تاریخ انتشار
پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱۶:۳۱
۰
کد مطلب : ۳۸۹
رئيس حوزه هنري سازمان تبليغات:

بايد برخوردها با هيات‌ها ايجابي باشد، نه دستوري

بايد برخوردها با هيات‌ها ايجابي باشد، نه دستوري

به گزارش خيمه، خودش می‌گوید ساعت 6 بعدازظهر برای مصاحبه زمان مناسبی نیست، می‌گوید که باید برای صبح قرار می‌گذاشتیم؛ يعنی الان خسته است.

صحبت‌هایمان که شروع می‌شود انگار ساعت را فراموش می‌کند، با لهجه شیرین اصفهانی گاهی آرام و شمرده حرف می‌زند؛ انگار که سر کلاس درس است و گاهی هم عصبانی می‌شود، تُن صدایش را بالا می‌برد و از برخي گلایه می‌کند.

آدم دغدغه‌داري‌ دارد، از طرح‌هایی که می‌دهد مشخص است که در این حوزه کم فکر نکرده است.؛ خوب که دقت کنی هنوز هم در کلامش رد دوران مدیریتش در سازمان برنامه و بودجه دیده می‌شود.

از عبارت «هزینه شدن» زیاد استفاده می‌کند. از اینکه دین خدا گاهی هزینه بازی‌های سیاسی می‌شود یا از اینکه هیچ‌کس هزینه پژوهش در این حوزه را متقبل نمی‌شود، ناراحت است.


خیمه: آقای دکتر بهتر نیست با یک سیر تاریخی در مورد شکل گیری هیات‌ها و مجالس مذهبی شروع کنیم؟
بنیانیان: نقطه شروع تشکیل هیات‌ها به زمان انحراف ولایت در دوران حضرت علی(ع) که شیعیان حاشیه‌نشین شدند، باز می‌گردد.

در آن دوران شیعیان برای انجام رسالت عمومی خود در حوزه امر به معروف و نهی از منکر دست به یک تقسیم کار در جامعه زدند، عده‌ای برای انجام فعل امر به معروف، راهی حوزه‌های علمیه شدند و عده دیگر که چنین توانی نداشتند، اما در مقابل متمول بودند و نسبت به دین خدا احساس دین می‌کردند، بخشی از اموال خود را در قالب وقف و نذر هزینه کردند تا بدین ترتیب شرایطی فراهم شود که عالم دینی بتواند حرف خدا را به مردم برساند.

نیاز طبیعی انسان به این صورت است که در مقابل شادی‌ها و غم‌های محبوب خود، خوشحال و غمگین می‌شود؛ موسم شادی و غم ائمه فرصتی بود که در عین حال که مردم مشعوف و یا ناراحت می‌شوند، پیام‌های الهی را از طریق علمای دینی دریافت کنند.

به این ترتیب، در طول تاریخ متاثر از همین فطرت‌های پاک نهادهای مردمی به دور از نفوذ حکومت‌ها ایجاد شد که در طول زمان و در موقعیت‌های مکانی خود را با شرایط انطباق داده‌اند.

خیمه: خود را با شرايط انطباق داده‌اند. اما در همه جا به یک صورت نبوده‌اند؛ به همین دلیل هم با مسائل و آسیب‌های مختلف مواجه شدند.
بنیانیان: بله؛ جایی که یک عالم وارسته و مسلط حضور داشت، مجالس کیفیت بالايي داشتند، اما در جای دیگر مثلا در یک روستا به دلیل عدم دسترسی به علما این مجالس در حد یک روضه‌خوانی و گفتن احکام شرعی برگزار می‌شد.

جایی هم که روحانی نبود، پرده‌خوانی و تعزیه شکل می‌گرفت؛ پس به میزانی که سواد کاهش می‌یافت، آسیب‌ها نیز افزایش پیدا می‌کرد.

اما به صورت طبیعی همه این مجالس در سلسه مراتب خود متوجه یک عالم درجه بالاتر می‌شدند تا اینکه این مراتب به یک مرجع دینی ختم می‌شد و افکار و خواسته‌های این مراجع در هیات‌ها و مساجد جاری می‌شد. منبع این نوع نظارت دانش علما بود و هیچ ردپایی از حکومت در اداره این مجالس دیده نمی‌شد.


خیمه: اما الان دیگر این مشکلات رفع شده‌اند. منظورم این است که دیگر مشکل در دسترس بودن یا نبودن مطرح نیست. اما این مسائل هنوز هم ادامه دارند و چه بسا آسیب‌های جدید به مراتب بیشتر از گذشته باشد.
بنیانیان: به این موضوع هم باید نگاه تاریخی داشت؛ تا قبل از شکل‌گیری سیستم اداری مدرن، بخش مهمی از حکومت در اختیار افراد روحانی بود.

دادگاه‌های قضایی، رفع و رجوع خواسته‌های مردم و بسیاری از امور دیگر زندگی اجتماعی به‌طور مستقیم در اختیار روحانیت بود و حکومت در این حوزه‌ها دخالتی نداشت؛ حکومت بر اموری همچون دفاع و حمله تمرکز می‌کرد.

این یک تقسیم کار پذیرفته در جامعه به حساب مي‌آمد؛ در سال‌های اخیر و از زمانی که سیستم‌های مدرن اداری در کشور حاکم شد، نفوذ حکومت‌ها در جامعه از طریق ایجاد سازمان‌های گوناگون افزایش

یافت. مثلا وقتی آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها و قوه قضائیه مدرن شکل می‌گیرند، عرصه برای حضور و دخالت روحانيت کم می‌شود.

تاثیرات جریان جدید که از شکل‌گیری سیستم‌های اداری نوین نشات می‌گیرد، باعث ایجاد منافات و تناقض در سیستم اداره کشور می‌شود و یک جنگ پنهانی میان این دو سیستم رقم می‌زند که اتفاقا بیشترین تاثیر را نیز در حوزه اندیشه می‌گذارند و اين مسئله خود را به گونه‌ای در جریان مشروطه به نمایش گذاشت.

وقتی روحانیت قدرتش را در عرصه‌های مختلف نشان می‌دهد، دولت‌هاي استعماری متوجه می‌شوند که باید جلوی این نفوذ را بگیرند؛ زیرا این قدرت را مانع اجرای برنامه‌های خود می‌دانند. بنابراین از راه‌هاي مختلف سعی در منزوی کردن روحانیت می‌کنند.

هرچند که ما از پیروزی این قدرت همواره به نیکی یاد می‌کنیم، اما حقیقت این است که این جنگ‌های پیدا و پنهان، چه با پیروزی باشد و چه با شکست، ثبات و پیشرفت علمی و سیاسی ما را کُند می‌کند. با تدبیر حضرت امام، تکلیف یکسره شد و حکومت دینی شکل گرفت.


خیمه: این دلیل تا پیش از انقلاب که حکومت دینی نبود پذیرفته است، اما دوران بعد از انقلاب چه؟ در این دوران که یک حکومت دینی بر سرکار آمد؟
بنیانیان: بعد از آن یک اتفاق تازه می‌افتد؛ وقتی حکومت دینی در جامعه‌ای با ساختار مدرن حاکم می‌شود باید تلاش کند تا برای وضع موجود شیوه‌های جدید و متناسب ارائه دهد. نمی‌شود با تفکر سنتی یک جامعه مدرن شده را اداره کرد.

از طرف ديگر، باید مانع ایجاد تضاد ذاتی میان نهادهای سنتی و جدید شد. این اتفاق تاکنون رخ نداده است و می‌توان تصور کرد که مهمترین دلیل این مشکل، دوری دو نظام فکری حوزه و دانشگاه از یکدیگر باشد؛ این بی‌برنامه‌گی سبب بروز مشکلات متعددی برای ساختارهای اجتماعی می‌شود.

براي نمونه در بحث نهادهای مذهبی، در شیوه نوین اداره جامعه به سمت توسعه مالیات‌ها می‌رویم و از سوی دیگر به شهرداری‌ها اجازه اخذ عوارض می‌دهیم، بعد با همان ادبیات گذشته می‌گوییم، این نهادها باید همچون گذشته و تنها به اتکای مردم اداره شوند. این امر ممکن نیست.


خیمه: اما اینکه مردم بدانند ساخت و اداره این اماکن که سالیان سال بر عهده مردم بوده است، سبب می‌شود که نیروی مردمی از این صحنه خارج شوند و مثلا تصور کنند که همان‌طور که می‌توانند از یک سازمان دولتی توقع ساخت پارک یا اتوبان را داشته باشند، می‌توانند توقع ساخت مسجد و یا اداره یک هيات را داشته باشند.
بنیانیان: باید راه‌حل بینابینی یافت تا ضمن اینکه در اداره امور مساجد و هيات‌ها هم حس مشارکت مردمی از بین نرود و هم اینکه بستری برای چنین اموری فراهم شود.

بی‌توجهی سازمان‌های دولتی در این حوزه سبب می‌شود که مثلا تراکم مسجد و هيات در یک منطقه مذهبی‌نشین زیاد و در یک منطقه حاشیه‌نشین به دلیل فقر مردم کم باشد؛ نقاط مرفه‌نشین هم که اصلا مسجدی وجود ندارد.

حال آنکه اهمیت وجود مسجد در نقاط حاشیه‌ای و نقاط مرفه‌نشین به مراتب بیشتر از سایر نقاط است؛ اینکه بگوییم در طول تاریخ مردم خود این نهادهای مذهبی را اداره می‌کردند به آن زمان مربوط می‌شد؛ اکنون دیگر امکان چنین کاری وجود ندارد؛ باید اتاق فکری تشکیل داد.

این رسالت برعهده نهادهایی همچون سازمان تبلیغات اسلامی است که یک اتاق فکر و اندیشه تشکیل دهند و گروهی از روحانی‌ها، نخبگان و اندیشمندان را دور هم جمع کند و طرحی را برای ساماندهی وضع موجود تدوین کنند و برای آن فرهنگ‌سازی کنند. مثلا شهرداری‌ها زمین و نقشه ساخت را آماده کنند و آن گاه سعی کنند مشارکت مردم را جلب کنند تا همچنان این حس در جامعه باقی بماند.


خیمه: الان هم می‌توان تا حدودی این موضوع را مشاهده کرد. بخش‌های مختلف و جریان‌های گوناگون در این حوزه وارد شده‌اند و کار هم می‌کنند. اما بعید
می‌دانم هیچ کدام راهی را که شما پیشنهاد می‌کنید در پیش گرفته باشند.

بنیانیان: جریان‌‌های سیاسی برای یارگیری به سمت نهادهای مذهبی می‌روند؛ این یک امر طبیعی است؛ آنها نیازمند رای مردم هستند و این امر جز با نفوذ در افکار عمومی محقق نمی‌شود، گرایش این جریان‌ها آسیب‌هایی به همراه دارد.

تصور کنید جوانی که به دلیل حضور یک جریان سیاسی در امور مذهبی از دین فاصله می‌گیرد؛ فردی را که به دلیل این که یک روحانی منتسب به یک جریان سیاسی خاص است از صحبت‌های او تاثیر نمی‌پذیرد؛ زیرا که تصور می‌کند این حرف‌ها در مقابل رفتار گوینده است.

این آسیب‌ها خطرناکند؛ چپ و راست شدن هیات‌ها همدلی‌ها را نابود می‌کند، زمانی بود که بسیاری از مشکلات، حتی مسايل سیاسی هم، در دل همین هيات‌ها رفع می‌شد؛ کسانی که هیچ‌گاه یکدیگر را نمی‌دیدند، در روز عاشورا کنار هم می‌نشستند و از همین کنار هم نشستن‌ها، بسیاری از مسائل و مشكلات را کنار می‌گذاشتند.

این مساجد و هيات‌ها سرمایه‌های استراتژیک ما هستند که متاسفانه این روزها به حراج گذاشته شده‌اند؛ نه اینکه بخواهم بگویم ما این سرمایه‌ها را به راحتی از دست خواهیم داد، اما حداقل به‌خوبی از آنها نگهداری نمی‌کنیم. نباید هیات‌ها و مساجد ما خرج جریان‌های سیاسی شوند.


خیمه: اما قدرت و پول در اختیار جریان های سیاسی است و آنها هستند که تصمیم‌گیری می‌کنند.
بنیانیان: در مسائل فرهنگی کلیت نظام باید نظارت کند و در یک فضاسازی از پیش تعیین شده، نهادهایی در حد شهرداری و قوه مجریه را موظف کند که خدمات سخت‌افزاری مناسب را دراختیار نهادهای مذهبی قرار دهند و بدون اینکه شرطی بگذارند کنار بروند.

نظام باید نهادهایی پژوهشی تاسیس کند تا برنامه هیات را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهند و در صورتی که براي مثال عملکردشان کمتراز 80 درصد مطلوب بود، تذکر دریافت کنند تا خود را اصلاح کنند.

باید مجموعه نظام، ولی فقیه، مراجع و حوزه‌های علمیه در این حوزه نظارت داشته باشند، نظارت و دخالتی که ابتدا تنها حالت ارشادی داشته باشد، مگر اینکه بدانیم نیت توطئه در میان است.


خیمه: نمی‌شود گفت که تا به حال هیچ نظارتی نبوده، بوده؛ اما تاکنون آن طور که باید جوابگو نبوده است. چرا؟
بنیانیان: راه‌های نظارت‌مان تاکنون درست نبوده‌اند؛ به همین دلیل هم به نتیجه نرسیده‌ایم، باید بپذیریم که بستر حرکت مداح و روحانی بستر خدمت است. آنها اگر بفهمند که رفتار آنها به دین لطمه می زند، حتما تغییر رفتار می‌دهند.

همیشه به جای اینکه بر آگاهی این افراد بیافزاییم و از راه‌حل‌های ایجابی استفاده کنیم، دست به دامن راه‌های سلبی بوده‌ایم.

چرا هیچ‌کس به دنبال تشکیل یک نهاد و مکتب آگاهی‌بخش به گرداندگان این هیات‌ها نیست؟ چرا به جای برخوردهای دستوری از راه‌های تشویقی استفاده نمی‌کنیم؟

برخوردهای دستوری زمانی جوابگوست که مثلا 95 درصد کل هيات‌ها یک نماد را کنار گذاشته‌اند و تنها 5 درصد آن هم به دلیل لجبازی این نمادها را حفظ کنند، نه زمانی که 70- 60 درصد عامل نیستند و بخواهیم آنها را با اجبار و زور پلیس عامل کنیم. با این کار نه تنها کاری از پیش نمی‌بریم، بلکه نیروی پلیس خود را نیز هزینه این تصمیم نادرست می‌کنیم.

به هرحال پلیس‌، سرباز این حکومت است. با این تصمیم نابجا نسبت به آنها نفرت ایجاد می‌کنیم. چرا هیچ وقت کارکرد نهادهای فرهنگی را امتحان نمی‌کنیم؟ یا اینکه راه‌های تشویقی را امتحان نمی‌کنیم؟ یا از توانایی رسانه‌ها به میزان کافی بهره نمی‌بریم؟ چرا در این حوزه کار پژوهشی صورت نمی‌گیرد؟

چگونه است که برای تولید برنج و گندم و محصولاتی از این دست، صدها تحقیق انجام می‌شود و چندین محقق نظریه‌پردازی می‌کنند، اما برای موضوع مهمی چون پایگاه‌های انتقال‌دهنده
فرهنگی هیچ پژوهشی صورت نمی‌گیرد؟ این حوزه پیچیده‌تر و تخصصی‌تر از آن است که با تصمیم‌های بدون پژوهش دست به اقدام بزنیم.



خیمه: پژوهش در چه زمینه‌ای؟ لطفا مثال بزنيد.
بنیانیان: آنچه مسلم است این است که سلیقه جوانان ما به واسطه جهانی‌سازی و تحولات نوین ارتباطی تغییر کرده و از سوی دیگر، فاصله‌ای طبیعی میان آنها با نسل قبل به دلیل توسعه دانش و فناوری ایجاد شده است.

ما باید بتوانیم این فاصله را شناسایی کنیم و بر مبنای آن خوراک تولید کنیم؛ باید برای تغییر سلیقه ایجاد شده در نسل جدید فکر کرد.

باید بتوانیم به گونه‌ای برنامه‌ریزی كنيم که هم کسانی که به دنبال مجالس با وعظ و خطابه هستند و هم کسانی که دنبال سینه‌زنی و روضه‌خوانی ارضا شوند.

برای این کار هم باید فکر کرد و هزینه داد؛ برای تربیت یک پزشک که کار او مراقبت از جسم است، 7 سال به یک نخبه آموزش می‌دهیم، اما برای یک روحانی یا مداح كه با روح‌مان کار دارند، نه؛ از همان سال دوم یا سوم تحصیل در حوزه اجازه منبر رفتن و خطابه می دهیم. باید روش را اصلاح کرد. با این شیوه به نتیجه نمی‌رسیم.


خیمه: یکی از مسائلی که به تازگی مشکل‌آفرین شده است همین بحث سواد و توانایی مداحان است. اینکه این افراد خود تا چه حد بر معارف دین تسلط دارند که می‌خواهند انتقال‌دهنده آنها هم باشند.
بنیانیان: یکی از آسیب‌های مهم و جدید، رقابت ایجاد شده میان مداحان هيات‌هاست؛ در گذشته بخش اعظم مدیریت یک مجلس مذهبی با روحانی مجلس بود و مداح تنها چند دقیقه روضه می‌خواند، اما اکنون این وضع تغییر کرده است و به واسطه این تغییر مجالس مذهبی به جای پرداختن به مباحث عقلی به فضایی برای بیان احساسات تبدیل شده است.

به یاد دارم که در دوران جوانی ما، در یک جلسه مذهبی 5- 4 روحانی سخنرانی می‌کردند و همه با لذت و اشتیاق به مباحث مطرح شده گوش می‌دادند، شاید در یک جلسه چند دقیقه‌اي هم زمان در اختیار یک مداح قرار می‌گرفت، اما الان مجالس مذهبی ما با 4-3 ساعت سینه‌زنی پر می‌شود.

نمی‌خواهم بگویم امروز هم باید مثل گذشته مجالس را با 4 یا 5 روحانی گذراند، اما حداقل این انتظار را ندارم یک‌سری تنها به مباحث عقلی بپردازند و یک عده دیگر تنها به دنبال احساسات باشند.

خطر این موضوع اين است كه دیگر نمی‌‌توان دو طیف مذهبی را کنار هم ببینی. این جدایی به حدی هم هست که نتوان اسم آن را اختلاف سلیقه گذاشت؛ باید مداحان تحصیل‌كرده پرورش دهیم. نباید به این‌گونه باشد که به صرف اینکه یک نفر صدای خوبی دارد، مداح نامیده شود.

باید برای آنها دوره آموزشی تعریف شود. مدرک‌گرایی زمانی مذموم است که محتوای مطالب درسی بی‌ارزش باشد؛ اما زمانی که می‌توان با مدرک دادن به مداحان از طریق آموزش مسائل عمیق دینی، این مشکلات و پیرایه‌های موجود را برطرف کرد، چرا دریغ می‌شود؟


خیمه: اما عده‌ای معتقدند همین که یک جوان وقت خود را به گونه‌ای در این هیات می‌گذراند، کافی است و حداقل این است که به کارهای دیگر گرایش پیدا نمی‌کند. این حداقل با همین شرایط و با همین مداحان نیز ایجاد می‌شود.
بنیانیان: جوانی که در این دوران وقت خود را در مجالس مذهبی می‌گذراند، یک فرصت طلایی در اختیار مسئولان فرهنگی کشور قرار می‌دهد.

او نهایت دو سال با این وضعیت به آمدن در این فضا مشغول مي‌شود؛ اگر در این دو سال تاثیر لازم را نپذیرد، همچون مرغی است که از قفس پریده. متاسفانه ما از این فرصت طلایی حداقل استفاده را می‌کنیم.

به جای تاثیرگذاری عمیق تنها به این بسنده کرده‌ایم که همین‌قدر که این جوان به همین هيات‌ها سر می‌زند و مثلا زیر پرچم امام حسین (ع) می‌آید و می رود غنیمت است؛ در صورتی که در همین مجالس و از طریق ایجاد خوراک مناسب و جذاب آموزه‌های دینی و فرهنگی خود را انتقال دهیم.


مصاحبه: محسن خانعلي- مهدي شوندي

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما