او را با مداحی «زینب زینب» که در سال 1363 در یکی از عزاداریهای محلی خواند و بارها در ماه محرم از رسانه ملی بازپخش شده، میتوانید به یاد بیاورد.
سلیم مؤذنزاده اردبیلی یکی از مداحان معروف ایرانی است که در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در شهر اردبیل، زاده شد. او باسابقه ترین مداح درقید زندگانی ایران است که صدایش بیش از شش دهه، گوش و دل علاقه مندان به اهل بیت (ع) را نوازش میدهد. توانایی او در اجرای برنامههای گوناگون مداحی، نوحه خوانی، مولود خوانی، اذان و قرائت قرآن مجید از دوران نوجوانی، وی را درردیف یکی از مطرح ترین افراد جهان دراین رشتهها قرارداده است.
حاج سلیم که بیشتر نوحهها را به زبان ترکی آذربایجانی سروده، به زبانهای فارسی و عربی نیز تسلط دارد. پدرش شیخ عبدالکریم مؤذنزاده اردبیلی، نخستین مؤذن رادیوی ایران بوده و برادرش رحیم مؤذنزاده اردبیلی از مؤذنان معروف اسلامی است. به مناسبت سالگرد درگذشت پدرش، سراغ وی رفتیم تا از خاطراتش بشنویم.
میراثی ارزشمندحاج سلیم، مداحی را در خاندانش موروثی دانسته میگوید: پدربزرگ، پدر و برادرانم از مداحان به نام بودند و بنده آخرین بازمانده از نسل آنها هستم که هنوز هم در رثای اهلبیت(ع) میخوانم. او حنجره خود را یک ودیعه الهی میداند که آن را وقف ائمههدی (ع) کرده است و میگوید: من از کودکی به مداحی و مؤذنی علاقه داشتم. همان بچگی و در مکتب، اذان میگفتم و قرآن می خواندم. برادر بزرگترم، دستگاه های مختلف را به من آموخت و قرآن را به من یاد داد.
این پیرغلام حسینی اضافه میکند: مرحوم پدرم صدای رسا و بلندی داشتند و صدای من در برابر صدای ایشان بسیار ناچیز است. پدرم در سالهایی که وسایل صوتی مثل امروز در میان مردم شهر و روستاها گسترده نبود، بالای بام مسجد میرفت و اذان میگفت. جالب اینکه صدایشان به روستاهای دیگر هم میرسید. او این صدای رسا و لحن مداحیاش را به لطف خدا، میراثی ارزشمند از سوی پدر می داند.
نخستین مؤذن رادیو ایرانپدر حاج سلیم، نخستین مؤذن رادیو ایران بود. او در زمان اجرای اذان پدر برای رادیو، نوجوانی ۱۵، ۱۶ ساله بود. خاطرات آن سالها را اینطور بر زبان می آورد: نعیم برادر بزرگترم همراه با پدر، این برنامه را اجرا کردند و برنامه هم زنده بود. اذان را در مسجد شاه سابق (مسجد امام کنونی) خواندند.
او ادامه می دهد: اولین بار که صدای پدرم را از رادیو شنیدم، احساس خوبی داشتم، شاید حس غرور.
سلیم که به گفته خودش، ز گهواره تا گور در مدح ائمه خوانده، یادآور می شود: من در برابر این دریا، قطره ای بیش نیستم. مؤذن اصلی خاندان ما، پدرم هستند. بعد از ایشان هم، رحیم مؤذن زاده که از همه برادرها، بزرگتر بودند.
شاید بعد از فوتم!او که حدود چند هزار نوار تصویری و صوتی در آرشیو صدا و سیما دارد، می گوید: نمی دانم چرا این نوارها را نگه داشته اند و پخش نمی کنند، احتمالاً می خواهند بعد از فوتم، منتشر کنند!
حاج سلیم اضافه میکند: بارها بهشان گفتم، این نوارها را پخش کنید که مردم استفاده کنند، چرا اینها را نگه می دارید. البته گاهی در اعیاد و عزاداری ها، صدای من را پخش میکنند، ولی نه آنقدری که خوانده ام. مؤذن زاده می گوید: تمام استادان به رحمت خدا، رفته اند و تعداد اندکی از مداحان قدیمی، باقی مانده اند، ولی از ما هم استفاده نمی کنند، شاید در صدا و سیما پارتی بازی است که صدای ما را پخش نمیکنند!
او معتقد است: الان مداحی ها در شأن ائمه اطهار (ع) نیست. معلوم نیست دارند عزاداری میکنند یا شادی! این چه شکل از مداحی است، باید مداحی ها اصلاح شود. واقعه کربلا، فقط برای گریه نیست، بلکه درسی بزرگ برای مبارزه با ظلم است، امروز از این اهداف خبری نیست.
راه ما را نرفتندحاج سلیم با همان لهجه شیرین آذری گله میکند که در خانواده اش، بعد از او کسی پرچم مداحی را برنداشته است و میگوید: من آخرین مؤذن و مداح مؤذن زاده ها هستم. متأسفانه بچه هایم این راه را ادامه ندادند. فرزندان هیچکدام از برادرها، پرچم ارباب مان امام حسین (ع) را بر نداشتند.
کلامش را اینطور ادامه میدهد: جوانهای امروز، مسیر خودشان را میروند. ما وقتی بچه بودیم، دوست داشتیم راه پدرمان را ادامه دهیم.
او میگوید: الان پیر شدم و قلبم ناراحت است. مجالس مداحی، استرس بالایی دارد؛ البته هر کسی نمیتواند مداح شود. پیرمرد این بیت را زمزمه میکند که ذکر یا حسین، سنگ تیره را همچو در تابنده میکند، آری بنده گر بندگی کند، کار آفریننده میکند.
اهل دل باید بودحاج سلیم معتقد است: برخی مداحان اصول را رعایت نمی کنند. یاد حرفهای شیخ عبدالکریم میافتد و میافزاید: پدرم میگفت که مداح باید اخلاص و تقوا داشته باشد. روی منبر که میرود اگر خودش نماز اول وقت نخواند، نمیتواند جوانها را به خواندن نماز اول وقت توصیه کند، چون حرفش اثرگذار نیست.
مؤذن زاده خاطرهای از پدرش نقل میکند: دوره سلطنت بود. پدرم به تهران رفته بود. از او خواستند که در اذان، نام امام علی (ع) را نبرد، پدرم گفت اذانی را که در آن نام علی نباشد، نمی گویم. حتی از ترکیه هم چنین پیشنهادی داشت و پول هنگفتی به او می دادند، گفت اگر ترکیه را بدون علی به من حواله کنند، قبول نمیکنم.