به دام جنونم کشید و رفت ...
گفتگوی خیمه با علیرضا قربانی،خواننده تیتراژ سریال شب دهم
1 بهمن 1386 ساعت 19:26
عليرضا قرباني متولد1351 تهران است. در سن هفت سالگي قرائت قرآن را بصورت حرفه اي ياد مي گيرد و پس از آن در كنار قرآن، آموزش آواز ايراني را آغاز مي كند. او از دانش استادان بسياري چون بهروز عابديني، خسرو عابديني، مهدي فلاح، احمد ابراهيمي، مرحوم رضوي سروستاني بهره مي برد. وي پس از آشنايي با زنده یادتجويدي، به اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني معرفي مي شود. ماحصل اين همكاري برگزاري تعداد بسيار زيادي كنسرت در داخل و خارج كشور بود. آهنگ شب دهم و كيف انگليسي عليرضا قرباني از ماندگارترين ترانه هاي سريال هاي تلويزيوني ايران است که گفتگوی زیر با موضوع یکی از همین ترانه هاست.شب دهم.
خیمه : در بخش سریالهای مذهبی و عاشورایی شاید اثری به چندگونگی و کثیرالبعدی سریال شب دهم نداشته باشیم، ساخت و بافت سریال ـ سوژه تعزیه ـ موسیقی سریال ـ تیراژ، آواز شوشتری آخرین قسمت و... از جمله امتیارات و محاسن این کار است. شما چگونه همکاری کردید با وجودی که میدانیم اساساً آوازخوانان جدی و اصیل ایرانی چندان علاقهای به اجرا در تیتراژ سریالها ندارند؟
ـ با آقای فردین خلعتبری آشنایی و دوستی داشتم و از طریق دوستی مشترک اطلاع پیدا کردم که مشغول به ساخت موسیقی برای سریالی هست. به دیدار او رفتم و با هم به استودیو خانگیاش (هوم استودیو) رفتیم. تصاویر هنرمندان بازیگر سریال (با لباس و گریم) به دیوار استودیو بود (آقای یاری و پاک طنیت و...) برایم توضیح داد که برای اولین بار تلویزیون در دهه اول ماه محرم سریالی را میخواهد پخش کند و بعد با هم موسیقی فیلم را شنیده و فیلم را دیدیم. از فیلم خیلی خوشم آمد (ده شب ـ تعزیه امام حسین و حضرت ابوالفضل علیهماالسلام و لهجهی تهران قدیم و...) برایم گیرایی و جاذبه خاصی داشت و به شدت علایق شخصیام را برانگیخت و آقای خلعتبری که متوجه حالم شده بود زیرکانه و هوشمندانه موسیقی تیتراژ را پخش کرد و با استفاده از میکروفن دستی و با اشاره به فراز و فرود ملودیها، مرا وادار به خواندن کرد. ایشان شعر تیتراژ را میخواند و من هم میخواندم ولی اصلاً هدف بر خواندن من نبود و نه ایشان و نه من قراری بر خواندن نداشتیم ولی به شکل اتود و طرح ابتدایی اجرا شد و او وقتی شنید، خیلی مورد لطفم قرار دارد و با شناختی که از جدی بودن آقای خلعتبری داشتم، استقبال ایشان برایم جالب بود ولی به دلیل عدم علاقهام به تیتراژخوانی موافقت نکردم و...
خیمه : گویا شب اول و قسمت اول سریال با صدای خوانندهی دیگری پخش شد ولی شبهای بعد را شما خواندید چرا؟
ـ درست است. بعد از پخش قسمت اول که به دلیل حساسیت ویژهی ماه محرم و پخش سریال در این ماه ارزشمند، آقای دکتر لاریجانی و هم چنین آقای جعفری جلوه گویا بر این کار نظارت مستقیم داشتند، با آقای فتحی از دفتر آقای جعفری جلوه تماس گرفته میشود و آقای فتحی هم به آقای خلعتبری تلفن میکنند و تقاضای تعویض تیتراژ را مینمایند و آقای خلعتبری هم به من زنگ زده و پس از یک ربع صحبت (در ساعات انتهایی شب) با اصرار و قطعیت و استدلالات ایشان، من هم صرف نظر از دوستیها و نیز مسائل مالی، صرفاً به خاطر اعتقاداتم و عاشورایی بودن کار، پذیرفتم و فردا صبح در استودیوئی در خیابان لالهزار با حضور آقای بشکوفه، کار ضبط و ادیت و میکس انجام شد و با لطف خداوند همه عوامل دست به دست هم داد و کارها خودش جور شد به شکلی که ساعت 21 ظهر نوار آماده و کامل را آقای بشکوفه برای پخش با خود برد.
خیمه : انعکاس و بازخورد این کار برای شما از طرف مردم چگونه بود؟
ـ خیلی خوب و واقعاً غیر قابل تصور بود. بدین مفهوم که خواص را مقبول افتاده و عامه مردم را جلب نموده و من که قبل از آن فقط 2 دقیقه در سریال کیف انگلیسی خوانده بودم (در کل برنامههای تلویزیون) اما این اجرا (در شب دهم) به قدری مؤثر و مورد توجه بود که گویا از مجموعه فعالیتهایم بیشتر باعث توجه و محبت مردم واقع شدم و درسی که گرفتم این بود که تعدد و تکثّر پخش آواز یک خواننده از رسانه، دلیل توفیق و تضمین موفقیت برای خواننده نیست.
خیمه : آیا خاطرهای از روزهای پخش سریال دارید؟ این که آواز (شوشتری) قسمت دهم فقط در همان یک قسمت پخش شد چرا؟
ـ آواز شوشتری را فقط برای بخش پایانی و در شب تاسوعا خواندم و داستان اینگونه بود که شعر را وقتی به من دادند تا برای آواز تمرین کنم:
«یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانهای به دام جنونم کشید و رفت»
آواز همایون را در نظر گرفتیم که برای ساز پیانو هم قابل اجرا بود اما شب تاسوعا بدون این که به تصمیم قطعی و مشخصی رسیده باشم برای ضبط راهی استودیو شدم در بین راه به دلیل حرکت دستهها در راهبندان گیر کردم. به تعبیری در پشت دسته ماندم و موسیقی دسته و ریتم نوحهها و حال و هوای عزاداری در خیابان مرا مصمم کرد که در استودیو بدون پیش فرض و یا مقدمه قبلی با همان حال و هوایی که در آن قرار گرفته بودم آواز را اجرا کنم. به استودیو که رسیدم آقای خلعتبری با اشاره به پیانو گفت که پدال پیانو همایون نیست و در شوشتری است (شوشتری از آوازهای بیات اصفهان است) و همه این اتفاقات که واقعاً لطف خدا و توجه ائمه بود باعث شد که در بداههترین حالت ممکن در استودیو، این آواز را بخوانم و به تعبیری حال و حسم را از دستههای عزاداری گرفتم.
گفتگو از علیرضا پور امید
کد مطلب: 1218
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/1218/دام-جنونم-کشید-رفت