تاریخ انتشار
شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۲۰
۰
کد مطلب : ۱۷۴۰۳
اصلی‌ترین هیأت جامعه مداحان تهران امسال برنامه نداشت

تعطیلی بعد از ۱۰۰ سالگی

تعطیلی بعد از ۱۰۰ سالگی
ماهنامه خیمه / حمید محمدی محمدی: من در این گزارش دنبال پیدا کردن مقصر نیستم، اما بالاخره هیأتی با حدود ۱۰۰ سال قدمت، مجلس شب‌های ماه مبارکش را تعطیل کرده است و این اتفاق، حتماً دلایلی دارد. دلایلی که تقریباً کسی حاضر نیست به زبان بیاورد و باید آن را در میان حرف‌های غیررسمی این و آن پیدا کرد. من سعی کردم علت تعطیلی مجلس معروف جامعه مداحان تهران در شب‌های رمضان را از دل گفت و شنودهای ۳۰ سال اخیر بیرون بکشم؛ چه آن وقت که این مجلس زیر بمباران‌های تهران در دهه ۶۰ تعطیل نشد و چه آن وقت که عده قلیلی دور هم می‌نشستند و یک مجلس خلوت را به حوالی سحر می‌رساندند.

جامعه مداحان تهران یعنی دست کم شش ـ هفت تشکل و گروه پراکنده و مستقل از هم که جلسات خود را از صبح شنبه تا صبح پنج‌شنبه به صورت هفتگی دایر می‌کنند. شنبه‌ای‌ها در جنوب، یکشنبه‌ای‌ها در مرکز، شرق و جنوب، دوشنبه‌ای‌ها در غرب، سه‌شنبه‌ای‌ها در شرق، چهارشنبه‌ای‌ها در شمال و پنج‌شنبه‌ای‌ها باز در شرق تهران، هر هفته جلسات خود را برپا می‌کنند. گذشته از اینکه تقریبا در همه اینها چهره‌های تکراری رفت و آمد دارند، هرکدامشان از مدیریت مستقل و جداگانه‌ای برخوردارند و هیچ یک در طول چند دهه گذشته حاضر نشده‌اند زیر پرچم دیگری برود.
قصه تعطیلی جلسات اصلی جامعه مداحان تهران هم که در اختیار مداحان «یکشنبه‌ای» بود، امسال با همین ریشه و پیشینه روایت شد و سرانجام چراغ قدیمی‌ترین هیأت مداحان در شب‌های ماه مبارک رمضان به خاموشی گرایید.
* * *
کم‌تر مسجد و حسینیه‌ای در تهران، جمعیت هیأت مداحان در مسجد حاج ابوالفتح را به خود دیده است. وقتی سیدابوالقاسم شجاعی یا مرحوم شیخ احمد رحمانی همدانی در نیمه‌شب‌های ماه مبارک، روی منبر چوبی و قدیمی مسجد می‌نشستند و جمعیت تا جلوی آخرین پله منبر جلو می‌کشید، مجلسی پرشور و پرسوز و گداز شکل می‌گرفت. «آقاگل» با آن شال سبزش، پیشقراول یک مینی‌بوس نازی‌آبادی بود و وقتی علی شاه‌حسین بعد از منبری «زمینه» می‌خواند و میکروفون را می‌داد دست نوحه‌خوان‌ها، صدها نفر دست‌هایشان را روی سینه می‌کوبیدند و گریه می‌کردند.
این مجلس ارجمند، از شهرهای حومه تهران و حتی کرج، ساوجبلاغ و دماوند هم مهمانان زیادی داشت که همیشه از گردانندگان آن خواهش می‌کردند مجلس را طوری تمام کنند که آنها به خانه‌هایشان برسند و بتوانند کنار سفره سحری خانواده‌شان بنشینند.
شیخ حسین انصاریان که تازه در دهه ۶۰ با سخنان عارفانه‌اش جایی در دل مخاطبان پیدا می‌کرد، پامنبری‌های زیادی نداشت و خیابان ری و میدان قیام، همه در تسخیر کسانی بود که با اشتیاق پا به جلسه هیأت مداحان می‌گذاشتند و منبر سید محمدعلی غروی، سیدابوالقاسم شجاعی، شیخ احمد رحمانی همدانی، شیخ جعفر شجونی، شیخ محمدعلی دیبا و سیدحسین هاشمی‌نژاد را بر منبر شیخ حسین ترجیح می‌دادند.
با اطمینان می‌شود گفت که هیأت مداحان، یگانه مجلسی بود که تا حوالی سحر به طول می‌انجامید و نه مسجد شهدا، نه هیأت‌های رزمندگان در گوشه گوشه شهر که حتی مسجد ارک با مجلس‌گردانی حاج منصور ارضی نیز در آن ساعات، خاموش و خالی از مردم بود. وقتی به فاصله یک ساعت مانده به سحرگاهان رمضان، هیأت مداحان تعطیل می‌شد، ولوله‌ای در حوالی میدان قیام می‌افتاد؛ گویی که اکنون، مجلس شیخ حسین انصاریان در حسینیه و مسجد همدانی‌ها تعطیل شده است!

تمام خاطره‌های آن مجلس شلوغ
توی آبدارخانه مسجد حاج ابوالفتح، قهوه‌چی قدیمی سینی سینی چای خوش‌رنگ در استکان‌های لاغراندام می‌ریزد. حاجی کلهر، سینی‌های پر از چای را با نظم و ترتیب خاص خودش روی هم می‌چیند و می‌دهد دست حاج قدرت‌الله کاظمی مداح تا دست به دست برسانند به جمعیت حاضر در مسجد. بالاسر اسباب و اثاثیه قهوه‌چی این شعر حاج سیداحمد آقای نجفی نه خیلی خوش‌خط نوشته شده است:
سماوری که به بزم حسین می‌جوشد
بخار رحمت آن جُرم خلق می‌پوشد
حدیث باده و تسنیم و سلسبیل مگوی
بگو حکایت مستی که چای می‌نوشد
یک عده از مداحان در آبدارخانه‌ای که یک درش به حیاط مصفای مسجد و حجره طلاب جوان حوزه علمیه حاج ابوالفتح باز می‌شود، روی نیمکت‌های باریک و آهنی نشسته‌اند و جرعه جرعه چای می‌نوشند و گویی از چای‌ها و «ترش‌»های حاجی کلهر سیری ندارند، اما وقتی سیدمصطفی هاشمی دانا نوحه را می‌گیرد و همه آن را همخوانی می‌کنند و واعظ می‌رود منبر، جای سوزن انداختن در مسجد حاج ابوالفتح نیست. نوحه‌ای که با آن به استقبال سخنرانی واعظ می‌روند‌، این است:
ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایه‌نشین چند بود آفتاب
حجت حق حامی دین العجل
شیعه گرفتار ببین العجل
ما که نداریم به غیر از تو کس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
سکه تو زن تا امرا کم زنند
خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند
حجت حق حامی دین العجل
شیعه گرفتار ببین العجل
....
سیدقاسم شجاعی می‌رود منبر و قرار است آن شب از حضرت زهرا سلام‌الله علیها بگوید و بخواند. قبا یا لباده به تن ندارد. دشداشه‌ای سفید و یکسر تن کرده است و روی منبر آرام ندارد. بالاخره می‌خواهد از مادرش بخواند. آن هم در شبی که هر لحظه‌اش پر از التهاب و نگرانی است و هواپیماهای دشمن روی آسمان تهران، هرطور که می‌خواهند جولان می‌دهند و مردم را به کام مرگ می‌کشند.
سیدقاسم نیمی از منبرش را ایستاده برگزار می‌کند. جمعیت، فشرده اما ساکت و به گوش است. سد ناله‌ها و گریه‌ها به یکباره می‌شکند؛ جایی که ممتازترین منبری تهران یک حکایت عینی را تعریف می‌کند: «در همین چهارراه مولوی، من در صف اتوبوس بودم. جمعیت زیادی می‌خواست سوار دوطبقه شود. زنی پایش را به رکاب رساند و خودش را بالا کشید. جمعیت فشار آورد و زن را در بر گرفت. پسرش با دست‌های کوچک مردم را عقب راند و فریاد کشید: «نامردا! مادرم حامله است!»
سیدقاسم عمامه از سر برمی‌دارد و بر سینه می‌زند. خودش نوحه را دم می‌دهد:
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینه زهرای من
و میکروفون را می‌دهد به حاج محمدعلی اسلامی که «واحد نوس» بخواند. گمانم همان شب است که حسین باقری فریاد می‌زند: «هرکس چشمش اشک ندارد، وقتش را تلف نکند و برود خانه‌اش!» همین جمله است که مجلس را آتش می‌زند.

مردی که «دانا» خطابش می‌کردند
هیأت مداحان ریشه‌ای به قدمت یک قرن دارد و گردانندگان فراوانی به خود دیده است که دست همه آنها اکنون از دنیا کوتاه است. در میان آنها، حاج سیدمصطفی هاشمی دانا ـ که اینک در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام منزل دارد ـ مدیری سرشناس‌تر و تواناتر بود که وقتی معاونی به نام حاج سیدمصطفی موسوی را از دست داد، حاج ابراهیم فیروزی معاونتش را قبول کرد و طلایی‌ترین دوره هیأت مداحان در زمان مسئولیت این دو تن رقم خورد.
مرحوم هاشمی‌ دانا، فینه سبزی بر سر داشت و سوز و گداز، سن و سال، ادب و اخلاق خوش و هنر مجلس‌گردانی‌اش موجب می‌شد که مداحان زیادی از شرق و غرب و شمال و جنوب تهران گرد او جمع شوند.
دیدار با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، چه در جامه ریاست جمهوری کشور و چه در قامت رهبر انقلاب در زمان تصدی هاشمی دانا پا گرفت و هنوز این دیدار به طور سالانه در روز ولادت حضرت صدیقه سلام‌الله علیها با حضور پرشور مداحان انجام می‌شود؛ هرچند که جامعه مداحان تهران در این دیدارها دیگر محوریت ندارد و برنامه‌ریزی آن در اختیار آنان نیست.
نبض جامعه و ذائقه مخاطب کم‌تر برای گردانندگان هیأت مداحان در سال‌های اخیر به عنوان یک اصل قلمداد شده است و همچنان همان شیوه سنتی خود را در برپایی جلسات از جمله مجالس شب‌های ماه مبارک رمضان دنبال کرده‌اند. اصرار و تکرار روش‌های قدیمی، هیأت مداحان را نه تنها رو به جلو نبرد که با درگذشت مدیر مرضی‌الطرفین آن، یعنی هاشمی دانا، رو به افول هم نهاد.
او سال‌ها پیش از فقدان خود مرا به منزل خود دعوت کرد و خاطراتی از سال‌ها قبل پیش کشید که نشان می‌داد اتحاد در جامعه مداحان به وجود نمی‌آید. برای من ـ که آن روز جوان پرشور و دونده‌ای بودم و با سودای تشکیل «روابط عمومی» برای جامعه مداحان به سراغ او رفته بودم ـ این دلایل، منطقی و قابل قبول نبود، اما امسال پس از گذشت بیش از ۲۰ سال، دانستم که وحدت نیافتن مداحان از مسائل اصلی آنان به شمار می‌رود.

بازگشت آخرین شاگرد مکتب حاج شیخ‌جواد خراسانی
حاج علی آهی، شاعر، مداح و استاد بسیاری از ذاکران اهل بیت علیهم‌السلام در شرق تهران بوده است. او که برکشیده مکتب حاج شیخ‌جواد خراسانی است و به سختگیری در مباحث عقیدتی حوزه شعر شهرت دارد، سال‌های پس از انقلاب را در نهادهای نظامی گذراند. آهی مسئولیت‌های مهمی در نیروی انتظامی به عهده گرفت، اما با بازنشستگی در این نیرو، به دعوت شمار زیادی از شاگردانش ـ که در سال‌های پایانی دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰ در زمره مداحان سرشناس بودند ـ به جامعه همکارانش بازگشت و هیأتی را که خود در حوالی دهه ۵۰ راه انداخته بود، رونق دهد.
مدیریت جامعه مداحان شرق تهران یا «سه‌شنبه‌ای‌ها» در آن زمان در اختیار حاج عزیزالله مبارکی، شاعر متخلص به «شیفته» بود، اما پایه‌گذار آن کسی نبود جز حاج علی آهی. این دو تن پذیرفتند که جلسه را باهم اداره کنند. مجلس شب‌های ماه مبارک رمضان مداحان شرق تهران از کثرت جمعیت «یکشنبه‌ای‌ها» به طرز عجیبی کاست و همه را به آن سو گسیل داشت.
رمضان سال ۶۹ جامعه مداح شرق تهران در حسینیه مکتب‌‌الزهرا سلام‌الله علیها واقع در سرآسیاب خیمه زد تا دو چراغ پرنور بر خیمه‌گاه مداحان، یکی در مسجد حاج ابوالفتح و یکی در حسینیه مکتب‌الزهرا نور بتاباند. آهی که بازگشت بسیار درخشانی به جامعه مداحان داشت، از همان زمان آستین همت بالا زد و با رایزنی و همفکری با نهادهای مذهبی از جمله سازمان تبلیغات اسلامی و دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی، حل مسائل و مشکلات مداحان، به ویژه پیرغلامان و ازکارافتادگان را پیگیری کرد.
این پیگیری‌ها در سال‌های بعد به تشکیل بنیاد دعبل خزاعی منجر شد که حمایت‌های تشکیلاتی و صنفی، همچنین بیمه مداحان را نه تنها در تهران بلکه در سراسر کشور به عهده دارد. اینک به همت افرادی چون حاج علی آهی، هزاران نفر در دعبل پرونده تشکیلاتی و بیمه‌ای دارند و ده‌ها نفر از پیشکسوتان مداحی از این نهاد مستمری ماهانه دریافت می‌کنند.
آهی در سال‌های اخیر، خانه مداحان اهل بیت علیهم‌السلام را نیز با حمایت شهرداری تهران تأسیس کرد و هرچند خود از پایه‌گذاران آن به شمار می‌رود، اما میدان را به جوان‌ترها واگذاشت تا محسن طاهری، مدیریت آن را بر عهده بگیرد.
با این وصف، تمام تلاش‌ها و خدمات فردی و شخصی مرد بااراده و کهنسال مانند حاج علی آهی نتوانست «اتحاد» را به جامعه مداحان تهران بیاورد و امسال، برای نخستین بار هیأت مداحان به تعطیلی کشیده شد.

یک سئوال قدیمی که ذهن‌ها را آزار می‌دهد
در گوشه شبستان قدیمی مسجد حاج ابوالفتح، نزدیک محراب و منبر مسجد، پشتی می‌گذاشتند و پتوهای تمیز با روکش‌های سفید پهن می‌کردند. مداحان و ذاکران پیشکسوت در این موقعیت ارجمند می‌نشستند و به نوبت فیض می‌دادند، اما از آن جمع قدیمی، چه کسی مانده است؟ حاج سیدمصطفی هاشمی دانا، حاج ابراهیم فیروزی، حاج حسن محمدی دولابی، حاج سیدعلی محمودی، حاج سیدعلی گلچین، حاج سیداکبر سجادی، حاج حسین محمدی، حاج علی نکویی، حاج رضا فرشچی و خیلی‌های دیگر سر به تیره تراب فرو برده‌اند و امثال حاج رضا مهاجرانی، حاج قدرت‌الله کاظمی، حاج حسین خدامی و حاج رضا مختاری سال‌هاست که خانه‌نشین شده‌اند.
از بین اهل منبر و واعظان فعال در جامعه مداح تهران نیز اغلب افراد یا از دنیا رفته‌اند یا توان این کار را در دست کم ۱۰ شب متوالی، آن هم در نیمه‌های شب ندارند. شیخ احمد رحمانی همدانی، نویسنده کتاب ارجمند و خواندنی «فاطمه‌الزهرا مهجه‌ قلب النبی» و شیخ علی ادبی، از دنیا رفته‌اند و افرادی چون سیدابوالقاسم شجاعی و سید محمدعلی غروی، شاید برای این کار شوق لازم را نداشته باشند.
علاوه بر اینها، جوان‌ترها آن رسم و شیوه قدیمی را نمی‌پسندند و با مجلس‌گردانی از نوع جامعه مداح تهران انسی ندارند؛ وگرنه فرزندان بسیاری از آن مداحان، خودشان لباس نوکری بر تن کرده‌اند و به مداحی خود افتخار می‌کنند؛ منتها کم‌تر برای جامعه مداحان وقت می‌گذارند. اگر هم بخواهند در مجلسی از مجالس عدیده آنان شرکت کنند، به یکی از سه ـ چهار مجلس فعال مداحان در شب‌های ماه مبارک رمضان امسال می‌روند. سه‌شنبه‌ای‌ها در بیت‌العباس علیه‌السلام در میدان شکوفه و شنبه‌ای‌ها در زینبیه، خیابان ۱۷ شهریور، ایستگاه خرابات خیمه زده‌اند و هیچ یک حاضر نشده‌اند ائتلاف با آن هیأت قدیمی یعنی یکشنبه‌ای‌ها را بپذیرند!
قصه از این قرار است که امسال برای یکپارچه شدن جامعه مداحان، پیشنهادهایی مطرح شد تا لااقل سه هیأت نزدیک به هم در مرکز و شرق تهران در یک خیمه برپا شوند. سال گذشته، آن گروه از مداحان که ریشه و قدمتی بیش از یک قرن داشتند با تعداد بسیار اندکی در منزل مرحوم هاشمی دانا مجلس خود را دایر کردند. یکشنبه‌ای‌ها که از مسجد حاج ابوالفتح به مسجد کاظمیه در خیابان ری رفته بودند، پس از چند سال این مسجد را نیز به مقصد «کوچه زیبا» در خیابان خراسان و منزل رئیس قبلی هیأت ترک کردند، اما آنجا نیز دوام نیاوردند و در حالی که جلسات هفتگی صبح یکشنبه‌شان در خانه مداحان،‌ واقع در خیابان فخرآباد، عمارت فخرالدوله برگزار می‌شد، آنجا را برای برگزاری مراسم ماه مبارک مناسب ندیدند و هنگامی که نتوانستند نظر مسئولان سایر هیأت‌ها را برای ائتلاف و یکپارچگی جلب کنند، تعطیلی مراسم شب‌های رمضان خود را اعلام کردند.
شاید با این ماجرا، یک نکته قدیمی دوباره در ذهن‌ها مرور شود و آن اینکه: وقتی همه صنوف اعم از کفاش و آهنگر و لباس‌فروش صاحب حسینیه مستقلی است، چرا جامعه مداح تهران ـ که اعضایش گرداننده مجالس اصناف دیگر هستند ـ هنوز جا و مکان مناسبی ندارد؟
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما