کد مطلب : ۱۱۶۳۴
مرشدان پردهخوان ایران -۱۰
درباره ابراهیم دهدشتی
پردهخوان
سال تولد: ۱۳۱۷
محل تولد: بم – کرمان
شروع پردهخوانی: ۱۵ سالگی
استاد: درویش نمکبمی
نقاش پرده: داود زندیان
سن پرده: ۸۰ سال
شیوه اجرای نمایش
مرشد ابراهیم دهدشتی در پردهخوانی از شیوه آیینی پیروی میکند. در این شیوه متن داستان محور تغییر وضعیت، حرکات و اشارات است. تسلط بر آداب پردهخوانی اجرای وی را به حدی قابلقبول از انجام یک آیین میرساند. در اجرای مرشد ابراهیم مخاطبان قبل از ورود به بخشها و تقطیعهای اجرا، کلیتی جامع از واقعه کربلا و داستانهای وابسته به آن را دریافت میکنند تا به تبع نگاه به کلیت جامع، پردهخوان و حاضران به شمایلها ملحق شوند.
شیوه اجرای قدیم و جدید
حرکات نمایشی در پردهخوانی منشائیت خود را از متون میگیرند، زیرا متون از نظر پردهخوانان حقایق مقدساند و آنان صرفاً راویانی هستند که به یاری آوازههای گذشتگان از طریق پردهخوانی در حفظ معانی داستانها میکوشند. پردهخوان با کار خود عملی دینی انجام میدهد و به زعم خود ثواب میبرد و حاضران را نیز به ثواب میرساند. اینها بر آمده از شیوههای اجرایی پردهخوانان قدیم است. در طی زمان و کسب تجربه، هر پردهخوان صاحب مهارتهایی میشود. برخی از دانستهها و مهارتها در میان پردهخوانانی که کلیت نهاده شده قدیم را ملاک روایت خود قرار میدهند و کمتر به دنبال تلفیق ویژگیهای شخصی در ارائه حرکات در اجراهایشان هستند در بیان جنبههای آئینی موفقترند. منظور از جنبههای آئینی نسبت عمیق با متن، روایتگری محض و بروز مفاهیم مذهبی است. در شیوه دیگر برخی از پردهخوانان مخصوصاً ساکنان شهرهای بزرگ به این خودآگاهی رسیدهاند که کار ویژهای انجام دهند و صاحب هنری هستند که در آن مهارتهای آنان مورد توجه است.
در چند دهه اخیر با گسترش رسانهها با توجه به هنرهای قدیم و استفاده تبلیغاتی از پردهخوانی به عنوان میراث فرهنگی فاصله میان ماهیت آئینی و جلوههای نمایشی آن بیشتر شده است. برخی از پردهخوانان به ویژه جوانان در چنین فضایی برای اعمال و بیان خود به نوعی از طراحی خودآگاهانه روی آوردهاند که پردهخوانی را بیشتر به یک نوع نمایشی نزدیک میکند تا یک آئین کهن.
شیوه اجرای آواز
گفتار و آواز مرشد ابراهیم دهدشتی که منطبق با شیوه اجرای حرکات و فیگورهای اوست به لحاظ لحن و کشش و بهرهگیری از فواصل، در الگوهای ثابتی گنجانده میشود. گرایش تغزلی برخی از الحان وی متأثر از موسیقی شیراز و ترانههای تغزلی آن است.
لالایی در پردهخوانی
آوازهای پردهخوانی منحصراً به آیینهایی که صورت و محتوای مذهبی و و شیعی دارند، محدود نمیشود، بلکه این آوازها با کلیتی مشترک ریشه در موسیقی کهن ایرانی دارند، که بر یکدیگر تأثیری ژرف داشتهاند.
غزل، مثنوی، قصیده، اذان، دعا و لالایی برخی از انواع آوازهای ایرانی است که در اغلب آیینهای مذهبی و حتی غیرمذهبی به کار میروند، لالایی که آواز مادران برای خواباندن کودکان است در کل نواحی ایران خوانده میشود. مادران در مضامین لالاییها به طبیعت، شجاعت، سرنوشت، وصف ایل و طایفه، فراق و... میپردازند. این ا لحان با ترجمانی زیبا و پرمفهوم برای کودکان ساخته شده است.
در مجلس پردهخوانی علیاصغر شیرخوار فرزند امام حسین با تیری که توسط حرمله به گلویش اصابت میکند، شهید میشود. ربابه مادر علیاصغر برای او که در خواب ابدی است، لالایی میخواند. لالایی علیاصغر از قواعد کلی لالاییهای منطقه جنوب ایران تبعیت میکند. اشعار آن بنابه ضرورت داستان وصف شرایطی است که در کربلا وقوع یافته و به طور خاص مصائبی است که بر حضرت علیاصغر رخ نموده است.
نشانههای حیات ازلی
در داستان درویش کابلی، امام حسین به درویش میگوید تا به نجف برود و خبر شهادت او را به امام علی که سالهاست به شهادت رسیده و مزارش در نجف است، برساند. آیا امام حسین واقعه شهادت پدرش را فراموش کرده است؟ معتقدان به مذهب شیعه اعتقاد دارند که ائمه از تمام وقایع از گذشته تا آینده باخبراند و هرگز نیازی به پیامرسان ندارند. در واقع تقاضای امام حسین استعارهای شاعران از وضعیت موجود است، او پس از تحمل مصائب فراوان و رنجهای بیپایان وصف حال میکند.
همچنین این جمله امام راه گریزی برای درویش کابلی است تا اگر آماده نبرد نباشد بتواند بدون هیچ مانعی از میدان خارج شود. امام حسین قبلاً در حین واقعه کربلا چندین بار به سپاهیان خود اجازه خروج از میدان نبرد را داده است، این استدلال ما را از نیت امام حسین در بیان رساندن خبر شهادتش به امام علی روشن میسازد. در تداوم معاونی امی و شاعرانه در مکالمه امام حسین و درویش کابلی، اشاره رمزآمیز به حیات جاودان امام علی میرود که تمثیل حیات ازلی و جاودان دیگر ائمه شهید میتواند، باشد.
چشم با نگاه ثابت
چشمان شمایلها در پرده مگر در موارد استثناء باز است. چشمها در چهرههای مختلف اولیاء شباهت محسوسی را نشان میدهد و نگاه ثابت آنان به موضوع ثابت اشاره دارد. ایمان و اعتماد به نفس، رحمانیت، مظلومیت و معصومیت و... بیانگر برخی معانی مأخوذ از نگاه شمایلهای اولیاء است. در تضاد با نگاه اولیاء چشمان اشقیاء نیز از شباهت نسبی برخوردار است. اما جهات و حالات نگاه یکسان نیست، شاید این به تمنیات مختلف آنان در جهان بیاعتبار مرتبط باشد.
خشم و غضب با ویژگی شقاوت، ترس و پشیمانی، حرص و طمع، نادانی و بلاهت برخی از مفاهیمی است که از نگاه اشقیاء استنباط میشود.
روایت
مرشد دهدشتی داستان درویش کابلی را روایت میکند. درویش کابلی در صحرای کربلا صدای کودکان بیت امام حسین را که از فرط تشنگی فغان و لابه سر دادهاند، میشنود. درویش به رودخانه فرات میرود و کشکولاش را پر از آب میکند و به نزد امام حسین میآید تا تقدیم او کند. امام حسین هدیه او را نمیپذیرد و برای حفظ جان درویش به او نصیحت میکند تا از کربلا به نجف برود، در ضمن خبر شهادت او و یارانش را به حضرت علی (پدرش) که مزارش در آنجاست برساند. درویش نیکنفس و با ایمان پیشنهاد امام را نمیپذیرد زیرا میخواهد برای نبرد به میدان جنگ برود. وی پس از کشتن دهها نفر از سپاه دشمن، شهید میشود.
* برگرفته از مجموعه سی دفتر: مرشدان پردهخوان ایران/ حمیدرضا اردلان/ نشر فرهنگستان هنر