کد مطلب : ۸۱۳۲
انتظار به مثابه يک روش راهبردي
از زمان رسول الله (ص) كه آمدن منجي آخرالزمان را به مردم وعده دادند، جوامع، گروهها و گرايشهاي مهدويت به دليل شرايط زماني و مكاني، بسيار بوده و شايد قريب به هزار گروه يا بيشتر ادعاي مهدويت را داشته و دارند كه اين گروهها هدف از تشكيل و قيامشان چند امر بوده است:
۱- فشار و خفقان دولتهاي زمان خود
۲- سوءاستفاده از اعتقادات مردم براي بهرهوري
۳- اميد به ظهور همراه با علم مانند حكومت شيعي كه با انتظار واقعي همراه است
۴- بتسازي و تفرقهاندازي دول شيطاني
۵- خرافهپرستي
پس اينطور نتيجهگيري ميشود كه انتظار ظهور همواره در ميان شيعيان وجود داشته است؛ اما براي جلوگيري از انحراف و جهتگيري صحيح در عصر كنوني مستلزم كارهاي فرهنگي-ديني همراه با ايجاد كارگاههاي آموزشي است. به عقيدة من اين مقدار فعاليتهاي آموزشي و پرورشي خوب است؛ اما كافي نيست؛ چون دنيا به فرهنگ مهدويت با مفاهيم شيعي توجه پيدا کردهاند؛ پس نياز به كارگاههاي آموزش و پرورش فرامرزي داريم و بنابراين در اين راستا بايد فعاليتها را به دو دسته تقسيم كنيم:
۱- فعاليتهای داخلي، ۲- فعاليتهای خارجي.
در هر دو بحث فعاليتهاي داخلي و خارجي، اولين قدم تربيت روحانيان، دانشجويان و دانشآموزان است كه بتوانند در دو جبهه فعاليت كنند؛ پس:
۱- تربيت نيروي انساني
۲- نشر فرهنگ مهدويت از ديدگاه فرهنگ شيعي آن هم به صورت همهگير
۳- نشان دادن فرقة ضاله (فرقههاي دروغين) مانند بهائيت و فرقههايي كه ادعاي مهدويت ميكنند.
۴- بحث و تبادل نظر در مورد بايستهها و نبايستههاي عصر ظهور كه خوشبختانه يكي از زيباترين كارهايي كه بسيار تأثيرگذار بوده است، برنامة تلويزيوني «عصر ظهور» و از اين قبيل كارهاست. به طور کلي بايد ساخت فيلمها بيشتر انجام شود. در عين حال پرهيز از كارهاي تكراري، مطلقگرايي و تشويق مردم به داشتن درک درست از امام زمان (عج)، به جاي ادعاي ديدن، رويت و ...، هم نبايد ناديده گرفته شود.
به نظر شما اتاق فكر و مسئولان فرهنگي در هيئت چه روشي را اتخاذ كنند تا از مفهوم انتظار نردباني براي عروج معنوي و تعالي فكري در مخاطبان و به خصوص جوانان بسازند؟
آنها بهتر است به اين نکات توجه کنند:
۱- شناخت، به معني اينکه كسي كه دعوت به پيروي از امام عصر (عج) ميكند، بايد خود امامشناس باشد؛ به عنوان مثال آياتي كه در مورد امام زمان (عج) گفته شده است، بداند و بر تفسير آن تسلط داشته باشد.
۲- برگزاري كلاسهاي هفتگي يا ماهانه و اعزام روحانياني كه در اين زمينه تخصص دارند و در مورد بحث مهدويت خبره هستند؛ به ويژه در جدا كردن روايات جعلي از روايات صحيح و روشن كردن بحث ظهور براي خرافهزدايي و جلوگيري از مريد و مرادسازي. در اين زمينه بايد سرگذشت زندگي و عاقبت كساني را كه ادعاي مهدويت کردهاند، به گوش جوانان و ديگران برسانيم. جمعي از علماء اين مسائل را به وسيلة ارتباط روشمند (سيستماتيك) بسيار خوب انجام ميدهند؛ براي نمونه، از بسياري از شگردهاي غربيها ميتوان نام برد که هر لحظه و هر دقيقه در اختيار جوانان هستند؛ چه در اتاق خواب، چه در سالن غذاخوري چه در ورزشگاه. ما نيز بايد به همين ترتيب عمل کنيم و در اين باره بايد از ابزارهاي مختلف مانند اينترنت هم، کامل، بهره ببريم.
۳- آموزش مداحان توسط استادان خبره و به وسيلة استفاده از كتابچه و جزوات فرهنگي و توجه به همسو كردن آنان
۴- ساخت فيلمهاي مستند، داستاني و استفاده از هنر براي تعليم و بالا بردن سطح آگاهي و تغذية فكري هيئتها و مداحان
وجوه سلبي و ايجابي «هيئتها مهدوي » و يك انسان «منتظر» چيست؟
وجوه سلبي بايد شامل از بين بردن جعليات، چه در زمينة فكري و چه در زمينة نقلي باشد؛ به طور مثال بايد با توهمسازي و امام دروغين ساختن، خواب ديدنها، مجالس و هيئتهايي که براي بزرگنمايي خود، از طريق ادعاي رابطه با امام (عج) به جلب توجه افكار عمومي ميپردازند و ميتوانند تباه شدن جامعه را موجب شوند، مبارزه شود. در زمينة جعليات نقلي نيز اشاره ميکنم به اينکه در سالهاي نه چندان دور كشورهاي غربي مانند انگليس، براي به ابتذال كشيدن فرهنگ مهدويت، شروع به ساخت روايات جعلي كردند؛ براي نمونه ميگفتند: «اگر امام زمان (عج) ظهور كند، شمشير را به دست پدر ميدهد تا سر فرزند را بزند.» يا بالعكس. چگونه ميشود قبول كرد، امامي كه ما بعد از هر نماز، رو به قبله ميايستيم و از او به نام شريك القرآن و دليل رحمانيت خدا (السلام عليك يا دليل الرحمان) ياد ميکنيم، با اين روايت جعلي سنخيت داشته باشد؟
در خصوص وجوه ايجابي، بايد متخصصان اين فن در جايي مثل همان اتاق فکر که شما گفتيد، بنشينند و راه حلهاي ايجابي كه كم هم نيست، بيابند؛ به عنوان مثال، از بعد از غيبت صغري تا به الآن چه اتفاقاتي باعث ماندگاري نام امام زمان (عج) و به ابتذال نرفتن و منحرف نشدن حقيقت ظهور شده كه فرهنگ ظهور در اين زمان اينگونه ناب و پرمحتوا به ما رسيده است؛ آن هم معصون از هر گونه تحريف و خرافات؛ براي نمونه فرهنگ «اطاعت»، از نقشهاي جامعالشرايط است كه خود حضرت آنها را جانشينان و نواب عام خود ميداند؛ پس بايد يك رويكرد هزار و چهارصد ساله به دور از هر گونه ادعا و خودبيني و ... داشت. البته نظريات پندنامه همينجا ختم نميشود و از حوصلة بحث ما خارج است.
آيا انتظار هم مانند ساير مفاهيم ديني، عقلاني است يا با توجه به حديث جابر از حضرت رسول (ص) تنها منبعث از وحي است؟ لطفاً مصاديق عقلاني و وحياني بودن آن را ذكر كنيد؟
انتظار مانند بسياري از مفاهيم ديني بر دو پايه استوار است: 1- ديني، 2- عقلي؛ يعني هم به واسطة آيات و روايات ميتوان آن را ثابت كرد و هم به واسطة عقل. آيات و روايات دربارة آن بسيارند. اکنون بايد ديد، دليل عقلي آن چيست؟ يعني يك مكتب الهي بيهوده و عبث تشكيل شده است؛ آن هم مكتبي كه پشتوانة خلقت را دارد؟
تمام پيامبران و امامان (ع) در كتب و روايات خود، آمدن يك منجي در آخرالزمان را نويد ميدهند؛ پس اميد به منجي در عصر آخرالزمان يك خواستة همگاني است و تمام اديان به آن اعتقاد دارند و به قول شاعر «هركس به زبان دل خود زمزمه گويد». فارس ميگويد: «درود»، عرب ميگويد: «سلام»، انگليسي ميگويد: «hello» و همه يك معني را ميدهند: «سلام» اعتقاد به وجود يك منجي نيز همين طور است؛ پس همه به يك انسان آسماني و كامل، احتياج و اميد دارند و چارهاي جز رابطه با او نيست تا انسان را در اين مسير راهنمايي كند و بنا به قاعدة (اضطرار الي الحجت) در بحث «اصول كافي» كه يك بحث عقلاني است، وجود امام زمان (عج) واجب و ضروري و عقلاني است.
لطفاً دربارة وجوه اشتراك و افتراق مفهوم انتظار در دوران «غيبت صغري» و «غيبت كبري» توضيح دهيد.
اشتراك غيبت كبري و صغري در اين است که در هر دو دوره نميشود با امام زمان (عج) به طور مستقيم ارتباط برقرار كرد. پيامِ غيبتها آمادگي مردم و منتظر بودن است. هدف غيبت صغري و كبري، جهاني شدن عدل الهي و دين خداست و در هر دوي آنها بيم خطر جاني براي امام عصر (عج) ميرود.
در مورد افتراق اين دو بايد گفت، امام (عج) در غيبت صغري نمايندة خاص داشت؛ اما نمايندگان ايشان در غيبت كبري، نمايندگان عام كه همان فقها هستند، در نظر گرفته ميشود. مدت غيبت صغری 69 سال بود؛ اما غيبت كبری به بيش از ۱۱۶۵ سال میرسد. در غيبت صغری وجوهات و نذورات را توسط نواب به خود حضرت میرساندند؛ اما در غيبت كبری به فقها میدهند و آنها با اجازه حضرت استفاده میكنند و ... .
به نظر شما انتظار تنها شرايط ناگزير مسلمانان به خصوص شيعيان براي ساختن و تكميل تاريخ اسلام است يا آنکه به مثابه روشی راهبردی هم در بالندگی و شكلگيری تاريخ اسلام، موضوعيت دارد؟
بله؛ انتظار مهمترين وظيفه مسلمانان، به خصوص شيعيان براي ساختن و تكميل تاريخ اسلام است؛ چون اگر غير از اين بود، امام زمان (عج) ظهور میكرد.
مفهوم انتظار از بدو پيدايش در زندگی شيعيان تاكنون چه فرود و فرازهايی داشته است؟ به نظر شما بيشتر سوءاستفادههايی كه از اين مفهوم صورت گرفته از چه منظری و با چه هدفی بوده است؟ راهكار نظری و عملی شما براي جلوگيری از سوءاستفادههای احتمالی درباره اين موضوع چيست؟
دو نظريه میتوان گفت:
۱- انتظار ويرانگر: انتظار به معنای گوشهگيری و كنار كشيدن از جامعه، مانند پدري كه هنگام تولد فرزندش، در گوشهای در انزوا و تنهايی منتظر میماند.
۲- انتظار سازنده: اين نوع انتظار، همراه با اعتراض است كه مفهوم آن يك جنبه سلبی و يك جنبه ايجابی دارد؛ به معناي اينکه اول، اعتراض و نفي وضعيت فعلی، يعني ظلمستيزی است. به قولي بايد شب و روز، براي حركت آماده بود. دوم، تلاش و كوشش براي رسيدن به وضعيت مطلوب كه اصل هم همين است.
بايد توجه داشت که بيشترين سوءاستفادهها در مورد نظرية اول است؛ چراكه در واقع براي اينكه جامعه به حركت و توالی نرسد، میگويد: «امام زمان انشاءالله میآيد.» چنين برداشتی مساوی با خلع سلاح كردن يك جامعه از ارزشهای والاست؛ پس هر گاه انسان منتظري از ديدگاه اول (انتظار ويرانگر) به قضيه نگاه كند، ظالم و شياطين او را به بردگی میبرند و جامعه را به خرافات و انزوا و ابتذال میكشند. بعضیها هم به وسيله خرافات و مثلاً خواب ديدنها و تعبير خوابها و هزار گزينه ديگر جامعه را نابود ميكنند.
انسان منتظر، سراپا نياز است؛ آن هم نياز به جامعه دينی که عدهاي از اين نيازها سوءاستفاده ميکنند. بايد نيازها را شناخت و به توليد علم پرداخت. سپس شور مردم را به شعور تبديل کرد.
* سرپرست اداره تبليغات اسلامی حاجیآباد هرمزگان