کد مطلب : ۱۱۴۶۶
«بازتاب تفكر عثمانی در واقعه كربلا» در گفتگو با محمدرضا هدایت پناه
یک محقق تاریخ معتقد است، نیروهای معارض امام حسین(ع) بر خلاف تصور رایج از نیروهای شیعی نبودند بلكه تفكر عثمانی داشتند.
حادثه كربلا بارها دست مایه پژوهشهای مورخان اسلامی قرار گرفته است و هر یك از این مورخان با بازكاوی در این رویداد گوشهای از مظلومیت سید الشهدا(ع) را روایت كردهاند اما محمدرضا هدایت پناه پزوهشگر تاریخ اسلام در كتابی با عنوان «بازتاب تفكر عثمانی در واقعه كربلا» تفسیری تازه از چهره قاتلان اصلی امام حسین(ع) و یاران وفادارش ارائه کرده است. وی عضو هیئت علمی و مدیر گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که علاوه بر گذراندن تحصیلات حوزی اصول، فقه و خارج هم اکنون در دوره دکترای تاریخ اسلام در دانشگاه قم مشغول به تحصیل است و کتابهای «حدیث برادری در سیره نبوی» (برگزیده جایزه بینالمللی کتاب سال ولایت)، «تاریخ تشیع»، تدوین بخشی از «دانشنامه سیره نبوی»، «بازتاب تفکر عثمانی در حادثه کربلا» از جمله آثار تالیفی وی است. کتاب اخیر به تازگی در ۲۷۰ صفحه توسط انتشارات حوزه و دانشگاه منتشر شده است، در گفتگوی زیر با این پژوهشگر تاریخی به بررسی این كتاب پرداختهایم:
- در تاریخنگاری اسلامی مهمترین آسیبی كه ممكن است به كار مورخ لطمه بزند، دخالت دادن اعتقادات دینی و حب و بغض مذهبی در قضاوت نهایی است، حتی ممكن است كه این نوع قضاوت به صورت ناخودآگاه رخ دهد، به نظر شما چگونه میتوان از این آسیبها دور ماند؟
همیشه خلط و مبالغهای در این موضوع وجود دارد، یك اصلی وجود دارد و آن این است كه مورخ میتواند آزاد اندیش باشد و اعتقادات خود را در كارش دخالت ندهد و در عین حال بر ارزشها و اعتقادات خود نیز پایند باشد. بنابراین میان این دو تعارضی وجود ندارد، مثلا زمانیكه مورخی سخنان حضرت امیرالمومنین(ع) را خطاب به خوارج بیان میكند ملاك او در تصدیق آنها عقل و منطق است. بر اساس عقل مورخ میتواند تشخیص دهد آیا این سخنان حكیمانه است یا نه؟ رسیدن به این مرحله سخت و دشوار است و سعه صدر میخواهد، اگر سخنی با عقل مطابقت نداشته باشد اما مورخ به دلیل ارزشهای حاكم براو این سخن را بپذیرد گرفتار خود سانسوری میشود.
ـ مشكل دیگری كه در تاریخنگاری دینی وجود دارد، وارد شدن مباحث كلامی در استدلالهای تاریخی است، به گونهای كه گاهی استدلالها در پی توجیه یك پدیده تاریخی است نه كشف مجهولات، آیا اصولا تاریخ با علم كلام رابطهای دارد؟
گاهی در پشت یك استدلال تاریخی استدلال كلامی نهفته است. به همین دلیل همیشه این سوال وجود داشته كه آیا متكلم میتواند مورخ باشد یا نه؟ علم كلام عقل گراست، اما اگر یك استدلال كلامی با عقل مطابقت نداشته باشد نمیتوان به هر طریقی از آن دفاع كرد و آنرا به كرسی نشاند، این مسئله تنها گریبانگیر تشیع نیست، اهل سنت نیز گرفتار دخالت افكار كلامی در تاریخنویسی هستند.
در مقالهای كه درباره حضرت فاطمه(س) نوشتهام، به تاثیر استدلالهای كلامی در قضاوت مورخان اهل سنت اشاره كردهام، مثلا استدلالهایی كه مورخانی چون ابیالكثیر درباره مناظره حضرت فاطمه و ابوبكر میآورند، نشان دهنده این تاثیر است، او با آنكه پی میبرد برنده این مناظره حضرت فاطمه است اما باز در پایان میگوید هر چه ابوبكر گفته درست است چرا كه او جانشین پیامبر محسوب میشود. در این قضاوت یك اصل كلامی نهفته است و فردی مثل ابن كثیر نتوانسته اعتقاد خود را در قضاوت كنار بگذارد. اما در تاریخ نگاری اسلامی یك اصل اساسی مورخ را از افتادن در دام كلام مصون میدارد و آن مطابقت دین با عقل و فطرت بشری است، هر مطلب تاریخی دینی كه بر خلاف عقل و فطرت باشد، سندیت خود را از دست میدهد. حتی پیامبر هم نمیتواند مطالبی خلاف عقل و فطرت بیان كند و همه ادیان و مذاهبی كه خلاف فطرت باشند، منسوخ یا باطلاند.
ـ موضوعی كه در كتاب شما عنوان شده و تاثیر تفكرات بعد از مرگ عثمان را در حادثه كربلا بررسی میكند، آیا پیش از این نیز مورد توجه مورخان بود یا نظریه تازهای در عاشوراپژوهی است؟
این نظریه برای اولین بار مطرح شده و نشان میدهد كه نیروهای معارض امام حسین(ع) بر خلاف تصور رایج از نیروهای شیعی نبودند بلكه تفكر عثمانی داشتند. این گروه كه بعد از كشته شدن عثمان پدید آمدند كم كم كوفه را پایگاه خود قرار دادند و در قیام امام حسین(ع) هسته اصلی نیروهای عمر بن سعد را تشكیل دادند و در كربلا امام و یاران وفادارش را به شهادت رساندند، من شواهد و دلایل تاریخی فراوانی از منابع تاریخی استخراج كردم تا دلایل اینكه چرا یك گروه میخواهند دشمنان امام را تشیع اهل كوفه معرفی كنند، نشان دهم.
ـ چرا این موضوع تاكنون از چشم مورخان اسلامی دور مانده بود؟
یك دلیل این است كه آنها توجهی به نقش تفكر سیاسی و مذهبی عثمانی در عاشورا نداشتند، دلیل دوم اینكه برخی از مطالب آنقدر تكرار شده كه به عنوان «ارسال مسلمات» پذیرفته شده است. ارسال مسلمات یعنی موضوعات تاریخی كه به دلیل تكرار به عنوان مشهورات شناخته و تبدیل به یقین میشوند، دلیل سوم این است كه سالیان متمادی مورخان شیعی تنها امویان را قاتل امام حسین(ع) قلمداد میكردند. در مقابل این مورخان، مورخان وهابی نیز كه به جنایت هم مسلكان خود پی برده بودند با اهدافی سازماندهی شده، در صدد بودند تا تشیع را عامل اصلی این حادثه معرفی كنند. آنها برای این شبهه افكنی سه استدلال داشتند، نخست اینكه قتل مسلم و حادثه كربلا در حوزه جغرافیایی شیعه رخ داد نه درمنطقه شام. دومین استدلال آنها این است كه نیروهای معارض در كربلا از شیعیان كوفه بودند و نه نیروهای شامی و سومین استدلال تاریخی كه مستمسك آنهاست، مسئله توابین است، یعنی كسانی كه ابتدا امام را به كوفه دعوت كردند، اما در ادامه او را تنها گذاشتند و پس از حادثه دلخراش كربلا، احساس پشیمانی موجب شد تا به بهانه انتقامجویی و سرپوش گذاشتن روی ماجرا، امویان را دشمن اهل بیت معرفی كنند. این شبه افكنی آنقدر قوی است كه بنیان اعتقادی ما شیعیان را در معرض خطر جدی قرار میدهد و امروز با پیشرفت انقلاب اسلامی در منطقه با قوت بیشتری تبلیغ می شود و هدفی جز بدنام كردن تشیع وانقلاب ندارد.
ـ این پژوهش چه جایگاهی در میان پژوهشهای پیرامون حادثه كربلا دارد؟
برای پی بردن به اهمیت این پژوهش باید در ابتدا مقدمهای بیان كنم كه اهمیت این پژوهش را نیز میرساند، قتل عثمان بازتابهای مختلفی در بعد نظامی، سیاسی و همچنین اعتقادی داشته است. اولین نمود این بازتاب را از نظر سیاسی و نظامی میتوان در مقابله این تفكر با تفكر علوی در جنگ جمل مشاهده كرد، اگر چه در ظاهر این جنگ با پیروزی حزب علوی به پایان رسید، اما پیامدهایی به دنبال داشت كه نخستین پیامد آن گرایش مردم بصره به تفكر عثمانی بود. بعد دیگر بازتاب تفكر عثمانی در علم حدیث و رجال است كه این تاثیرگذاری كمتر از بعد نظامی و سیاسی نبود و اختلاف زیادی در آثار محدثان اسلام به جای گذاشت.
از سال ۴۱ هجری كه معاویه بر سر كار آمد، تمام هم و غم او از بین بردن مركز ثقل تشیع بود، او تبلیغات زیادی به راه انداخته بود تا تشیع را به حداقل برساند و در نتیجه این برنامه تشیعزدایی بود كه حزب عثمانی در كوفه پایگاهی پیدا كرد. آن زمان مبلغانی كه معاویه به كار گماشته بود به دنبال این بودند كه امیرالمومنین را قاتل اصلی عثمان معرفی كنند و حتی زمانیكه امام علی(ع) از قتل عثمان برائت جستند، باز او را به این بهانه كه در این ماجرا سكوت كرده، مقصر این حادثه جلوه دادند. این تبلیغات تاثیر خود را با شروع جنگ جمل نشان داد و در جنگ صفین نیز به مقابله نیروهای علوی با عثمانی مذهبان انجامید.
حتی نحوه شهادت امام و یارانش نیز نشات گرفته از همین تفكر است، مثلا در نامه یزید به ابن زیاد، مبنی بر بستن آب فرات به روی اهل بیت علیهما السلام نشانه این تفكر مشهود بود، چرا كه یزید میگوید چون عثمان تشنه به قتل رسید، پس امام حسین و یارانش نیز باید تشنه به شهادت برسند. بنابراین این تفكر تاثیرات چشمگیری در تاریخ اسلام از خود به جا گذاشته است كه هنوز هم به قوت خود باقی است، شناخت ابعاد و زوایای این تاثیرات نیازمند پژوهشهای دامنهداری است كه بنده در این كتاب بدانها پرداختهام.
_ برای این پژوهش از چه منابعی استفاده كردهاید؟
شواهد این كتاب را عمدتا از منابع تاریخی اهل سنت استخراج كرده و با پرونده تاریخی و اجتماعی نیروهای معارض در كربلا تطبیق دادهام. چرا كه از یك سو استفاده از شواهد خود اهل سنت موجب میشود كه مطالب كتاب با اشكال مورخان اهل سنت مواجه نشود، و از سوی دیگر مباحثی كه در برخی منابع تاریخی اهل سنت بیان شده بر خلاف منابع تاریخی وهابیان متقن است.
حادثه كربلا بارها دست مایه پژوهشهای مورخان اسلامی قرار گرفته است و هر یك از این مورخان با بازكاوی در این رویداد گوشهای از مظلومیت سید الشهدا(ع) را روایت كردهاند اما محمدرضا هدایت پناه پزوهشگر تاریخ اسلام در كتابی با عنوان «بازتاب تفكر عثمانی در واقعه كربلا» تفسیری تازه از چهره قاتلان اصلی امام حسین(ع) و یاران وفادارش ارائه کرده است. وی عضو هیئت علمی و مدیر گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که علاوه بر گذراندن تحصیلات حوزی اصول، فقه و خارج هم اکنون در دوره دکترای تاریخ اسلام در دانشگاه قم مشغول به تحصیل است و کتابهای «حدیث برادری در سیره نبوی» (برگزیده جایزه بینالمللی کتاب سال ولایت)، «تاریخ تشیع»، تدوین بخشی از «دانشنامه سیره نبوی»، «بازتاب تفکر عثمانی در حادثه کربلا» از جمله آثار تالیفی وی است. کتاب اخیر به تازگی در ۲۷۰ صفحه توسط انتشارات حوزه و دانشگاه منتشر شده است، در گفتگوی زیر با این پژوهشگر تاریخی به بررسی این كتاب پرداختهایم:
- در تاریخنگاری اسلامی مهمترین آسیبی كه ممكن است به كار مورخ لطمه بزند، دخالت دادن اعتقادات دینی و حب و بغض مذهبی در قضاوت نهایی است، حتی ممكن است كه این نوع قضاوت به صورت ناخودآگاه رخ دهد، به نظر شما چگونه میتوان از این آسیبها دور ماند؟
همیشه خلط و مبالغهای در این موضوع وجود دارد، یك اصلی وجود دارد و آن این است كه مورخ میتواند آزاد اندیش باشد و اعتقادات خود را در كارش دخالت ندهد و در عین حال بر ارزشها و اعتقادات خود نیز پایند باشد. بنابراین میان این دو تعارضی وجود ندارد، مثلا زمانیكه مورخی سخنان حضرت امیرالمومنین(ع) را خطاب به خوارج بیان میكند ملاك او در تصدیق آنها عقل و منطق است. بر اساس عقل مورخ میتواند تشخیص دهد آیا این سخنان حكیمانه است یا نه؟ رسیدن به این مرحله سخت و دشوار است و سعه صدر میخواهد، اگر سخنی با عقل مطابقت نداشته باشد اما مورخ به دلیل ارزشهای حاكم براو این سخن را بپذیرد گرفتار خود سانسوری میشود.
ـ مشكل دیگری كه در تاریخنگاری دینی وجود دارد، وارد شدن مباحث كلامی در استدلالهای تاریخی است، به گونهای كه گاهی استدلالها در پی توجیه یك پدیده تاریخی است نه كشف مجهولات، آیا اصولا تاریخ با علم كلام رابطهای دارد؟
گاهی در پشت یك استدلال تاریخی استدلال كلامی نهفته است. به همین دلیل همیشه این سوال وجود داشته كه آیا متكلم میتواند مورخ باشد یا نه؟ علم كلام عقل گراست، اما اگر یك استدلال كلامی با عقل مطابقت نداشته باشد نمیتوان به هر طریقی از آن دفاع كرد و آنرا به كرسی نشاند، این مسئله تنها گریبانگیر تشیع نیست، اهل سنت نیز گرفتار دخالت افكار كلامی در تاریخنویسی هستند.
در مقالهای كه درباره حضرت فاطمه(س) نوشتهام، به تاثیر استدلالهای كلامی در قضاوت مورخان اهل سنت اشاره كردهام، مثلا استدلالهایی كه مورخانی چون ابیالكثیر درباره مناظره حضرت فاطمه و ابوبكر میآورند، نشان دهنده این تاثیر است، او با آنكه پی میبرد برنده این مناظره حضرت فاطمه است اما باز در پایان میگوید هر چه ابوبكر گفته درست است چرا كه او جانشین پیامبر محسوب میشود. در این قضاوت یك اصل كلامی نهفته است و فردی مثل ابن كثیر نتوانسته اعتقاد خود را در قضاوت كنار بگذارد. اما در تاریخ نگاری اسلامی یك اصل اساسی مورخ را از افتادن در دام كلام مصون میدارد و آن مطابقت دین با عقل و فطرت بشری است، هر مطلب تاریخی دینی كه بر خلاف عقل و فطرت باشد، سندیت خود را از دست میدهد. حتی پیامبر هم نمیتواند مطالبی خلاف عقل و فطرت بیان كند و همه ادیان و مذاهبی كه خلاف فطرت باشند، منسوخ یا باطلاند.
ـ موضوعی كه در كتاب شما عنوان شده و تاثیر تفكرات بعد از مرگ عثمان را در حادثه كربلا بررسی میكند، آیا پیش از این نیز مورد توجه مورخان بود یا نظریه تازهای در عاشوراپژوهی است؟
این نظریه برای اولین بار مطرح شده و نشان میدهد كه نیروهای معارض امام حسین(ع) بر خلاف تصور رایج از نیروهای شیعی نبودند بلكه تفكر عثمانی داشتند. این گروه كه بعد از كشته شدن عثمان پدید آمدند كم كم كوفه را پایگاه خود قرار دادند و در قیام امام حسین(ع) هسته اصلی نیروهای عمر بن سعد را تشكیل دادند و در كربلا امام و یاران وفادارش را به شهادت رساندند، من شواهد و دلایل تاریخی فراوانی از منابع تاریخی استخراج كردم تا دلایل اینكه چرا یك گروه میخواهند دشمنان امام را تشیع اهل كوفه معرفی كنند، نشان دهم.
ـ چرا این موضوع تاكنون از چشم مورخان اسلامی دور مانده بود؟
یك دلیل این است كه آنها توجهی به نقش تفكر سیاسی و مذهبی عثمانی در عاشورا نداشتند، دلیل دوم اینكه برخی از مطالب آنقدر تكرار شده كه به عنوان «ارسال مسلمات» پذیرفته شده است. ارسال مسلمات یعنی موضوعات تاریخی كه به دلیل تكرار به عنوان مشهورات شناخته و تبدیل به یقین میشوند، دلیل سوم این است كه سالیان متمادی مورخان شیعی تنها امویان را قاتل امام حسین(ع) قلمداد میكردند. در مقابل این مورخان، مورخان وهابی نیز كه به جنایت هم مسلكان خود پی برده بودند با اهدافی سازماندهی شده، در صدد بودند تا تشیع را عامل اصلی این حادثه معرفی كنند. آنها برای این شبهه افكنی سه استدلال داشتند، نخست اینكه قتل مسلم و حادثه كربلا در حوزه جغرافیایی شیعه رخ داد نه درمنطقه شام. دومین استدلال آنها این است كه نیروهای معارض در كربلا از شیعیان كوفه بودند و نه نیروهای شامی و سومین استدلال تاریخی كه مستمسك آنهاست، مسئله توابین است، یعنی كسانی كه ابتدا امام را به كوفه دعوت كردند، اما در ادامه او را تنها گذاشتند و پس از حادثه دلخراش كربلا، احساس پشیمانی موجب شد تا به بهانه انتقامجویی و سرپوش گذاشتن روی ماجرا، امویان را دشمن اهل بیت معرفی كنند. این شبه افكنی آنقدر قوی است كه بنیان اعتقادی ما شیعیان را در معرض خطر جدی قرار میدهد و امروز با پیشرفت انقلاب اسلامی در منطقه با قوت بیشتری تبلیغ می شود و هدفی جز بدنام كردن تشیع وانقلاب ندارد.
ـ این پژوهش چه جایگاهی در میان پژوهشهای پیرامون حادثه كربلا دارد؟
برای پی بردن به اهمیت این پژوهش باید در ابتدا مقدمهای بیان كنم كه اهمیت این پژوهش را نیز میرساند، قتل عثمان بازتابهای مختلفی در بعد نظامی، سیاسی و همچنین اعتقادی داشته است. اولین نمود این بازتاب را از نظر سیاسی و نظامی میتوان در مقابله این تفكر با تفكر علوی در جنگ جمل مشاهده كرد، اگر چه در ظاهر این جنگ با پیروزی حزب علوی به پایان رسید، اما پیامدهایی به دنبال داشت كه نخستین پیامد آن گرایش مردم بصره به تفكر عثمانی بود. بعد دیگر بازتاب تفكر عثمانی در علم حدیث و رجال است كه این تاثیرگذاری كمتر از بعد نظامی و سیاسی نبود و اختلاف زیادی در آثار محدثان اسلام به جای گذاشت.
از سال ۴۱ هجری كه معاویه بر سر كار آمد، تمام هم و غم او از بین بردن مركز ثقل تشیع بود، او تبلیغات زیادی به راه انداخته بود تا تشیع را به حداقل برساند و در نتیجه این برنامه تشیعزدایی بود كه حزب عثمانی در كوفه پایگاهی پیدا كرد. آن زمان مبلغانی كه معاویه به كار گماشته بود به دنبال این بودند كه امیرالمومنین را قاتل اصلی عثمان معرفی كنند و حتی زمانیكه امام علی(ع) از قتل عثمان برائت جستند، باز او را به این بهانه كه در این ماجرا سكوت كرده، مقصر این حادثه جلوه دادند. این تبلیغات تاثیر خود را با شروع جنگ جمل نشان داد و در جنگ صفین نیز به مقابله نیروهای علوی با عثمانی مذهبان انجامید.
حتی نحوه شهادت امام و یارانش نیز نشات گرفته از همین تفكر است، مثلا در نامه یزید به ابن زیاد، مبنی بر بستن آب فرات به روی اهل بیت علیهما السلام نشانه این تفكر مشهود بود، چرا كه یزید میگوید چون عثمان تشنه به قتل رسید، پس امام حسین و یارانش نیز باید تشنه به شهادت برسند. بنابراین این تفكر تاثیرات چشمگیری در تاریخ اسلام از خود به جا گذاشته است كه هنوز هم به قوت خود باقی است، شناخت ابعاد و زوایای این تاثیرات نیازمند پژوهشهای دامنهداری است كه بنده در این كتاب بدانها پرداختهام.
_ برای این پژوهش از چه منابعی استفاده كردهاید؟
شواهد این كتاب را عمدتا از منابع تاریخی اهل سنت استخراج كرده و با پرونده تاریخی و اجتماعی نیروهای معارض در كربلا تطبیق دادهام. چرا كه از یك سو استفاده از شواهد خود اهل سنت موجب میشود كه مطالب كتاب با اشكال مورخان اهل سنت مواجه نشود، و از سوی دیگر مباحثی كه در برخی منابع تاریخی اهل سنت بیان شده بر خلاف منابع تاریخی وهابیان متقن است.
مرجع : خبرگزاری شبستان