طرح مسائل جناحی خلاف جوهره نیایشهای جمعی است
16 شهريور 1388 ساعت 10:47
نشریه خیمه؛ مناسک: دكتر سيدضياء هاشمي، عضو هيئت علمي و رئيس مؤسسة مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي علاوه بر اينكه صاحب آثار و مقالات فراواني در زمينة جامعهشناسي است، به دليل گذراندن دوره خارج فقه و اصول در حوزه علميه، تسلط بالايي نيز در بيان مسائل ديني و اسلامي دارد.
در واقع بايد گفت، تركيبي از تخصص در علم جامعهشناسي و تسلط بر مباحث ديني باعث شده است كه وي از ديدگاههاي جالب توجه و ارزشمندي در بيان موضوعات مرتبط با مسائل ديني برخوردار باشد. آنچه در ادامه ميخوانيد خلاصهاي از يك مصاحبه طولاني با ايشان در خصوص جامعهشناسي نيايشهاي جمعي است.
***
تعريف شما از نيايش چيست؟
ابتدا لازم ميدانم از مجلة «خيمه» به دليل توجه ارزشمندي كه به اين موضوع دارد، تشكر كنم؛ چون ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه دين در آن يك عنصر حياتي است و نقش مهمي، چه از لحاظ اجتماعي و چه از جنبة فردي از گذشته تاكنون داشته و دارد؛ بنابراين پرداختن به چنين موضوعي چه از جنبة ديني و چه از منظر روانشناختي و جامعهشناختي ارزشمند است.
نيايش را ميتوان در عرصه كاملاً فردي، راز و نياز يك نفر با معبود خود ناميد. اين راز و نياز ميتواند در يك خلوتگاه كاملاً آرام يا در قالب اجتماعات كوچك و بزرگ نيز انجام شود. البته بايد گفت كه گاهي اوقات اجتماعات بزرگ، نسبت به اجتماعات كوچك، خلوت بيشتري را براي انسان فراهم ميسازد؛ براي نمونه در جريان شبهاي قدر كه چندين هزار نفر در مساجد حضور دارند، يك نفر ميتواند حريمي براي خود به وجود آورد و تصورش اين باشد كه هيچکس جز خدايش توجهي به او ندارد؛ اما در يك جمع كوچكتر اين امكان كمتر است؛ چون انسانها در جمعهاي كوچكتر ميتوانند يكديگر را زير نظر داشته باشند.
به هر حال نيايش ميتواند به معناي رابطهاي بين عابد و معبود تلقي شود. در همين حال ميتوانيم نيايش را هرگونه مناسك ديني، چه فردي و چه جمعي بدانيم. در واقع نيايش را به معناي وسيع آن ميتوانيم به معناي عبادت در نظر بگيريم كه در آن صورت نماز فرادي و نماز جماعت هر دو نيايش تلقي ميشوند.
با توجه به اينكه اصالت نيايش رابطهاي فردي بين عابد و معبود است، شكل جمعي نيايش چه محاسن و احياناً معايبي نسبت به حالت فردي آن دارد؟
در دين اسلام تأكيد بسياري بر انجام عبادات به صورت جمعي وجود دارد؛ براي نمونه در نماز كه افضل عبادات است، ميبينيد كه خواندن نماز جماعت در مقايسه با نماز فرادي بسيار تأكيد شده است و ثواب آن بسيار بيشتر است. يك جلوة ديگر عبادات و نيايشهاي اسلامي، حج است كه اجتماع در ذات آن نهفته است.
در حوزههاي ديگر نيز همينگونه است. حتي عبادتي چون روزه هم شكل «جمعي» به خود گرفته است و هويت جمعي به روزهداران ميبخشد. روزهداراني كه احساسات و انگيزههاي مشترك دارند، روزهداراني كه بايد و نبايدها و غم و شاديهاي مشتركي را تجربه ميكنند، همه، گرسنگي و تشنگي را تحمل ميكنند و در نهايت بعد از يك ماه همگي به استقبال عيد فطر ميروند؛ بنابراين در مكتب اسلام، اجتماع عنصر مكمل نيايش است.
اينگونه نيست كه در دين اسلام، نيايشها و عبادات فردي بر نوع جمعي آن برتري داشته باشد؛ اما نبايد فراموش كنيم، اساساً جوهرة نيايش، فردي است. در واقع جوهرة نيايشي هم كه در جمع صورت ميگيرد، فردي است. در نماز جماعت اينگونه نيست كه نمازگزاران به صورت دستهجمعي با خداي متعال ارتباط برقرار كنند، بلكه آنها جمع ميشوند كه يك ارتباط با معبود خود داشته باشند؛ يعني يكايك نمازگزاران بايد با اخلاص عمل وارد نماز شوند و يكايك آنها موظف هستند كه به تكاليف خود در نماز عمل كنند؛ براي نمونه همة نمازگزاران بايد اذكار را درست تلفظ كنند و اعمال را درست انجام دهند. اينگونه نيست كه به دليل اينكه ساير نمازگزاران اعمال خود را به خوبي انجام ميدهند، نماز همه درست باشد؛ چون وقتي من در جماعت، نماز ميخوانم يا در مراسم دعايي شركت ميكنم، باز خودم در حال نماز خواندن يا نيايش كردن هستم.
دعا يعني گفتوگوي ميان خالق و مخلوق. دعا يعني اينكه عبد، عابد خود را ميخواند و با او گفتوگو ميكند و در جايگاه بندگي خود از او چيزي ميخواهد. حتي اگر خطيبي هم دعايي ميخواند، يكايك نيايشگران آمين ميگويند؛ يعني يكايك آنها همان تقاضا را به زبان خودشان تكرار ميكنند. اگر اجتماع به انسان كمك كند كه نيايش او به شكلي عميقتر، دامنهدارتر و وسيعتر انجام شود، جمع به كمك نيايش ميآيد و نيايش جمعي ارزشمندتر ميشود.
اين قبول؛ ولي نيايش جمعي ممكن است، دچار آفت ريا نيز بشود؟
بله؛ در خصوص آفت ريا كه در عبادات و نيايشهاي جمعي مشاهده ميشود، بايد گفت كه اگر نمايش ظاهري عبادت جايگزين عبادت اصيل انفرادي شود، آن وقت نيايش جمعي هويت خود را از دست ميدهد؛ يعني اگر کسي فقط به دنبال صورت ظاهري نيايش باشد و به بطن آن توجهي نكند، آن وقت جوهرة نيايش از بين ميرود؛ بنابراين بايد گفت كه نيايش در ذات، پديدهاي است كه حضور، هويت و ذهنيت فردي در آن دخيل است كه اگر اين ذهنيت فردي در ميان اجتماع باشد، ارزش و ماندگاري بيشتري دارد؛ اما آفت نيايش جمعي، ريا و تظاهر است كه در روايات ديني از آن به عنوان «شرك خفي» نام برده شده است. ريا ارزش عبادت را از بين ميبرد و چيزي از آن باقي نميگذارد؛ پس نيايش جمعي بهرغم ارزشمندي آن ميتواند از محتوا خالي شود و ارزش اصلي خود را از دست بدهد. حال بايد ببينيم كه آيا در ذات اجتماع اين رياكاري يا تظاهر وجود دارد يا اينكه تنها يك احتمال است. من فكر ميكنم حالت دوم (احتمال) صحيح باشد. شارع مقدس و رهبران ديني به نيايش جمعي توصيه كردهاند تا نيايش جمعي تقويت شود، استمرار يابد و حتي تسهيل شود؛ اما در مواردي ميبينيم كه چنين آفتي وارد نيايش جمعي ميشود و محتوا و اصالت آن را از بين ميبرد. اين اتفاق در جاهايي ميافتد كه از نيايش بهرهبرداري سوء، ميشود.
يعني چه؟
يعني يک نفر به دنبال آن است تا ديگران را دور خود جمع كند و دايرة نفوذ و قدرتش بيشتر شود. در آن صورت ديگر چنين نمازي فضيلتي ندارد و چيزي از نماز باقي نمانده است. اگر هدف از نيايشِ جمعي ايجاد فرصتي براي بهرهبرداري صرف باشد، ديگر ارزش عبادت از بين ميرود. در حالي كه عبادت و نيايش جمعي بسيار ارزشمند است.
پيام انقلاب اسلامي جدا کردن سياست از عبادت و عبادت از سياست نيست. اگر نيات درست و سياست صادقانهاي وجود داشته باشد، عبادت جمعي ميتواند سياسي باشد و بايد همينطور باشد و سياست نيز ميتواند عبادي باشد؛ بنابراين من نميتوانم نماز جمعهاي را كه سياسي نباشد، تصور كنم. من نميتوانم نماز عيد فطري را كه سياسي نباشد، تصور كنم.
در همين حال نميتوانم رفتار سياسي ديني را تصور كنم كه عبادي نباشد؛ اما گاهي اوقات منافع جناحي در ميان ميآيد و کسي نه براي حفظ مصالح جامعة اسلامي بلكه براي منافع خود يا گروه خود وارد مناسك جمعي ميشود و از آن استفاده ميكند كه معناي آن اخلاص را از بين بردن است. چنين كاري نه سياست درست و نه عبادت درستي است. در اين شرايط اساساً نميتوان اين رويه را عبادت تلقي كرد، چه برسد به عبادت جمعي.
به نظر من اين كار نوعي استفادة غلط از مناسك ديني است؛ براي نمونه اينكه يك مداح به خودش حق بدهد كه جاي يك مفتي بنشيند و در مورد نقد جناح مقابلش و نه براي نقد كفار دين و جامعه، فتوي صادر كند و فضايي ايجاد كند كه بهرهمندي دنيوي خود و همراهانش را موجب شود، نه عبادت و نه سياست است، بلكه نوعي بازي سياسي با پسزمينة ديني است؛ بنابراين اگر قبل از انقلاب يك خطيب، منبري و واعظ، بحثي از سياست را مطرح ميكرد، اين كار ميتوانست با فرض اخلاص در عمل و آمادگي خلقالله براي استقبال از خطر در نظر گرفته شود كه در اين كار بهرة مادي وجود نداشت.
امام حسين (ع) نيز همين الگو را به ما داده است. آن حضرت توسط منبر و خطابه به پيروانش هشدار ميدهد و از آنها ميخواهد كه براي نهي از منكر آماده شوند. در جريان دفاع مقدس نيز همينگونه بود و جوانان و بسيجيان ما در فضاي عبادي مثل دعا و نماز جماعت آماده ميشدند، براي اينكه به جنگ دشمن بروند و جانشان را فدا كنند.
اين كجا و نيايشهايي كه در تقابلهاي جناحي خلاصه ميشوند، كجا؟ بنابراين بايد گفت، هنگامي كه بحث سياسي در محافل ديني با هدف رشد و تعالي جامعه مطرح ميشود، بحث مثبتي است؛ چون همسو با عدالت است؛ ولي آنجايي كه منافع جناحي وجود دارد و تقابلهاي جناحي برجسته ميشود، اساساً در تعارض با روح نيايش است.
چرا؟
به دليل اينكه نيايش آمده است تا منافع اصيل و كلان دنيوي و اخروي را با هم ببينيم؛ اما اگر به دعواهاي جناحي بيشتر توجه شود؛ يعني همة دنيا و آخرت، در منافع عدة خاصي خلاصه ميشود.
عدهاي ممكن است دوستان ما باشند؛ ولي دليل نميشود كه عبادتمان را به منافع عدهاي خاص تقليل بدهيم؛ هرچند كه انسانهاي خوبي هم باشند. آنان در جاي ديگري بايد خود را اثبات كنند؛ ولي در نيايشهاي جمعي بايد اجازه داد، تمامي کساني كه مباني ديني و اعتقادي مشتركي دارند، با هم نيايش داشته باشند و سياست به معناي عام را با همديگر داشته باشند؛ حتي در محفل ديني؛ اما جاي مرزبنديهاي جناحي در عرصة نيايشهاي جمعي نيست. اين كار نوعي سوءاستفاده و خلاف جوهره نيايش است.
در همين حال ميتوان فرض کرد، كار سياسي در نيايشهاي جمعي درست است. اينطور نيست كه در نيايشهاي جمعي نبايد اصلاً كار سياسي كرد؛ براي نمونه وقتي مسلمانان غزه و چين کشته ميشوند و به آنان ظلم و ستم ميشود، بايد از آنها دفاع كرد. هيچ ايرادي ندارد كه يك خطيب جمعه نقدهايي را كه منافع مردم و مصالح نظام و جامعه را دربر دارد، بيان كند. اين كار درست است؛ اما يك مداح حق ندارد مسائل جناحي خود را در يك نيايش جمعي كه چند هزار نفر در آن شركت كردهاند، بيان كند، در حالي كه بسياري از مخاطبان و کساني كه در اين نيايشها شركت كردهاند، ديدگاه سياسي و جناحي ديگري دارند. اين کار او، به طور قطع سوءاستفاده از اين تريبون است.
با توجه به مسائلي كه شما به آن اشاره كرديد، براي اينكه جلوي ورود ديدگاههای جناحي و سليقهاي را به نيايشها و عبادات جمعي بگيريم، بايد چه كار كرد؟
من معتقدم كه معضل فرهنگي، راهحل فرهنگي دارد. نميتوان با روشهاي سياسي و امنيتي مسائل فرهنگي را حل كرد. در عرصة مديريتي ميتوانيم، مشوقهايي را براي تشويق رويههاي درست در نظر بگيريم و موانعي را براي كنترل رويههاي غلط ايجاد كنيم؛ ولي براي اينكه بخواهيم به راهحلي برسيم، بايد اطلاعرساني كنيم و فضايي براي نقد و آگاهيبخشي ايجاد كنيم.
نبايد به دليل اينكه مناسك ديني ارزشمندند و از يك قداستي برخوردارند، از نقد آنها غافل شويم. نقد مناسك ديني بايد در جامعه مطرح شود؛ البته نه به گونهاي كه بنياد مناسك ديني را به زير سؤال ببرد، بلكه به گونهاي كه ابهامات و شبهات بيان شوند. نبايد اينطور تلقي كرد كه اگر مراسم و نيايشي نقد ميشود، يعني مثلاً شب قدر يا زيارت عاشورا نقد شده است.
لطفاً كمي واضحتر منظور خود را بيان كنيد؟
ببينيد يكي از عناصر تعيينكننده و فوقالعاده تأثيرگذار كه به ترويج وسيع نيايشهاي جمعي در سالهاي اخير منجر شده است، رسانه و به طور ويژه تلويزيون است. رسانه دربارة این موضوع الگوسازي كرده، الگوهاي جديدي ارائه داده و انگيزهها را براي شركت در نيايشهاي جمعي و برگزاري چنين محافلي تقويت كرده است.
تلويزيون يك پديدة بسيار کارساز در جامعة مدرن است. در جامعة ما نيز تلويزيون پوشش بسيار گسترده و براي بيشتر مردم پذيرش بالايي دارد و توجه بخش زيادي از جامعه را به خود جلب كرده است؛ بنابراين رسانهاي كه مشوق و مروج برگزاري چنين مجالسي است، بايد در نقد آنها نيز پيشگام باشد. ما نبايد تلويزيوني را كه مخاطبان چند ميليوني دارد، عرصهاي براي ترويج اين محافل قرار بدهيم؛ اما هنگامي كه زمان نقد ميرسد، اين مسئله را تحمل نكنيم.
بايد نقد را تحمل كرد؛ البته نقد مثبت و سازنده كه هدفش اطلاعرساني است. تلويزيون است كه باعث ميشود، يك سري رويههاي عزاداري و الگوهاي عبادي در نقاط گوناگون كشور رواج يابد؛ بنابراين بايد به اين موضوع توجه داشت، هنگامي كه چنين بستري فراهم ميشود، اين بستر بسيار ارزشمند است. هر پديدهاي هم كه ارزشمند و ذيقيمت باشد، طمع را به خود جلب ميكند؛ بنابراين وقتي بستر ارزشمندي را فراهم ميكنيم، بايد خطرات و تهديدهايي را نيز كه متوجة آن است، گوشزد كنيم. نبايد اجازه دهيم كه اين بستر در اختيار عدهاي خاص قرار بگيرد كه شرايط لازم آن را ندارند.
منظورتان از شرايط لازم چيست؟
يعني دانش ديني و اخلاق ديني. کساني موفق هستند كه اين دو ويژگي را دارند؛ ويژگيهايي که در روحانيان وجود دارد.
به طور طبيعي و در طول تاريخ رهبران ديني، روحانيان بوده و هستند؛ يعني دينشناساني كه رهبران ديني هستند. اخلاق ديني باعث ميشود كه روحاني، مردمي و با مردم مأنوس باشد. دانش ديني هم باعث شده است كه روحانيان، اعتماد مردم را جلب كنند. دانش ديني و اخلاق ديني، دو شاخصي است كه روحانيان و ساير پيشگامان ديني همواره از آن بهرهمند بودهاند.
نقش رسانه درباره این موضوع چيست؟
رسانه باعث شده است، در كنار رهبران ديني كه از دو عنصر علم و ايمان ديني بهرهمند هستند، عناصر ديگري نيز وارد شوند كه قدرت اثرگذاري بالايي دارند. يكي از اين گروهها فيلمسازان هستند. ما ميبينيم فيلمسازاني وارد عرصة دين و محافل ديني ميشوند كه لزوماً اين ويژگيها را ندارند؛ اما با كمك مشاوران دينشناس از ابزار رسانه، براي عرضه و ترويج دين استفاده ميكنند. در حالي كه در جوامع ديگر عكس اين موضوع نيز صادق است و از رسانه براي تخريب دين استفاده ميشود؛ مثل فيلمهايي كه هاليوود بر ضد انقلاب اسلامي و اسلام در سالهاي اخير ساخته و چهرة تيرهوتاري از اسلام نشان داده است.
آيا مداحان نيز جزو گروههاي تأثيرگذار محسوب میشوند؟
بله؛ مداحان عنصر برجستهتري هستند. گاهي اوقات مداحان جاي رهبران ديني را با آن ويژگيهاي علم و اخلاق و ايمان پر كردهاند؛ چراکه از هنر خودشان براي حركت در عرصة ترويج دين بهره ميگيرند؛ بنابراين مداحان كانونهاي نفوذي در ميان دينداران شدهاند كه لزوماً شاخصها و شرايط روحانيان را نداشتهاند. البته، يك حكم كلي نيست و برخي از آنها اين ويژگيها را دارند. اتفاقاً آن بخشي كه اين ويژگيها (علم و اخلاق ديني) را دارند، همان كساني هستند كه پا را از گليم خود فراتر نگذاشتهاند و در چارچوب دينشناسان حركت كردهاند.
طبيعي است که اين گروه، هنر بيشتري نسبت به روحانيان دارند؛ اما به اندازة روحاني دانش ندارند. خيلي از آنها نان هنرشان را ميخورند؛ ولي لزوماً مثل روحانيان پايبند به چارچوبها نبوده و آنقدر نيز با تودة مردم مأنوس نبودهاند. بهويژه آنهايي كه از ابزار رسانه نيز استفاده كردهاند؛ يعني با كمك هنرشان بين جمعي از مخاطبان جايگاه پيدا كردهاند و با كمك رسانه، نفوذ اين جمع بهشدت و بهسرعت گسترش پيدا كرده است؛ بنابراين بدون اينكه ويژگيهاي روحانيان را داشته باشند و وجود اين ويژگيها در آنها اثبات شده باشد، حوزه نفوذ بسياري پيدا كردهاند.
چرا روي اين موضوع اين قدر تأكيد ميكنيد؟
روحاني اگر دينشناس نباشد، مخاطبش را از دست ميدهد. اگر پايبند به مباني ديني هم نباشد، مخاطبش از او دور ميشود؛ اما در مورد مداح لزوماً چنين توقعي وجود ندارد و اين مسئله حوزة مداحي را دچار آسيب ميكند؛ بنابراين ميبينيم كه در طول تاريخ، مداحان همواره مورد توجه و كنترل روحانيان ديني يا مداحان ريشهدار و اصيل بودهاند تا دچار اين آفتها نشوند؛ در نتيجه وقتي كه رسانه به صورت وسيعي حوزة نفوذ مداحان را گسترش ميدهد، اينها قدرتي در جامعة ديني پيدا ميكنند؛ بدون اينكه شرايط و كنترلهاي لازم بر آنها وجود داشته باشد. در حالي كه در مورد روحانيت چنين چيزي وجود ندارد. بايد از خود بپرسيم، چرا روحانيت در طول قرنها ماندگار بوده است؟ براي اينكه اگر روحانيت اخلاق ديني و دانش ديني نداشته باشد، از جامعه طرد ميشود؛ چون با مردم تعامل مستقيم دارد.
پس چرا امروزه مداحي پديدهاي فراتر از سخنراني روحانيان شده است؟
به دليل اينكه رسانه پيوند قويتري با هنر مداح در مقايسه با دانش روحاني پيدا كرده است. روحاني ميخواهد سخنراني كند. سخنراني از نظر زيباييشناسي و عناصر هنري، نسبت به صدا و لحن خوش يك مداح، در رتبة پايينتري قرار دارد. لحن خوش يك مداح خيلي راحت از بستر رسانهاي بهره ميگيرد و رواج پيدا ميكند و وقتي رواج پيدا كرد، بدون اينكه آن ويژگيهاي لازم (ايمان، اخلاق و علم) را داشته باشد، در معرض آفات گوناگون قرار ميگيرد؛ از اينروست كه اگر مداحان به جاي روحانيان، محور نيايشهاي جمعي قرار گيرند، نيايشهاي جمعي بيش از گذشته در معرض آسيب قرار ميگيرند.
آيا اظهارات شما به اين معني است كه براي جلوگيري از ورود آفت به نيايشهاي جمعي و سليقهای شدن آنها، بايد كنترل اين نيايشها و مجالس به دست روحانيان سپرده شود؟
در طول تاريخ رفتارهاي ديني با مديريت و محوريت روحانيان بوده است. در سدة اخير روشنفكران ديني هم در ترويج دين جايگاه پيدا كردند كه دليل آن نيز روشن است. سطح معلومات و اطلاعات عمومي بالاتر رفته، تنوع سؤالات در حوزة مسائل ديني، گسترش و ادبيات و زبان پاسخگويي به اين سؤالات و ابهامات هم تنوع پيدا كرده است؛ ولي كسي كه بدون بهرهمندي از آن مباني يا بدون پايبندي به اخلاقيات و باورها بخواهد، با کمک از هنر و معلومات سطحي خود، مروج دين شود، نميتواند يك مروج خوب باشد؛ مگر اينكه خود را همسو كند و از هدايتها و همكاريهاي روحانيان كه اين ويژگيها را دارند، بهرهمند شود.
طبيعي است، اين پرسش پيش ميآيد كه آيا روحانيان از پس اين كار برميآيند؟ اينجاست كه بحث نقد نظام حوزه و روحانيت پيش ميآيد؛ يعني ما بايد تحليل و بررسي كنيم كه آيا نيازهاي امروز جامعة ديني مشابه نيازهاي ديني سدة گذشته است يا اينكه اين نيازها متنوع شده است؟
من فكر ميكنم اين نيازها متنوع شده است. اگر نظام سنتي حوزه، پاسخگوي نيازهاي ديني جامعه در سدههاي قبل بوده، اکنون كه انتظارات و مطالبات جامعة ديني تنوع پيدا كرده است، توانمندي حوزه هم بايد متنوع شود و اين همان اتفاقي است كه در دهههاي اخير رخ داده است. امروز شما روحانياني را ميبينيد كه به زبانهاي خارجي مسلط هستند. ما امروز روحانياني را داريم كه با دنيا و ادبيات بينالمللي آشنا هستند. در همين حال بايد بگويم كه قدرت نگارش و تأليف در حوزه، امروز نسبت به بیست سال پيش بسيار تغيير كرده است. حوزه امروز خود را نسبت به گذشته تجهيز كرده است. امروز تعداد زيادي روحاني و طلاب جوان داريم كه وبلاگ دارند، مراجع تقليد وبسايت دارند؛ ولي بهرغم تمامي اين پيشرفتها هنوز از زمان نه فقط در عرصة بينالمللي بلكه در صحنة ملي نيز عقب هستيم؛ بنابراين حوزه بايد خود را «بهروز» كرده و با هنر و رسانه آشنا شود. حوزه بايد با نظامهاي جديد تعليم و تربيت آشنا باشد و براي آن ايده داشته باشد. جامعة ديني به مبلغان و مروجان ديني نياز دارد. مبلغان و مروجان ديني در جامعة جديد بايد با مطالبات و ابزار جديد آشنا باشند؛ بنابراين نظام روحانيت در جامعة جديد بايد بيش از قابليتهاي گذشته خود را توانمند كند و اگر اين ويژگيها را نداشته باشد، از جامعه عقب ميماند.
وضعيت مداحان را در اين زمينه چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ما امروزه مداحاني را ميبينيم كه خود را جلوتر از حوزه و روحاني و علما ميدانند و حتي براي آنها تعيين تكليف ميكنند. من به اين مداحان اعتماد ندارم و به عنوان يك كارشناس به مداحي كه متكي به علماي دين نباشد و خود را برتر و جلوتر از علماي دين بداند، بدگمان هستم. به اعتقاد من، چه اين مداحان اين ادعا را بيان كنند و چه در عمل نشان دهند، در عمل نشان ميدهند كه به چنين مبنايي پايبند هستند. اين نوع مداحان مورد اعتماد نيستند و نيايشهاي جمعي از اين ناحيه بهشدت آسيبپذير است؛ چراکه در نيايشهاي جمعي عنصر احساسات و هيجان بسيار مهم است. در اين نيايشها، خودِ جمع، غليان احساسات مشترك را باعث ميشود و وقتي هدايت، كنترل و مديريت اين اجتماعات به دست کساني بيفتد كه اين پايبنديها و تواناييها را ندارند، اين موضوع بهشدت خطرناك ميشود؛ چون در اين نيايشها، مخاطب يك يا ده نفر نيست، بلكه با يك جماعت عظيم سروكار دارند.
يك معلم ديني در يك كلاس درس اين امكان را دارد كه به پرسشهاي دانشآموزان جواب بدهد و دانشآموزان نيز اين فرصت را دارند كه معلم را به چالش بكشانند؛ ولي مداحي كه براي هزاران نفر برنامه اجرا ميکند، تنها كسي است كه تريبون را در اختيار دارد و كنش متقابل شكل نميگيرد. مخاطبان در اين جلسات و نيايشهاي جمعي فقط ميتوانند گوش كنند. اگر همفكر بودند، خودشان را با مداح همراه ميكنند؛ ولي اگر همراه نبودند، در نهايت سكوت خواهند كرد.
چرا مخاطبان در نيايشهاي جمعي براي به چالش كشيدن مداح يا خطيب، قدرت ندارند و به تعبير شما، منفعل هستند؟
چون مداح با تريبوني كه در اختيار دارد، از اقتداري برخوردار است كه مخاطبان را به تسليم واميدارد؛ بنابراين اگر او متكي به آن مباني نباشد، بسيار خطرناك است؛ ولي چنين خطري در عرصة روشنفكري ديني وجود ندارد؛ چون با عقل مخاطبان سروكار دارد. در اينجا عقل انسانها اين فرصت را دارد كه ايدهاي را بپذيرد يا با آن مخالفت كند؛ اما در عرصة نيايشهاي جمعي، مداح هنرمندي است كه با مخاطب ديندار روبهرو و از پشتوانة اعتقاد و ايمان ديني او بهرهمند است؛ مخاطبي که فرصتي براي فكر كردن به مطالب او ندارد.
اساساً مخاطبي كه در اين نيايشها شركت ميكند، به دلايل گوناگون در برابر اين تريبون منفعل است؛ مخاطبي كه هدف او از شركت در نيايش جمعي شاد بودن به همراه جمع در شاديهاي مذهبي و غمگين و محزون بودن به همراه جمع در عزاداريهاي مذهبي است؛ بنابراين پيشفرض چنين مخاطبي با جمع گريه كردن براي ثواب آن است.
براي او خنديدن با اين جمع هم ثواب دارد و آمده است تا به وسيلة مداحي اين ارتباط معنوي را برقرار كند و فيضي ببرد؛ ولي نکته اينجاست که مخاطب هنگامي كه در جلسة روحاني محلة خود شركت ميكند، او را بر اساس آزمايشهاي گوناگون و آشنايي با كلام و بيانش انتخاب كرده است که در مورد مداح اينطور نيست؛ چون مداح را ممكن است به وسيلة چند برنامة رسانهاي يا به دليل لحن زيبا، شناخته باشد؛ پس ميبينيم با اينكه مداح تأثيرگذاري بسياري روي مخاطب دارد، ولي فرآيند گزينش و آزمون را طي نكرده است.
من نميخواهم بگويم كه جامعة مداحي عموماً ميتواند آسيبزا باشد. اين موارد را ميگويم، چون معتقدم مداحي در اين جامعه با كمك رسانه اهميت زيادي پيدا كرده است و قدرت اثرگذاري زيادي دارد؛ در عين حال به سبب مسائلي كه به آن اشاره كردم، قدرت اثرگذاري منفي نيز دارد؛ پس اينجاست كه خطرات احتمالي ناشي از خطاي مداح زياد ميشود.
حال ببينيد كه ورود مسائل جناحي به عرصة نيايشهاي جمعي چه تأثيراتي ميتواند داشته باشد. يک مداح به شرطي ميتواند وارد عرصة سياست بشود كه مباني سياسي را خوب بشناسد، پايبندي ديني خود را نيز براي مخاطبانش اثبات كرده باشد، مخاطبان خود را نيز قبل از ورود به مباحثي كه قصد دارد، آنها را بيان کند، بشناسد. مداح حق ندارد، در شرايطي كه مخاطبانش او را بهعنوان مداح در چارچوب دين انتخاب كردهاند، در يك حوزة ديگر كه مورد قبول نيست، وارد بحث بشود و در ذهن و روان مخاطب اغتشاش ايجاد كند. اين كار ميتواند هم براي ذهنيت مخاطبان، هم براي انسجام آنها و هم براي باورهاي آنها مشكلآفرين شود. اينجاست كه باورهاي اجتماعي و سرمايههاي اجتماعي كه ميتواند در چنين جلساتي شكل بگيرد، بر اساس سوءرفتار و سوءاستفادة اين نوع از مداحان خدشهدار ميشود و آسيب ميبيند.
با توجه به اظهارات جنابعالي سياست دولت و نهادهاي فرهنگي براي جلوگيري از كجروي و بروز برخي آفتها در نيايشهاي جمعي بايد چگونه باشد؟
به نظر من بايد نوعي تعادل در جامعه ايجاد شود.
: چه تعادلي؟
به ميزاني كه نيايشهاي جمعي را تبليغ ميكنيم، بايد ملزومات آن را نيز فراهم كنيم؛ يعني ببينيم كه جامعه براي تربيت عناصر تعيينكننده در ترويج نيايشهاي جمعي آمادگي دارد يا نه. يكي از همين مراكز تربيتي حوزههاي علمیه است. ما نبايد از حوزه جلو بزنيم. بايد بين توانمنديهاي حوزه و ترويج نيايشهاي جمعي تعادل برقرار كنيم. صدا و سيما براي ترويج مناسك جمعي بسيار توانمند است.
به نظر من نبايد رسانه منتظر حوزة علميه بماند؛ ولي ما بايد به ميزاني اين نيايشها را ترويج كنيم كه جنبههاي ديگر نظير آموزش و پرورش، حوزة علميه و ساير موارد را پيش برده باشيم؛ به همين علت صدا و سيما بايد تعادل را حفظ كند؛ يعني به همان نسبت كه جشنها و عزاداريهاي مذهبي و شركت در اين نيايشهاي جمعي را تبليغ ميكند، بايد معارف ديني را نيز تبليغ كند. به نظر من، صدا و سيما بيش از آن ميزاني كه نيايشهاي جمعي را تبليغ ميكند، بايد معارف ديني را
ترويج كند.
دوم اينكه صدا و سيما و همة مراكزي كه در اين زمينه فعالاند، در حوزة آسيبشناسي اين نيايشها نيز فعاليت كنند و فقط تبليغ به شركت در آنها نكنند. اين همان كاري است كه شهيد مطهري انجام ميداد. او در حالي كه يك خطيب، منبري و واعظ ديني بود، آسيبشناسي هم انجام ميداد. ما بايد از كار شهيد مطهري و ساير علما الگو بگيريم و نيز آسيبشناسي کنيم. البته آسيبشناسي نبايد به گونهاي باشد كه در نهايت بنيادها آسيب ببينند. نكتة سوم اينكه بين نهادهاي گوناگون نظير حوزة علميه، سازمان تبليغات اسلامي، آموزش و پرورش، مجموعة هيئتها و دستههاي عزاداري مردمي و ... بايد نوعي همسويي ايجاد شود؛ بنابراين صدا و سيما نبايد به تنهايي حركت كند؛ بدون اينكه ساير حوزهها هنوز آمادة همراهي شده باشند؛ ولي اينكه صدا و سيما چگونه و چه چيزي را تبليغ ميكند، از همه
مهمتر است.
بايد دربارة این موضوع كار كارشناسي و جامعهشناختي صورت بگيرد. صدا و سيما بايد مطالبات جامعه را بشناسد، نه اينكه فقط چند مداح خاص را مرتب در برنامههاي خود تبليغ كند. ما مداحان بسيارخوبي داريم كه آنها ميتوانند، الگوهاي خوبي باشند. چرا گاه الگوهايي را تبليغ ميكند كه با اقتضائات جامعة ما سازگار نيست؟ صدا و سيما بايد در مورد الگوهايي كه تبليغ ميكند، دقت كند. شوراهايي بايد باشد كه اين سياستها و برنامهها را با ديدگاههاي گوناگون فرهنگي و ديني كنترل كند تا جامعه و بهويژه نسل جوان با مشكل روبهرو نشود. حوزة دين با حوزة ورزش و هنر بسيار فرق ميکند.
حساسيت در اين عرصه بسيار زياد است. بيتوجهي به اين مسائل باعث ميشود كه دينداري در جامعة ما دچار آسيبها و مشكلاتي شود
کد مطلب: 8156
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/report/8156/طرح-مسائل-جناحی-خلاف-جوهره-نیایش-های-جمعی