کد مطلب : ۵۴۴۷
شعر با شعور
مجموعه شعر «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»، «قصه سنگ و خشت» و «کفران» این شاعر از پرطرفدارترین مجموعه شعرهای سالهای اخیر است و از دیگر آثار او میتوان به مجموعه آموزشی شعر به نام «روزنه»، «همزبانی و بیزبانی»، «شعر پارسی»، «گزیده ادبیات معاصر» و مقالات متعددی که در مجلات به چاپ رسیده است، نام برد.
خیمه: ارزیابی شما از تأثیرات متقابل اعتقادات و مناسک آیینی - بهخصوص در حوزه عاشورا – در ادبیات فارسی چیست؟
کاظمی: در این حوزه ما در ادبیات خود شاهد دو اتفاق بودهایم. ابتدا تاثیری که مناسک آیینی و واقعه عاشورا بر شعر و ادبیات گذاشت، سپس انعکاسی که شاعران از این مقوله به وسیله هنر خود در جامعه ایجاد کردند.
با توجه به پیشینه و تاریخ ادبیات پارسی، این تقابل در دورههای مختلف، یکسان نبوده است. بدین ترتیب که در شعر کهن پارسی، ما رد پای زیادی از این موضوعها نمیبینیم که البته این خود مبین دلایل و عواملی است.
در واقع اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم، شروع نمود این نوع از ادبیات، از اوایل دوران صفوی و دلزدگی شاعران از مضامین رایج در شعر پارسی بوده که این امر موجب آشنایی و علاقهمندی آنان با معارف مذهبی و همینطور عاشورایی شده است.
خیمه: آیا همانطور که قیام امام حسین (ع) سمبلی برای مبارزه و سازشناپذیری در برابر هرگونه ظلم و بیعدالتی است، شعر عاشورایی دوران معاصر هم چنین کارکردی دارد؟
کاظمی: شاید در حدود نیم قرن است که نگاه شاعران ما به واقعه عاشورا تفاوت فاحشی با گذشته پیدا کرده است.
این تفاوت را حتی در آثار بیشتر شاعرانی که سابق بر این صرفاً به مرثیهسرایی و سوگواری میپرداختند با رویآوری به جنبههای دیگر آن به وضوح میتوان لمس کرد و این هم متاثر از بعضی رویکردهای جدیدی است که توسط تعدادی از متفکران دهههای 40 و 50 مانند آیت ا... مطهری و دکتر شریعتی از واقعه عاشورا به جامعه ارایه شده و شعر عاشورایی را که شاید در عهد صفوی در حد بیان مرثیه بود، کاملاً متحول میسازد.
البته عموم مردم بیشترین تاثیر را از همان اشعار سنتی و احساسی که در مداحیها و مرثیهخوانیها خوانده میشوند، دریافت میکنند و نگاهی که مردم به واقعه عاشورا دارند، غالباً از این رهگذر بوده و متاسفانه در بین عموم، حضور شعری که جنبه عرفانی و بیان موشکافانه وقایع داشته باشد، کمتر احساس شده است؛ ولی مسلماً این نوع شعر، در بین خواص جامعه یعنی روشنفکران و فرهیختگان از اعتبار بیشتری برخوردار بوده است.
خیمه: آیا نظیر تقسیمبندیای که سه حوزه اندیشه، عرفان و احساس را در ساحت عاشورا مینمایاند، در شعر و ادبیات عاشورایی هم مبتنی بر افکار و اشعار استادانی چون خود شما و علامه اقبال لاهوری و عمان ساسانی و ... میتوان چنین تقسیمبندیای داشت؟
کاظمی: ما میتوانیم این تقسیمبندی را در دورههای مختلف داشته باشیم. مثلاً در عهد صفوی از جنبه احساسی بیشتر به این مقوله پرداختهاند.
ترکیببند محتشم کاشانی، نمونه بارزی از یک نگاه احساسی به ماجرای عاشوراست. اکنون نیز ما در بین عموم مردم، مداحان و اهل تکایا با نگاهی احساسی در این مورد مواجه هستیم.
از نگاه عرفانی هم همانطور که گفتید شاید اثری برجستهتر از گنجینه اسرار عمان سامانی نداشته باشیم. در حوزه اندیشه هم نمونه زیادی در آثار عهد قدیم وجود ندارد و بیشتر در شعر معاصر مانند آثار علی موسوی گرمارودی، علی معلم و حسن حسینی جلوه پیدا میکند.
امروزه اگرچه عده زیادی هستند که به روشهای سنتی و برگرفته شده از ترکیببندی محتشم دست به سرایش میزنند، اما در کل اشعار عاشورایی معاصر ما بیشتر در حوزه اندیشه و تفکر سروده میشود.
درباره اقبال هم باید بگویم، او کسی است که جنبه تفکر در او بسیار غنی است و ما حرفهایی در شعر اقبال میبینیم که بعدها در اشعار بعضی شاعران پیشرو نسل بعدش ردپایی از آنان را درمییابیم. من فکر میکنم آن گرایشی که اقبال در شعر فارسی به وجود آورد، همچنان پایدار است.
آنچنان که او متفکرانه به مسائل جامعهاش نظر میافکند، بسیار از همردیفانش بالاتر مینمود. در کلیات دیوان وی که بسیار گسترده است، شاید بیش از دو یا سه درصد به ستایش شخصیتهای مذهبی نپرداخته و در حدود هفتاد یا هشتاد درصد در مورد جایگاه اندیشه در مذهب سروده باشد.
بحث غربزدگی و تفاوت نگاه غرب و شرق که دغدغه اصلی اشعار اوست، ما را بر آن میدارد تا با توجه بیشتری به شعر اقبال نظر کنیم.
خیمه: آیا واقعه عاشورا در شعر اقبال لاهوری نمود قابلتوجهی دارد؟
کاظمی: به طور مستقیم شاید نداشته باشد، اما به طور غیرمستقیم مفهوم و مکتب عاشورا در شعر وی بسیار تجلی دارد که همان مبارزهجویی و ستیزهجویی با ظلم است.
البته ما این را نباید انکار کنیم که اقبال یک شاعر اهل سنت است و مسلماً اهل تسنن نسبت به واقعه عاشورا آن التزامی که شیعیان دارند، نخواهند داشت، بنابراین هر مقدار توجهی که نسبت به این مسئله داشته باشد برای ما مغتنم است.
ضمن اینکه ارزش اشعار اقبال بیشتر از جهت محتوایی است و شاید بتوان گفت در جنبههای هنری و فنی شعر دچار ضعفهایی است که در این مورد در اشعار علی معلم و حسن حسینی نمونههای قویتری داریم.
خیمه: گفتید ما در عرصه هنر عاشورایی، آثاری که به حق قابل تعمق و باارزش باشند، کم نداریم. اشعار گرمارودی، سیدحسن حسینی و همین کاری که شما تحت عنوان« روایت» دارید و من هر بار که میخوانم از نوع نگاه شما به عاشورا و انتظار لذت وافری میبرم. اما با تمام اینها به نظر میرسد ادبیات ما در زمینه مناسک آیینی و شعائر مذهبی در مقایسه با کمیت از کیفیت پایینی برخوردار است. آیا اینطور نیست؟
کاظمی: در کل بله. مخصوصاً اگر کیفیت را در اثربخشی فکری این آثار ببینیم.
خیمه: به نظر شما محافل ادبی و شبشعرهای مناسبتی سالهای اخیر با چه آسیبهایی روبهروست؟
کاظمی: آنچه که در این شعرخوانیها یک نقص عمده به حساب میآید، این است که شعر ما را بیشتر از «مفهومگرایی» به سمت «شخصیتگرایی» پیش برده است.
یعنی ما بیش از آنکه به مفاهیم مذهبیای که این شخصیتها سعی در ابلاغ آن داشتهاند، بپردازیم، به تجلیل از آنان پرداختهایم.
این درست مثل این است که شما وقتی به پزشک مراجعه میکنید، به جای آنکه به نسخه آن عمل کنید، به تعریف و تمجید از شخصیت آن بپردازید!
به این ترتیب، از این اشعار، اینطور استنباط میشود که ما به جای الگوپذیری از این بزرگان، صرفاً دست به ستایش آنان زدهایم که بعضاً مشاهده میشود، در این مدحگوییها اغراقهایی صورت گرفته که نه با عقل همخوانی دارد و نه با شرع.
گذشته از آن، به نظر میرسد سرایندگان این اشعار مشخصاً تنها صحبت از ائمه اطهار (ع) و چهارده معصوم میکنند؛ درحالی که حوزه شخصیتهای ارجمند و بزرگان شیعه در طول تاریخ اسلام بسیار وسیع است.
البته این میتواند به خاطر یک نوع حس مسئولیت و وظیفهشناسی نسبت به سرودن شعر در رابطه با ائمه باشد که شیعیان بر خود واجب میدانند ستایشکننده همیشگی ایشان باشند.
خیمه: اما برخی از استادان مهمترین ضعف اشعار آیینی را استفاده ابزاری و نوع نگاه متناسب با شرایط خاص جامعه میدانند، نظیر نگاهی که در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود و آنچه در پیکره مناسک آیینی در سیمای بسیاری از مداحیهای امروز جامعه میبینیم. شما مهمترین دلیل این ضعف را چه میبینید؟
کاظمی: این را یک مسئله عام فرهنگی میدانم که تقریباً در همهۀ زوایای فرهنگ و تبلیغات این ممکلت ریشه دوانده است.
در واقع نوعی سطحینگری است که منجر به تشریفاتی شدن مسایل عمیق مذهبی در مجالس مداحی، شعرخوانیها و ... شده است.
بنابراین میبینید که بحث تنها استفاده ابزاری نیست، وقتی هر چند روز یکبار به سادگی روزی را به عنوان بزرگداشت یا گرامیداشت چیزی معرفی میکنند و به مناسبتها بیشتر توجه میشود، مثلاً مناسبتی که سال گذشته یک روز بوده، امسال یک هفته یا یک دهه میشود، ما با غلبه تشریفات بر اندیشههای سازنده مذهبی مواجه هستیم.
دلیل عمده آن ضعف هم مسلماً این نیست که آنها در آنچه میسرایند صادق نیستند؛ شاید علت آن این است که شعرها از نظر سوژه و جهتگیری نسبتاً یکنواخت شده است.
اتفاقاً همین اواخر که روی کتاب کار میکردم، متوجه شدم اشعار در مضامین مختلف امروزی بسیار نوگرا، احساسی و خلاقانهاند، ولی در مورد شعر عاشورایی ناگهان آثار کمرمق میشوند.
این میتواند به این دلیل باشد که شاعر اینگونه آثار این واقعه را از چشماندازی میبیند که شاعران دیگر بسیار دیدهاند و به همین لحاظ، مضمون تازهای برای بیان نمییابد.
خود من نیز هرجا خواستهام به سراغ تجلیل از یک شخصیت مذهبی بروم، مانند غزلی که در باب شخصیت حضرت زهرا (س)، در روز میلاد این بزرگوار نوشتهام احساس میکنم کار متوسطی شده است.
اما در همین مثنوی «روایت» یا در شعر «هفتاد و دو تیغ» که چنین قصدی نداشتهام، به خوبی مضامین جدیدی را برای بیان در خود یافتهام. در کل فقر صوری این قبیل اشعار بیشتر به خاطر یکنواختی محتوایی آنهاست، نه به خاطر سفارشی بودن و غیرصادقانه بودن آنها.
خیمه: فکر میکنید تجلی عاشورا، ارزشهای انقلاب، دفاع مقدس و ... تا چه اندازه در اشعار سروده شده، خودجوش بوده است؟ به طور کلی این اشعار را میتوان صرفاً محصول شبشعرها و همایشهایی از این دست دانست یا ادبیات خودجوش ما نیز در این حوزه چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی توانسته به شکلی دلگرمکننده و قابل توجه بر آن دسته از محصولات غلبه کند؟
کاظمی: از نظر من توانسته است. حداقل اینکه میدانیم کسانی که چنین دغدغهای بدون نگرانی در مورد جنبههای حاشیهای قضیه داشته باشند، در طول این سالها کم نبوده و برای آنکه بتوانیم بگوییم ما در این حوزه دارای ادبیات خودجوشی هستیم، کافی بودهاند.
به عنوان مثال، از شعرایی که هیچگاه برای شرکت در چنین محافلی علاقهمندیای از خود نشان نداده و غالباً هم از آن فرار کردهاند که اتفاقاً از بهترین شعرهای ما را در این زمینهها سرودهاند میتوان به «علی معلم» اشاره کرد که من خیلی کم دیدهام ایشان آن مثنوی معروف و زیبای خود در زمینه عاشورا را در جایی بخوانند؛ یا سیدحسن حسینی که مجموعه شعر «گنجشک و جبرئیل» وی را تا مدتها کسی ندیده بود.
خیمه: پیشنهاد شما برای بهتر شدن فضا و محتوای ادبیات آیینی چیست؟
کاظمی: قاعدتاً باید سعی شود تا حد امکان از «شخصیتگرایی» پرهیز شده و به سمت «مفهومگرایی» پیش بروند. متاسفانه ما الان شب شعرهایی داریم که به مناسبت تجلیل از یک شخصیت مذهبی صورت میگیرد.
هماکنون کنگره شعر حضرت امام رضا (ع) و حداقل 4 الی 5 مورد دیگر جشنواره، مسابقه، شعرخوانی و ... سراغ دارم که در سطح کشور به همین عنوان برگزار میشود، ولی در طول این سالها جشنوارهای ندیدهام که در مورد مسائل محوری دین برپا شود.
مثلاً جشنوارهای با محوریت عدالت، تفکر دینی و ... هرگز برپا نشده است؛ جشنوارهای با موضوعهای آزاد که در آن میزان تفکر دینی آثار سنجیده شود.
خیمه: آیا در مقابله با چنین جریانهای غلطی نباید استادانی چون شما که دست و قلبی چیره در طرح عناوینی چون واقعه عاشورا دارند، عکسالعملی نشان داده و با بهکارگیری یک موضعگیری منطقی نسبت به این قضیه، موجبات جهتگیری صحیح این جریان را فراهم سازند؟
کاظمی: این نظر لطف شماست که اسم مرا در ردیف اسم دیگر استادان میآورید. حقیقت امر این است که حوزه کاری من دقیقاً مسائل آیینی نبوده است.
من بیشتر در خصوص مسائل اجتماعی و مشکلات مردم کشورم فعالیت کردهام و این جنبه از کار را بیشتر به عنوان مطالعه مورد علاقهام برگزیدهام. پرداختن به مشکلات و موانع ادبیات مناسک آیینی، برای استادان این فن و کسانی که دغدغه و فعالیت اصلی آنان این مورد باشد، امری اجتنابناپذیر و ضروری است که باید حتماً به آن بپردازند.
البته پرواضح است که ابتدا در سطح تصمیمگیریهای فرهنگی باید اقداماتی اساسی صورت گیرد و مردم نیز بدانند جدا از رفتن به مجالس و گوش سپردن به مداحیها که بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا کرده، باید در جوهره اصلی دین تعمق کنند و سعی در فهم هدف و اصالت واقعی عاشورا کنند؛ این در واقع یک بحث کلی و فرهنگی است و صرفاً ادبی نیست.
گفتگو از امیر عیسی ملکی