تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۴۲
۰
کد مطلب : ۴۸۱۹
هوشنگ جاوید:

نبايد ريشه ها را فراموش كنيم

نبايد ريشه ها را فراموش كنيم
به گزارش خیمه، هوشنگ جاويد از پژوهشگران موسيقي آييني و نواحي، متولد سال 1336  و دانش آموخته رشته توليد سينما از دانشگاه صدا و سيماي تهران است.

جاويد سالها شاگردي مردم‌شناس بزرگ «انجوي شيرازي» را در كارنامه خود دارد.طراحي و مديريت جشنواره ها و همايشهاي متعددي همچون ني نوازان، جشنواره موسيقي آييني، جشنواره موسيقي زنان مناطق و نواحي ايران، نخستين همايش منقبت خوانان ايران، جشنواره موسيقي رمضان و ... از آن جمله است.

كتاب‌هاي فراواني در موسيقي نواحي و موسيقي آييني از ديگر آثار ارجمند اين پژوهشگراست كه از آن جمله مي توان به موسيقي رسانه، نقش زن در موسيقي مناطق ايران، موسيقي رمضان در ايران، آشنايي با موسيقي نواحي ايران و... اشاره كرد.

وی همچنين در حوزه موسيقي مسئوليت‌هايي را برعهده داشته كه مسؤول و مؤسس واحد موسيقي صدا و سيماي مركز كردستان و مسئوليت واحد موسيقي حوزه هنري تهران از فعاليتهاي وي بوده است.

به بهانه ماه محرم در طرقبه و پس از تماشاي كتابخانه اش كه مجموعه اي است از كتابها و سندهاي ارزشمند مهمان او شدیم، با او در موضوع مرثيه سرايي و مرثيه خواني به گفتگو نشستيم كه مي خوانيد.


* اگر موافق باشيد با نگاهي به گذشته، مروري بر مرثيه سرايي و مرثيه خواني در دوره هاي مختلف تاريخي داشته باشيم.
جاوید: مرثيه سرايي و مرثيه خواني در ايران، داراي چهار دوره است كه از كيانيان شروع مي شود و بعد از اسلام، تا به امروز مي رسد. اينجا جاي بحث و بررسي كامل آن چهار دوره نيست.

چون مجال ديگري را مي طلبد، اما بايد به اين نكته اشاره كنم كه آيينهاي مربوط به مرثيه در طول حيات خود، دوره به دوره دگرگون شده است، اما نكته اي كه بايد به آن توجه كرد، اين است كه شكل و فرم سوگواري در گذر زمان به شدت آسيب ديده است و نياز به برنامه ريزي دقيق دارد. مثلاً ما الان شيوه هاي اذان گويي ايراني را داريم كم كم از دست مي دهيم.

سال قبل همايشي را تحت عنوان «سروش ستايش» با كمك مؤسسه «نغمه شهر» وابسته به شهرداري تهران برگزار و مؤذنان ايراني را كه در قيد حياتند، دعوت كرديم و آمدند آن جا و مردم، اذان را در دستگاه هاي مختلف و مناجاتهاي زيبا شنیدند.

الان مناجات خواني از بين رفته، در حالي كه در گذشته اينها وجود داشته؛ اين آيينها داراي اهميت فراواني بود و كساني هم كه اين آيينها را اجرا مي كردند. داراي عزت و احترام بودند كه متأسفانه در حال حاضر بسياري از آيينها را فراموش كرده ايم و از جمله اهميت مرثيه خواني و مرثيه سرايي را، چرا كه فراموش كرده ايم اهميت پيوند داشتن با ريشه هايمان را.

ما درباره شناساندن بزرگي هاي ملتمان به نسل جوان كوتاهي كرده ايم؛ ياد گرفته ايم به جوانان خودمان از بزرگي هاي فلان قهرمان خارجي بگوييم، در صورتي كه ما در فرهنگ خودمان از اين گونه شخصيتها كم نداريم.

مثلاً «باربد» در مرگ «خسرو پرويز» وقتي مي بيند خسرو پرويز به دست پسرش كشته شده و كاخ او ويران شده است، يك نغمه تراژيك مي آفريند.اولين كاري كه مي كند اين است كه با چنگ خود مرثيه مي خواند (كه فردوسي هم به آن اشاره مي كند).

«باربد» در آن جريان، يك قسم عجيب مي خورد و قسمش اين است كه بعد از «خسرو پرويز» نه سازي كوك كند و نه آوازي بخواند و براي اينكه به قسم خود وفادار باشد و نشان بدهد چه قسمي خورده، انگشتان خود را با تبر قطع مي كند!

قسم خوردن ايراني اين قدر مردانه بوده، اما ما اين جور چيزها را به جامعه تسري نداديم. «باربد» بعد از كشته شدن «خسرو پرويز» همه سازهايش را مي شكند و آتش مي زند و از آن به بعد فقط مرثيه سرايي مي كند و مرثيه مي خواند و اين نشان از اهميت مرثيه در آن مقطع و در جريان آن حادثه است.


* بعد از شروع دوره اسلامي، چه دوره هاي زماني را مي توان براي مرثيه سرايي و مرثيه خواني مشخص كرد؟
جاوید: مي شود به دو دوره اشاره كرد؛ يكي مرثيه هاي صدر اسلام تا زمان واقعه كربلا و دوم مرثيه هاي كربلا تا امروز.


* و اولين سوگواري كه در ايران اتفاق مي افتد در چه زماني است؟
جاوید: قبل از روي كار آمدن «ديالمه»، عزاداري براي امام رضا(ع) را داريم كه در همين خراسان اتفاق مي افتد؛ آييني كه خراساني ها و بخصوص كاشمري ها بايد به آن افتخار كنند، چون اين اتفاق هنوز در يكي دو روستاي كاشمر توسط زنان اجرا مي شود و متأسفانه اصلاً حتي شبكه استاني ما هم به اين سمت نرفته كه اين اتفاق را ضبط و ثبت كند و در حد يك خبر هم كه شده، آن را نشان بدهد!


* اين آيين در شهرهاي ديگر كشور هم اجرا مي شود؟

جاوید: خير، بحث تعزيه و مرثيه امام رضا(ع) به صورت زنانه فقط در خراسان اجرا مي شود و البته غير از اين، در خراسان خطبه زينب(ع) را هم داريم كه به عنوان يك سند مهم از ميراث ملي - مذهبي اجرا مي شود و اين آيين را فقط زنان براي زنان اجرا مي كنند.


* علت اين كه اين آيين در كاشمر اجرا مي شود، چيست؟
جاوید: به خاطر اينكه بعد از اسلام «بسط» يكي از مراكز مهم بود و كاشمر هم دروازه«بسط» بود و درباره مسجد جامع آن نوشته اند كه به اندازه 10 برابر مسجد جامعهاي بغداد بوده و... عايدات سالانه داشته است.


* حكومت «ديالمه» هم در عرصه مرثيه سرايي، داراي اهميت است؟
جاوید: راه اندازي سوگواري و مرثيه سرايي بر شهداي كربلا، بخش دوم تاريخ مرثيه بعد از اسلام در ايران است.


* پس شروع عزاداري و مرثيه خواني ها در ايران بعد از اسلام، با حكومت «ديالمه» نبوده است؟
جاوید: بله، بر خلاف آن چه مي گويند، ايراني ها و بخصوص خراساني ها بنيانگذار اين جريان هستند كه مرثيه سرايي و سوگ سرايي را اجرا كرده اند.


* در مراثي كربلا تا امروز، ما با چه گونه هايي از مراثي روبرو مي شويم؟
جاوید: انواع آن مختلف و متفاوت است. مرثيه پيامبران را داريم و مراثي ديگري كه شامل اين موضوعات مي شود؛ امامان، پاكان و نيكان، عارفان، روحانيون و خدمت گزاران دين و مذهب و البته بايد مرثيه شهدا را هم به اين عناوين اضافه كنيم.


* اجراي اين مراثي مختص گروه مردان است يا در بين زنان و مردان مشترك است؟
جاوید: هم زنان و هم مردان اين مراثي را اجرا مي كنند.


* در اين بين، موضوعي هم بوده كه از ثبت و ضبط آن غفلت شده باشد؟
جاوید: ببينيد، يك گونه مهم كه ما از ضبط آن غفلت كرده ايم، لالايي هاي است كه مادران شهدا بر مزار فرزندان شهيد خود مي خواندند؛ اينها مرثيه هايي در قالب لالايي بود كه متأسفانه هيچ نهادي به فكر گردآوري اينها نبوده است.

متأسفانه هم شهدا رفتند و هم خيلي از مادران اين شهدا، يعني ما ديگر راويان اين مراثي را از دست داده ايم، بدون اينكه مراثي آنان را ضبط كنيم و اين اتفاق بزرگ تاريخي از دست رفت و اين جاي تأسف دارد.


* مراثي در نقاط مختلف ايران به زبانهاي متفاوت و مختلفي اجرا مي شوند؟

جاوید:  بله ما در شاخه هاي مختلف مرثيه سرايي و مرثيه خواني، زبانهاي مختلفي را داريم و به عبارتي به زبانهاي مختلفي چون، لري، كردي، بلوچي و... مرثيه ها اجرا مي شوند. متأسفانه همه اينها در فرهنگ شفاهي ما اتفاق مي افتد و اين اندازه اتكا به فرهنگ شفاهي در جامعه امروز ما، اشتباه است.

دستگاه هاي فرهنگي ما اگر به اين فرهنگ شفاهي اتكا كنند، خيلي چيزها از بين مي رود، مثلاً ما هنوز مراثي لري را از صدا و سيما نمي شنويم و يا مراثي كردي را. آن چه را مي شنويم فارسي و اندكي هم تركي است.

گردآوري اين مراثي مي تواند به وسيله رسانه اي چون صدا و سيما اتفاق بيفتد و بايد به گسترش زباني اين موضوع هم فكر شود كه تاكنون نشده است.


* شما از بحث زبان در مرثيه سرايي اقوام مختلف گفتيد در فرهنگ عامه ما اين مراثي چه جايگاهي داشته؟ منظورم البته مراثي مذهبي است؟

جاوید: در فرهنگ عامه مناطق مختلف ما، مرثيه خواني جايگاه بايسته و شايسته اي دارد، به طور مثال در خراسان مرثيه ها وارد دو بيتي هايي شده اند كه ما نام شاعر آنها را نمي دانيم و سينه به سينه به ما رسيده اند.

به طور مثال به اين مرثيه مذهبي- حماسي توجه كنيد:
اون جا كه سر حسين(ع) ور نيزه زدن
مرغون هوا به يك طرف خيمه زدن
مرغون هوا و ماهيان دريا
از بهر حسين(ع) سنگ بر سينه زدن

ببينيد اين دو بيتي چه قدر شاعرانه سروده شده است و حالا با وجود اين كارهاي ارزشمند، ما «هايكو» را براي جوانانمان علم كرده ايم! بحثي نيست، جوان بايد آن كارها را هم مطالعه كند، اما در درجه اول بايد داشته هاي خودش را بشناسد و بداند اينها چه اهميتي دارند.


* وقتي صحبت از مرثيه و مرثيه خواني و مرثيه سرايي مي شود، بايد از مرثيه نامه ها هم حرف زد. بفرماييد در اين زمينه چه كارهايي داريم و چه كارهايي انجام شده است؟

جاوید: ما درباره مرثيه نامه ها هم كاري انجام نداده ايم؛ من كپي چند مرثيه نامه را دارم كه در حال از بين رفتن هستند، چون آخرين چاپ آنها دوره قاجاريه است كه با چاپ سنگي انجام شده است.

علاوه بر اين، ليست تعدادي از آنها را هم جمع آوري كرده ام كه به 60 عدد مي رسد، اما بايد بدانيم كه تعداد آنها خيلي بيشتر از اينهاست و به سيصد، چهارصد مي رسد؛ ليستي كه من آماده كرده ام بيشتر شامل آنهايي است كه به صورت شعر است.

مثلاً «طوفان البكا»، «عمان البكا» و... حالا علاوه بر اينها هم باز در زبانهاي مختلف اين سرزمين توسط شاعران بومي، مراثي مختلفي سروده شده است كه به چاپ هم نرسيده و سينه به سينه پيش آمده اند و كسي دنبال گردآوري اينها هم نرفته است.


* گونه هاي مختلف مرثيه خواني از ديگر مباحث بحث مرثيه است. موافقيد توضيحي در اين باره هم داشته باشيد؟
جاوید: يكي مرثيه خواني با آواز تنهاست و ديگري مرثيه خواني به همراه ادوات موسيقي است كه مورد دوم يا به همراه سازهاي بادي است مثل، «سرنا» و «كرنا» و يا «ني» و يا به همراه ادوات كوبه اي است، مثل «طبلها» و «دهلها» و يا به همراه سازهاي سيمي زخمه اي است و يا به همراه سازهاي سيمي كششي و يا به همراه ادوات موسيقايي خود صداست، مثل سنگ و چوب. البته مرثيه خواني نمايشي را هم داريم كه به صورت جمعي و فردي اجرا مي شود.

مرثيه خواني جمعي در حال حاضر در بوشهر و يزد اجرا مي شود و نوع اصيل و ريشه دار مرثيه خواني ايرانيان هم همين گونه است كه به طور مثال جمع سه خط بخواند و فرد يك خط، اما در حال حاضر برعكس اين را شاهديم!


* از منظر مخاطب شناسي چه نسبتي بين مرثيه و عامه مردم برقرار است؟
جاوید: معمولاً در بين عامه، آن دسته از مراثي ماندگار مي شود كه سبكتر باشد و قابل فهم تر، اما مراثي اي را داريم كه از گذشته تا به حال وجود داشته كه خيلي هم سنگين است و حتي شايد عده اي كه از سواد بالايي هم برخوردارند، در خواندن و فهم آنان مشكل داشته باشند و اين نشأت گرفته از ادبياتي غني و سرشار است.


* با توجه به اينكه در روزهاي اندوه و عزاي ماه محرم قرارداريم، چه اندازه مراثي ما تحت تأثير آن واقعه بزرگ است؟
جاوید: بعد از اسلام، ايراني ها سعي مي كنند آن چه را از آيين بهي از گذشته داشتند، براي تبليغ دين خود به كار بگيرند؛ «سياه جامگي» مربوط به قوم ديالمه و مازندران است، اما وقتي اين حكومت روي كار آمد، همين آيين را در همه ايران گسترش داد و با اين كار دو نتيجه گرفت، اول كساني كه با آنها هم انديشه بودند، با اين عمل شناخته مي شدند و دوم اينكه حركت آنها، حركت معترضانه اي بود عليه خليفه وقت عباسي كه آن چه را تو مي خواهي، ايراني ها به طور كامل اطاعت نمي كنند و اين يكي از ويژگي هاي بهره گرفتن از يك آيين است.

* اين اتفاق با تأثير از حماسه عاشورا اتفاق مي افتد؟
جاوید: بله، آنها سعي مي كنند از آيينهاي گذشته خود به عنوان تبليغي برتر در دين خود استفاده كنند.

* مثالي در اين زمينه داريد؟
جاوید: بله، به طور مثال وقتي دستور عزاداري براي حضرت امام حسين(ع) از طرف ديالمه صادر مي شود، اولين اتفاق اين است كه با بهره گيري از حركتهاي خياباني كه در حكومت ديالمه وجود داشت، سوگواري هايي شروع شد كه مي توان نام آنها را «سوگواره خياباني» گذاشت. تعزيه سيار ما كه الان در بيشتر نقاط ايران وجود دارد، ريشه در آن مراسم دارد.

بعد از اسلام تا جايي كه مي دانم متوكل عباسي دستور مي دهد چهره او را بر ديوار مساجد نقاشي كنند و در مقابل، متدينين تصاوير ديگري را مي كشند و براي شروع تصوير حضرت محمد(ص) و حضرت علي(ع) را با برقع مي كشند البته در قرنهاي بعد جرأت پيدا مي كنند تا برقع را از اين چهره بردارند. بعد در دوره مغولها «بايسنقر» باعث تشويق نقاشان ايراني مي شود كه از داستانهاي مذهبي شروع مي كنند و نقاشي مي كشند.

«معراج نامه» از مهمترين سندهاست كه مورد استفاده قرار مي گيرد و تعدادي ديگر از سندها. در اين ميان شمايل خواني به وجود مي آيد كه در حكم يك رسانه اجتماعي است و از همين قبيل است پرده خواني، پس بايد به گذشته نگاهي دوباره داشت و به شناخت دقيق اين ابزارها و آيينها پرداخت.

 گفت‌وگو از عباسعلي سپاهي يونسي، سيدمصطفي حسيني‌راد
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما