ترديد نکنيد که لبهي تيز تهاجم فرهنگي اين است که جوانها را بدزدند؛ فکر جوانها را، عقيدهي جوانها را، اخلاق جوانها را بدزدند و از آنِ خود کنند. اين توجّه را داريد يا نه؟ اگر داريد، بايد هيأتهاي مذهبي تدبيري بينديشند که اولاً: هر چه بيشتر، جوانها را جذب کنند و ثانياً: بعد از جذب کردن، بتوانند آنها نگه دارند.
شماره نهم ماهنامه خیمه - شوال1424 - آذر1382
اشاره:
در شمارههاي پيشين سخنان حجت الاسلام خاتمي را پيرامون هيأتها خوانديد و اينکه هيأتها بايد موضع داشته باشند و توجه به اينکه از هيأتها استفاده ابزاري نشود، اکنون ادامه ي بحث را تقديمتان ميکنيم.
توجه به جوانها
ترديد نکنيد که لبهي تيز تهاجم فرهنگي اين است که جوانها را بدزدند؛ فکر جوانها را، عقيدهي جوانها را، اخلاق جوانها را بدزدند و از آنِ خود کنند. اين توجّه را داريد يا نه؟ اگر داريد، بايد هيأتهاي مذهبي تدبيري بينديشند که اولاً: هر چه بيشتر، جوانها را جذب کنند و ثانياً: بعد از جذب کردن، بتوانند آنها نگه دارند.
امام حسين(ع) مشتريهاي مخصوص خود را دارند. دههي محرم، چهرههايي در عزاداريها و سينهزنيها و زنجيرزنيها ديده ميشوند؛ چه بسا به عمرشان فقط اين ده روز يا فقط شب عاشوراست. که در هيأت شرکت ميکنند. تمام تدبيرها بايد در اين زمينه باشد؛ حالا که علاقه به سيّدالشهدا، آنها را به مجلس کشانده و بحمداللّه ولايت و محبّت اهلبيت کارش را کرد. ما آنها را نگه بداريم. نگه داشتن آنها هم شکلهاي مختلفي دارد. يک شکل آن «محبّت» است. واقعاً احساس نکند همه چپ چپ به او نگاه ميکنند. او تحويل بگيريد واکرامش کنيد. ممکن است کسي بگويد: او آدم بد و رذلي است. خوب! اگر او 365 روز ضد خدا باشد بهتر است يا 364روز؟!
ضمناً گاهي اوقات، بعضي از قضاوتهاي ما سطحي است. بعضي از چهرهها را که ميبينيم فکر ميکنيم اينها ضد خدا و ضد ديناند؛ امّا من امسال ماه رمضان به جلساتي رفتم که اين جور آدمها در آن جلسات زياد بودند. خودم اگر از خيابان ميديدمشان با خود ميگفتم: آنها با خدا قهرند؛ امّا بعد که رفتم در آن جلسه، ديدم چه خوب به حرفهاي دربارهي قيامت و معاد گوش ميدهند. چه گريه و اشکي ميريزند. شبهاي احيا، غوغايي بود از مجالسي که فقط جوانها بودند. معلوم ميشود جوهرهي دين و ايمانشان را حفظ کردهاند. بايد خطيبي را که به منبر ميرود، توجيه کرد و زمينه را بدست او داد که مشتريهاي شما برخي از اين قبيلاند؛ از حرفهايي بزن که بر دل اينها بنشيند. حتّي گاه هديه دادن، چه اشکال دارد؟! خرج کنيم تا جواني که نزديک باتلاق قرار گرفته، بيرونش آوريم. خداوند، خود را اين گونه معرفي ميکند: «الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف؛ خدا، تأکيد ميکند آن خدا، خدايي است که شما را از گرسنگي سير کند». پس، معلوم ميشود سفره انداختن و دعوت کردن از آنها و خرج کردن براي آنها و گاهي هديه دادن و غيره اگر باعث جذب آنها ميشود بايد اين کارها را انجام داد.
به جوانان در هيأت، شخصيت دهيم
جوان فقط ميخواهد که او را درک کنيد و به او بها دهيد. يک هيأتي - که ميخواهد مدير و مدبّر باشد - بايد او را باور کند و به او توجه کند. هر چقدر که ميشود مسؤوليتها توزيع شود. جوانها را وسط ميدان بياوريم و کار هيأتي دستشان دهيم. اين، يعني شخصيت دادن. به جوان، يعني بها دادن به او. منافقين لعنتي – خذَلهم اللّه - چه کردند با جوانها؟! يکي از راههايشان همين بود که يک جوان بيچاره را جذب ميکردند و به او ميگفتند تو مسؤول اين تيم دو نفري هستي. تيمي که دو نفره يا سه نفره است! يک کلمه «مسؤول» به او ميدادند، احساس ميکرد براي خود کسي شده است! ذرّه ذرّه از اين هندوانههاي قلابي زير بغل او ميگذاشتند و او را ميآوردند تا لجنزار مقابله با نظام. نامردهاي ضد دين و ضد خدا از اين شيوهها استفاده ميکنند؛ چرا ما در مسير هدايت استفاده نکنيم؟
اصلاً بها دادن به جوانها شيوهي پيغمبر است. بهايي که پيامبر به جوانها داد، آنقدر زياد است که چه بسا در سنهي 1424هجري قمري، هنوز هم جامعهي ما تحمل آن را نداشته است.
نمونه: 1- مدنيها قبل از هجرت يک نماينده از پيامبر خواستند تا هم نمايندهي پيامبر باشد هم امام جمعهي مدينه. پيامبر هم يک جوان 20-21 ساله به نام مصعب بن عمير را به عنوان نمايندهي خود در مدينه و امام جمعهي مدينه قرار داد.
در زمان حال، اگر ما الآن براي بخش کوچکي، امام جمعهي 20 ساله قرار دهيم، ميگويند: «بچهها امام جمعه شدهاند! کارمان به کجا رسيده!»
2- در دورهي بعثت، اولين سفر ديپلماتيک خارجي اسلامي، مهاجرتي بود که مسلمانها به حبشه داشتند؛ مسؤول اين سفر، در حکم وزير خارجهي پيامبر محسوب ميشد. پيامبر جوان 25 سالهاي به نام جعفر بن ابيطالب را مسؤول قرار داد.
اگر امروز بيايند به عنوان کاردار ما در يکي از کشورها از يک جوان بيست و پنج ساله استفاده کنند، عدهاي ميگويند: «اين هم شد کار؟! کار را به کاردان بدهيد!»
3- مکه، هميشه در طول تاريخ شهري استراتژيک بوده. بعد از فتح مکه، پيامبر جنگ «حنين» را داشت که بايد يک فرمانده براي مکه ميگذاشت؛ يک امام جماعت براي مسجد الحرام. حضرت، يک جوان 21ساله را فرماندار مکه امام جماعت مسجد الحرام قرار داد. اعتراض کردند که مسنترها را انتخاب ميکردي. فرمود: سن که مطرح نيست، لياقت مطرح است.
4- در آخرين لحظات عمر، پيامبر يک جوان 18ساله را جانشين فرماندهي کل قوا و سرلشگر قرار داد به نام «اسامة بن زيد».
پيامبر اکرم(ص) اين بها را به جوانها داده است. ما بايد توجه به اين نکته داشته باشيم و جوانها را تربيت کنيم و بر رشد علمي و فرهنگي آنها بيفزاييم.
ادامه دارد...
«شور بايد با شعور و آگاهي ديني باشد» و «مدّاح سالاري در هيأتها آفت است» به همراه بحث «جريان نقد» عناويني است که در بخش پاياني سخنان استاد سيّد احمد خاتمي در شمارهي آينده خواهيد خواند.