قديمیترين فروشنده نوارهای مذهبی:
يک روز بايد نوارهايم را بشماريد
9 شهريور 1387 ساعت 12:06
«عباس علیمحمدی» که اين روزها 73 سالگی را پشت سر میگذارد و اندک اندک وارد ربع چهارم زندگی میشود، بيش از 42 سال از عمر خود را در راه توليد، تکثير و انتشار نوارهای مذهبی گذرانده است و به همين دليل، مداحان و اهل منبر، او را «گلبانگ محمدی» مینامند.
پیرمرد حالا گوشهایش سنگین است، بس که سالها صداهای مختلف را با گوشی شنیده و آن آواها و نواها را روی نوار ضبط کرده است، آدم کمحوصله ای است، دلش نمی خواهد حرف بزند، وقتی هم که قرار است چند جملهای بگويد، چند مشتری سر میرسند و گفتوگوی ما ناتمام می ماند.
مغازه کوچکی که در حوالی بزرگراه شهيد محلاتی تهران دارد که درش رو به بیرون باز می شود؛ حاج عباس علی، کارمند سابق حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روزی چند ساعت را در این دکان کوچک می گذراند و بقیه اوقات، پسر کوچکتر اوست که مغازه پدر را اداره می کند.
نوارهای قدیمی و مجموعه کاملی از سخنرانی های مرحوم «کافی» و دیگر وعاظ سرشناس تهران، به علاوه نوارهای مرحوم «رضا فرشچی»، مرحوم «اسدالله گچکار»، «علی انسانی»، «سید محمد موسوی»، «ذبیحالله ترابی»، «رضا صادقی»، «مصطفی طالبی»، « محسن طاهری»، «مرتضی طاهری»، «علی ترابی»، «علی خورشیدی»، «علی قمصری» و ... در مجموعه این نوارفروش قدیمی موجود است که تعداد آنها از ده هزار حلقه بیشتر است.
به قول خودش، اگر بخواهد اسم همهشان را ببرد، یک روز وقت لازم است. دیدار ما با عباس علی محمدی، معروف به گلبانگ محمدی، در فضای محدود پیشخوان و قفسه ها بود. روی یک چارپایه کوچک نشستم و او گفت و گفت؛ از نوار فیضیه حضرت امام(ره) در سال 41، سخنرانی «حسن روحانی» و صحبت های دلنشین کافی گرفته تا امروز که مردم، دنبال نوارها و سیدیهای جدید هستند.
خیمه: تا جایی که میدانم، شما با تکثیر نوارهای امام(ره) شهرت پیدا کردید؟
محمدی: نه، آنها را خريده بودم که گوش کنم و قرار نبود تکثيرشان کنم؛ بعد، نوارهايم زياد شد و خيلیها دوست داشتند اين نوارها را داشته باشند، از سخنرانی مرحوم کافی در سال 53 شروع کردم.
خیمه: آن نوار اصلی را خودتان ضبط کردید؟
محمدی: بله، الان هم حدود 200 سخنرانی از او در قفسه های مغازه موجود است، البته اگر بخواهم پيدايشان کنم، چند ساعت طول می کشد.
خیمه: با همان 200 نوار شروع کردید؟
محمدی: يک قفسه گچی داشتم که پر شده بود، اما نوارهای اين قفسه برای راه انداختن يک مغازه، خيلی کم بود؛ بعد هم مغازهای در ميدان «موتور آب» گرفتم، کم کم نوارهای انقلابی واعظان هم به دستم رسيد و به مجموعه قبلی اضافه کردم.
نزديکیهای انقلاب، نوار سخنرانی حسن روحانی، مرحوم «فلسفی» حجتالاسلام «عبدوس» و چند منبری ديگر به علاوه رساله و نوار سخنرانی امام را هم آوردم که از آنها خيلی استقبال شد.
خیمه: با این وصف، باید آمار نوارهای شما خیلی بالا باشد؟
محمدی: اگر شما حوصله داريد، بشماريد! فقط میدانم حدود شش هزار و 500 نوار از مجمعالذاکرين ضبط کرده ام؛ حالا اين رقم را در پنج ضرب کنيد، يعنی پنج برابر مجمع، نوارهای ديگر دارم.
خیمه: چه قدر به نوارهای قدیمی مراجعه می کنید؟
محمدی: خيلی کم، چون مشتری ندارد؛ با آن نوارها، وقتی سراغشان را بگیرند سر وکار داريم و به آنها مراجعه میکنيم، چيزی گوش نمی کنيم مگر سرمان خلوت باشد، که آن هم نيست!
خیمه: اگر همین صداها را روی سیدی بریزید، طرفدار بیشتری خواهد داشت؟
محمدی: بلد نيستم نوار را روی سیدی بريزم؛ وسيله اش را هم ندارم، دنبال مشتری برای آن نوارها هم نيستم؛ ولی الان بستهبندی کالا، حتی اگر مذهبی باشد، حرف اول را در فروش می زند.
من به مردم به عنوان مشتری نگاه نمیکنم، يک کاری را با عشق شروع کرده ام، حالا هم دارم ادامهاش می دهم.
خیمه: یعنی از مردم پول نمیگیرید؟
محمدی: چرا، به اندازه پول نوار و حقالزحمه مختصر ضبط نوار.
خیمه: آن وقت برای کارهای قدیمی، پول بیشتری نمی خواهید؟
محمدی: نه، اصل نوار را که نمی دهم، یک کپی از نوارهای قدیمی را به آنها می فروشم.
خیمه: اگر کسی اصل نوار را بخواهد، ممکن نیست بدهید؟
محمدی: نوار مادر، مثل ناموس نوارفروش است. اگر از بين برود، من از کجا خواننده يا سخنران نوار را پيدا کنم که دوباره آن روضهها را بخواند يا آن حرفها را بزند؟ به خصوص که بيشتر آنها از دنيا رفتهاند.
خیمه: اگر کسی پیدا شود که در این کار سرمایهگذاری کند، اجازه می دهید نوارها را به سیدی تبدیل کند؟
محمدی: کیفیت نوارها برای سیدی مناسب نیست و تا الان نه کسی از این پیشنهادها داده و نه من به این موضوع فکر کرده ام.
خیمه: سیدی خیلی ماندگارتر و بهروزتر است.
محمدی: من با نوار موافقم. 50 بار روی آن ضبط کن، تکان نمی خورد، اما سیدی، خش بر می دارد، باید بیندازی توی جوی آب!
خیمه: با این نشانی پر پیچ و خم مغازه تان، باز هم مشتری زیادی به این جا می آید؟
محمدی: اینجا را همه بلندند. بگو گلبانگ محمدی، مغازه مرا نشانت می دهند. در سال های قبل، در نقاط آشنای شهر بودم، اما اینجا هم ناراضی نیستم.
خیمه: خودتان هم می خوانید؟
محمدی: برای هیأت و مسجد محله، بله؛ مداح رسمی نیستم که دعوت بشوم.
خیمه: در مداحی، چه قدر از این نوارها تأثیر گرفته اید؟
محمدی: تأثیر داشته، اما سعی کردهام مانند کسی نخوانم؛ بیشتر خواستم نیاز هیأت و مسجد محله برطرف شود؛ قدیمتر اینجا پاتوق مداحان قدیمی بوده، می آمدند اینجا نوارشان را می گرفتند، کتاب هم می خریدند و می رفتند. حالا اما از این خبرها نیست؛ جای ما کوچک است، نمی شود کسی چند دقیقه اینجا بنشیند، خودشان معذب می شوند و نمی آیند؛ وگرنه قدمشان روی چشم!
خیمه: کسی هست که بخواهد برای تقویت صدا و یادگیری مداحی، از نوارهای قدیمی شما استفاده کند؟
محمدی: الان نوارها و بستههای آموزشی داریم که شامل نوار و کتاب شعر است. همچنان نوارهای قدیمی، غریب هستند، امروزیها از نوارها و آلبومهای جدید استفاده میکنند؛ الگوی آنها مداحان نوظهور و جدید هستند.
خیمه: انگار با آنها موافق نیستید؟
محمدی: اسم مداح روی خیلیها هست، اما مسمایش باید باشد؛ مداح باید مثل مرحوم «علامه» یا مرحوم «شمشیری» باشد.
مرحوم«حاج حسن محمدی دولابی» را برای سه ماه به یک هیأت دعوت کردند، عین 90 شب را شعر غیرتکراری خواند، آن هم هر شب، یک شعر مدح، یک مرثیه و یک نوحه، با اینها که یک کاغذ دستشان می گیرند، میپرند بالا، میپرند پایین، زمین تا آسمان فرق میکند. به قول شاعر:
«زمین تا آسمان فرق است بین عارف و عامی
که هرگز ذرهی خورشید، جهانآرا نخواهد شد
نشاید گفت استاد سخن، طفل دبستان را
مگس همبال و همپرواز با عنقا نخواهد شد»
خیمه: شما به همه جور مشتری جواب می دهید و جنس می فروشید؟
محمدی: اگر بخواهد، محمود کريمی برايش می آورم، اما من از همهی مداحان، نوار یا سیدی نمی آورم؛ حرف هايی می زنند و چيزهايی می خوانند که جالب نیست و در هیچ کتابی نیامده است.
خیمه: گویا کتاب هم می فروشید؟
محمدی: کتابها مال مداحان است، چون اينجا، خانه آنهاست؛ میآيند و کتابهایی را که در بازار کم است، سفارش میدهند.
خیمه: هنوز هم رمق گذشته را برای رفتن به هیأتها و ضبط نوار دارید؟
محمدی: آن جان و قوه ای را که مرا برای ضبط کردن دعای ندبه به بهشت زهرا میکشاند، ندارم؛ برای همين فقط پابند مجمعالذاکرين هستم، ضبط صوت را به دوش می کشم و هفتهای يک بار به آن جا میروم؛ ديگر توان زيادی برای کار ندارم و بچهها در مغازه به من کمک می کنند.
کد مطلب: 2636
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/report/2636/يک-روز-بايد-نوارهايم-بشماريد