اعتناتر از دیگر ماه‌هاست، بیشتر می‌توان این روند را مشاهده کرد که این شور اجتماعی که روز به روز بررگتر می‌شود، آیا اصلاً نیازی به این شور اجتماعی و کارناوال عظیم انسانی احساس می‌شود و اثر وضعی بر رفتار جامعه می‌گذارد؟
به نظر می‌آید یک جای کار لنگ است و کار فرهنگی لازم است. امسال دیده شد که حرکت‌هایی در تلویزیون طی یکی دو برنامه صورت گرفت که خواستند جلوی افراط در مجالس عزاداری را بگیرند و کارهایی کنند.
در این راستا نباید انعطاف زیاد در برابر این شورخیابانی نشان داد. اگر می‌خواهیم این مراسم نسبتی با اعتقاد برقرار کند یا باید به آن جهت دهیم یا اینکه باید این رفتار تحت ضابطه باشد.

ـ وجه غالبی که در ادبیات عاشورایی دیده می‌شود، در ادبیات داستانی پیشگام‌تر است یا در حوزه شعر؟
در حوزه داستان و شعر خیلی چشم‌انداز روشنی نمی‌بینم. شعر همه ماجرا را آن طور که واقعیت است به طور کامل بیان نمی‌کند. شعر با تخیل و اندکی توهم آمیخته است و نباید همه اطلاعات ما از شعر باشد. چون نگاه شعر، نگاه فلسفی و علت‌یاب نیست و داستان به فلسفه نزدیکتر است تا شعر.
ولی متاسفانه شعر در جامعه ما پیشتازتر از داستان بوده است. علت این بوده که علت‌یابی و فلسفی فکر کردن، مقداری در جامعه ما با مشکل روبرو بوده است. مثلا من در موضوع قیام عاشورا یادداشت نوشتم و ده‌ها توافق یا عدم توافق با آن منعکس شد. مثلاً یادداشتی درباره شهادت ارادی امام حسین(ع) نوشتم که بازتاب فراوانی داشت و خیلی از افراد می‌گفتند این مطالب را ننویسی بهتر است و در این بحث‌ها وارد نشو.
به نظر می‌آید داستان‌نویسی از آن حیث که وارد رابطه علت و معلولی می‌شود و فلسفی به مسائل نگاه می‌کند، کاری سخت است، اما در شعر می‌توان تیر خیال و وهم را دورتر انداخت و کسی هم در این باره نمی‌گوید که چرا این حرف را گفتی. شعر معمولاً در جامعه ما بر داستان غلبه دارد.

ـ بهره‌برداری که از ادبیات عاشورا شده، چه تاثیری بر حوزه دفاع مقدس گذاشته است؟
در دفاع مقدس لازم بود از عناصر عاشورایی کمک گرفته شود و فضای جنگ به عواطف و احساسات و اندیشه‌ها نیاز داشت و تا حدودی هم نباید در آن مبالغه شود و باید جلوی مبالغه را گرفت. زیرا عناصر دینی عاشورا باعث ماندگاری آن شده است و امور قدسی و والایی و ماورای جهان ماده این تاثیر را داشته است.
بر این اساس نباید خیلی این موارد را در فراز هم قرار داد. باید از عاشورا برای فضای جنگ الگو گرفت و این اتفاق هم در نقاشی، هم در گرافیک و هم در شعر و ادبیات و هنر جنگ روی داد و در ادبیات ما زمینه تطبیق ادبیات با وقایع جنگ فراهم شد.
این روند را می‌توان در علائم، کاربردها، نقاشی‌ها، فیلم‌ها، اسم‌ها و حتی نامگذاری اماکن مشاهده کرد. همه این موارد نشان می‌دهد که این فرهنگ اثرگذار بوده است که از قبل هم سابقه دارد؛ یعنی از جنگ‌های دوران نادرشاه و صفویه و قاجاریه و... با کشورهای همسایه به ویژه عثمانی، استفاده از عناصر عاشورایی و قیام شیعی معمولاً در بین مردم رواج داشته است.

ـ آثار ادبی عاشورایی چقدر بر پایه منابع متقن نوشته شده‌اند؟
از جهت کمّی می‌توان گفت که نگارش آثار عاشورایی بیشتر شده و از نظر کیفی، این روند خیلی قابل توجه نیست. آنچه که داریم و مبالغه در این انطباق‌ها خیلی بیشتر شده است، به خاطر این بوده که بهره‌گیری از وقایع قدسی مثل قیام کربلا نسبت به وقایع اجتماعی و انقلاب‌ها و جنگ‌ها بیشتر شده است و تطبیق کردن آنها با هم و دیدن آنها در عرض هم، تا حدود زیادی تاثیر گذاشته است و از این جهت از جهت کمی، آثار بیشتر شد‌ه‌اند. هر امری برای خود شأنی دارد، از شهید جنگ هشت ساله که برای خود شأنی دارد تا دیگر موارد. ما به متفاوت بودن این شئون عادت کرده‌ایم. هر وقت مجلس وعظی بوده است، گفته‌اند که شهدای ما اصلاً قابل قیاس با علی‌اکبر(ع) یا امام حسین(ع) نیستند. شأن آن آدم‌ها که قدسی و متفاوت هستند باید این گونه باشد و اگر انسان معمولی بودند، داستان‌شان این طور ادامه نمی‌یافت. از این رو در انطباق باید این شئون را رعایت کنیم و اصرار نکنیم که اینها را در عرض هم ببینیم، چون هر دو حوزه صدمه می‌‌خورند.
مرجع : ایکنا
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما