باید در اصل تبلیغ و ماهیت آن تجدید نظر کرد/ ذائقۀ مخاطب مذهبی پس از انقلاب، تنوع بیشتری یافته است
صداوسیما گمان میکند که باید مردم را هدایت کند؛ اما یک رسانه وظیفهای بیش از بازتاب واقعیتها ندارد...
نسیم کاهیرده/ دعبل: در جامعه امروز ، یکی از مهمترین عومل موفقیت در کار تبلیغ دینی توجه به مقوله «مخاطب» و نیزآشنایی با راههای جذب مخاطب و تأثیرگذاری هرچه بیشتر برآن است؛ در فضایی که انواع تکنیکهای هنری، سمعی، بصری که در بستر رسانه ای به شکل گسترده و روز آمد مورد استفاده قرار می گیرند و طبعا" ذائقه و سطح سلیقه مخاطبان را متأثر از خود می سازند. مخاطبی که معمولا" بی حوصله و شتابزده است و چون ضرب آهنگ زندگیاش پرشتاب و سریع است ؛حرف زدنش، غذاخوردنش، رفت و آمدش، بازیها و سرگرمیهایش، و لحظات حیاتش توأم با حرکت و سرعت است ، طبیعی است که تمایل چندانی به سکون ،تأمل و تفکر نداشته باشد ، تأمل و تفکری که از ملزومات تبلیغ دین به شکل سنتی آن است .بنابراین باید پذیرفت که مخاطب مذهبی امروزهم می بایست مخاطبی در این بستر و فضا در نظرگرفته شود .
چنانچه که برخی بر این باورند این مخاطب ،مخاطبی ست که حوصله ندارد،مخاطبی كه ديگر نه مشكل كلامی و اعتقادیش شبهۀ «ابن كمّونه» است و نه مشكل شرعیش «مرجع اعلم»، مخاطبی كه نه راجع به اصل وجود خدا، بلكه ميزان دخالت او در زندگی شخصی خود مسأله دارد و نه دربارۀ حاكميت دينی، بلكه نوع عملكردش پرسش میكند ،مخاطبی كه همهچيز را راحت میخواهد و حوصله هر ساعت كمتر میشود، مخاطبی كه همهچيز را به شوخی و مسخرگی میگيرد و هيچچيز را جدی تلقی نمیكند مخاطبی كه لحظهبهلحظه در حال تغيير است.
[i]
بنابراین نهادها،سازمانها و رسانه های دینی با مسئولیتی که در ارتباط با تبلیغ وگسترش دین وآموزه های آن برای خود تعریف کرده اند ،می بایست به چنین مخاطبی با تمامی ویژگیها و نیازهایش توجه کنند و برای مواجهه با آن بیاندیشند کما اینکه این تغییر و تحولات سریع و گسترده به ویژه در سالهای اخیر، نهادهای دینی را برآن داشته است که بازنگری جدی به عملکرد خود درحوزه تبلیغ دینی داشته باشند ؛که رسانه ای شدن تبلیغ دینی و ایجاد و گسترش شبکه های اجتماعی عامل مهمی در ایجاد چنین عزمی بوده است. گفت و گوی دعبل با رضا بابایی؛ نویسنده و محقق حوزه دین را درباره بحران مخاطب و آینده پیش رو بخوانید؛
تعریف شما از مخاطب مذهبی چیست؟ آیا در جامعه امروز ایران میتوان دستهبندی مشخصی در این مورد ارائه نمود؟
مخاطب مذهبی در چند دهه گذشته، هم تغییر کیفی کرده است و هم تغییر کمی. تغییر کیفی مخاطب مذهبی، بالا رفتن توقع او از آثار اینجهانی دین است؛ چون متولیان دینی دائما سخن از این میگویند که دین برای همه زندگی شما برنامه دارد. بالطبع مخاطب مذهبی هم با عمل به احکام و پایبندی به اعتقادات دینی، توقع دارد که این برنامه دنیوی کامل، در سرنوشت او اثر بگذارد. اما وقتی تغییری در اوضاع اینجهانی خود نمیبیند، با تردید بیشتر به محافل و سخنرانیها توجه میکند و بیشتر به سمت سخنگویانی میرود که کمتر از تأثیرات اینجهانی دین حرف میزنند. تغییر کمی هم کاهش مسجدیها و افزایش هیئتیها است. یعنی کسانی که به مسجد میروند کمتر شده است، برخلاف کسانی که از برنامههای شورمند هیئتها استقبال میکنند. دلیل آن هم نیاز جوانان به هیجانهای روحی و برنامههای زنده صوتی – تصویری است
در جوامع در حال گذار، دينداري يكي از مقولههاي اجتماعي است كه دستخوش تغيير و تحولات گسترده ميشود. با فرض پذیرفتن جامعه ایران بعنوان یک جامعه در حال گذار، می توان از تغییر و تحولات اساسی دينداري در جامعه و به تبع آن ذائقه مذهبی مخاطبان سخن گفت؟
بله، بخصوص اینکه در ایران انواع بیشتری از دینداری تجربه شده است. در هیچ کشوری مانند ایران شکلهای مختلف دینداری تجربه نشده و آزمون نداده است. بنابراین به نظر من سیر دینداری در ایران،از جهاتی طبیعیتر است؛ چون تجربههای بیشتری را پشت سر گذاشته است.
اگر بخواهید میان ذائقه مخاطب مذهبی امروز با سالیان قبل مقایسهای انجام دهید چه ویژگیهایی را برمیشمرید؟
ذائقۀ مخاطب مذهبی پس از انقلاب، تنوع و پراکندگی بیشتری یافته و نیز شکنندهتر شده است. دین یا نباید متولی داشته باشد یا اگر دارد سرنوشت دین به سرنوشت متولیان آن گره میخورد.
مواجهه مخاطب مذهبی با محتوای ارائه شده توسط رسانه ملی به ویژه تلویزیون جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
صداوسیما هر روز مخاطبان بیشتری را از دست میدهد چون حاضر نیست «ملی» باشد و سخنگوی همه ذائقهها و جریانها. صداوسیما در ایران، بیشتر ارگان یک حزب است تا آیینه جامعه و نماینده همۀ مردم؛ هم در حوزه دینداری و هم در حوزه سیاست. صداوسیما گمان میکند که باید مردم را هدایت کند؛ اما یک رسانه وظیفهای بیش از بازتاب واقعیتها ندارد؛ حتی اگر آن واقعیتهای را تلخ و غلط میداند. من نقش تخریبی و منفی صداوسیما را بسیار بسیار پررنگ میبینیم و گمان نمیکنم بیش از 20 در درصد مردم از اینکه این سازمان پرهزینه با سرمایههای ملی اداره میشود، راضی باشند که شرعا هم مشکل پیدا میکند.
با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی امروز جامعه ایران چه قالب و فورمی از کار تبلیغی دینی( در رسانه، مسجد، هیئت) توان بالاتری در جذب مخاطب را دارد؟
باید در اصل تبلیغ و ماهیت آن تجدید نظر کرد. تبلیغ یعنی چه؟ دین که نیامده است ما آن را تبلیغ کنیم. هر کس وظیفهای دارد و وظیفهها را هم همه میدانند. اگر جامعه در وضعیت طبیعی باشد دین نیازی به تبلیغ ندارد و اگر در وضعیت طبیعی نباشد، شما هر چه بیشتر تبلیغ کنید، کمتر به مطلوبتان میرسید. مشک آن است که خود ببوید. البته ابلاغ و اطلاع رسانی خوب است اما درباره تبلیغ باید بازاندیشی کرد.
برخی بر این باورند که حضور مخاطب مذهبی در مساجد و هیئتهای مذهبی کم رنگ شده است و این افراد نسبت به گذشته بسیار کم تعدادترند. تحلیل شما چیست؟ آیا با توجه به شرایط امروز جامعه میتوان از بحران مخاطب سخن گفت؟
نوعی از دینداری، به مخاطب به چشم سرباز نگاه میکند و تبلیغ را نوعی سربازگیری میبیند. این روش، الان امکانات بی حد و حصری دارد اما به نظر من با هر مخاطبی که به دست میآورد ده مخاطب را از دست میدهد. در ایران، چیزی سختتر از تغییر نیست. تغییر در ایران تابو شده است. هیچ کس حاضر نیست تغییر کند، مگر اینکه روزگار بر او تحمیل کند که آن هم با صرف هزینه هنگفت و زمان دراز است
در پایان اگر نکته خاصی در ار تباط با موضوع مد نظر دارید بفرمایید
به رغم تبلیغات و تظاهر به دین، دین در ایران یکی از مظلومانهترین دوران تاریخی خود را میگذارند؛ چون بیشتر ابزار و وسیله شده است تا راهی برای رسیدن به اهداف معنوی