تاریخ انتشار
دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۲۴
۰
کد مطلب : ۷۱۷۳
گفت‌و‌گو با دکتر رضایی اصفهانی

امام حسین (ع) در قرآن

امام حسین (ع) در قرآن

رسول گرامی اسلام دو گوهر گرانبهای کتاب خدا و اهل بیت(س) را در میان امت به ودیعه نهاد و از آنجایی‌ که امام حسین(ع) از جایگاه ویژه‌ای که در میان ائمه(س) برخوردار است، ما را برآن می‌دارد تا به نوع تعامل ایشان با قرآن بپردازیم. با جناب دکتر رضایی درباره ابعاد مختلف این موضوع به گفت‌وگو نشستیم.

يکي از رويکردهاي مفسران، پرداختن به تفسير موضوعي است که يکي از اين موضوعات، امام حسين (ع) و قيام آن حضرت است. لطفاً ارتباط امام حسين (ع) و قرآن را توضيح دهيد؟

در مورد قرآن و امام حسين (ع) حداقل از هفت زاويه و هفت رويکرد مي‌توان صحبت کرد:

۱- بحث جايگاه قرآن در نظر امام حسين (ع)

۲- جايگاه قرآن در زندگي عملي امام (ع)

۳- تفسيرهايي که امام (ع) از آيات کرده که ما ۲۱ مورد را جمع کرده‌ايم.

۴- آياتي که در مورد امام حسين (ع) آمده که ۱۲۸ مورد است.

۵- مستندات قرآني قيام عاشورا که همان بحث رابطۀ نهضت امام حسين (ع) و قرآن است.

۶- آموزش روش فهم صحيح قرآن که در برخي روايات امام حسين (ع) مطرح شده است.

۷- شواهد قرآن يا استنادات قرآن در کلام امام (ع).

                                جايگاه قرآن در نظر امام حسين (ع)

دربارة جايگاه قرآن در نظريات امام حسين (ع) چند روايت داريم که مسئلة مراتب قرآن را بيان مي‌کند.

قرآن چهار لايه دارد: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق.

«عبارات» براي عموم، «اشارات» براي خواص، «لطايف» براي اولياء و «حقايق» براي انبياء است. گاهي حضرت تشويق به قرائت مي‌کردند. حتي در شب عاشورا به بحث قرائت قرآن اشاره شده است. بنابراين تشويق به قرائت قرآن، جايگاه آن را در نظر حضرت نشان مي‌دهد. آن‌قدر حضرت به آموزش قرآن اهميت مي‌دادند که وقتي عبدالرحمان سلمي، سوره‌اي را به فرزندشان آموزش دادند، امام (ع) طبق نقلي، هزار دينار به او پاداش دادند. جايگاه قرآن در نظر حضرت و اهميت آن بحث مفصلي است. 

                               جايگاه قرآن در زندگي عملي امام (ع)

اخلاق امام (ع)، اخلاق قرآني بود. گاهي يک غلام را به خاطر يک آيه آزاد مي‌کردند یا کنيزي را که تحيتي به حضرت مي‌گفتند، آزاد مي‌کردند. در بحث عمل به قرآن نيز همين‌گونه است: «اُريد ان آمر بالمعروف و ناهي عن المنکر.»؛ «من مي‌خواهم به اين آموزه‌هاي قرآني عمل کنم.»

اهل تلاوت قرآن بودند. شب عاشورا حضرت فرمود: «من قرآن را دوست دارم.» شخصي مي‌گويد: «در منزل ثعلبيه خدمت امام (ع) رسيدم و دیدم که حضرت قرآن مي‌خواندند و اشک بر محاسنشان مي‌ريخت.» امام (ع)، هم اخلاقشان قرآني بود و هم اهل عمل به قرآن بودند.

                                       تفسيرهاي حضرت از آيات

سومین بحث، بحثِ تفسيرهايي است که امام (ع) از قرآن داشتند که 21 مورد آن را جمع‌آوري کرده‌ايم. برخی از آنان مواردی است که ثعلبيه به فرزدق نقل کرده که در این میان تفسير «کهيعص» را گفته‌اند و امثال آن. برخي روايات تفسير امام (ع)، در «موسوعة» امام (ع) جمع‌آوري شده است.

                                       آياتی در مورد امام حسين (ع)

محور بعدي آياتي است که در مورد امام (ع) بيان شده که چند دسته است؛ برخي تأويل، برخي تفسير و برخي تطبيق شده است که در مجموع ۱۲۸ آيه را مرتبط با ایشان دانسته‌اند. به طور مثال در سورۀ بقره، آيه ۵۱، گاهي به شخص امام حسين (ع) و گاهي به ایشان به همراه بقية اهل‌ بيت (ع) اشاره شده است. اکنون سؤالی پیش می‌آید که آيا وجود و شخص امام حسين (ع) تفسير آيه است؟ مثل آية مباهله که «ابنائنا»، امام حسين (ع) و امام حسن (ع) هستند؟ گاهي تأويل آيات در مورد امام حسين (ع) است. مثل تأويل کهيعص که اگر روايتش درست باشد، در مورد امام حسين (ع) است. گاهی هم مصداق يک آيه هستند. مانند اينکه در مورد سورة کوثر گفته شده که کوثر، حضرت فاطمه (س) است، دربارۀ آية «اهدنا الصراط المستقيم» هم امام حسين (ع) يکي از مصاديق راه مستقيم است. ۱۵ مورد در سورة بقره، در سوره آل‌عمران 6 تا، در سورة نساء ۳ تا، در سورة انعام دو تا، سورة اعراف سه تا، سورة انفال يکي و سورة توبه دو تا آمده است. بعضي از اين آيات مشهور، برخي غيرمشهور و برخي مخصوص حضرت‌اند. مثلاً گفته‌اند سورة والفجر، سورۀ امام حسين (ع) است يا از امام صادق (ع) روايت است، منظور از نفس مطمئنه در آيۀ آخر اين سوره که مي‌گويد: «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربک راضيه مرضيه»، امام حسين (ع) است؛ يعني مي‌خواهد بگويد بزرگ‌ترين مصداق اين آيه، امام حسين (ع) است و براي ائمة ديگر تطبيق نشده است. بعضي آيات هم پيشگويي‌هايي در مورد امام حسين (ع) بوده است. مثل کهيعص که اگر روايتش را بپذيريم، در مورد پيشگويي‌هاي قيام امام حسين (ع) بوده است. 

                                       مستندات قرآني قيام عاشورا

قيام امام (ع)، مستند به قرآن بود. فکر مي‌کنم بايد قيام امام (ع) را يک «قيام قرآني» معرفي کنيم. اگر قيام را يک قيام قرآني معرفي کنيم، يک «قيام اسلامي» مي‌شود که مي‌تواند براي همة مسلمانان الگو باشد. در اينجا قيام امام حسين (ع) را اگر با مستندات قرآني بيان کنيم، خواهيم دانست که اگر هرکسي جاي امام (ع) بود، بر اساس مستندات قرآني چنين قيامي ‌مي‌کرد. آن‌وقت است که جايگاه به حق قيام امام (ع) از حالت قيام شيعي و فرقه‌اي بيرون مي‌آيد و يک قيام اسلامي مي‌شود که براي همۀ مسلمانان مي‌تواند الگو باشد. ريشه‌هاي آن را در کلمات حضرت نیز می‌توان یافت. در اینجا برخي از مستندات قرآني ذکر می‌شود. مثلاً حضرت فرمود: «من با ظالم بيعت نمي‌کنم، با يزيد بيعت نمي‌کنم، چون ظالم است.» قرآن مي‌فرمايد: «به سوي افراد ظالم ميل پيدا نکنيد که گرفتار آتش مي‌شويد.» پس امام حسين (ع) به استناد اين آيه چنين حرکتي را انجام داد و بيعت نکرد. يا وقتي حضرت در مدينه دچار مشکل شد و نتوانست وظايفش را انجام دهد، از مدينه هجرت کرد. قرآن مي‌فرمايد: «و من يخرج من بيته مهاجراً الي الله». (سورة نساء/۱۰۰) پس به دستورات قرآني عمل کرد. همین‌طور در جای دیگری فرمود: «انما خرجت لطلب اصلاح في امت جدي». خود اصلاح‌طلبي يک مبناي قرآني است. در مورد حضرت شعيب (ع) داريم: «و ما اريد الا الاصلاح مااستطعت» (سورة هود/ ۶۸)؛ «من جز اصلاح کاري نمي‌کنم.» اين يک مبناي قرآني است و آزادگي و امر به معروف نیز از همین مقوله است. حضرت فرمود: «ما اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر.» قرآن مي‌فرمايد: «ولتکن منکم امه يدعون الي الخیر يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر» (سورة آل‌عمران/۱۰۴)؛ يعني آيات قرآن تأکيد مي‌کند که حضرت، طبق آن عمل کرد، پس حرکت حضرت در حقيقت بر مبناي قرآن شکل گرفت.

در مورد آزادگي هم حضرت فرمود: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.» از سورة اعراف، آيه ۱۵۷ همين آزادگي را استنباط مي‌کنيم که پيامبران آمدند تا بشر را آزاد کنند. امام حسين (ع) هم فرمود: «آزاده باشيد.» يا ذلت را نپذيرفت. «هيهات من الذله». در قرآن هست که «ان العزه لله و لرسوله و للمؤمنين» عنصر وفاداري در قيام هم از همین دست است.

پس در حقيقت راه امام حسين (ع)، راه قرآن بوده است. هرکس مي‌خواهد حسيني باشد، بايد پيرو قرآن باشد. اگر به مباني قرآن عمل کنيم، به همان راه امام حسين (ع) رفته‌ايم. در حقيقت رابطة نهضت امام حسين (ع) و قرآن روشن مي‌شود.

                                   آموزش روش فهم صحيح قرآن

در تاريخ آمده که اهل بصره نامه‌اي به امام نوشتند و از معناي صمد پرسيدند. حضرت رفتند به سمت اينکه روش درست فهم چيست و بعد در جواب نامه بحث تفسير به رأي را مطرح کردند که اين روش درست نيست. بعد تفسير قرآن به قرآن را مطرح کردند و مفهوم «صمد» را به وسيلة «لم يلد و لم يولد» تفسير کردند. در حقيقت حضرت، راه صحيح تفسير را که تفسير قرآن به قرآن است، آموزش دادند و راه غلط را که تفسير به رأي است، نيز نشان دادند. در نتیجه به مخاطب نه تنها تفسير آيه را آموزش مي‌دهد، بلکه روش تفسير را هم ياد مي‌دهد. علامه طباطبايي هم مبناي تفسير خود را قرآن به قرآن گذاشته است. 

                        استنادات و شواهد قرآني در کلام امام (ع)

این استنادات و شواهد قرآني در کلام امام (ع) که مکرر آيات قرآن را در خطبه‌ها، نامه‌ها و صحبت‌ها به عنوان دليل مي‌آوردند، مشاهده مي‌شود. جمع‌آوري اين استنادات و استشهادات، رابطة امام حسين (ع) و قرآن را براي ما روشن مي‌کند. حتي گاهي در مقابل دشمنان هم به آيات استناد مي‌کردند. طرف مقابل هم گاهي استنادات قرآني مي‌کردند که حضرت پاسخ مي‌دادند.

                                                         ***

قرآن کريم در مورد شهر مي‌فرمايد: «لا اقسم به هذا البلد.» سوگند به اين شهر در حالي که تو در اين شهر هستي. يعني اين که ارزش شهر مکه به وجود پيامبر (ص) است، بنابراین وقتي پيامبر (ص) را از اين شهر اخراج مي‌کنند و ایشان مجبور مي‌شود به طرف شهر مدينه برود، قرآن مي‌فرمايد: «اخرجتک من قريتک»؛ «تو را از اين روستايت بيرون کردند.» وقتي پيامبر (ص) را از شهر بيرون مي‌کنند، مي‌گويد تو را از روستايت بيرون کردند. چه مي‌شود که در جایی روستا و در جای دیگر شهر مي‌شود. به نظر مي‌رسد که قرآن، جايي را شهر مي‌داند که يک رهبر الهي در آن باشد. به عبارت ديگر، جايي را شهر مي‌داند که امتياز فرهنگي داشته باشد؛ يعني سطح فرهنگي آنجا بالا باشد. کاري به جمعيت ندارد. شهري كه پرجمعيت است، اما رهبران الهي در آن نباشند، آنجا روستاست و شهر نيست. اما جايي که روستاست، ولي رهبران الهي در آن هستند، آنجا شهر مي‌شود. بنابراين وقتي پيامبر (ص) در مکه است، به آن «شهر» مي‌گويد و وقتي خارج مي‌شود، «روستا» مي‌شود. معيار شهر و روستا، فرهنگ و معنويت است.

در همين راستا مي‌بينيم جايي که معمولاً فرهنگ ديني داشته باشد و رهبران ديني در آن باشند يا ذکري از رهبران ديني در آن باشد، سطح فرهنگي آن شهر بالا مي‌آيد. وقتي بالا آمد، خودبه‌خود مردم از يک سري فضاهاي جديد برخوردار مي‌شوند و رشد اخلاقي و اعتقادي پيدا مي‌کنند و اين در بحث امام حسين (ع) خود را نشان مي‌دهد. محلي که مساجد، حسينيه و تکيه‌هاي زيادي دارد و مراسم مذهبي زيادي در آن برگزار مي‌شود، خودبه‌خود در اثر رفت‌وآمد رهبران الهي و بيان مسائل الهي و قرآن و احکام، سطح علمي بالا مي‌رود. رفتار شوهر با همسر، پدر با فرزند و همسايه با همسايه بهتر مي‌شود. تعاون، همکاري، امور خير و رسيدگي به ايتام و امثال آن بهتر مي‌شود. وقتي سطح فرهنگي بالا رفت، در همه چيز اثر مي‌گذارد؛ حتي ترافيک. مقدار دزدي‌ها و آزار و اذيت‌ها پايين مي‌آيد و فشارهاي روحي کمتر مي‌شود.

مجالس امام حسين (ع) فقط بحث مظلوميت امام حسين (ع) نيست. وقتي مردم دور هم جمع مي‌شوند، فوايد اجتماعي بسيار زيادي دارد که آن هم مد نظر است. در مجلس بعد از روضه مواعظ و عقايد گفته می‌شود. این مسائل موجب رشد و بالندگي يک خانواده و اجتماع مي‌شود. در حقيقت بايد بحثي را باز کنيم، راجع به کارکردهاي مجالس امام حسين (ع) که اين کارکردها چه بايد باشد و اينها را منتقل کنيم. در محلي مي‌بينيم مجلس امام حسين (ع) هست. در کنار آن صندوق قرض‌الحسنه تأسيس مي‌شود يا درمانگاه يا کتابخانه راه‌اندازی می‌شود. در حقيقت مي‌توانيم کارکردهاي زيادي براي مجالس حسيني تعريف کنيم که در بعضي جاها ممکن است از يک کارکرد استفاده شود، اما اگر اينها را آموزش دهيم و اطلاع‌رساني کنيم، خودبه‌خود بقيه هم از اين کارکردها استفاده مي‌کنند.

                                 بوسني و تکيه‌هاي حسيني

ما براي يک دورة آموزشي به بوسني رفتيم. شبي گفتند بياييد به ديدار يک بزرگ برويم به نام شيخ مدحت. آنجا عموماً صوفيه هستند، يعني بسياري از قشر مذهبي صوفي هستند. البته تصوف آنجا با تصوف‌هاي شرق متفاوت است. عموماً در آن مناطق قشرهاي مذهبي ناب گرايش‌هاي عرفاني دارند. لايه‌هاي مذهبي جامعه مرتبط با مراکز صوفيانه بودند. رئيس آنها شيخ مدحت بود که شخصي خوش‌سيما و نوراني بود. ديديم اسم پايگاه‌شان «تکيه» است و نکتۀ مهم اين بود که اصطلاحات ديني و ايراني در آنجا زياد بود. به وضو، آبدست؛ به سوپرمارکت، مغازه و به خانقاه، تکيه می‌گفتند. معروف‌ترين روزنامه‌شان «آواز» نام داشت. براي نماز داخل تکیه رفتيم. اول تکيه يک جامهري بود و مهرهاي کربلا را با نظم خاصي چيده بودند. جلوتر که رفتيم گنبد تکیه، مثل برخی از مساجد ما از داخل، پيدا بود و در آنجا تابلو زده بودند که «ا... محمد علي فاطمه حسن حسين شهيد»؛ البته نام برخي صحابه هم آمده بود. بعد از نماز، حلقۀ‌ ذکر گرفتند که چند ساعت طول کشيد. پيدا بود مردم اعتقاد داشتند و حتي بيماران را براي استشفا مي‌بردند. بعد گفتن ياا... را شروع کردند. چراغ‌ها را خاموش کردند. وسط‌هاي ذکر خود شيخ مدحت مدام دم مي‌داد. بعد بنا کرد به گفتن چيزي شبيه به دعاي توسل. تک‌تک ائمه (ع) را نام برد و توسل پيدا کرد. براي ما خيلي عجيب بود. اين در برخي صوفيان آفريقا هم هست.

بعد از حلقۀ ذکر، شيخ مدحت، ما را به اتاق خودش دعوت کرد. شيخ مدحت بحث خود را شروع کرد. گفت: «مي‌خواهم قصه‌ای برای شماتعریف کنم. وقتي ما جوان بوديم و اين کشور جزو يوگسلاوي بود، اواخر دوران کمونيست‌ها، يعني چند سال قبل از انقلاب ايران، ما اينجا شاگرد صوفي ديگري بوديم که آن فرد خانم بود. اسمش بدريه بود. اعتقاد داشتند که آن‌قدر جلالت مقام داشت که با فرشتگان صحبت مي‌کرد. ما طلبه‌هاي جواني بوديم. در فرقة خود مشغول به تحصیل بودیم. هفته‌اي دو سه روز به روستايي مي‌رفتيم و نزد ايشان درس مي‌خوانديم. يک روز گفت: «به‌زودي شخصي از طرف پيامبر (ص) اسلام خواهد آمد، که مسلمانان را نجات مي‌دهد.» چند هفته بعد امام خميني (ره) به پاريس آمد. همۀ تلويزيون‌ها امام (ره) را نشان مي‌دادند و در روزنامه‌ها هم نوشتند. هفتۀ بعد اين روزنامه‌ها اينجا بود. بدريه گفت: «آن کسي که مي‌گفتم از طرف پيامبر (ص) اسلام مي‌آيد، همين است. اين آقا که مي‌آيد چند تا معجزه (به تعبير ايشان) خواهد داشت.» به نظر من امام (ره) چند کار معجزه‌آسا انجام داد. اول اينکه انقلاب را بدون خونريزي پيروز کرد. دوم اينکه ايشان توانست يک تحول اخلاقي در مردم ايران ايجاد کند.» ايشان به ايران آمده و به قم رفته بود. اتفاقاً دهۀ محرم بود و اين مراسم‌ را ديده بود. جذب شده و تحت‌تأثير مسائل امام حسين (ع) قرار گرفته و گفته بود: «اگر بتوانم مي‌خواهم اين مراسم را در بوسني برگزار کنم». ایشان افکار جالبي براي رشد اسلام داشت و اين فرصت استثنايي را براي شيعه فراهم کرد

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما