کد مطلب : ۱۰۹۶۷
درباره حسینیه سادات
حسینیه سادات اخوی؛ خیمهای به قدمت ۱۵۰
در واقع خیمه جزو پارچههای خوششانس محسوب میشد که گروه، گروه سینهزن و سیاهپوش را زیر خود جمع میکرد. و نه تنها خیمه بلکه ستون اولیه آن که تکیهگاه خیمه بود از این حالت به دور نبود. ستونی چوبی از روستای افحجه آورده شد. با اینکه سالهای سال میگذرد هنوز صدای حسینحسین گویان اهالی محل سیروس در گوش قدیمیهای محل پیچیده و ماندگار شده است. و چه خوشعاقبت بودند آنانی که در این حسینیه سیاهی زدند و زیر منبر آن نماز اقامه کردند.
از همان روز اول قرار بر این شد که سه پرچم به رنگ سیاه، سبز و قرمز بر سر خیمه زده شود. آن روزها کسانی مثل عزتالله شیراسب، محمد عبدی، مجتبی تهرانی و کسانی که نامهایشان در خاطرهها ثبت میشود پرچم سیاه را به این مفهوم که این مکان مخصوص عزاداری است نصب کردند و افرادی مثل حاج مصطفی عسگری، حاج عباس میرزاعلیبابا، حاج محمود خرزانی پرچم قرمز را به معنا و مفهوم اینکه جنگ با کفار به دست حضرت حجت به پایان میرسد و حکومت دل روزی تحقق مییابد دیگرانی مثل پدر آقای مهاجرانی و دوستانش پرچم سبز را بر سر خانة قدیمی به این معنا که اینجا خانه سادات است نصب میکردند.
حالا آقای مهاجرانی قدیمیترین فرد حسینیه است. گرد و غبار پیری بر سرش نشسته و به در تالار حسینیه که پر از قاب عکسهای قدیمی خانواده اخوی است مینگرد. زیر لب نوشته روی کتیبههای قدیمی که با نقش شیر و خورشید زده شده است زمزمه میکند. «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» صدایش میلرزد و قطره اشکی روی گونهاش مینشیند.
منبر
در گوشة حیاط منبری قرار دارد که سالهای سال مردان صاحبنفس مستجابالدعوه مانند سیدحسن شیرازی، و کویری که به حق سخنوری توانا بود، مینشستند و افرادی مانند آقای مناقبی که در ذکر مصیبت بیهمتا بود و یا دکتر جندقی و اعتمادزاده، عطایی که خود آنها از بستگان سادات بودند. امروز که بیش از ۱۵۰ سال از قدمت خیمه میگذرد افراد زیادی معتقدند که زیر منبر نماز حاجت اقامه کنند. سیدجواد سادات اخوی به زمان ناصرالدینشاه اشاره کرد که گهوارههای نوزادهای شاههای قاجار را از زیر منبر رد میکردند. ناصرالدینشاه به خاطر دوری راه دستور داد تکیه دولت را در منطقه شمسالعماره بسازند تا خانمهای قاجار به آنجا بیایند.
لیلی ساداتاخوی یکی دیگر از اهالی سادات اخوی است. او دختر مرحوم حاجرضا ساداتاخوی است و سالهای سال مسئولیت نظافت سینما را برعهده داشته است. او به نقاشیهای شیر و خورشید و سیاهیها و تابلوهای قدیمی اشاره کرد و گفت: آن روزها پسر فتحعلیشاه بیمار شد او را نزد آقا امیرسیدعلی که انسان وارسته بود آوردند و شفایش را گرفتند.
فتحعلیشاه بعد از آن اصرار داشت که آقا را برادر خود صدا کند آن روزها نام ما «سادات تقوی» بود زمانی که شناسنامهها صادر شد تقوی حذف شد و اخوی جای آن قرار گرفت ایشان به موسس اصلی حسینه اشاره کرد که «حاج ابراهیم سادات اخوی» بوده است. او سهم ارث خود و دو برادر به نام سیدمحمود، سیدمحمد را وقف کردند و از طرفی سهم مربوط حاج سیدمیرعلی را میخرد. در واقع ششدانگ این ملک خریداری شد تا همیشه مراسم عزاداری و اعیاد پابرجا باشد.
هر ساله ۱۲ روز اول محرم مراسم از هفت صبح آغاز میشود و تا اذان ظهر با اقامه نماز پایان مییابد چند سالی است که در ایام فاطمیه مراسم برگزار میشود و روضهخوانی هنوز به سبک قدیمی است و از ساز و دهل، علم و کتل تا به امروز خبری نبوده است. هر روز صبح چند نفر مداح و خطیب مراسم را اجرا میکنند و هر خطیب به مدت کوتاهی صحبت میکند به همین دلیل تعدادی از مردم میتوانند مجلس را ترک کنند و عدهای دیگر بیایند.
آبدارخانه
حسن تهرانی سالهاست در آبدارخانه حسینیه سادات به مهمانان قهوه میدهد. چون قبلاً در تهران قهوهخانهها فعال بودند. طبق همان سنت اولیه درآمدی که از مغازه سرچشمه کسب میشد صرف خرید قهوه میشد و مردم هر ساله برای خوردن تکهای قند و قطرهای قهوه روزشماری میکنند. هر روز صبح عزاداران با یک تکه نان قندی و استکانی چای پذیرایی میشوند. چیدمان آبدارخانه بسیار دیدنی است، اتاقی بزرگ که گاهی تا نزدیک به سقف سینیهای استکانها چیده میشود. حسن تهرانی به سالهای دوران کودکی اشاره میکند که کنار پدر مرحومش در آبدارخانه مینشسته.
و به تابلویی که بر سر آبدارخانه زده شده نگاه میکند و میگوید این تابلو جزو قدیمیترین تابلوهای حسینیه است و مربوط به نقاشهای قهوهخانهای میشود در طرف دیگر آبدارخانه عکس تمامی کسانی که در این مکان فعالیت داشتهاند زده شده است. تهرانی در ادامه میگوید: جالب است بدانید هر کدام از این قابعکسهای روی دیوار هنوز حضور فعال در حسینیه دارند به این شکل که پسرانشان و گاهی نوههای آنها قوم بر جای پای گذشتة آنها گذاشتهاند. و یاد و نام آنها هر روز در ذهنمان زنده میشود.