آیت الله سید علی میلانی
بررسی فقهی شعائر دینی ضابطه دارد/ درباره سینهزدن، یادم نمیآید روایتی وجود داشته باشد
اجتهاد , 8 مهر 1397 ساعت 11:03
ما در خصوص گریه برای سید الشهداء علیهالسلام روایت داریم که هم قول معصوم علیهالسلام بوده که امر کردند و هم فعل معصوم بوده است؛ اما در خصوص مثلاً سینه زدن، یادم نمیآید روایتی وجود داشته باشد.
آیتالله سید علی حسینی میلانی، شاگرد مطرح آیتالله وحید خراسانی و استاد قدیمی دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم است. به مناسبت ایام عزاداری سیدالشهدا، از وی در رابطه با ابعاد فقهی واقعه عاشورا و عزاداری اباعبدالله (ع) پرسیدیم. رویکرد فقهی او به مسائل در کنار تسلط وی بر مباحث امامت، گفتگوی جالبی را رقم زد.
آیا راه علم به وقایع عاشورا منسد است یا منفتح؟ و اگر منفتح است چگونه باید دسترسی پیدا کرد؟ و اگر منسد است وظیفه چیست؟
وقایع عاشورا مثل سایر وقایع در تاریخ اسلام است. علم به مقداری از این واقعه داریم که جای هیچ شک و شبهه نیست، چون آنها به تواتر رسیدهاند و یا محفوف به قرینه هستند، و مقداری از این واقعه عاشورا به تواتر نرسیده است و در آنها خبر مفید علم نداریم. البته میشود گفت که این قسم خیلی کم است. ما نمیتوانیم در همه وقایع به جزئیات آن وقایع علم پیدا کنیم. فرض کنید، جنگ بدر واقعه متیقن و خبری متواتر است، اما قسمی از جزئیات واقعه به تواتر به ما نرسیده و علم نداریم؛ و هکذا سایر حروب و غزوات پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و یا حروبی که بعد از پیغمبر اکرم اتفاق افتاده است مثل واقعه صفین یا جمل و امثال ذلک؛ و حادثه کربلا و واقعه عاشورا هم همینطور است. ما هستیم و آنچه در منابع به ما رسیده است. البته باید منابع معتبر را لحاظ کنیم. باید به روایاتی که بزرگان علمای ما در واقعه کربلا نقل کردهاند اعتماد کنیم، و هرگاه لازم باشد به روایات دیگران مراجعه کنیم که البته مراجعه میکنیم، مخصوصاً کتاب طبقات ابن سعد و کتاب ابن الجوزی و امثال اینها.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم که راه علم به وقایع عاشورا منسد است مطلقاً و نمیتوانیم بگوییم منفتح است مطلقاً، اما مگر علم لازم هست؟ وثوق و بلکه عدم علم به خلاف کافی است.
با توجه به اینکه فرمودید باید به مقاتل و نقلهای معتبر رجوع کرد، حجیت مقاتل موجود و در دسترس را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در درجه اول به کتبی مراجعه میکنیم که بزرگان ما نوشتهاند و به روایاتی که بزرگان ما نقل کردهاند اعتماد میکنیم. بعضیها خیال میکنند که به هر کتابی که نوشته شده میشود اعتماد کرد یا تمام آنچه راجع به سیدالشهدا علیهالسلام، در مجالس و محافل گفته میشود از کتاب خاصی است، در حالی که اینطور نیست. مطالبی که علما و خطبای ما در منابر و محافل بیان میکنند از کتابهای مختلفی است که قسمی از آن کتب، کتابهای معتبری هستند، البته بعضی از کتابها روایات شاذی دارند و معمولاً علمای ما با آن روایات شاذی که در بعضی از کتب موجود هست موافقت نمیکنند. لذا نمیشود همه مقاتل را صد درصد قبول کرد و نمیشود باز صد درصد کتب مقتل را نفی و انکار و رد کرد.
به هر حال، یا انسان خودش محقق هست، در روایات و کتب نظر میکند و تحقیق میکند یا اگر شخصی به آن مرتبه از تحقیق نرسیده مطلبی را که نقل میکند خوب است که مستند نقل کند، به کتاب و منبع ارجاع بدهد و بگوید که فلانی در فلان کتاب چنین نقل کرده است. این راه صحیحی است که اگر همه ملتزم بشوند بسیار خوب است. البته تأکید میکنم تسرّع در تکذیب اخبار صحیح نیست.
آیا برای اثبات لوازم یک امر مستحب مثل عزاداری و یا ملحقاتش میتوانیم به قاعده تسامح در ادله سنن تمسک کنیم؟
اولاً قاعده تسامح در ادله سنن را در اصول نپذیرفتیم.
ثانیاً قاعده تسامح در ادله سنن مدرکش اخباری است که از آنها به اخبار مَن بلغ تعبیر میشود؛ مضمون این اخبار این است که اگر روایتی از طرف ما رسید و در آن روایت آمده که اگر فلان عمل را انجام بدهید، فلان اجر در برابر آن عمل داده میشود، اگر انسان عمل به این روایت کند، خداوند متعال آن اجری را که به گوش او رسیده، به او میدهد، هرچند که آن روایت از طرف اهل بیت علیهمالسلام صادر نشده باشد. این مضمون اخبار مَن بلغ است که در علم اصول مطرح میکنند.
آیا در قضایای سید الشهداء علیهالسلام اخبار مَن بلغ جا دارد؟ چون در خصوص خیلی از این شعائری که انجام میشود روایتی وارد نشده تا بگوییم اخبار مَن بلغ یا قاعده تسامح این عمل را اصلاح میکند و اجری داده میشود.
ما در شعائر سیدالشهدا علیهالسلام دو مرحله بحث داریم. یک مرحله بحث در مقتضای اصل اوّلی است. مقتضای اصل عملی، برائت، اباحه و حلیت است. اگر دلیلی بر منع وارد شد از مقتضای اصل دست برمیداریم. این یک مرحله است.
در مرحله دوم پس از اینکه اصل بر حلیت و جواز و اباحه شد، میخواهیم ببینیم بر این کار مباح اجری هم داده میشود یا داده نمیشود. این موقوف بر این است که این عمل که الآن مباح است تحت عمومات تعظیم شعائر و عمومات دیگر مندرج بشود.
اگر در عمومات مندرج شد، آن وقت اجر داده میشود. پس به قاعده تسامح در ادله سنن در این امور مراجعه نمیکنیم.
فرمودید قاعده تسامح اینجا اصلاً مجرا ندارد، لکن بعضیها اشکال کردند که اجرای قاعده تسامح ممکن است بعضی مواقع منجر به بدعت بشود، البته اگر بدعت را امری غیر قصدی بدانیم. نظر شما در این رابطه چیست؟
ببینید من دوباره تکرار میکنم. ما در خصوص گریه برای سید الشهداء علیهالسلام روایت داریم که هم قول معصوم علیهالسلام بوده که امر کردند و هم فعل معصوم بوده است؛ اما در خصوص مثلاً سینه زدن، یادم نمیآید روایتی وجود داشته باشد.
اما این سینه زدن اشکال دارد؟ مورد نهی است؟ آن کسی که بخواهد بگوید مورد نهی است باید اقامه دلیل کند؛ و الّا ما هستیم و مقتضای اصل، اصل میگوید این کار جایز است.
حالا اگر یک کسی خواست این کار را به عنوان یک عمل مستحب انجام بدهد و خداوند متعال اجری بابت این کار بدهد، با فرض اینکه در این خصوص روایتی نداریم، باید تحت عمومات «یحزنون لحزننا» مندرج بشود، عموماتی که میگوید جزع بر سیدالشهدا علیهالسلام جایز است و اجر دارد. عمومات تعظیم شعائر، عمومات احیای امر اهل بیت علیهمالسلام، اگر عملی تحت این عمومات مندرج شد اجر داده میشود. پس ربطی به قاعده تسامح در ادله سنن ندارد.
در تزاحم بین یک عمل مستحبی مثل اقامه عزا بر وجود مقدس آقا سید الشهداء علیهالسلام و کراهت برخی از امور مثل سیاه پوشیدن، چه باید کرد؟
اولاً قانون تزاحم در اینجا باز مصداقیت ندارد؛ و این یک چیزی است که اهل فضل میدانند که تزاحم قاعده و قانونی است که این مسئله از صغریات آن قانون نیست. این اولاً.
ثانیاً، ما در مسئله سیاهپوشی بر سیدالشهدا سلاماللهعلیه روایت داریم؛ و فعل امام علیهالسلام، فعل اهل بیت علیهمالسلام بوده است. مثلاً در مورد سیاه پوشیدن برای امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت داریم که امام مجتبی علیهالسلام برای حضرت سیاه پوشیدند. من این روایت را در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا آوردهام و کذلک بر سیدالشهدا علیهالسلام، اهل بیت سیاه پوشیدند. پس اگر سیاه پوشیدن مکروه باشد در این مورد، تخصیص میخورد.
بعضی مواقع در عزاداریها یک سبکی از موسیقیها را اجرا میکنند، حکمش چیست؟ آیا موسیقی مجاز داریم؟
من نمیدانم موسیقی مجاز یعنی چه؟ باید موضوعاً و حکماً مشخص بشود و تحقیق بشود.
اگر قائل شدیم به اینکه موسیقی مجاز داریم، قهراً این کاری را که در عزاداری و یا غیر عزاداری، انجام میدهند، مجاز است. اصلاً چرا بحث کنیم؟ چرا سؤال کنیم؟ اگر بنابراین است که موسیقی مجاز داشته باشیم، پس در عزاداری سید الشهداء علیهالسلام موسیقی مجاز جایز است، جای بحث نخواهد بود.
اما اگر اساساً موسیقی مجاز نداریم و آنچه الآن در بعضی از عزاداریها هست موسیقی است، این برمیگردد به نظر مراجع تقلید که مردم مقلد مراجع هستند، مراجع باید در این مورد نظر بدهند، چون تابع مراجع تقلید هستند.
در رابطه با بررسی فقهی شعائر دینی اینکه ما بیاییم شعائر دینی را بررسی کنیم این یک امر موردپسندی است یا همین که یک مسئلهای به عنوان شعار مطرح شد دیگر ما نباید بحثی دربارهاش داشته باشیم؟
این ضابطه دارد. چیزی که برای مذهب یا برای عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام شعار شد ضابطه دارد. مثلاً «أشهد أن علیّاً ولی الله» در اذان شعار است. یا مثلاً قرآن که خوانده میشود، بعد از اینکه تلاوت تمام شد «صدق الله العلی العظیم» شعار شده است، چون دیگران «صدق الله العلی العظیم» نمیگویند.
باید ببینیم شعاریت یک شعار، ملاک و ضابطهاش چیست؟
وقتی اعمالی به عنوان عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام انجام شد و مدت زمانی بر این اعمال گذشت. در این اعمال عموم مردم مشارکت داشتند و مراجع تقلید، مخصوصاً مراجعی که در زمانهای مختلف بودند و نفوذ کلمه داشتند، آنها منع نکردند. قهراً به مرور زمان این اعمال از شعائر میشود. ولی عمده همان بود که قبلاً عرض کردم. ما باید به مقتضای اصل نگاه کنیم، اگر مقتضای اصل اباحه و حلیت و برائت باشد و دلیلی بر نهی نداشته باشیم، بلکه در تحت عامی از عمومات مندرج بشود، شعاریت چنین عملی قهراً مورد قبول خواهد بود. شعار اساساً یعنی آن چیزی که مردم یا یک مذهب، یا یک امت و یا یک دین به آن چیز شناخته میشود؛ و الآن در هرجایی که عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام منعقد بشود، هر کسی نگاه کند میگوید اینها شیعه هستند. اینها محبین اهل بیت علیهمالسلام هستند، اینها عزادار سیدالشهدا علیهالسلام هستند، شعاریت معنایش این است.
نظر حضرتعالی در رابطه با برخی شیوههای عزاداری نظیر قمهزنی چیست؟
بحث ما الآن به مقتضای ادله و عناوین اولیه است. بحث ما در این جهت است و فعلاً در عناوین ثانویه بحث نمیکنیم. اگر عنوان ثانوی پیدا شود، باز آن عنوان ثانوی مُحَکَّم خواهد بود، لکن تشخیص عنوان ثانوی با خود مکلَّف است.
آیا تشخیص عناوین ثانوی، به عهده مراجع نیست؟
اگر مراجع برای مقلّدین بیان کنند خوب است؛ اما اگر بیان نکردند به عهده خود مکلف است. من مثالی میزنم. ما میگوییم که لا صلاه إلّا بطهور. کسی که میخواهد وارد نماز بشود باید طهارت داشته باشد. باید وضو داشته باشد مثلاً. این عنوان اولی است و این هم دلیلش. دوباره میگوییم اگر برای کسی وضو گرفتن یا استعمال آب مضر بود، بر او واجب است تیمم کند، چرا؟ به دلیل اینکه استعمال آب برای او مضر شد. قاعده لا ضرر ولا ضرار به عنوان یک دلیل ثانوی در اینجا مُحَکَّم میشود، این ضرر اگر برای شخصی وجود داشت، تکلیف او از وضو و استعمال ماء به تیمم مبدل میشود.
حالا اگر یک کسی گفت من میدانم که استعمال آب برای من مضر نیست، بر او واجب است وضو بگیرد. اگر کسی احتمال داد که غسل و یا وضو برای او مضر است، به دلیل اینکه هوا سرد است مریض میشود، حکم او مبدل به تیمم میشود. تشخیص این موضوع به مکلف برمیگردد. فقیه نمیتواند به او بگوید که آقا وضو برای تو مضر است، ممکن است بگوید نه مضر نیست. یا فقیه بگوید مضر نیست، او بگوید نه آقا مضر است. تشخیص عنوان ثانوی و عمل به مقتضای عنوان ثانوی و دلیلش به عهده مکلف است. بله هر جا فقیه عنوان ثانوی را بیان کند، مقلدش باید اطاعت کند.
حالا فرض کنید فقها عنوان ثانوی را بیان نکردند و لذا در مسئله قمهزنی عدهای تشخیص دادند که به همان عنوان اولی باقی است، عدهای از مکلفین هم تشخیص دادند که عنوان ثانوی مثل وَهن منطبق میشود، آیا این، موجب هرج و مرج و اختلاف نمیشود؟
خیر، هرج و مرج لازم نمیآید. شما در مسئله عید فطر چه کار میکنید؟ در عید فطر اگر برای فقیهی ثابت شد که امروز عید است و روزه گرفتن حرام است، مقلدینش نماز عید میخوانند و افطار میکنند. اگر فقیه دیگری بگوید امروز روز سیام ماه مبارک رمضان است مقلّدین او باید روزه بگیرند. و این داستان مکرّراً اتفاق افتاده و هر کس به وظیفه خود عمل کرده. اگر در یک موردی عنوان ثانوی پیدا شد و این عنوان ثانوی برای جمعی از مکلفین مسلّم شد، یا برای فردی از مکلفین مسلم شد، بر او واجب است که به مقتضای عنوان ثانوی عمل کند.
تدوین کتابی در رابطه با فقه عزاداری را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر کسی که این کار را انجام میدهد از جمیع جهات اهل باشد، کار خوبی است. چون در امور سیدالشهدا علیهالسلام و ما یتعلّق به کربلا و عاشورا گاهی حرفهایی از نااهلان هم میشنویم؛ متأسفانه دخالت میکنند، اظهار نظر میکنند، و آنها موجب دردسر و یا اختلاف بین مردم میشوند. اگر اهل باشند چه مانعی دارد؟
یعنی به مقتضای ادله و قواعد و اصول رسیدگی بشود و بیان شود، چه اشکالی دارد. کار علمی فقهی است، خوب است.
آیا در رابطه با فقه عزاداری، مطلب خاصی هم در ابواب فقهی وجود دارد؟
الآن چیزی به نظرم نمیرسد چون اینها یک موضوعاتی هستند که یا دلیل خاصی دارند، مثل گریه بر سیدالشهدا علیهالسلام که دلیل خاص دارد. یا دلیل خاص ندارد ولی عمومات و اطلاقات منطبق است. الآن چیزی به نظرم نمیرسد.
کد مطلب: 33598
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/report/33598/بررسی-فقهی-شعائر-دینی-ضابطه-درباره-سینه-زدن-یادم-نمی-آید-روایتی-وجود-داشته-باشد
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir