گفت و گو با دکتر غلامرضا ظریفیان
انسان قرن بیست و یکمی به شخصیتی مثل امیرالمؤمنین(ع) نیازمند است
شفقنا , 23 خرداد 1396 ساعت 10:27
شخصیت امیرالمؤمنین(ع) به گونهای است که حتی وقتی غیرمسلمانها سراغ این شخصیت آمدند، از او یک شخصیت فرادینی برداشت کردند
دکتر غلامرضا ظریفیان دربارهی چگونگی جمع شدن دو وجه عرفان و سیاست در شخصیت امام علی(ع) اظهار کرد: عرفان، بحث درازدامنی است. عرفان از مباحث مهم ادیان است. عرفان یهودی، مسیحی و همچنین عرفان اسلامی داریم. بعدها نیز این مفهوم به یک علم تبدیل شد. عرفای بسیار بزرگی مثل محیالدین عربی -شیخ اکبر- این بخش مهم معرفت بشری را به یک علم ضابطهمند تبدیل کرد. بزرگانی مثل صدرالدین غونوی، مولوی، حافظ، بایزید بسطامی، ابوالسعید ابوالخیر، هرکدام گرایشهای مختلفی اعم از معرفتهای نظری، تصوف و … داشتند.
او با بیان اینکه شاید عرفان به معنای یک علم، هیچ ارتباط مستقیمی با سیاست نداشته باشد، گفت: چرا که موضوع علم عرفان، شناخت باطنی و ذوقی و اشراقی به عالم هستی و تکیهگاه آن هم بر وحدت است. در حالی که به تعبیر قدما مثل فارابی و ارسطو علم سیاست یک گونه تدبیر منزل و تدبیر این جهان است؛ اساس آن این است که چگونه میتوان این جهان را بر اساس نظم، امنیت و توزیع منابع مدیریت کرد و بیشتر نگاه این جهانی بر آن حاکم است.
تکیهگاه عرفان بر وحدت و نگاه سیاست بر کثرت است
این استاد تاریخ اسلام در بیان تفاوت اساسی سیاست و عرفان تصریح کرد: تکیهگاه عرفان، وحدت است و نگاه وحدتگونه به کل عالم دارد در حالی که نگاه اصلی سیاست، کثرت است. در عرفان علمی، بحث مرید و مرادی مطرح است و اینکه مرید باید خود را در مراد فانی کند و اطاعت محض داشته باشد. این در حالیست که سیاست عرصهی تنوع و تکثر، چون و چرا، نقد و گفتوگو است. اگر ساحت علم عرفان را با ساحت علم سیاست درنظر بگیریم، دو علم با دو حوزهی کاملاً متفاوت هستند که شاید در مواردی اصلاً قابل جمع نباشند. به این دلیل که کارکردها و کارویژههای مختلف دارند و هر دو هم برای عالم بشری ضروری است و توانستهاند عالم بشری را به ارتقا برسانند؛ به ویژه عرفان، عالم را لطیف کرده، به سراغ دریافتهای اشراقی، ذوقی و حقایق چندلایه رفته و عالم را تنها در ظواهر محدود نکرده است.
خلط عرفان و سیاست به معنای علمی آنها میتواند بسیار خطرناک باشد
او ادامه داد: سیاست هم از دیرباز به عنوان یک علم به بشر کمک کرده است تا چگونه به انتظام امور خود بپردازد، چگونه تدبیر کند که از منابعش حداکثر استفاده را کند و هزینههایش را کاهش دهد، اما به هر حال با دو رویکرد متفاوت. در عین حال در نگاه تاریخی شاید خلط عرفان به معنای علمی خود و سیاست به معنای علمی خود، بسیار خطرناک هم باشد زیرا خلط دو حوزهی متفاوت در جایی که کاملاً انقیاد هست و اتفاقاً اساس آن بر پرسش، گفتوگو و نقد است، ممکن است سیاستی ارائه شود که ما را نه به عرفان به معنای واقعی بلکه به نوعی استبداد و پذیرش بی چون و چرا برساند بنابراین این دو حوزه با کارکردهای مختلف است.
تلاش انبیاء و اولیاء این است که آسمان و زمین در تداوم هم باشند نه تعارض
ظریفیان با بیان اینکه با نگاههای کلامی که ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان داریم، انبیاء از یک سو و بعد اولیا -که در تداوم حرکت انبیا هستند-دارای اسم جمع هستند، گفت: آنها آمدهاند که بشریت را با حقایق عالم به تمامه آشنا کنند و این حقایق را در معرض فهم و دید و راه آنها قرار دهند. حقیقت عالم با اسم است. پیامبران مظهر اسم جمع هستند و در عرصههای مختلف به هدایت بشر کمک میکنند. به یک معنا تلاش پیامبران و بعد اولیاء این است که بین آسمان و زمین یک ارتباط منطقی برقرار کنند. این دو در تعارض با هم نباشند بلکه در تداوم با هم باشند. به این معنا که این دو با هم کمک کنند که بشر را به یک شاهراه منتهی کند.
او ادامه داد: در عین حال که دنیا و آخرت و دنیا و معنویت به ظاهر در تعارض با هم هستند اما در عین حال از دیدگاه انبیاء دنیا بستری برای تعالی و رشد معنوی است و این دو در تعارض با هم نیستند. در قرآن گفته شده است که «لا تنس نصیبک من الدنیا». قرآن که کتاب آسمانی است به پیروانش توصیه میکند که نصیب خود را از این دنیا بردارید و بیبهره از این دنیا نباشید با تعریفی که ادیان از آسمان و زمین دارند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه امیرالمؤمنین(ع) فقط متعلق به شیعیان نیست، شخصیتی است که به همهی مسلمانها تعلق دارد، گفت: شخصیت امیرالمؤمنین(ع) به گونهای است که حتی وقتی غیرمسلمانها سراغ این شخصیت آمدند، از او یک شخصیت فرادینی برداشت کردند؛ شخصیتی که گزارههایی را به بشریت میدهد که بشریت میتواند از آن بهره گیرد و او را یک انسان به تمام معنای انسان که میتواند برای بشریت، انسان باشد، درنظر میگیرند.
انسان قرن بیست و یکمی به شخصیتی مثل امیرالمؤمنین(ع) نیازمند است
او با بیان اینکه غیرمسلمانهایی که در مورد امیرالمؤمنین(ع) کتاب نوشتهاند، کم نداریم، اظهار کرد: مهمترین ایشان، جرج جرداق مسیحی است که پنج جلد کتاب بسیار عظیم با عنوان «الامام علی صوت العداله الانسانیه» در مورد امیرالمؤمنین نوشته است. وی در این کتاب، بیانات علی(ع) را با سقراط و ارسطو و اندیشمندانی مقایسه میکند که در عالم تأثیر گذاشتند. بعد نتیجهگیری میکند که علی فراتر از همهی اینهاست و به تعبیر جرج جرداق «آیا میشود خداوند یکبار دیگر یک علی را به بشریت هدیه کند تا یک بار دیگر بشریت طعم واقعی عدالت را بچشد؟» او از موضع یک انسان برون مذهبی ما، برون دین اسلام به شخصیت علی نگاه میکند و از او انسانیت، عقل، اخلاق، عرفان و تحمل دیگران میگیرد و حاصل آن این است که آیا میشود خداوند چنین موجودی را که برای همهی بشریت است، دوباره به بشریت هدیه کند و بشریت به آن نیاز دارد. آن هم در زمان قرن بیستم نه در قرن اول و … یعنی او انسان قرن بیست و یکمی را نیازمند چنین شخصیتی میبیند.
ظریفیان با اشاره به اینکه نهجالبلاغه همهی فرمایشات و همهی مکتوبات امیرالمؤمنین نیست، گفت: نهجالبلاغه نزدیک به یک دوازدهم از میراثی است که امیرالمؤمنین از خود به جای گذاشته است اما میتوان گفت آنچه در نهجالبلاغه جمعآوری شده است را میتوان نمایی از آن کل دید. با رجوع به نهجالبلاغه در آن اسم جمع مشاهده میکنیم. امیرالمؤمنین(ع) نابترین مباحث معرفتی را در مورد خداوند دارد. توحید ناب را میتوان در بسیاری از خطبههای امیرالمؤمنین یافت و آن تصویری که وی از خداوند ارائه میکند از نابترین تصویرهایی است که یک موحد بزرگ از خدا دارد. این تصویر ناب هم فقط در حد یک نظریه نیست، بلکه او با همهی وجود خود این تصویر را تجربه کرده است و یک شهود و تجربهای عینی را از خود ارائه میکند که به صراحت میگوید: «من خدایی را که نمیبینم نمیپرستم».
او ادامه داد: به این معنا که گفته شده است آن خدایی که به آن زیبایی، وسعت و گستردگی ارائه میکند را من با همهی وجود خود تجربه کرده است و دیدن در اینجا به معنای دیدن چشم نیست بلکه تجربهی راه طی شده را بیان میکند و نه نگاه صرفاً کلان نظری را یعنی امیرالمؤمنین به یک معنی هم وارد عرفان نظری و حکمت نظری میشود و هم عرفان عملی و حکمت عملی. بر این اساس آن نگاهی که امیرالمؤمنین به این عالم دارد و دریافتی که از این عالم دارد، نابترین مباحث معرفتی را و بعد تجارب عینی و عملی خود را در مورد آن عالم و خدا و آن وجود برتر ارائه میکند. وقتی همان وجود و همان نگاه به سمت پایینتر میآید، فارغ از آن اصطلاحات عرفان نظری به ما میگوید حال که اینگونه به این عالم بالا باید نگاه کرد، این عالم بالا در این عالم پایین چگونه باید خود را منعکس کند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه او افقی را میبیند و تجربهای از عالم بالا دارد که فقط ذهنی نیست و عینی است، گفت: به همین دلیل وقتی عدهای کثیر در اطرافش جمع میشوند، به صراحت میگوید که «سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی؛ از من بپرسید قبل از اینکه در میان شما نباشم». بعد ادامه میدهد که «چه را بپرسند»؛ این نکتهای مهم است. در ادامه گفته میشود که «من با راههای آسمان آشناتر از راههای زمین هستم. از من چیزهایی را بپرسید که در زمین به دست نمیآورید». پس از آن به این منظومهی معرفتی میپردازد که هم آن را درک کرده است و هم تجربهی شهودی آن را دارد. این منظومهی معرفتی اگر بخواهد در این عالم پایین مدیریت، فهم، تنظیم و ارائه شود، چه منظومهای خواهد بود؟
فهم عالم بالا به شکل عرفان علی(ع) در تعارض بندگی انسان توسط انسان است
او تصریح کرد: در ادامه گفته شده است انسانی که اینگونه عارفانه و عاشقانه خدا را میپرستد و دوست دارد، به اعتبار قرآن، نمیتواند در این زمین، خود را بندهی کسی کند. این نقطهی وصل آن عرفان به سیاست است. در تاریخ بشری بسیار دیده شده است که انسان، انسان را به زنجیر کشیده، به استخدام خود در آورده، او را اسیر کرده و در چنبرهی عبودیت خود قرار داده است. عرفان امیرالمؤمنین اینجاست که گفته میشود اگر اینگونه عالم را بفهمیم، فهم آن عالم در تعارض بندگی انسان توسط انسان است.
تناقضی میان عرفان و سیاست در دیدگاه امام علی(ع) وجود ندارد
ظریفیان با اشاره به جملهی حضرت علی(ع) که «ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا» این محل را نقطهی آغاز ورود به عرصهی سیاست دانست و افزود: در اینجا با این مضمون گفته شده است که «شما نباید به عنوان یک انسان نمیتوانی بندهی کسی باشی، اگر آن عرفان و آن معرفت را خوب بفهمی و خوب تجربه کنی». بعد از «أن اعبدوا الله…» بلافاصله گفته میشود واجتنبوالطاغوت که یعنی بعد از اینکه خدا را بپرستید و طاغوت و هر چه به جای خدا بنشیند، نباید مورد پرستش قرار بگیرد. اینجا که باب ورود آن نگاه عارفانه به عرصهی سیاست است، با یکدیگر هماهنگ است و تناقضی میان این عرفان و این سیاست نیست و انسان باید آنگونه که بالا را میبیند، در علم پایین، خود را ارائه کند.
در عرفان امیرالمؤمنین(ع) عقل در تداوم عشق است
او با تأکید بر اینکه وقتی انسانی میپذیرد که یک وجود را بپرستد، حق ندارد موجودات دیگر را پرستش کند، گفت: وقتی امیرالمؤمنین، عاشقانه و عارفانه به آن عالم نگاه میکند و آن را برای ما به تصویر میکشد، می گوید که اساس آن عالم بر دو امر مهم است. یکی ادارهی مدبرانه و عاقلانهی هستی یعنی عقل است. برخی از عرفا بسیاری اوقات در تعارض با عقل قرار میگیرند؛ «آزمودم عقل دوراندیش را/ عاقبت دیوانه سازم خویش را». گاهی بین عقل و عشق تعارض ایجاد میشود. در حالی که در عرفان امیرالمؤمنین، عقل در تداوم آن عشق است و معرفت عقل در اینجا زایل نمیشود.
در نگاه عارفانهی امیرالمؤمنین(ع) عقل یکی از بنیانهای تدبیر امور این عالم است
این استاد دانشگاه تصریح کرد: وقتی فهمیدیم که آن موجود بزرگ، مدبرانه عالم را خلق کرده است و اداره میکند، منِ عاشق و عارفِ آن خداوند، اگر بخواهم از او تبعیت کنم، این عالم پایین را باید چگونه اداره کنم؟ عاقلانه! با این نگاه، عقل به یکی از بنیانهای تدبیر امور این عالم تبدیل میشود. عقل، نه هیجانات و نه خرافات؛ آن هم نه عقل فردی بلکه عقلانیت یعنی ساز و کارهایی که در نگاه عقلانی بتوان در برابر افکار عمومی از آن دفاع کرد.
او در توضیح نکتهی دوم بیان کرد: آن عالم علاوه بر اینکه عاقلانه اداره میشود، یک اساس مهم دارد که همهی شاخصهای هم عالم بالا و هم عالم پایین با آن متر میشود. حتی دین هم باید با آن متر شود. در عالم پایین، ادیان مختلف داریم؛ چگونه بگوییم بین این ادیان، کدام دین بهتر یا کدام قرائت از یک دین بهتر است؟ امروز یک دین به نام اسلام داریم که داعش، طالبان و… هر کدام قرائتی از آن دارند. با چه ملاکی میتوان گفت که کدام بهتر است؟ عدل! عدل، مهمترین متر خداوند و هدیهی بشر است برای این که شما بتوانید حتی دین را با آن بسنجید.
عقل و عدل دو بنیان ادارهی این عالم و پیوند دهندهی عالم آسمان و زمین هستند
ظریفیان دو بنیان ادارهی این عالم را عقل و عدل خواند و افزود: ادارهی عالم دنیا را باید براساس این دو عامل، بنیان گذاشت و عدول از آن موجب میشود که سیاست تو نه عاقلانه و نه عادلانه است و نه با آن عالم بالا پیوند میخورد. حتی در عالم شرع در انتخاب بین دو امر مهم که یکی واجب هم باشد مثل انتخاب بین قضا نشدن نماز واجب و نجات دادن فردی در تصادف، باید با کمک عقل گفت که کدام اهم است. در امر سیاست هم همین است؛ در زمان قرار گرفتن بین دو امر، خرد جمعی و تجربهی بشری به کمک میآید و مشخص میکند که کدام اهم است. حتی اگر در تشخیص اهم هم اشتباهی صورت بگیرد، کار درست آن است که همین اهم را انجام دهید چون غیر از این راه دیگری ندارید.
او تصریح کرد: بر این اساس راه ورود امیرالمؤمنین به مسالهی سیاست اینجاست که یک؛ ما حق نداریم کسی را بپرستیم و کسی حق ندارد بشر را به استخدام خود در بیاورد و استثمار و استعمار کند. دوم اینکه بر اساس آن نگاهی که به عالم بالا داریم، باید زندگی این عالم را عاقلانه و عادلانه مدیریت کنیم.
این پژوهشگر دینی برای ارائهی نکاتی دربارهی شخصیت عرفانی امیرالمؤمنین(ع) به بخشی از اشعار مولوی در این خصوص اشاره کرد و گفت: مولانا شیعه نیست اما تصویرهای بسیار ناب عرفانی از علی(ع) به ما داده است و در عین حال هر دو تصویر عِلوی و عرفانی و تصویر سُفلی و پایین را به ما ارائه میدهد. مولوی با وجود سنی بودن، امیرالمؤمنین را ولی میداند. بعد کارکرد ولی را میگوید که به همان نگاهی اشاره میکند که پیش از این اشاره کردم از آن نقطه از عرفان وارد سیاست میشویم.
او با اشاره به این بیت از مولوی که «زین سبب پیغامبر با اجتهاد/ نام خود وان علی مولا نهاد» اظهار کرد: پیامبر با اجتهاد و دقیق هم گفت من مولا هستم و هم علی مولاست. پس از آن در توضیح ولایت واقعی میگوید که کیست مولا؟ آنکه آزادت کند». این مولا که دستی بر آسمان دارد، در اینجا آمده تعیُن این عالمی و دنیوی و چهرهی متشخص پیدا کرده و علی شده است. مولانا در این اشعار خود بیان میکند که برخلاف برخی انگاره های عرفان که مولا، فرد را در بند خود میکند، از زاویهی این عرفان واقعی، مولا کسی است که آزادت کند، نه آن که تو را در بند خود کند. بر این اساس مولا کسی است که انسان را از پرستش هر کسی رها کند. «بند رقیت ز پایت بر کند» یعنی بند بردگی و بندگی را از پایت جدا کند.
مولا و عارف واقعی کسی است که بشر را آزاد و رها میکند
این پژوهشگر دینی تصریح کرد: مولا و عارف واقعی کسی است که بشر را آزاد و رها میکند تا با اختیار و شناخت خود و بهرهگیری از عقل و عدل، بتواند این جهان مادی خود را سامان دهد و بسازد.
کد مطلب: 31803
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/report/31803/انسان-قرن-بیست-یکمی-شخصیتی-مثل-امیرالمؤمنین-ع-نیازمند
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir