کد مطلب : ۱۸۵۷۰
آسیبشناسی ازغدی از برخی انحرافات در مناسک شیعی؛
هشدار رحیم پور ازغدی نسبت به رواج خط انحرافی در برخی مداحی ها
نرخ تشیع را در منبرهایمان پایین آورده ایم
حسن رحیمپور ازغدی بحثی را با عنوان "مطهری و تحجر شیعی" به بررسی آسیب شناسی مناسک دینی میپردازد که مشروح این سخنرانی را در ذیل میخوانید:
مدل بحث رهبری، مخاطب، روش، هدف و آسیب شناسیاش تفاوتهایی با بقیه و خیلی از آقایان داشت. اینکه در داخل حوزه به رهبری گفتند وهابی است به دلیل اینکه از بعضی از مناسک و طرز منبرهای مبالغه آمیز، پر از غلو و حرفهای من درآوردی که ولایت، شفاعت و توسل و همه اینها بالاتر از توحید و جدا از توحید قرار میگرفت، یکی از نقاط اعتراض ایشان بود.
در تشیع، الان هم می بینیید، وقتی میخواهند تشیع را معرفی کنند زود میروند از توسل، شفاعت و اینها شروع میکنند که این اشتباه است؛ یعنی، ما را در توری انداختند. تشیع از توسل و شفاعت شروع نمی شود، بلکه آن از توحید شروع می شود. از نبوت، معاد، عدل و اصول دینش همین ها هستند. بعد سراغ امامت می آید و در مراتب بعد و آن وسط ها یکی توسل، یک زیارت و شفاعت است.
ما به طور انفعالی در دامی افتادیم که تا می خواهیم از آرم تشیع بگوییم همین ها را می گوییم. آنها بیشتر به این نقاط حمله کردند و ما هم فکر می کنیم که باید تشیع را از هم اینجا شروع کنیم. این اولین خطا و اولین آسیب شناسی در مناسک و منبرهای ماست و طرز صحبت با مردم حالا آثاری دارد که من می خواهم به بخشی از این آثار اشاره کنم که ببینیم دارد چه بلایی سرمان در می رود. (چه بلایی سرمان می آید)
نوع معرفی تشیع در بسیاری از جاها غلط، ناقص، تک بعدی و کاریکاتوری است. یک ابعادی از تشیع بیش از اندازه بزرگ شده و یک ابعاد مهمتری از تشیع گاهگاهی در تعالیم مسجدی، منبری و انتشارات و کتابهای مذهبی، آنهایی که در دسترس تودة مردم است ترک شده است.
میزان اولویت بندی ها و تأکیدها در روایات اهل بیت با نوع اولویت بندی ها در بحث های ما، بحث های تبلیغاتی ما، کاملا متفاوت است. اینکه بزرگان می فرمودند اغلب طلبه ها و مبلغین ما حتی قرآن را با یک دور ترجمه نخواندند و آیات بسیاری از قرآن وجود دارد که جلوی اکثر طلاب باز کنی درست نمی توانند آن را معنا کنند و بگویند یعنی چه و تفسیر نمی خواهد. این حرفی است که بعضی از بزرگان ما گفتند و ما نشنیده گرفتیم و رد شدیم که نه فقط دامن ما را گرفته، بلکه در باب روایت اهل بیت هم همین طور است.
وقتی یادم می آید که آقای قرائتی در جلسه ای در قم ما یک چیزی گفتیم بعد یکی از طلبه ها بلند شد و اشکال گرفت و آقای قرائتی بنده خدا بلند شد و جوابش را داد. گفت: در این جمع [در دارالشفاء] همه هم فضلا بودند، در این جمع یکی از فضلا یا اگر کسی یا هر کسی که من ده جای قرآن را باز می کنم فقط سریع از حفظ بخواند و درست ترجمه کند، درست بگوید این آیه معنیاش چیست؟ ایشان گفت من ده سکه یا چقدر به هر کدامشان میدهم. گفت اگر من خطبههای نهج البلاغه را جلوی هر کدام از شما گفتم [همه هم فضلا بودند] باز میکنم نهج البلاغه را باز میکنم فقط درست بخوان و ترجمه کن. اگر این کار را کردی من تضمین میکنم که برایتان این و آن طرف دنبالش بروم و وعده جایزههای بزرگ داد ولی کسی جرات نکرد در جمع بلند شود. آقای قرائتی گفتند هر کسی مرد است دستش را بلند کند بعد اگر جواب سریع نداد آبرویش به عنوان یک روحانی این بالا می رود.
من گاهی با برخی از رفقای طلبه جلساتی دارم و روایات اهل بیت برایشان می خوانم که البته خودم پیدا کردم و دستهبندی میکنم و از آنها میپرسم، میگویند تا به حال چنین روایتی اصلاً ندیدیم و اصلاً نمیدانستیم چنین روایاتی هم هست. حالا ببینید چنانچه خود بنده هم تا نبینم نمیدانم.
میخواهم بگویم ما ۷-۸ تا کلیشه در حوزه اخلاق و موعظه و همچنین معارف اهل بیت داریم و تقریبا هر جا می رویم همین ها را می گوییم. ۷ -۸ یا ۱۰ تا کلیشه در این حوزه یکی در حوزه عقاید، و دیگری در حوزه کلام است. وقتی می خواهی از حوزه ولایت حرف بزنی ۴-۵ مطلب همینها را می گوییم، در حالیکه ریشههای آنها و اینکه از کجا استنتاج شده است را نمیدانیم.
و دوم لوازم نظری و عملی اینها که اینکه اینها چه نتایجی باید داشته باشد تا محک بخورد نقاط آسیب ماست. بنابراین، اولین مسئله اینها را که عرض میکنم از بزرگان نقل قول میکنم که باید اسلام و تشیع را طوری معنی کنید که اگر یک شیعه و یک مسلمان میبیند و گوش میکند به یک نحو متقاعد شود و یک غیرمسلمان هم که میبیند و میشنود به یک نحو دیگری تحت تأثیر قرار گیرد. یعنی هیچ بخشی از یک تعالیم نباید به شیوه ضد عقل، ضد فطرت و ضد پیام اصلی دین که توحید و عبودیت است، قرار گیرد در حالیکه موارد بسیار زیادی این طور است.
من برای اینکه دوستان ببینند و خود این نوعی روضه خوانی برای معارف اهل بیت و برای نحوه تبلیغ دین برای اینکه دوستان ببینند مشکلاتی که ۶۰ و ۷۰ سال پیش مصلحانی مثل خود امام (ره)، مطهری و بهشتی و مرحوم علامه و مرحوم طباطبایی و ... آن موقع بعضی از مراجع داد می زندند اینها را به مردم درست بگویید و هنوز هم ما این مشکلات را داریم و این مشکل هنوز هم ۳۵ سال بعد از انقلاب هنوز هم ادامه دارد.
من اینجا مسائلی را که عرض می کنم و مسائلی است که مصلحان و متفکران اسلامی از آن موقع دارند می گویند ولی شما هنوز هم می بینید که ما گرفتار این مسئله هستیم. یک دوره ای در دهه اول و دوم انقلاب یک کمی تحت فضای جنگ و اینها یک کمی در مواردی اصلاح، تعدیل و یا تخفیف پیدا کرد، دوباره هم خط تحجر در حوزه تقویت شده است. این روزها سالگرد منشور روحانیت امام است که خواهش می کنم دوستان دوباره یک لحظه او را ببینند.
ما یک حوزه علمیه داریم؛ در واقع ما دو تا حوزه داریم. ما در درون حوزه های علمیه دو تیپ روحانی داریم و ایشان میگویند یک تیپ از این ها خطرناکترند. میگوید افعیهای خوش خط و خال حوزه بزرگترین ضربه را به اسلام زدند. میگوید زجری که ما از اینها کشیدیم از ساواک و رژیم شاه نکشیدیم. اینها از شاه بدتر و بیشتر مانع اصلاح اجتماعی در این جامعه شدند. اینها پا و کمر ما را می شکستند.
امام در منشور روحانیت میگوید ما دو تیپ روحانیت داریم و هنوز هم داریم و اینها خطرناکاند و باید به طلاب جوان آموزش دهید که مواظب اینها باشند. ما علیه شاه درگیر میشدیم به جای شاه و غیر شاه اینها به ما حمله میکردند. قبل از اینکه ما درگیر شویم اینها جلوی ما می ایستادند و ما را تکفیر میکردند.
بخشی از روحانیت افکارش منحط است و من نمیگویم فاسد، حتما در بینشان افراد وابسته و نفوذی نیز هستند، شما بروید و اسناد را ببینید از تاریخ مشروطه تا اسناد لانه جاسوسی که سرویسهای جاسوسی حتی تا بیوت بعضی از مراجع آدم داشتند. بروید مدارک را ببینید. فرزندان برخی مراجع را آلوده و فاسد میکردند. وقتی امام (ره) سر شهادت نواب که میخواستند ایشان را اعدام کنند به آقای بروجردی پیام داد و هر چه ایشان میخواستند کاری کنند که آقای بروجردی جلوی اعدام را بگیرند بیت آقای بروجردی نگذاشت. امام بعد از شهادت شهید نواب بعد از مدتی روابطش را با آقای بروجردی قطع کردند. بیشتر حالت شبه قهر بود.
یکی از دوستان می گفت یکی از شبکه های ماهواره ای۵-۶ نفرند و پای ثابت تحلیل های ضد انقلابی در بیبیسی و رادیو تلویزیون آمریکا هستند. شش نفر را اسم برد که من نمیشناسم. می شناسم اما الان حضور ذهن ندارم. ۶ اسم برد و گفت هر ۶ نفر فرزند روحانیاند. یعنی شش نفری که پای ثابت فحش به اسلام و انقلاباند. پای ثابت تحلیلهای سیاسی اینها هستند، حالا بنی صدر را میدانیم که فرزند آیتالله است ولی آن ۵-۶ نفر دیگر را که گفت هر ۶ نفر آنها فرزند روحانی هستند.
خب! امام میگفت قبل از منشور روحانیت بیش از اینکه ساواک و اینها به ما ضربه زنند اینها به ما ضربه زدند و پدر ما را درآورند. در قم و نجف و مشهد و در حوزه اصفهان و در همه حوزهها. منتهی همه اینها دشمن آگاه نیستند، بخشی قاصرند و بخشی مقصر و دشمناند؛ باید افشا شوند. بخشی قاصرند و مستضعف فکریاند. برخوردهای گزینشی با دین دارند و اینها باید آگاه و هدایت شوند. ببینید من بنده شخصا یک سری ارتباط دارم با محافل و اینها و دارم میبینم و شما هم البته میبینید.
بنده اکنون دارم میبینم تفکری که امام در منشور روحانیت تحت عنوان تحجر کوبید و هدف گرفت، این تفکر الان نسبت به زمانی که منشور روحانیت نوشته شد دوباره خیلی قویتر شده است. اینها مدارس غیرانتفاعی، دبیرستان و حتی دانشگاه در حوزه، مدرسه های طلبگی، کادرسازی و تربیت طلبه و مدرسه های طلبگی تربیت دانشگاهی و تربیت دبیرستان، رسانه و ماهواره هم دارند. اصلاً اینهایی که به جنگ شیعه و سنی دامن می زنند بعضی هایشان همین ها هستند. خب ببینید امام آمد کل انرژی پرچم جهان اسلام را زیر پرچم اهل بیت آورد. وقتی امام می گوید وحدت شیعه و سنی، هدفش روشن است. هدفش محو تشیع نیست بلکه هدفش عزت تشیع و اسلام است. آمد و به کل جهان اسلام گفت بیداری و عدالت خواهی اما همه پشت پرچم ایران که پرچم اهل بیت است. بعد اینها تحت عنوان دفاع از اهل بیت درست تبر را به سمت اهل پرچم گرفتند. این را من عرض کردم و دو نکته عرض کردم که وارد مقدمه شویم.
این نکته اول، جریان انحرافی تحریف دین ولایت و تشیع که وقتی از تشیع می گوییم که تشیع را معرفی کن اولش زیارت توسل و شفاعت است و آخرش هم زیارت توسل و شفاعت است و هیچ چیز دیگر در آن نیست. یک همچنین تشیعی را دارند معرفی می کنند که سرتاسرش زیارت توسل وشفاعت است و هیچ چیز دیگر در آن نیست. آن وقت ۹۹۵ هزارم درصد زیارت اهل بیت و حالا آن وقت این اهل بیت چه گفتند و راجع به مسائل مختلف چه می گویند. راجع به سبک زندگی و ازدواج ، روابط بین الملل، عبادت، اقتصاد، سیاست و تعلیم و تربیت چه می گویند. هیچ چیز دیگر. دیگر وارد محتوا نشو. ولایت اهل بیت.
من بگویم اینها الان قویتر شده اند. می گویم و شما هم خبر دارید. اینها مجهزتر، قوی تر و الان از دهه اواخر دهه شصت که امام علیه ایشان این بحث را کرد، خیلی قوی تر و پرکوب دارند کار می کنند؛ مسجدهای فعال، هیئت های طلبگی فعال، مدارس طلبگی فعال، دبیرستانهای فعال و دانشگاه غیرانتفاعی ازاین جملهاند. حالا یک زمانی بحث انجمن هیئتیها بود و بعضیها یک زمانی نوچه و تشکیلات خاص و شاگردان خاص میگرفتند. این نیز یک فکری است و اینها دارند کار میکنند.
نکته دوم، این آسیبها متاسفانه آسیبهایی است که نزدیک یک قرن داریم می بینیم که علیه اینها حرف میزنند و علمای صالح و مصلح، نه آنهایی که ضد مذهب، روشنفکر زده و اهل چپ و راست و ضد مذهب و اصل زیارت، شفاعت و توسل و مشکل زده اند، با اینها کاری ندارم. چه نوع روشنفکر و چه نوع گرایش های وهابی که در درون جامعه از قبل شیعه تحت عنوان روشنفکری دین و اصلاح دین بودند.
شما می دانید از محمدبن عبدالوهاب در تحقیقات مستشرفین درباره جهان اسلام به عنوان یک احیاگر دین و مصلح گر نام می برند، نه به عنوان یک متحجرِ تکفیریِ آدم سطحی و قشری، بلکه میگویند جزء سلسله جنبانان اصلاح دین است که آمده دین را از خرافات پاک کند. چنان که ابن تیمیه را می گویند از پدران اصلاح و احیای دین در جهان اسلام است. اینها که تحلیلشان روشن است لذا، در ایران قبل از اسلام جریانهایی داشتیم که قبلا حاوی تناقض بودند.
از یک طرف گرایشهای روشنفکری لائیک چپ و اینها داشتند و از یک طرف، یک حرفهای مشترکی با وهابیت داشتند که از یک طرف متحجرترین جریان اهل سنت است. با هم یک جاهایی قاطی می شدند. بنابراین، آنچه خدمتتان عرض میکنم در واقع مطالبی است که از قبل از انقلاب گفته میشده است و شما ببینید باز ما گرفتار آن هستیم. من ۴-۵ مسئله را به عنوان نمونه عرض می کنم که دشمن هم از این طرز بحث ما سوء استفاده می کند.
نگاه ما به مسئله امام حسین، مهدویت و شفاعت، حب اهل بیت و تعریف شیعه که اینها هیچ ریشهای در شیعه و معارف اهل بیت ندارد ولی در افواه و افکار عمومی شیعه و بخشی از روحانیت شیعه کاملاً به نام تشیع جا افتاده و داد تبلیغ می شود و دشمن دقیقاً بر این مسائل انگشت می گذارد. دشمن نمی تواند معارف اهل بیت را مسخره کند ولی اینها را می تواند مسخره کند چرا که ربطی به اهل بیت ندارند ولی به نام اهل بیت و در محافل اهل بیت گفته و شنیده می شود.
نکته اول در واقع، نتیجه دو تا مقدمه است و منشأ اصلی انحرافات مناسکی در مسجدها و هیأت ها منشأ اصلی آن، حوزه علمیه است. در ضمن من در اینجا سخنرانی نمی کنم و منبر و اینها هم نیست. اینجا از رفقا هر کس و هر کدام عرایض بنده را قبول ندارند اشکال دارند بحث طلبگی می کنیم. هر جمله ای را که قبول ندارید بگویید چرا که آن جا بحث کنیم، زیرا می خواهیم تا اذان ظهر بحث کنیم. این دوستان بعداً این چیزهایی را که می شنوند بعضی رفقا بعداً نگویند طور دیگر بشنوند و آن را در ذهن خود طوری دیگر معنا، نشان یا نقل کنند و بگویند ما مخالفیم و قبول نداریم و بعدا بگویند در جلسه نمی شد؛ نه خیر در جلسه می شود. هر کدام از عباراتی را که نقل می کنم عرض کردم از من نیست اینها مال قبل از انقلاب است و مصلحان اسلامی اینها را میگیوند. اصلاً بعضی از این تعابیر امثال شهید مطهری است و هنوز هم درد ماست. هر جایش را که قبول ندارید بگویید برای چه قبول ندارید.
ادعای اول و نکته اول منشأ تمام انحرافات مناسکی در بین مردم و هیئت ها، منشاش حوزه علمیه است؛ بعضی از روحانی های ما اینها را به مردم یاد و تأیید می کنند. درست است که بعضی از مردم جاهایی سرخود کار میکنند، حتی منبر و محل آخوندی نمی گذارند و خودشان دین را می سازند و تعریف می کنند و جلو می روند اما همان آنها هم به پشت گرمی بخشی از روحانیت، مرجعی از روحانیت، آقایی و مرجعی این حرفها را می زنند. والا اگر ببینند هر آخوندی می آید و با این حرف مخالفت می کند دیگر جرات نمی کند ادامه دهد و می بیند بعضی مثل اینکه طوریشان میشود و خوششان هم میآید.
بنابراین، اصلاح مناسک و مجالس دینی و مذهبی شروعش اصلاح اصل دیدگاه و نظریه در این حوزه است. ما طلبه ها در حوزه آموزش ندیدیم و نمی بینیم. اساساً برای اینکه با مردم چه باید بگوییم و چه کسی به ما آموزش داده است. بنده حوزه مشهد بودم و بعد بخشی در خارج و بعدش چندسال تا الان طلبه ام. تقریبا می توانم ادعا کنم کتابی درحوزه هایی، چهار پنج حوزه ای که مربوط به معارف دینی اسلامی باشد و منتشر شود و من نبینم، تقریبا می توانم بگویم نیست، زیرا من هر ماه این انتشارات را و کتاب هایی که می بینم و احساس می کنم مفید هستند می خرم و می بینم یا می خواهم دوستان بفرستند تا حداقل تورقی کنم. از تورق تا خواندن دقیق بخشهایش. حداقل هفته ای دوبار هم به کتابفروشیها سری می زنم تا در پنج حوزه ای که کار می کنم بیینم کتاب های جدید چه ترجمه شده و چه آمده است.
الان کتاب خوب منتشر می شود. من قبول دارم همین کتاب هایی که در انتشارات جامعه مدرسین قم و ... هست، کتابهایی که به صورت پایان نامه است، خوب است و اینها هر کدام می تواند مواد بعضی از منبرها باشد که با مطالعه صورت گیرد، اما هیچ آموزش منظم و کلاسیکی در حوزه قم و مشهد و جاهای دیگر راجع به بخش تبلیغ نداریم [می دانم که بخش تبلیغ و آموزش مبلغ گذاشتند] اینها را قبول دارم اما اینکه معارف دین باید از کجا شروع و به کجا ختم شود و چه چیزهایی گفته و گفته نشود هنوز گفته نمی شود.
حضرت علی فرمودند: «عجبت لمن یتصدی لاصلاح الناس و نفسه اشد شییٍ فساداً فلا یصلحها و یتعاطی اصلاح غیره». این اصلاح و فساد یک بخشش بحث تهذیت و تربیت نفس است. من به دلیل اینکه معلم اخلاق نیستم و خودم مشکل اخلاق دارم، از همین مشکلهای معمولی؛ البته که شما هم دارید (خنده حضار) این بعد تهذیب نفسانیاش را بنده جسارت نمیکنم حرف بزنم چرا که روشن است. تعجب میکنم کسانی را که میخواهند مردم را اصلاح کنند و خودشان را اصلاح نمی کنند و می خواهند مردم را درست کنند. این بعد اخلاقی معنوی را من کاری ندارم. بعد معرفتیاش را عرض می کنم.
ما در حوزه بیشتر و قبل از همه احتیاج داریم به اصلاح نوع نگاه و زاویه معارف اهل بیت که چه مهم، چه اهم و چه کمتر مهم است. یا فرمودند «کیف نفسه یقشر نفسه »کسی که خود کلاه خود را برمی دارد چگونه به بقیه می تواند خدمت کند. ما خود کلاه خود را برداشتیم تا حدودی. منبری مساوی باشد با بی سواد. هنوز هم می گویند در خود حوزه هم است. دیدید که در خود حوزه که افراد مدعیاند، منبر برای بی سوادهاست و گرنه ما باسوادها مشغول فقه و اصولیم. این یک ریشه هایی و آثاری در جامعه دارد و این همچنان در افکار عمومی جاافتاده است.
نکته دوم تعریف شیعه و تشیع است حالا من عبارتی که آوردم خدمت تان عرض کنم ببینید بعضی جمله ها است که ما واقعا جرات نداریم که بگویم. یعنی اگر امام نگفته بود اگر امثال مطهری و بهشتی نگفته بودند ما جرات نمیکردیم که ولو درست هم باشد. نمیدانم شما مقالات مرحوم بهشتی و شهید مطهری را در آن «کتاب مرجعیت و روحانیت» دیدید یا نه. این کتاب در قم و در زمان آقای بروجردی چاپ شد. بعد ازآقای بروجردی بود که مرحوم آقای طباطبایی، شهید مطهری و بهشتی، مهندس بازرگان یک عده اینها را نوشتند. این اولین کتابی بود که به زبان فارسی با مخاطب عمومی جامعه منتشر شد و کتابی جیبی بود که همان تشکیلات مهندس بازرگان آن را چاپ کرد و بیرون آمد و با مردم درباره مرجعیت، روحانیت و حوزه صحبت کرد که این کتاب شهید مطهری درباره حوزه، اول یک مقاله و مختصر بود.
مقاله آقای بهشتی را بخوانید به شرطی که اسم شهید بهشتی را نخوانید، یعنی اسمش را بگیرید و نگویید. اگر تا آخر مقاله رسیدید و نگفتید این آدم با حوزه مشکل دارد!بگویید کسی اسم آقای بهشتی را نشان ندهد قلم بگیرد و مقاله را شما بخوانید. حرفهای آقای مطهری را درباره حوزه، منبر و تبلیغ بخوانید (حالا خواندیم می دانیم چه کسی گفته است) ولی کسانی که نخواندند نام نبردید که چه کسی گفته و نوشته است. تعابیری از امام در منشور روحانیت و بعضی حرفهایی که در نجف راجع به اینها میگفتند بخوانید و نگویید چه کسی گفته است. اگر نگفتند اینها منحرف، ضد آخوند و ضد شیعه هستند! اینها ضد ولایت هستند! خود این مشکلات از همان موقع مطرح است.
ببینید یکی از چیزهایی که در افکار عمومی جوامع و هیئت های مذهبی ما راه افتاده این است که اسم شیعه کافی است. شیعه یک تشیع، یک اسم، آرم است و نه یک مرام. این خط را هنوز ما در بسیاری از منبرها داریم ادامه می دهیم. سوال می کنند چرا شیعه دلش خوش است که اسمش در لیست و فهرست دوستداران علی ثبت شده و این برایش کافی است. مطهری میگوید مثل اینکه مشکل مشکل اسم نویسی بوده، یعنی لیستی است که باید ما باید اسممان را آنجا بنویسیم و دیگر بعد از آن تمام است. شهید مطهری میگوید شیعه و مردم شیعه جزء قالتاقترین مردمان دنیا هستند. این تعابیر آقای مطهری است. یعنی دروغ دروغ میگویند، ربا میخورند، کلاه هم را بر میدارند، اهل روزه و نماز و اینها و مس مس و افسردگی و کسالت نفس و.... در عین حال مدعیترین مردم هستند. حالا این جمله را غیر از مطهری کسی دیگر جرأت ندارد بگوید. من که جرات ندارم (با خنده) حالا یکی از قالتاق ترین مردم مدعی ترین مردم هستند که اینها فکر می کنند مثل انبیا حالا در بهشتاند و می خواهند در مورد دیگران اظهارنظر کنند.
این یکی از بیماریهای مردم شیعه است و منشأش منبرهای ماست. ما یک دین و تشیع دیگری را به مردم آموزش دادیم ما اینها را از خدا و فرمان خدا دور کردیم و به ایشان یاد دادیم لازم نیست شما به اوامر الهی خیلی عمل کنید. اسمت که شیعه است خیلی کافی است. کاری کردیم و جوری دین را معرفی کردیم که مردم به این دلخوش کردند که ناممان بین دوستداران علی بن ابی طالب و اهل بیت است و بالاخره از رعایای ایشان هستیم و وصیت می کنیم از پولهایی که به ناحق به چنگ آوردیم در زندگی باید در راه خیر صرف می کردیم و نکردیم و در زندگی نیز باید یک مقداری هم به متولیان حرم و مشاهد مشعره و ... دهند و ما را نزدیک قبر اولیاء دفن کنند که این فرشتگان جرات نکنند برای عذاب ما آیند. بعد می گوید شما خودتان غافلید و فکر می کنید خدا را می توانید اغفال کنید. روزی چشم بازخواهید کرد که طبق وعده الهی غرق در عذاب خدا خواهید بود ولو اسمتان شیعه علی ابن ابی طالب است و ولو کنار قبر موسی بن الرضا باشید، جهنمی هستید، ولو سر خدا کلاه میگذارید و کلاه او را میخواهید بردارید. مسئله، حب و بعض علی و حب و بعض اهل بیت است.
متاسفانه، شیعه امروز درست ضد آنچه در قرآن کریم است داریم فکر می کنیم و درست خلاف آن است. خیال می کنیم کار خدا و عالم درست براساس خیالات ما و انتسابات و اسم نویسیهای ما است. بالاخره میگویم اسممان چه هست جزء رعایای امیرالمومنین ثبت است و فکر میکنیم ثبتنام است. در سنت و قانون خداوند است محال است مردمی فاسد، دروغگو و اهل غیبت، گناه، گران فروشی و خیانت باشند و لطف و رحمت خداوند شامل حال آنها باشد، به خاطر اینکه اسمشان شیعه است. محال است و این خلاف سنت الهی و خلاف صریح قرآن شریف است. خلاف صریح قرآن شریف است که خلاف خدا عمل کنیم چون اسممان شیعه است و مورد لطف و رحمت خدا قرار بگیریم. محال است مردمی خود را اصلاح کنند و مورد فیض خدا قرار نگیرند ولو اسمشان شیعه نباشد. اینها را نگویم، اگر الان اینها را خودم می گفتم ممکن است بعضی در دلشان سب و لعن کنند و بگویند آنجا آمده و هر چه به دهنش می رسد میگوید.
یکی از حضار: آقا ببخشید، یک بخشهایی هم شهید مطهری دارد که اگر در کنار این اعتراضات و نکات ضعفی که هست مطرح نشود به نظر می رسد نوعی یک طرفه گفتن است. وقتی شهید مطهری مبانی شیعه را مطرح می کند بسیار ارزشمند است. حالا خواهش می کنم حضرتعالی به آن بخش هم اشاره ای کنید.
رحیم پور ازغدی: چشم. فرمایش شما درست و متین است. ایشان می فرمایند آقای مطهری که فقط اینها را نگفته. ما نگفتیم که فقط اینها را گفته است. منتهی آنها را از بس شنیدیم و گفتیم حفظیم. اولا اینکه اینها مبانی تشیع است. من از شما تشکر می کنم که حرفتان را زدید. خیال می کنند اینها خلاف مبانی تشیع است. منظورتان غیرمستقیم این است که آقای مطهری حرفهای خوب هم دارد چرا آنها را نمی زنید. یعنی حرفهای راجع به مبانی تشیع هم دارد حالا چرا حرفهای خلاف مبانی تشیع را میزنید. ببین همین فکر است، بهترین شاهد و مثال فرمایش این برادرمان بود. ما اینجوری بار آمدهایم [خنده حضار]
یکی از حضار: بحث منصفانه این است که هر دو مطلب ... حالا که به طور مستقیم پخش می شود.
رحیمپور ازغدی: ببیینید برادرها الان من تایید کردم هر دو طرفش را باید گفت. الان من یک طرفش را گفتم که آن گرانی و مصیبتی که در منبرها گرفتار آن هستیم که پنجاه شصت سال پیش مطهری می گوید آقا شریعت و ولاء اهل بیت را طوری معنا نکنید که خلاف قطعی سنت خدا و خلاف قطعی وعده های الهی در قرآن باشد. حالا اجازه دهید... کمی بحث جلو رود بعد سوال بفرمایید. گفتم سوال کنید ولی نگفتم بحث تمام نشده سوال کنید. چون این بحث را ادامه دهیم.
ایشان می گویند که وجه مثبت و وجه منفی آن کدام است. الان وجه منفی را می گویم اجازه بدهید و صبر کنید. خدای متعال در قرآن میفرماید که [من همینجا نقداً عرض کنم اینها خلاف مبانی تشیع نیست بلکه عین مبانی تشیع است] منتهی بخشی از تشیع را می گویی و بخشی را نمی گویی و هر دو را باید با هم بگویی. آن بخشی که نگفتیم هزار بار گفته شده و همه می دانیم و می گوییم آقا حب اهل بیت نجات بخش است اما این تفسیر غلط است و ما داریم آسیب شناسی می کنیم و عنوان بحث بنده «آسیب شناسی مناسک دینی» است.
در این جلسه نمی توانیم همه معارف را بگوییم و مخاطب ما هم شما هستید، در حالیکه نماینده تبلیغ در کل کشور هستید. این آسیبی است که مجالس و منبرهای ما گرفتار آن هستند. می گوید اگر خدای ما می فرماید «کلاً نُمِدُّ هَوُلاءِ وهَوُلاءِ مِن عطاءُ رَبِّک» و اگر می فرماید: فیض ما به هر امتی که به وظیفه اش عمل کند و جهتش را تغییر دهد، در جهتی که خود را تغییر می دهد به همان اندازه اصلاح یا افساد، به آن ملت می رسد. بعد می گوید قرآن متکی بر حقایق است، نه اوهام و تخیلات. هرگز انتسابات ظاهری را نه قرآن، نه پیامبر و نه اهل بیت کافی ندانستند.
وقتی پیامبر رسول اکرم به روایت قطعی السند، به روایت شیعه و سنی وقتی که در روایتی که موافق شیعه و سنی است، وقتی پیامبر به فاطمه زهرا سلام الله علیها که خودشان شفیع امت است به ایشان می فرمایند: فاطمه جان یک زمانی فکر نکنی چون دختر منی در قیامت حسابت با بقیه فرق می کند. من هم نگران قیامتم چه برسد به تو. هر کسی در قیامت پاسخگوی اعمال خودش است. وقتی پیامبر به فاطمه زهرا این حرف را می زنند و این روایت را آقای مطهری نقل می کند و می گوید ما حساب هایمان را بکنیم. زیارت و توسل و شفاعت اگر در جای خود قرار بگیرد باعث رشد است اما اگر در فهرستِ هندسه معرفتِ دینی، زیات و توسل و شفاعت جای خود نباشد و بیاید جای کل دین را بگیرد این عین بدبختی و فلاکت است و این که عرض کردم عین عبارت امام است.
همانطور که می دانید، امام در کتاب «کشف الاسرار» همانطور از همین توسل، زیارت و شفاعت در برابر وهابیت دفاع می کند و توضیح هم می هد که من جواب ایشان را داده ام. یک خطابی با علمای خودمان دارم که زیارت، شفاعت و توسل و اینها اگر در جای خود در هندسه معارف الهی قرار نگیرد که معلوم باشد قبل و بعد آن چیست و اگر اینها منافات با عمل صالح، تقوی و اصلاح جامعه و ... قرار است با اینها منافات پیدا نکند. این عین توحید و کمک به رشد و فلاح و رستگاری است اما اگر زیارت، شفاعت و توسل، گنبد و گلدسته و اینها بخواهد جای همه اسلام را بگیرد که در خیلی از منبرهای ما گرفته حالا همه اسلام نه جای بخشی از منبرهای ما را بخواهد بگیرد، این مایه سقوط است. این توسل، زیارت و شفاعتی که شیعه می گوید نیست، بلکه توسل، زیارت و شفاعتی است که اتفاقا وهابی ها می گویند و به ما نسبت می دهند و در بعضی از منبرهای ما است.
نکته دوم که آقایان آسیب شناسی می کنند این است که هر جا که به سمت اوهام و انتسابات ظاهری رفت «من اصل وجهه لله» در کار نیست و تصور کردند شیعه فقط یک شعار است. شیعه شعار است اما فقط یک شعار نیست و هر جا که فراموش کردند که شیعه بودن یک حقیقت و واقعیت و یک مرام است، نه یک اسم، اینجا تفاوت این دو نوع تشیع، این دو نوع ولایت، این دو نوع اهل بیت و تفسیر از این دو نوع اهل بیت روشن میشود.
همه سعی می زنیم تا حقانیت تشیع را ثابت کنیم و دلیل نقلی و کلامی برای حق بودن شیعه میآوریم. میپرسد «ثم ماذا؟» حالا شیعه بر حق است به ما چه؟ مگر ما شیعه ایم. روایات مکرر از اهل بیت کسانی که حب اهل بیت شدید داشته و مثال میزند که طرف از همین خراسان ما به مدینه خدمت حضرت رضا (ع) رفته است. چند ماه در یک روایت دیدم شش ماه می خواستند بعد از زیارت قبر پیامبر به زیارت امام رضا(ع) بروند که ایشان راهشان ندادند. درآخر اینها گریه کردند که آخر ما چه کار کرده ایم که اینجاییم. آخر ما شیعیان شما در خراسان هستیم. پول، وجوه می دهیم و این کارها را می کنیم و خودمان را در خطر میاندازیم. بعد از شش ماه دیدم که امام رضا (ع) اجازه دادند که یکیشان بیاید و گفتند چرا ما را راه نمیدادید؟ گفت برای اینکه دروغگویید. گفتم ما کجا دروغ گفتیم؟ گفت شما گفته اید که شیعه هستید. گفت ما شیعه هستیم و دروغ نمی گوییم. فرمود شما شیعه نیستید بلکه محب اهل بیت هستید، شما شیعه اهل بیت نیستید. حالا شما کسی که از خراسان با آن مسائل قدیم از قبیل راهها، و خطرات آن، با آن حکومتها و مصیبتها به زیارت ایشان برود و شش ماه هم اضافه در مدینه بماند که امام رضا (ع) راهش دهد. امام رضا می گوید شیعه نیستی و دروغ میگویی. بعد چهار و پنج خصلت آورد که شیعه این است و شما محبی. این خصلت هایی که حضرت رضا گفتند اغلب در مردم و در ماها نیست.
نرخ تشیع را در منبرهایمان پایین آورده ایم. به محب و حتی غیرمحب ریاکار، شیعه گفتیم و اهل بیت خلاف این گفتند و صریح خلاف این گفتند. می گوید شیعه بودن یک حقیقت و یک واقعیت و تشیع حق است. به ما چه مربوط که تشیع حق است، آیا تشیع در جامعه ما جاری است؟ فرمایش دارید بگویید شاید در ادامه جواب سوال داده شود. اگر فکر میکنید که باید گفت بفرمایید ولی شما خجالت نکشید و بگویید چرا که ما میدانیم چطور سوال کننده را باید ساکت کرد.
شیعه آن وقت شیعه است [عبارت را گوش کنید]، شیعه آن وقت شیعه است که وقتی او را در مقابل یک سنی بگذارید ببینید فکرش، تصورش، راجع به خدا و قیامت و خداشناسی، نگاهش به مفاهیم معرفتی و اخلاقی با سنی فرق می کند و بهتر است. والا اسم او سنی و ما نیز اسممان شیعه است. می گوید یک عده ای سر اسم دارند با هم دعوا می کنند و نه او سنی است و می داند تسنّن چیست و نه تو شیعهای. دعوا بر سر چیست؟
مسیحی و کفار را میخواهند مسلمان کنند؛ این هم یک تعبیر ایشان است. می گوید آسیبشناس منبرها، اینها که می گویم آسیب شناسی منبرها و مناسک دینی ما، نوع معرفت بخشی ما در مجالس اهل بیت که اینها را امثال شهید مطهری، امام و امثال شهید بهشتی و اینها میگویند و من دارم حرف آنها را میگویم، اگر از قول خود بگویم باز برای ما حرف در میآید و من دارم حرفهای اینها را میگویم.
می گویند کسی خدمت حضرت امیر (ع) آمد با خنده و خوشی گفت: یا امیرالمومنین اُحبّک. آقا خیلی دوستتان دارم و حضرت امیر بلافاصله فرمود: ولکنّی اُغبضُک. من هم از تو خیلی بدم می آید. پرسید برای چه؟ فرمود: الان به علتش کاری ندارم البته علتش نیز به بحث ما مربوط است ولی فعلاً تا همین جا که کسی صادقانه به امیرالمومنین بگوید آقا عاشقتم و دوستت دارم و امیرالمومنین نیز بیزار. شخص مقابل منافق هم نیست واقعا فکر میکرد. البته جالب است که بعدش هم به کار ما طلبه ها مربوط می شود ولی این مسئله جداگانه این است. آن مسئله کاسبی با دین است. فردی که به حضرت امیر می گوید دوستت دارم ولی پاسخ می شنود من حالم از تو به هم می خورد، اغبضک یعنی از تو متنفرم. می پرسد برای چه؟ پاسخ میشنود از تو خواستند به فلان جا بروی و تعلیم قرآن و معارف دین دهی در حالیکه تو گفتی به شرطی میآیم که پول دهید. شرط پول گذاشتید، این هم روایت امیرالمومنین است. فرمودند از تو متنفرم چون گفتند بیا دین را به ما آموزش ده و تو در پاسخ گفتی نمیآیم مگر اینکه پول دهید. برای پول شرط گذاشتی و با دین کاسبی کردی، البته اینجا نکتهای است که باید بحث شود چرا که خیلیها گرفتار آن هستند.
مسئله بعد، مسئله اقتصاد فرهنگ و اقتصاد معارف دینی است. بالاخره یک طلبه، یک مبلغ، یک محقق باید زندگیاش تأمین شود چون وقت میگذارد. باید از همان اول مسئله معیشت علمی علما و به مانند آن را که پول در ازای تبلیغ، دین را به یک کالا تبدیل می کند، نگرانش بودند که چه کار کنیم که از یک طرف اهل علمی گرسنه نمانند، چرا که آدم زن و بچه، اجاره و خانه و زندگی دارد، فلج نشود و در تمام دنیا هم رسم است کسانی که مشغول مأموریت علمی و فرهنگی هستند یا مشغول تحقیق و پژوهش هستند اینها بورسیه دارند، حالا اسمش وقتی می گویی بورسیه چون اسمش مدرن است همه می گویند خوب است، عیب ندارد و چیز مترقی و خوبی است ولی وقتی اسم آ ن را شهریه میگذاری یا فلان، مرتجعانه میشود! حالا این همان است که در تمام دنیا وقتی کسی در حال تحقیق است یا یک مأموریت فرهنگی انجام میدهد باید زندگیاش تأمین شود و حقوقی بگیرد. اینکه حتما درست است. از این طرف مشکلش این است که کار یک پژوهش و تبلیغ معمولی نیست و اینها بحث فیزیک، شیمی و این حرفها نیست.
اینها بحث دین مردم است و این جور حساسیت ها را در روایات شدید و یکی از گناهان کبیره است و خیانت به دین تعبیر استیکال بنا، استیکال به دین که این تعبیر در روایات متعدد آمده است. که کسانی که «من استهکل بنا یا من استهکل بالدین». کسانیکه نان اسم ما را به نام دین می خورند، فرمودند به اینها وعده عذاب دادند. از یک طرف این را و از یک طرف آن را داریم و باید جمع این دو تا مدیریت خوبی شود. اتفاقاً سازمان تبلیغات در این قضیه خیلی مسئولند و این قضیه را واقعا درست مدیریت کنند که باید هم این فضلا زندگیشان درست تأمین شود و تحقیر نشوند، چشمشان به دست آنها نباشد و از سوی دیگر کار تبلیغ معارف دینی کالا نشود.
حالا از یک خواننده دعوت می کنند معمولا این جور جاها مردم چیزشان نیست. خواننده دعوت میکنند و ۱۰ میلیون بیشتر کم و زیاد میدهند، حتی بعضی مداح ها را شنیدم و نمی دانم، مثلا شنیدم شبی یک میلیون می گیرند و یک دهه می رود ده میلیون می گیرد و بعضی ها می گویند از این حرفها هم خیلی بیشتر است. منبریای را هم داریم که طی میکند میآیم به شرطی که این مبلغ کلان را بگویی. بعضی از اساتید دانشگاه هم هستند که اینگونهاند. راجع به همین کسانی که درتلویزیون صحبت میکنند و بالاخره شناخته میشوند. راجع به خود بنده نیز از همین حرفها زدهاند.
در مورد بنده که از این حرفها زده اند حضرت عباسی دروغ میگویند. زمانی کسی زنگ زد گفت آقا اینجوری تهمت زدند. کسی دیگر گفت شمال بودم و ویلایتان را دیدم. گفتم اگر میشود کلیدش را بگیر حداقل ما سالی یک بار زن و بچهمان را برداریم و ببریم آنجا. چون ما که نمیتوانیم دست خانوادهمان را بگیریم مگر اینکه اینها خودشان تنها هر جا میخواهند بروند. یک بار داغش بر دل مانده مثل بقیه مردم دست زن و بچهمان را بگیریم و به جایی برویم (با خنده) ولی بعضیها هستند و از اینها شنیدم که تا مدتها باور نمیکردم که مثلا میخواهد به جلسه برود میگوید این قدر سکه و پول بریزید و فلان.
از یک طرف، دست یک سری آدمهای غاصب در این قضایا باز می شود و از یک طرف یک عده فضلای واقعی هستند که زحمت میکشند که طرف هر جلسه میرود می بیند برای هر جلسه پنجاه و صد ساعت و گاهی بیست ساعت مطالعه دارد و میگوید تقبل الله و یک پاکت کشمش و زرشک دستش میدهند و می گویند برو. ما در خانهمان از این پاکتهای زرشک و تابلوهای تقدیر اینقدر داریم که دیگر جای نداریم. تابلوی تقدیر و خیلی ممنون و خوب یک فکری کرد این آدم است و دارد زندگی میکند و از طرف دیگر آنها حقه باز و کلاهبردارند که میگوید جلسه میآید باید پنج میلیون و اینقدر به حساب ما بریزی و بعد بیایی.
از طرف دیگر مردم آمادگی دارند خوانندهها و هنرپیشهها... یکی از دوستان می گفت برای همین نیم ساعتی که آمده ۷ میلون تومان به او دادند. بعد چیزی که خودم اطلاع دارم میگویم همین بچههایی که برنامههایی میرویم ضبط میکنند و اینها ۵ سال است که پرپر میزنند پول اینها را بدهند و نمیدهند. طرف رفته ماشینش را فروخته و چه کارکرده و با ما دعوا کرد. اینها را به مسئولانشان درتهران می گویم که قهر کردند و رفتند. میگوییم ما که چیزی نمیگیریم به اینها چیزی دهید که خانهاش را فروخت و خانه و زندگیاش از بین رفت. می گویند نداریم، حالا اینها را در حاشیه این تعبر حضرت امیر المومنین گفتم.
نکته سوم میگویند این تعبیر که از امام صادق (ع) نقل شده فرمودند «کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شینا» این را بعضی فقط تلقی شخصی از آن دارند که آقا وقتی جایی میروی درست راه برو. این حداقلش است و نتیجه جالب و نکته مهمی که ازآن میگیرند این است که خواهش میکنم دقت کنید هر نوع رفتار و هر نوع گفتار دینی و مذهبیای که باعث شرمندگی تشیع و اسلام بشود، اینجا دارد تحریم میشود.
اولاً فرمان امام صادق استحبابی و ندبی نیست، بلکه وجوبی است. حرام است کاری کنید و جوری عمل کنید و چیزهایی بگویید که آبروی ما را ببرید و واجب است که ما را به مردم درست نشان دهید. مثلا تا بحث قمه زنی می شود بعضی از آقایان می روند ببینند که اضرار به نفس است از باب ادله اضرار به شخص. دقت کردید آن آقایانی که گفتند عیب ندارد اضرار به شخص است، اضرار جدی که نیست سیگار هم که می کشی اضرار است پس آن هم حرام است، دود خیابانهای تهران هم اضرار است پس آن هم وجود و بقا در تهران هم حرام است. اینگونه حرف میزنند. نمی گوید که مسئله فقط اضرار به نفس نیست و اضرار به نفس مهم است ولی از آن مهمتر اضرار به دین است. این همان شین امام صادق (ع) است که میفرماید و آن به همین معنی است. به یکی از قمهزنها گفتند چرا اینها را میزنی؟ گفت ما به اینها کاری نداریم و ما برای خود حضرت ابوالفضل میزنیم و بین ما و حضرت عباس است. گفتم: ای عمو بین تو و حضرت عباس درخانهات است و وقتی در خیابان میآیی و فیلمات را در صد شبکه دنیا نشان میدهند و میگویند این اهل بیت که میگویند این است و توضیح هم نمی دهند که چیست و برای چیست؟ این همان "شین" است.
این اضرار دین و اضرار به مذهب است. این یک نکته که از این روایات و امثال این روایت بعضی وقت ها برداشت شخصی میکنیم. میگویند که آقا این برداشت شخصی نیست و اگر کتابی بنویسی و منبری بروی در رابطه با اهل بیت(ع) که آبروی این مکتب را ببرد در مباحث امروز و مباحث مختلف، مباحث سیاسی، حقوق بشر، حقوق زن، کودک، روابط بینالملل، اقتصاد سیاست و .. هزاران مسئله در دنیا مطرح است و هزاران رقیب داریم. یک وقتی رقیب نداشتیم و اگر هم داشتیم، صدایش به گوش مردم ما نمیرسید. الان در هر موضوع صد تا رقیب داری و صدای همهشان به گوش مردم میرسد. معنویت میگویی صد تا رقیب داری و صد جور معنویت است. اخلاق میگویی صد تا رقیب داری و صدایشان به گوش همه مردم میرسد. در خانههایشان اینترنت و ماهواره و پای این نوع صحبتها نشستند. پس قبلا رقیب نداشتیم مخاطب ما چشم و گوشش بسته بود. اینها که میگویم عین عبارت ایشان است. شهید مطهری میگوید قبلاً رقیب نداشتی و هر چه دلت میخواست میگفتی اما الان رقیب داری و بحث میکند و صدایش به گوش همه میرسد.
بنابراین، الان خطاب به همه کسانی که کار دینی میکنند کتبی، شفاهی تحقیق و منبری میکنند اینها باید این روایت امام صادق(ع) و اهل بیت(ع) را گذاشت: «کونوا لنا ذیلاً و لا تکونوا علینا شینا» به گونهای دین و مکتب اهل بیت(ع) را معرفی کنید که دوست و دشمن وقتی ببینند افتخار کنند و بگویند چه مکتب زیبایی است. به گونهای نگویید که آبرویمان برود، شک کنند و بگویند این مذهب مذهب عقلانیت نیست و مذهب حماقت است. مذهب اخلاق نیست و مذهب ریا است و... و این را ما و خود ما دیدیم. من خودم دیدم و تحربه کردم کسانیکه با اصل دین مخالفند خدا شاهد است وقتی روایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را مناسب مخاطب طرح کنی چگونه خضوع میکنند.
من فقط دو مثال بزنم یکی در آمریکا و آمریکای لاتین در جمع کمونیستها. کمونیست واقعی که اصلا میگوید خدا و آخرت و هیچ چیز را قبول ندارد. ستاره سرخ بر کلاه و اینها. اینها گفتند میخواهیم بدانیم نسبت اسلام با سوسیالیسم سرمایهداری چیست؟ من فقط روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و آیاتی از قرآن کریم را برایشان خواندم. اصلا بحثهای روشنفکری و اینجور چیزها هیچ. روایت امیرالمومنین(ع) را خواندم. خدا را شاهد بگیرید کمونیستها در جلسه بلند شدند و برای روایات اهل بیت(ع) کف زدند. این روایت از امام رضا(ع) را که میگوید: همان که هستید به مردم بگویید نمیخواهد اضافه و کم کنید. همان که هستید بگویید. «محاسن کلامنا». محاسن کلام را درست به مردم نشان دهید.
خانمی بلند شد و گفت شما هر کدامتان هفت تا زن دارید و از این حرفها. گفتم ما یک زن بیشتر نداریم و آن را هم نمیتوانیم اداره کنیم. [خنده حضار] کی هفت تا زن دارد؟ شنیدم که شما زنهایتان را به حجاب مجبور میکنید. خلاصه من فقط شروع کردم به خواندن روایات. در جلسه نمازمان داشت قضا میشد عصر آمدیم کنار سالن به نماز نشستم دیدم همین خانم دکتر که اشکال میکرد کنار من به نماز ایستاد و خلاصه حواس من در نماز به ایشان شد. (خنده حضار) میرفتم به رکوع میآمد به رکوع، سجده اینطور سجده میکرد و قنوت و اینگونه قنوت میخواند. بعد از پایان نماز گفتم خانم! شما اینجا چه کار میکردید؟ ما آمدیم نماز بخوانیم. گفت بله من هم آمدم به سبک شما عبادت کنم. گفتم: برای چه؟ گفت خیلی دین خوبی دارید. همین روایت اهل بیت(ع) را برایش خواندم و گفت دین خیلی خوبی است.
مثال دیگر، در بتخانهای در هند نایبالزیاره شما بودم [شوخی و خنده حضار]. بتتراش مرتاضی بود که گفت پدرم چهل سال من را وقف و نذر اینجا کرد. چهل سال در بتخانه در بنارس از کنار رود گنگ فاصله نگرفته بود. واقعا توان را ببین. دندههایش از ریاضت بیرون زده بود. آن موقع هم بتپرست روزه داشت. به او گفتم این عکس خدایان و اینها را میبینی؟ گفت: بله اینها میآیند با من حرف میزنند. فهمیدم با اجنه ارتباط دارد و میگوید خدایان. بعد درباره پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) گفت مسلمانی؟ گفتم: بله و شروع به صحبت کردم. عین عبارت آدم بتپرست. مقداری که گوش داد گفت: پس محمد(ص) و علی(ع) جزء خدایاناند.
میخواهم بگویم این تعبیری که فرمودند محاسن کلام ما را منتقل کند. همان که ما گفتیم و درست در جای خود. کافر هم در برابرش خضوع میکند. تعبیر دیگر، این روایت هم در این رابطه نقل کنم. امام صادق(ع) فرمودند کاری کنید که هرجا میروید و مخالفین ما صحبتهای ما را می شنوند، بگویند یرحمالله جعفرا. کاری کنید هرکس با هر دین و مذهبی و با هر موقعیتی حرفهای ما را میشنوند بگوید یرحمالله جعفرا. گفتند: برای چه؟ برای اینکه بگویند اینها در مکتب جعفر بن محمد امام محمد صادق(ع) تربیت شدند. بعد فرمود این در حرف زدن و معارف است و از آن مهمتر وقتی است که غیرشیعه و مسلمان در بازار شیعه آید و بگوید یرحمالله جعفرا. ببینند اینها کلاهشان را برنمیدارند، دروغ نمیگویند، گران نمیفروشند، و فلان. خب همین کارهایی که هست.
من در روایتی دیدم که فرمودند: به نماز و روزه افراد نگاه نکنید وقتی میخواهید قضاوت کنید که اینها دیندار هستند یا نه؟ چیزهای دیگری هم هست که از جمله آنها امانت و امانتداری است. دیگر اینکه بازارشان را نگاه کن و ببین بازارشان چگونه است؛ بازار شیعه است یا نیست. نه از روی پای منبرها و سینهزنی و آش نذری و اینها معلوم نمیشود. در بازارشان، بانک و معاملاتشان ببین چه خبر است و آنجا بگو این بازار شیعه است یا نیست. ما چقدر در منبرها از بازار شیعه تعریف کردیم. این هم تعبیر دیگری است که ایشان دارد.
باز جملهاش را بخوانم. میگوید: این هم از سخنان جعفر صادق(ع) اما، ما از خر شیطان پایین نمیآییم. انتساب نام امام صادق(ع) کافی است. میگویم شما درباره امام صادق(ع) هرچه میخواهی بفرما؛ چراکه ما بهتر از شما میدانیم شیعه جعفری کیست. بعد میگوید انتساب نام امام صادق(ع) و ائمه(ع) کافی است و خداوند نام بهشت را برای ما چهار تا قالتاق آماده کرده است. بعد میگوییم ما مسلمانان چرا اینقدر بیچاره و بدبختیم. قرآن جوابتان را داده است: ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمة أنعمها على قوم حتى یغیروا ما بأنفسهم.
آدم نیستیم و چرا خودمان را اصلاح نمیکنیم. یک انحراف دیگر در منبرها مسئله وعدههای بیخودی است که راجع به آمرزش گناهان شیعه به مردم شیعه میدهیم که آقا یک حرم امام رضا(ع) بروید، کل گناهانتان بخشیده است. باید آن روایتهایی را که این حرفها را میزنند در کنار هزار روایت دیگر بگذاری و اینها را با هم ببینی. آن همه روایات را کنار میگذاری و این یک روایت را میچسبی. بعد مطلق میکنی و به مردم شیعه حالی میکنی که آقا یک زیارت کربلا که بروی تمام است دیگر. در حالیکه خلاف نص صریح قرآن و هزاران روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. ببینید آقا منبرهای ما بخشیشان گزینشی عمل میکنند؛ از بین هزاران روایت یکی را برمیگزیند و همان را دین میکند و بقیه را نمیگوید.
سؤال: مثلاً از اینها میپرسیم اعمال خیری که غیرشیعه انجام میدهد مثلا سنی آیا آنها را خدا قبول میکند؟ میگوید نه. اعمال بد شیعه و گناهانی را که شیعیان انجام میدهند همه را خدا میبخشد؟ شهید مطهری میگوید پاسخهای به این دو سوال هیچکدام پاسخ های شیعی نیست؛ پاسخهای شیعه است پاسخهای تشیع نیست. آیا اعمال نیک غیر شیعه سنی را مثلا خدا میپذیرد؟ میگویند نه. آیا اعمال بد و گناهان شیعه را خدا میبخشد؟ میگویند همه را میبخشد. مطهری میگوید این دو تا ادعا یک نتیجه دارد و نتیجهاش این است که آنچه در این میان هیچ ارزشی ندارد، عمل است؛ عمل صالح. با این تفسیر عمل نه ارزش مثبت دارد و کسی را به خدا نزدیک میکند و نه ارزش منفی دارد و کسی را از خدا دور میکند. عمل این وسط هیچکاره است. در حالیکه ایشان میگوید فهرست آیات و روایات را بیاورید که چقدر راجع به عمل بحث میکنند که عمل چقدر مهم است. این آقایان دو استدلال هم میآورند.
اولین استدلال این است که اگر قرار باشد گناه شیعه و غیر شیعه یکی حساب شود پس فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟ و استدلال دومشان چند روایت از جمله «حب علی بن ابیطالب حسنة و لا تضرر بها سیئه». عشق علی(ع) داشته باش هر گناه و کثافتکاری کنی به تو ضرری نمیرساند! تو دیگر جستی و اهل بهشت شدی! این دو استدلال هر دو برخلاف روح تشیع و خلاف روح مکتب اهل بیت(ع) است. آن اولی که میگوید فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟ اگر گناه هر دو گناه باشد مشکل این است که شیعه را غیر شیعه گفتهاند. شیعه کسی است که تشیع را میشناسد و به آن عمل میکند نه اظهار تشیع کند. شیعه اصلا این گناهان را نمیکند. اینکه میگوید آقا اگر شیعه و غیر شیعه مساوی باشد شیعه اصلاً این کارها را نمیکند مگر وقتی که از دستش در میرود. میگویند شیعه به برنامهای که رهبرانش به او دادند، اینکه میگویند فرق شیعه و غیر شیعه کجاست؟ میگوییم آنجایی است که شیعه، شیعه باشد؛ یعنی، آنجایی که شیعه به برنامهای که رهبرانش به او دادند عمل میکند و غیرشیعه هم به برنامه دینی خودش عمل میکند. آنجا میگویند شیعه بر غیر شیعه تقدم دارد هم در دنیا و هم در آخرت که ما این را قبول داریم و روایت هم این را میگوید؛ یعنی غیر شیعه طبق مبنای خود عمل میکند و شیعه هم طبق مبنای خود. او عمل صالح و این هم عمل صالح کند. و عمل صالح این بر عمل صالح آن مقدم است.
پس میگوید آقا پس فرق شیعه و غیرشیعه چه شد؟ فرقش این است که اگر شیعه به تشیع عمل کند و او هم به آن عمل کند شما پیش خدا مقدم هستید هم دنیا و هم آخرتت بهتر خواهد بود. چه چیز شیعه بر غیر شیعه مقدم است؟ وقتی عمل نمیکنی چه چیز شیعه مقدم است بر غیر شیعه؟ مطهری مثال مناسبی میزند و میگوید میدانی این حرف مثل چیست؟ این حرف مثل این است که رفته نزد پزشک و دارو دهد؛ شیعه نزد پزشک حاذق و ماهر و غیرشیعه نزد پزشک ناوارد. بعد میگوید چرا ما مریض میمانیم. اگر ما به دستوراتش عمل کنیم، ضرر میکنیم ولی آنها چه عمل بکنند و چه عمل نکنند ضرر نمیبینند. این معنیاش این است که آنها از علی بن ابیطالب(ع) بهترند. میگوید آنها اگر به حرف رهبرانشان - غیرشیعه و غیرمسلمان - عمل کنند یا نکنند در جهنماند. درست است ولی اگر شیعه به حرف رهبران امیرمومنان(ع) عمل نکنند بهشتیاند. این یک معنیاش است.
نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که این چهجور رهبری است که اگر به حرفش عمل نکنی بهتر است یا به حرفش عمل کنی؟ چون بهشتی است؟! آنها چه به حرف عمل کنند چه نکنند جهنمیاند و اگر ما عمل نکنیم بهشتی هستیم. کسی گفت ما به فرمان اهل بیت(ع) عمل کنیم، زندگیمان چه جهنمی باشد و چه بهشتی، فرقی نمیکند.
دو تا نسخه دادند او هم عمل نکرده و ما هم عمل نکردیم. بعد ما مریض شدیم و او هم مریض شده است. میگویم پس فرق ما با او در چیست؟ من رفتم پیش این پزشک و او رفته پیش پزشک دیگر. پس فرق تو و او در چیست؟ آن دو با هم فرق دارند. طبیبها با هم فرق دارند و تو و او که با هم فرقی ندارید. تو نسخه را در جیبت گذاشتی و به آن عمل نمیکنی... باید عمل کنی. تو عمل نکنی، معلوم است که عقب میافتی. خودت میگویی فرق. فرق علی بن ابیطالب(ع) با دیگران در این است که اگر به دستورات اهل بیت(ع) و امیر مومنان(ع) عمل نکنیم باز هم بهشتی هستیم. این حرف معنیاش این است. (خنده حضار) میگوید اینهایی که میگویند پس فرق ما با بقیه در چیست در واقع این را میگویند که فرق امیر مومنان(ع) با دیگران در این است که اگر ما به دستورات امیرمومنان(ع) در جامعه شیعی عمل نکنیم، ضرر نمیکنیم و باز هم فرقی نمی کند. معنیاش این است دیگر. بعد میگوید چرا مریض میمانیم. این معنیاش روشن است. میگویی اگر کسی گفت ما چه به فرمان اهل بیت(ع) زندگی کنیم یا نکنیم و سبک زندگیمان اهل بیتی باشد یا نباشد در هر صورت بهشتی هستیم؛ چراکه حب اینها را داریم.
معنی دیگرش این است که فرایند و دستوراتی که اهل بیت(ع) دادند همهاش لغو است. همهاش لغو است و بود و نبودش مساوی است. چون شما چه عمل بشناسی و عمل کنی و چه عمل نشناسی و عمل نکنی در هر صورت بهشتی هستی. پس در هر صورت کل تعالیم بهشتی معرفتی و کل تعالیم دستورالعملهایی که اهل بیت(ع) گفتند همهاش لغو بوده و اصلا لازم نبوده که بگویند. اگر هم نمیگفتند ما بهشتی بودیم و اصلا لازم نبود اینها را بگویند.
شما ۴-۵ تا از این نتایج را - که از نتایج اعلامنشده این طرز تشیع است که حب اهل بیت(ع) کافی است و ما را به بهشت میبرد - ببینید؛ اینها انکار تشیع، انکار فضیلت اهل بیت(ع) و بلکه انکار حقانیت اهل بیت(ع) است. این همان شینی است که امام صادق(ع) میفرمایند یا این روایت که در منبرها گفته میشود. این روایتها را که میخوانند اینها را نمیخوانند؛ آقا هر دو را با هم ببینید. بله حب اهل بیت(ع) حتما نجاتبخش است چون اگر حب و عشق باشد پشتش تلاش و عمل است ولی من میخواهم بگویم خیلی وقتها حب هم نیست. حب واقعی نیست حب صوری است.
یکی از حضار: چون اگر آن حب نباشد واقعاً انجام نمیشود.
رحیمپور ازغدی: بله. این حب حتما جبران میکند. من نمیخواهم بگویم کسی که حب اهل بیت(ع) را دارد با کسی که ندارد مساوی است، اما این حب چیست؟ مثل اینکه بگوییم شیعه با غیرشیعه مساوی است.راجع به آن روایات هم درست معنی کنیم. میفرمایند که روایات حتما هست و معنیاش این نیست که میگویی. به دلیل دهها و صدها روایت دیگر که از آن طرف دارد، از ارزش عمل و محدویت شیعه بحث میکند. اتفاقا محدودیت شیعه از غیر شیعه بیشتر است نه مصونیتش؛ مصونیت مطلقش.
ما تشیع را بهگونهای تعریف میکنیم که تو همین که محب اهل بیت(ع) باشی، دیگر آزاد هستی و در واقع مطلق بودن آن را اثبات میکنی. در حالیکه در روایت ما میگویند «الدنیا سجن المون» در واقع شیعه باید از بقیه گرفتاری، محدودیت، مصونیتش بیشتر باشد نه اینکه راحتتر و بزن برویم دیگر! بعد میگوید چرا این روایت را نمیبینید؟! همه اینها را کنار هم بگذارید. فردی خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد که آقا بعضی از شیعیان شما منحرف شدهاند و رسماً حرام را حلال میکنند. میگویم اینها که حرام است اما میگویند نه. این حب اهل بیت(ع) است و ما اهل بیتی هستیم. میگوییم دین چه میگوید؟ میگوید معرفت امام؛ امام در دین بر حق است، بعد هر کاری میخواهی بکنی بکن. از امام صادق(ع) میپرسد شما اینها را قبول دارید؟ امام صادق(ع) کلمه استرجاع را به زبان میآورد و میگوید انا لله و انا الیه راجعون. یعنی خدا مرگمان دهد اگر چنین چیزهایی را به اسم شما از جانب ما به مردم منتقل میکنند که اهل بیت(ع) را قبول داشته باش و هر غلطی میخواهی بکن. هر طور زندگی کردی در خانواده، سیاست، اقتصاد، ظلم به دیگران، به همسایه، به خریدار، خیانت، ظلمپذیری، دروغ، رشوه و... هر کاری میخواهی بکن.
سپس امام صادق(ع) میفرماید: این کافران. امام صادق(ع) تعبیر این کافران را در مورد اینها به کار میبرند. امام صادق(ع) گفت این کافران آنچه را که نمیدانند با ذهن حقیر خود به نفع ما تاویل و تفسیر به رأی میکنند. میگویند چیزی که گفتید این است که معرفت به مسیر حق و امام حق پیدا کن. خط را بشناس و آن مقداری که میتوانی عمل کن. اگر آن مقداری نتوانستی عمل کنی آن دیگر عیبی ندارد. منظورمان این است که اگر شما در مسیر حق بودی و شناخت درست پیدا کردی، حالا از صد تا عمل سی تای آن را نتوانستی انجام دهی، ۸۰-۷۰ تای آن را انجام دادی باز نترس و کار خود را انجام بده. گفتیم اذا عرفت ما شئت؛ اگر شناختی، هر کاری میخواهی بکن. منظورمان این نبود اگرشناختی کثافتکاری و گناه و ظلم و هرکاری میخواهی بکن. این چه شناختی است که میخواهی برخلاف آن عمل کنی؟ این کفار دارند حرف خود را به اسم ما میزنند. ما کجا چنین گفتیم؟!
راجع به مقدار عمل شناخت پیدا کن. اینکه کجا چه عملی انجام دهی - هر جا که باشی - در خیر و مسیر خیر هستی. معنی «اذا عرفت و ما شئت» این است نه اینکه هر کاری میخواهی بکن. اسمت چیست؟ ما به دادت میرسیم. انا لله. گفت شما این حرف را زدی؟ گفت: بله. و پرسید: ولو سرقت بکنند، دزدی بکنند، کلاه هم را بردارند. فرمودند انا لله و انا الیه راجعون. ما بگوییم اسمتان شیعه باشد بعد برو گناه کن، زنا کن، شراب بخور و گناه کن. بهخدا قسم در مورد ما از این بیانصافیها زیاد میگویند. (مستدرکالوسائل، جلد ۱، ص ۲۴).
بعد امام صادق(ع) میفرمایند: ما خودمان نگران اعمال خودمان و مسئول اعمال خودمان هستیم چطور میتوانیم به شیعیان خودمان بگوییم که شما مسئول اعمال خود نیستید و جوابگو هستم؟! چطور میتوانم به آنها بگویم که شما مسئول اعمال خود نیستید. من گفتم امام را بشناسید مسیر حق را بشناسید آن وقت هر عملی بکنید خدا از شما قبول خواهد کرد نه اینکه برو کثافتکاری کن. این حب علی ابن ابی طالب حسنه الله... تفسیرهای مختلف و مرحوم بهبهانی، این روایت را اینگونه معنا میکند و به نظرم معنی واقعیاش نیز همین است که حب علی، حسنهای است که هیچ سیئهای به آن صدمه نمیزند. به کسی که ماشینش را تعمیر میکنی، میگویی دیگر برو. ماشین تو دیگر در راه نمیماند و دیگر «اذا عرفت» یعنی وقتی معرفت واقعی به آن دین پیدا کردی دیگر آببندی شدی. خاطر جمع باش و برو. هیچ سیئهای به تو صدمه نمیزند. نه اینکه هر جایی دلت میخواهد برو و هر غلطی میخواهی بکن. در مسیری که ما گفتیم تو دیگر نمیمانی. تعبیر مرحوم بهبهانی این است.
اگر محبت علی(ع) راستین و از روی صدق و معرفت باشد، حتما مانع ارتکاب گناه میشود. اذا عرفت فهم ما شئت. یا ولایت علی(ع) حسنهای است که هیچچیز به او ضرر نمیزند. حقیقتا حب ولایت علیبن ابیطالب را داشته باشی دیگر گناه نخواهی کرد و این مانع ارتکاب گناه خواهد شد. این سیئه لا تضرر یعنی دیگر هیچ سیئهای سراغ تو نمیآید و دیگر گناه نمیکنی نه اینکه هر گناهی کردی عیبی ندارد. این هم یک تعبیر است که چطور میشود آدم، علی(ع) را بشناسد و عاشق علی(ع) باشد اما خلاف مسیر علی(ع) حرکت کند. آن معلوم است تشیع که نیست و حب هم در ما نیست؛ به تعبیر ایشان حب هم نیست. آخر چه حبی؟!
یکی از مسائل، روضههای سیدالشهدا(ع) است که بارها هم از آقای شهید مطهری شنیدید که دیگر عرض نمیکنم. ایشان میگوید که کتاب سیدالشهدا(ع) چون اولین کتابی است که به فارسی نوشتند و مرثیهخوانها اغلب بیسواد بودند و عربی را نمیفهمیدند همین را در مجالس میگرفتند؛ قبلاً از رو میخواندند اما حالا از رو هم نمیخوانند و به آن یک چیزهایی هم اضافه میکنند. این کتاب سیدالشهدا(ع) هیچ اعتبار علمی ندارد و امروز به اسم همین کتاب اسمش را گذاشتند روضهخوانی. حتی هر کس مرثیه میخواند میگویند روضهخوانی. روضهالشهدا را ملا آقای دربندی میآید و یک چیزهای دیگری از این منابع مختلف جمع میکند و از روی زمین برمیدارد و از بالا و پایین رویش میریزد و «اسرارالشهاده» را مینویسد که اینجا واقعا باید گفت علیالاسلام سلام و علیالتشیع سلام؛ خداحافظ تشیع!
حاجی نوری میگوید درس حاج عبدالحسن تهرانی بودم یک سید روضهخوان اهل حله آمد و کتابی نشان داد و گفت آقا ما میخواهیم این کتاب را در منبرهایمان بخوانیم. کتاب را نگاه کردیم نه اول و نه آخر داشت. جایی نوشته بود حاج ملا حسن جبل آملی... حاج حسن تهرانی گفت من اینجوری حرف نمیزنم و باید بروم تحقیق کنم. کتاب را برد و مطالعه کرد. دید اصلا در این چیزها در کتب رجلی کتابی به نام این دانشمند وجود ندارد. اصلا اصل کتاب هم جعلی است و به اسم او زدهاند.
سپس میگوید که آمد و به سید گفت اولا این کتاب سندش معلوم نیست و ثانیا نگاه کردم و دیدم که پر از دروغ است و حق نداری این کتاب را چاپ و پخش کنی یا در منبرها بگویی. میگوید اعتنایی نکردو رفت و این کتاب دست صاحب «اسرار الشهاده» و تمام مطالب آن را از اول تا آخر نقل کرد و چیزهایی هم اضافه کرد و بعد از آن در منبرها دیدیم که این حرفها گفته میشود.
بحث دیگر، بحث امام زمان(عج) است که از آن رد میشوم. اینها چیزهایی هستند که متأسفانه هنوز ما گرفتار آن هستیم. راجع به شفاعت، اخباریها و منشور روحانیت هم خواهش میکنم دوستان یکبار دیگر رجوع کنند. احساس خطر امام هنوز جدی است و الان وضع بدتر هم شده است. در مشهد خود ما که میبینیم که چقدر این جریانات فعال شدهاند. الان هم دارند طلبه تربیت میکنند؛ هم در دانشگاهیان و هم در بازار نفوذ کردهاند و افتخارشان این است که به راهپیمایی روز قدس نیایند و تحریمش کنند. افتخارشان این است که اسم امام به عنوان یک بدعتگذار در تشیع کمکم محو شود! افتخارشان این است که به جای هفته وحدت، هفته برائت را اعلام کنند.
مدل بحث رهبری، مخاطب، روش، هدف و آسیب شناسیاش تفاوتهایی با بقیه و خیلی از آقایان داشت. اینکه در داخل حوزه به رهبری گفتند وهابی است به دلیل اینکه از بعضی از مناسک و طرز منبرهای مبالغه آمیز، پر از غلو و حرفهای من درآوردی که ولایت، شفاعت و توسل و همه اینها بالاتر از توحید و جدا از توحید قرار میگرفت، یکی از نقاط اعتراض ایشان بود.
در تشیع، الان هم می بینیید، وقتی میخواهند تشیع را معرفی کنند زود میروند از توسل، شفاعت و اینها شروع میکنند که این اشتباه است؛ یعنی، ما را در توری انداختند. تشیع از توسل و شفاعت شروع نمی شود، بلکه آن از توحید شروع می شود. از نبوت، معاد، عدل و اصول دینش همین ها هستند. بعد سراغ امامت می آید و در مراتب بعد و آن وسط ها یکی توسل، یک زیارت و شفاعت است.
ما به طور انفعالی در دامی افتادیم که تا می خواهیم از آرم تشیع بگوییم همین ها را می گوییم. آنها بیشتر به این نقاط حمله کردند و ما هم فکر می کنیم که باید تشیع را از هم اینجا شروع کنیم. این اولین خطا و اولین آسیب شناسی در مناسک و منبرهای ماست و طرز صحبت با مردم حالا آثاری دارد که من می خواهم به بخشی از این آثار اشاره کنم که ببینیم دارد چه بلایی سرمان در می رود. (چه بلایی سرمان می آید)
نوع معرفی تشیع در بسیاری از جاها غلط، ناقص، تک بعدی و کاریکاتوری است. یک ابعادی از تشیع بیش از اندازه بزرگ شده و یک ابعاد مهمتری از تشیع گاهگاهی در تعالیم مسجدی، منبری و انتشارات و کتابهای مذهبی، آنهایی که در دسترس تودة مردم است ترک شده است.
میزان اولویت بندی ها و تأکیدها در روایات اهل بیت با نوع اولویت بندی ها در بحث های ما، بحث های تبلیغاتی ما، کاملا متفاوت است. اینکه بزرگان می فرمودند اغلب طلبه ها و مبلغین ما حتی قرآن را با یک دور ترجمه نخواندند و آیات بسیاری از قرآن وجود دارد که جلوی اکثر طلاب باز کنی درست نمی توانند آن را معنا کنند و بگویند یعنی چه و تفسیر نمی خواهد. این حرفی است که بعضی از بزرگان ما گفتند و ما نشنیده گرفتیم و رد شدیم که نه فقط دامن ما را گرفته، بلکه در باب روایت اهل بیت هم همین طور است.
وقتی یادم می آید که آقای قرائتی در جلسه ای در قم ما یک چیزی گفتیم بعد یکی از طلبه ها بلند شد و اشکال گرفت و آقای قرائتی بنده خدا بلند شد و جوابش را داد. گفت: در این جمع [در دارالشفاء] همه هم فضلا بودند، در این جمع یکی از فضلا یا اگر کسی یا هر کسی که من ده جای قرآن را باز می کنم فقط سریع از حفظ بخواند و درست ترجمه کند، درست بگوید این آیه معنیاش چیست؟ ایشان گفت من ده سکه یا چقدر به هر کدامشان میدهم. گفت اگر من خطبههای نهج البلاغه را جلوی هر کدام از شما گفتم [همه هم فضلا بودند] باز میکنم نهج البلاغه را باز میکنم فقط درست بخوان و ترجمه کن. اگر این کار را کردی من تضمین میکنم که برایتان این و آن طرف دنبالش بروم و وعده جایزههای بزرگ داد ولی کسی جرات نکرد در جمع بلند شود. آقای قرائتی گفتند هر کسی مرد است دستش را بلند کند بعد اگر جواب سریع نداد آبرویش به عنوان یک روحانی این بالا می رود.
من گاهی با برخی از رفقای طلبه جلساتی دارم و روایات اهل بیت برایشان می خوانم که البته خودم پیدا کردم و دستهبندی میکنم و از آنها میپرسم، میگویند تا به حال چنین روایتی اصلاً ندیدیم و اصلاً نمیدانستیم چنین روایاتی هم هست. حالا ببینید چنانچه خود بنده هم تا نبینم نمیدانم.
میخواهم بگویم ما ۷-۸ تا کلیشه در حوزه اخلاق و موعظه و همچنین معارف اهل بیت داریم و تقریبا هر جا می رویم همین ها را می گوییم. ۷ -۸ یا ۱۰ تا کلیشه در این حوزه یکی در حوزه عقاید، و دیگری در حوزه کلام است. وقتی می خواهی از حوزه ولایت حرف بزنی ۴-۵ مطلب همینها را می گوییم، در حالیکه ریشههای آنها و اینکه از کجا استنتاج شده است را نمیدانیم.
و دوم لوازم نظری و عملی اینها که اینکه اینها چه نتایجی باید داشته باشد تا محک بخورد نقاط آسیب ماست. بنابراین، اولین مسئله اینها را که عرض میکنم از بزرگان نقل قول میکنم که باید اسلام و تشیع را طوری معنی کنید که اگر یک شیعه و یک مسلمان میبیند و گوش میکند به یک نحو متقاعد شود و یک غیرمسلمان هم که میبیند و میشنود به یک نحو دیگری تحت تأثیر قرار گیرد. یعنی هیچ بخشی از یک تعالیم نباید به شیوه ضد عقل، ضد فطرت و ضد پیام اصلی دین که توحید و عبودیت است، قرار گیرد در حالیکه موارد بسیار زیادی این طور است.
من برای اینکه دوستان ببینند و خود این نوعی روضه خوانی برای معارف اهل بیت و برای نحوه تبلیغ دین برای اینکه دوستان ببینند مشکلاتی که ۶۰ و ۷۰ سال پیش مصلحانی مثل خود امام (ره)، مطهری و بهشتی و مرحوم علامه و مرحوم طباطبایی و ... آن موقع بعضی از مراجع داد می زندند اینها را به مردم درست بگویید و هنوز هم ما این مشکلات را داریم و این مشکل هنوز هم ۳۵ سال بعد از انقلاب هنوز هم ادامه دارد.
من اینجا مسائلی را که عرض می کنم و مسائلی است که مصلحان و متفکران اسلامی از آن موقع دارند می گویند ولی شما هنوز هم می بینید که ما گرفتار این مسئله هستیم. یک دوره ای در دهه اول و دوم انقلاب یک کمی تحت فضای جنگ و اینها یک کمی در مواردی اصلاح، تعدیل و یا تخفیف پیدا کرد، دوباره هم خط تحجر در حوزه تقویت شده است. این روزها سالگرد منشور روحانیت امام است که خواهش می کنم دوستان دوباره یک لحظه او را ببینند.
ما یک حوزه علمیه داریم؛ در واقع ما دو تا حوزه داریم. ما در درون حوزه های علمیه دو تیپ روحانی داریم و ایشان میگویند یک تیپ از این ها خطرناکترند. میگوید افعیهای خوش خط و خال حوزه بزرگترین ضربه را به اسلام زدند. میگوید زجری که ما از اینها کشیدیم از ساواک و رژیم شاه نکشیدیم. اینها از شاه بدتر و بیشتر مانع اصلاح اجتماعی در این جامعه شدند. اینها پا و کمر ما را می شکستند.
امام در منشور روحانیت میگوید ما دو تیپ روحانیت داریم و هنوز هم داریم و اینها خطرناکاند و باید به طلاب جوان آموزش دهید که مواظب اینها باشند. ما علیه شاه درگیر میشدیم به جای شاه و غیر شاه اینها به ما حمله میکردند. قبل از اینکه ما درگیر شویم اینها جلوی ما می ایستادند و ما را تکفیر میکردند.
بخشی از روحانیت افکارش منحط است و من نمیگویم فاسد، حتما در بینشان افراد وابسته و نفوذی نیز هستند، شما بروید و اسناد را ببینید از تاریخ مشروطه تا اسناد لانه جاسوسی که سرویسهای جاسوسی حتی تا بیوت بعضی از مراجع آدم داشتند. بروید مدارک را ببینید. فرزندان برخی مراجع را آلوده و فاسد میکردند. وقتی امام (ره) سر شهادت نواب که میخواستند ایشان را اعدام کنند به آقای بروجردی پیام داد و هر چه ایشان میخواستند کاری کنند که آقای بروجردی جلوی اعدام را بگیرند بیت آقای بروجردی نگذاشت. امام بعد از شهادت شهید نواب بعد از مدتی روابطش را با آقای بروجردی قطع کردند. بیشتر حالت شبه قهر بود.
یکی از دوستان می گفت یکی از شبکه های ماهواره ای۵-۶ نفرند و پای ثابت تحلیل های ضد انقلابی در بیبیسی و رادیو تلویزیون آمریکا هستند. شش نفر را اسم برد که من نمیشناسم. می شناسم اما الان حضور ذهن ندارم. ۶ اسم برد و گفت هر ۶ نفر فرزند روحانیاند. یعنی شش نفری که پای ثابت فحش به اسلام و انقلاباند. پای ثابت تحلیلهای سیاسی اینها هستند، حالا بنی صدر را میدانیم که فرزند آیتالله است ولی آن ۵-۶ نفر دیگر را که گفت هر ۶ نفر آنها فرزند روحانی هستند.
خب! امام میگفت قبل از منشور روحانیت بیش از اینکه ساواک و اینها به ما ضربه زنند اینها به ما ضربه زدند و پدر ما را درآورند. در قم و نجف و مشهد و در حوزه اصفهان و در همه حوزهها. منتهی همه اینها دشمن آگاه نیستند، بخشی قاصرند و بخشی مقصر و دشمناند؛ باید افشا شوند. بخشی قاصرند و مستضعف فکریاند. برخوردهای گزینشی با دین دارند و اینها باید آگاه و هدایت شوند. ببینید من بنده شخصا یک سری ارتباط دارم با محافل و اینها و دارم میبینم و شما هم البته میبینید.
بنده اکنون دارم میبینم تفکری که امام در منشور روحانیت تحت عنوان تحجر کوبید و هدف گرفت، این تفکر الان نسبت به زمانی که منشور روحانیت نوشته شد دوباره خیلی قویتر شده است. اینها مدارس غیرانتفاعی، دبیرستان و حتی دانشگاه در حوزه، مدرسه های طلبگی، کادرسازی و تربیت طلبه و مدرسه های طلبگی تربیت دانشگاهی و تربیت دبیرستان، رسانه و ماهواره هم دارند. اصلاً اینهایی که به جنگ شیعه و سنی دامن می زنند بعضی هایشان همین ها هستند. خب ببینید امام آمد کل انرژی پرچم جهان اسلام را زیر پرچم اهل بیت آورد. وقتی امام می گوید وحدت شیعه و سنی، هدفش روشن است. هدفش محو تشیع نیست بلکه هدفش عزت تشیع و اسلام است. آمد و به کل جهان اسلام گفت بیداری و عدالت خواهی اما همه پشت پرچم ایران که پرچم اهل بیت است. بعد اینها تحت عنوان دفاع از اهل بیت درست تبر را به سمت اهل پرچم گرفتند. این را من عرض کردم و دو نکته عرض کردم که وارد مقدمه شویم.
این نکته اول، جریان انحرافی تحریف دین ولایت و تشیع که وقتی از تشیع می گوییم که تشیع را معرفی کن اولش زیارت توسل و شفاعت است و آخرش هم زیارت توسل و شفاعت است و هیچ چیز دیگر در آن نیست. یک همچنین تشیعی را دارند معرفی می کنند که سرتاسرش زیارت توسل وشفاعت است و هیچ چیز دیگر در آن نیست. آن وقت ۹۹۵ هزارم درصد زیارت اهل بیت و حالا آن وقت این اهل بیت چه گفتند و راجع به مسائل مختلف چه می گویند. راجع به سبک زندگی و ازدواج ، روابط بین الملل، عبادت، اقتصاد، سیاست و تعلیم و تربیت چه می گویند. هیچ چیز دیگر. دیگر وارد محتوا نشو. ولایت اهل بیت.
من بگویم اینها الان قویتر شده اند. می گویم و شما هم خبر دارید. اینها مجهزتر، قوی تر و الان از دهه اواخر دهه شصت که امام علیه ایشان این بحث را کرد، خیلی قوی تر و پرکوب دارند کار می کنند؛ مسجدهای فعال، هیئت های طلبگی فعال، مدارس طلبگی فعال، دبیرستانهای فعال و دانشگاه غیرانتفاعی ازاین جملهاند. حالا یک زمانی بحث انجمن هیئتیها بود و بعضیها یک زمانی نوچه و تشکیلات خاص و شاگردان خاص میگرفتند. این نیز یک فکری است و اینها دارند کار میکنند.
نکته دوم، این آسیبها متاسفانه آسیبهایی است که نزدیک یک قرن داریم می بینیم که علیه اینها حرف میزنند و علمای صالح و مصلح، نه آنهایی که ضد مذهب، روشنفکر زده و اهل چپ و راست و ضد مذهب و اصل زیارت، شفاعت و توسل و مشکل زده اند، با اینها کاری ندارم. چه نوع روشنفکر و چه نوع گرایش های وهابی که در درون جامعه از قبل شیعه تحت عنوان روشنفکری دین و اصلاح دین بودند.
شما می دانید از محمدبن عبدالوهاب در تحقیقات مستشرفین درباره جهان اسلام به عنوان یک احیاگر دین و مصلح گر نام می برند، نه به عنوان یک متحجرِ تکفیریِ آدم سطحی و قشری، بلکه میگویند جزء سلسله جنبانان اصلاح دین است که آمده دین را از خرافات پاک کند. چنان که ابن تیمیه را می گویند از پدران اصلاح و احیای دین در جهان اسلام است. اینها که تحلیلشان روشن است لذا، در ایران قبل از اسلام جریانهایی داشتیم که قبلا حاوی تناقض بودند.
از یک طرف گرایشهای روشنفکری لائیک چپ و اینها داشتند و از یک طرف، یک حرفهای مشترکی با وهابیت داشتند که از یک طرف متحجرترین جریان اهل سنت است. با هم یک جاهایی قاطی می شدند. بنابراین، آنچه خدمتتان عرض میکنم در واقع مطالبی است که از قبل از انقلاب گفته میشده است و شما ببینید باز ما گرفتار آن هستیم. من ۴-۵ مسئله را به عنوان نمونه عرض می کنم که دشمن هم از این طرز بحث ما سوء استفاده می کند.
نگاه ما به مسئله امام حسین، مهدویت و شفاعت، حب اهل بیت و تعریف شیعه که اینها هیچ ریشهای در شیعه و معارف اهل بیت ندارد ولی در افواه و افکار عمومی شیعه و بخشی از روحانیت شیعه کاملاً به نام تشیع جا افتاده و داد تبلیغ می شود و دشمن دقیقاً بر این مسائل انگشت می گذارد. دشمن نمی تواند معارف اهل بیت را مسخره کند ولی اینها را می تواند مسخره کند چرا که ربطی به اهل بیت ندارند ولی به نام اهل بیت و در محافل اهل بیت گفته و شنیده می شود.
نکته اول در واقع، نتیجه دو تا مقدمه است و منشأ اصلی انحرافات مناسکی در مسجدها و هیأت ها منشأ اصلی آن، حوزه علمیه است. در ضمن من در اینجا سخنرانی نمی کنم و منبر و اینها هم نیست. اینجا از رفقا هر کس و هر کدام عرایض بنده را قبول ندارند اشکال دارند بحث طلبگی می کنیم. هر جمله ای را که قبول ندارید بگویید چرا که آن جا بحث کنیم، زیرا می خواهیم تا اذان ظهر بحث کنیم. این دوستان بعداً این چیزهایی را که می شنوند بعضی رفقا بعداً نگویند طور دیگر بشنوند و آن را در ذهن خود طوری دیگر معنا، نشان یا نقل کنند و بگویند ما مخالفیم و قبول نداریم و بعدا بگویند در جلسه نمی شد؛ نه خیر در جلسه می شود. هر کدام از عباراتی را که نقل می کنم عرض کردم از من نیست اینها مال قبل از انقلاب است و مصلحان اسلامی اینها را میگیوند. اصلاً بعضی از این تعابیر امثال شهید مطهری است و هنوز هم درد ماست. هر جایش را که قبول ندارید بگویید برای چه قبول ندارید.
ادعای اول و نکته اول منشأ تمام انحرافات مناسکی در بین مردم و هیئت ها، منشاش حوزه علمیه است؛ بعضی از روحانی های ما اینها را به مردم یاد و تأیید می کنند. درست است که بعضی از مردم جاهایی سرخود کار میکنند، حتی منبر و محل آخوندی نمی گذارند و خودشان دین را می سازند و تعریف می کنند و جلو می روند اما همان آنها هم به پشت گرمی بخشی از روحانیت، مرجعی از روحانیت، آقایی و مرجعی این حرفها را می زنند. والا اگر ببینند هر آخوندی می آید و با این حرف مخالفت می کند دیگر جرات نمی کند ادامه دهد و می بیند بعضی مثل اینکه طوریشان میشود و خوششان هم میآید.
بنابراین، اصلاح مناسک و مجالس دینی و مذهبی شروعش اصلاح اصل دیدگاه و نظریه در این حوزه است. ما طلبه ها در حوزه آموزش ندیدیم و نمی بینیم. اساساً برای اینکه با مردم چه باید بگوییم و چه کسی به ما آموزش داده است. بنده حوزه مشهد بودم و بعد بخشی در خارج و بعدش چندسال تا الان طلبه ام. تقریبا می توانم ادعا کنم کتابی درحوزه هایی، چهار پنج حوزه ای که مربوط به معارف دینی اسلامی باشد و منتشر شود و من نبینم، تقریبا می توانم بگویم نیست، زیرا من هر ماه این انتشارات را و کتاب هایی که می بینم و احساس می کنم مفید هستند می خرم و می بینم یا می خواهم دوستان بفرستند تا حداقل تورقی کنم. از تورق تا خواندن دقیق بخشهایش. حداقل هفته ای دوبار هم به کتابفروشیها سری می زنم تا در پنج حوزه ای که کار می کنم بیینم کتاب های جدید چه ترجمه شده و چه آمده است.
الان کتاب خوب منتشر می شود. من قبول دارم همین کتاب هایی که در انتشارات جامعه مدرسین قم و ... هست، کتابهایی که به صورت پایان نامه است، خوب است و اینها هر کدام می تواند مواد بعضی از منبرها باشد که با مطالعه صورت گیرد، اما هیچ آموزش منظم و کلاسیکی در حوزه قم و مشهد و جاهای دیگر راجع به بخش تبلیغ نداریم [می دانم که بخش تبلیغ و آموزش مبلغ گذاشتند] اینها را قبول دارم اما اینکه معارف دین باید از کجا شروع و به کجا ختم شود و چه چیزهایی گفته و گفته نشود هنوز گفته نمی شود.
حضرت علی فرمودند: «عجبت لمن یتصدی لاصلاح الناس و نفسه اشد شییٍ فساداً فلا یصلحها و یتعاطی اصلاح غیره». این اصلاح و فساد یک بخشش بحث تهذیت و تربیت نفس است. من به دلیل اینکه معلم اخلاق نیستم و خودم مشکل اخلاق دارم، از همین مشکلهای معمولی؛ البته که شما هم دارید (خنده حضار) این بعد تهذیب نفسانیاش را بنده جسارت نمیکنم حرف بزنم چرا که روشن است. تعجب میکنم کسانی را که میخواهند مردم را اصلاح کنند و خودشان را اصلاح نمی کنند و می خواهند مردم را درست کنند. این بعد اخلاقی معنوی را من کاری ندارم. بعد معرفتیاش را عرض می کنم.
ما در حوزه بیشتر و قبل از همه احتیاج داریم به اصلاح نوع نگاه و زاویه معارف اهل بیت که چه مهم، چه اهم و چه کمتر مهم است. یا فرمودند «کیف نفسه یقشر نفسه »کسی که خود کلاه خود را برمی دارد چگونه به بقیه می تواند خدمت کند. ما خود کلاه خود را برداشتیم تا حدودی. منبری مساوی باشد با بی سواد. هنوز هم می گویند در خود حوزه هم است. دیدید که در خود حوزه که افراد مدعیاند، منبر برای بی سوادهاست و گرنه ما باسوادها مشغول فقه و اصولیم. این یک ریشه هایی و آثاری در جامعه دارد و این همچنان در افکار عمومی جاافتاده است.
نکته دوم تعریف شیعه و تشیع است حالا من عبارتی که آوردم خدمت تان عرض کنم ببینید بعضی جمله ها است که ما واقعا جرات نداریم که بگویم. یعنی اگر امام نگفته بود اگر امثال مطهری و بهشتی نگفته بودند ما جرات نمیکردیم که ولو درست هم باشد. نمیدانم شما مقالات مرحوم بهشتی و شهید مطهری را در آن «کتاب مرجعیت و روحانیت» دیدید یا نه. این کتاب در قم و در زمان آقای بروجردی چاپ شد. بعد ازآقای بروجردی بود که مرحوم آقای طباطبایی، شهید مطهری و بهشتی، مهندس بازرگان یک عده اینها را نوشتند. این اولین کتابی بود که به زبان فارسی با مخاطب عمومی جامعه منتشر شد و کتابی جیبی بود که همان تشکیلات مهندس بازرگان آن را چاپ کرد و بیرون آمد و با مردم درباره مرجعیت، روحانیت و حوزه صحبت کرد که این کتاب شهید مطهری درباره حوزه، اول یک مقاله و مختصر بود.
مقاله آقای بهشتی را بخوانید به شرطی که اسم شهید بهشتی را نخوانید، یعنی اسمش را بگیرید و نگویید. اگر تا آخر مقاله رسیدید و نگفتید این آدم با حوزه مشکل دارد!بگویید کسی اسم آقای بهشتی را نشان ندهد قلم بگیرد و مقاله را شما بخوانید. حرفهای آقای مطهری را درباره حوزه، منبر و تبلیغ بخوانید (حالا خواندیم می دانیم چه کسی گفته است) ولی کسانی که نخواندند نام نبردید که چه کسی گفته و نوشته است. تعابیری از امام در منشور روحانیت و بعضی حرفهایی که در نجف راجع به اینها میگفتند بخوانید و نگویید چه کسی گفته است. اگر نگفتند اینها منحرف، ضد آخوند و ضد شیعه هستند! اینها ضد ولایت هستند! خود این مشکلات از همان موقع مطرح است.
ببینید یکی از چیزهایی که در افکار عمومی جوامع و هیئت های مذهبی ما راه افتاده این است که اسم شیعه کافی است. شیعه یک تشیع، یک اسم، آرم است و نه یک مرام. این خط را هنوز ما در بسیاری از منبرها داریم ادامه می دهیم. سوال می کنند چرا شیعه دلش خوش است که اسمش در لیست و فهرست دوستداران علی ثبت شده و این برایش کافی است. مطهری میگوید مثل اینکه مشکل مشکل اسم نویسی بوده، یعنی لیستی است که باید ما باید اسممان را آنجا بنویسیم و دیگر بعد از آن تمام است. شهید مطهری میگوید شیعه و مردم شیعه جزء قالتاقترین مردمان دنیا هستند. این تعابیر آقای مطهری است. یعنی دروغ دروغ میگویند، ربا میخورند، کلاه هم را بر میدارند، اهل روزه و نماز و اینها و مس مس و افسردگی و کسالت نفس و.... در عین حال مدعیترین مردم هستند. حالا این جمله را غیر از مطهری کسی دیگر جرأت ندارد بگوید. من که جرات ندارم (با خنده) حالا یکی از قالتاق ترین مردم مدعی ترین مردم هستند که اینها فکر می کنند مثل انبیا حالا در بهشتاند و می خواهند در مورد دیگران اظهارنظر کنند.
این یکی از بیماریهای مردم شیعه است و منشأش منبرهای ماست. ما یک دین و تشیع دیگری را به مردم آموزش دادیم ما اینها را از خدا و فرمان خدا دور کردیم و به ایشان یاد دادیم لازم نیست شما به اوامر الهی خیلی عمل کنید. اسمت که شیعه است خیلی کافی است. کاری کردیم و جوری دین را معرفی کردیم که مردم به این دلخوش کردند که ناممان بین دوستداران علی بن ابی طالب و اهل بیت است و بالاخره از رعایای ایشان هستیم و وصیت می کنیم از پولهایی که به ناحق به چنگ آوردیم در زندگی باید در راه خیر صرف می کردیم و نکردیم و در زندگی نیز باید یک مقداری هم به متولیان حرم و مشاهد مشعره و ... دهند و ما را نزدیک قبر اولیاء دفن کنند که این فرشتگان جرات نکنند برای عذاب ما آیند. بعد می گوید شما خودتان غافلید و فکر می کنید خدا را می توانید اغفال کنید. روزی چشم بازخواهید کرد که طبق وعده الهی غرق در عذاب خدا خواهید بود ولو اسمتان شیعه علی ابن ابی طالب است و ولو کنار قبر موسی بن الرضا باشید، جهنمی هستید، ولو سر خدا کلاه میگذارید و کلاه او را میخواهید بردارید. مسئله، حب و بعض علی و حب و بعض اهل بیت است.
متاسفانه، شیعه امروز درست ضد آنچه در قرآن کریم است داریم فکر می کنیم و درست خلاف آن است. خیال می کنیم کار خدا و عالم درست براساس خیالات ما و انتسابات و اسم نویسیهای ما است. بالاخره میگویم اسممان چه هست جزء رعایای امیرالمومنین ثبت است و فکر میکنیم ثبتنام است. در سنت و قانون خداوند است محال است مردمی فاسد، دروغگو و اهل غیبت، گناه، گران فروشی و خیانت باشند و لطف و رحمت خداوند شامل حال آنها باشد، به خاطر اینکه اسمشان شیعه است. محال است و این خلاف سنت الهی و خلاف صریح قرآن شریف است. خلاف صریح قرآن شریف است که خلاف خدا عمل کنیم چون اسممان شیعه است و مورد لطف و رحمت خدا قرار بگیریم. محال است مردمی خود را اصلاح کنند و مورد فیض خدا قرار نگیرند ولو اسمشان شیعه نباشد. اینها را نگویم، اگر الان اینها را خودم می گفتم ممکن است بعضی در دلشان سب و لعن کنند و بگویند آنجا آمده و هر چه به دهنش می رسد میگوید.
یکی از حضار: آقا ببخشید، یک بخشهایی هم شهید مطهری دارد که اگر در کنار این اعتراضات و نکات ضعفی که هست مطرح نشود به نظر می رسد نوعی یک طرفه گفتن است. وقتی شهید مطهری مبانی شیعه را مطرح می کند بسیار ارزشمند است. حالا خواهش می کنم حضرتعالی به آن بخش هم اشاره ای کنید.
رحیم پور ازغدی: چشم. فرمایش شما درست و متین است. ایشان می فرمایند آقای مطهری که فقط اینها را نگفته. ما نگفتیم که فقط اینها را گفته است. منتهی آنها را از بس شنیدیم و گفتیم حفظیم. اولا اینکه اینها مبانی تشیع است. من از شما تشکر می کنم که حرفتان را زدید. خیال می کنند اینها خلاف مبانی تشیع است. منظورتان غیرمستقیم این است که آقای مطهری حرفهای خوب هم دارد چرا آنها را نمی زنید. یعنی حرفهای راجع به مبانی تشیع هم دارد حالا چرا حرفهای خلاف مبانی تشیع را میزنید. ببین همین فکر است، بهترین شاهد و مثال فرمایش این برادرمان بود. ما اینجوری بار آمدهایم [خنده حضار]
یکی از حضار: بحث منصفانه این است که هر دو مطلب ... حالا که به طور مستقیم پخش می شود.
رحیمپور ازغدی: ببیینید برادرها الان من تایید کردم هر دو طرفش را باید گفت. الان من یک طرفش را گفتم که آن گرانی و مصیبتی که در منبرها گرفتار آن هستیم که پنجاه شصت سال پیش مطهری می گوید آقا شریعت و ولاء اهل بیت را طوری معنا نکنید که خلاف قطعی سنت خدا و خلاف قطعی وعده های الهی در قرآن باشد. حالا اجازه دهید... کمی بحث جلو رود بعد سوال بفرمایید. گفتم سوال کنید ولی نگفتم بحث تمام نشده سوال کنید. چون این بحث را ادامه دهیم.
ایشان می گویند که وجه مثبت و وجه منفی آن کدام است. الان وجه منفی را می گویم اجازه بدهید و صبر کنید. خدای متعال در قرآن میفرماید که [من همینجا نقداً عرض کنم اینها خلاف مبانی تشیع نیست بلکه عین مبانی تشیع است] منتهی بخشی از تشیع را می گویی و بخشی را نمی گویی و هر دو را باید با هم بگویی. آن بخشی که نگفتیم هزار بار گفته شده و همه می دانیم و می گوییم آقا حب اهل بیت نجات بخش است اما این تفسیر غلط است و ما داریم آسیب شناسی می کنیم و عنوان بحث بنده «آسیب شناسی مناسک دینی» است.
در این جلسه نمی توانیم همه معارف را بگوییم و مخاطب ما هم شما هستید، در حالیکه نماینده تبلیغ در کل کشور هستید. این آسیبی است که مجالس و منبرهای ما گرفتار آن هستند. می گوید اگر خدای ما می فرماید «کلاً نُمِدُّ هَوُلاءِ وهَوُلاءِ مِن عطاءُ رَبِّک» و اگر می فرماید: فیض ما به هر امتی که به وظیفه اش عمل کند و جهتش را تغییر دهد، در جهتی که خود را تغییر می دهد به همان اندازه اصلاح یا افساد، به آن ملت می رسد. بعد می گوید قرآن متکی بر حقایق است، نه اوهام و تخیلات. هرگز انتسابات ظاهری را نه قرآن، نه پیامبر و نه اهل بیت کافی ندانستند.
وقتی پیامبر رسول اکرم به روایت قطعی السند، به روایت شیعه و سنی وقتی که در روایتی که موافق شیعه و سنی است، وقتی پیامبر به فاطمه زهرا سلام الله علیها که خودشان شفیع امت است به ایشان می فرمایند: فاطمه جان یک زمانی فکر نکنی چون دختر منی در قیامت حسابت با بقیه فرق می کند. من هم نگران قیامتم چه برسد به تو. هر کسی در قیامت پاسخگوی اعمال خودش است. وقتی پیامبر به فاطمه زهرا این حرف را می زنند و این روایت را آقای مطهری نقل می کند و می گوید ما حساب هایمان را بکنیم. زیارت و توسل و شفاعت اگر در جای خود قرار بگیرد باعث رشد است اما اگر در فهرستِ هندسه معرفتِ دینی، زیات و توسل و شفاعت جای خود نباشد و بیاید جای کل دین را بگیرد این عین بدبختی و فلاکت است و این که عرض کردم عین عبارت امام است.
همانطور که می دانید، امام در کتاب «کشف الاسرار» همانطور از همین توسل، زیارت و شفاعت در برابر وهابیت دفاع می کند و توضیح هم می هد که من جواب ایشان را داده ام. یک خطابی با علمای خودمان دارم که زیارت، شفاعت و توسل و اینها اگر در جای خود در هندسه معارف الهی قرار نگیرد که معلوم باشد قبل و بعد آن چیست و اگر اینها منافات با عمل صالح، تقوی و اصلاح جامعه و ... قرار است با اینها منافات پیدا نکند. این عین توحید و کمک به رشد و فلاح و رستگاری است اما اگر زیارت، شفاعت و توسل، گنبد و گلدسته و اینها بخواهد جای همه اسلام را بگیرد که در خیلی از منبرهای ما گرفته حالا همه اسلام نه جای بخشی از منبرهای ما را بخواهد بگیرد، این مایه سقوط است. این توسل، زیارت و شفاعتی که شیعه می گوید نیست، بلکه توسل، زیارت و شفاعتی است که اتفاقا وهابی ها می گویند و به ما نسبت می دهند و در بعضی از منبرهای ما است.
نکته دوم که آقایان آسیب شناسی می کنند این است که هر جا که به سمت اوهام و انتسابات ظاهری رفت «من اصل وجهه لله» در کار نیست و تصور کردند شیعه فقط یک شعار است. شیعه شعار است اما فقط یک شعار نیست و هر جا که فراموش کردند که شیعه بودن یک حقیقت و واقعیت و یک مرام است، نه یک اسم، اینجا تفاوت این دو نوع تشیع، این دو نوع ولایت، این دو نوع اهل بیت و تفسیر از این دو نوع اهل بیت روشن میشود.
همه سعی می زنیم تا حقانیت تشیع را ثابت کنیم و دلیل نقلی و کلامی برای حق بودن شیعه میآوریم. میپرسد «ثم ماذا؟» حالا شیعه بر حق است به ما چه؟ مگر ما شیعه ایم. روایات مکرر از اهل بیت کسانی که حب اهل بیت شدید داشته و مثال میزند که طرف از همین خراسان ما به مدینه خدمت حضرت رضا (ع) رفته است. چند ماه در یک روایت دیدم شش ماه می خواستند بعد از زیارت قبر پیامبر به زیارت امام رضا(ع) بروند که ایشان راهشان ندادند. درآخر اینها گریه کردند که آخر ما چه کار کرده ایم که اینجاییم. آخر ما شیعیان شما در خراسان هستیم. پول، وجوه می دهیم و این کارها را می کنیم و خودمان را در خطر میاندازیم. بعد از شش ماه دیدم که امام رضا (ع) اجازه دادند که یکیشان بیاید و گفتند چرا ما را راه نمیدادید؟ گفت برای اینکه دروغگویید. گفتم ما کجا دروغ گفتیم؟ گفت شما گفته اید که شیعه هستید. گفت ما شیعه هستیم و دروغ نمی گوییم. فرمود شما شیعه نیستید بلکه محب اهل بیت هستید، شما شیعه اهل بیت نیستید. حالا شما کسی که از خراسان با آن مسائل قدیم از قبیل راهها، و خطرات آن، با آن حکومتها و مصیبتها به زیارت ایشان برود و شش ماه هم اضافه در مدینه بماند که امام رضا (ع) راهش دهد. امام رضا می گوید شیعه نیستی و دروغ میگویی. بعد چهار و پنج خصلت آورد که شیعه این است و شما محبی. این خصلت هایی که حضرت رضا گفتند اغلب در مردم و در ماها نیست.
نرخ تشیع را در منبرهایمان پایین آورده ایم. به محب و حتی غیرمحب ریاکار، شیعه گفتیم و اهل بیت خلاف این گفتند و صریح خلاف این گفتند. می گوید شیعه بودن یک حقیقت و یک واقعیت و تشیع حق است. به ما چه مربوط که تشیع حق است، آیا تشیع در جامعه ما جاری است؟ فرمایش دارید بگویید شاید در ادامه جواب سوال داده شود. اگر فکر میکنید که باید گفت بفرمایید ولی شما خجالت نکشید و بگویید چرا که ما میدانیم چطور سوال کننده را باید ساکت کرد.
شیعه آن وقت شیعه است [عبارت را گوش کنید]، شیعه آن وقت شیعه است که وقتی او را در مقابل یک سنی بگذارید ببینید فکرش، تصورش، راجع به خدا و قیامت و خداشناسی، نگاهش به مفاهیم معرفتی و اخلاقی با سنی فرق می کند و بهتر است. والا اسم او سنی و ما نیز اسممان شیعه است. می گوید یک عده ای سر اسم دارند با هم دعوا می کنند و نه او سنی است و می داند تسنّن چیست و نه تو شیعهای. دعوا بر سر چیست؟
مسیحی و کفار را میخواهند مسلمان کنند؛ این هم یک تعبیر ایشان است. می گوید آسیبشناس منبرها، اینها که می گویم آسیب شناسی منبرها و مناسک دینی ما، نوع معرفت بخشی ما در مجالس اهل بیت که اینها را امثال شهید مطهری، امام و امثال شهید بهشتی و اینها میگویند و من دارم حرف آنها را میگویم، اگر از قول خود بگویم باز برای ما حرف در میآید و من دارم حرفهای اینها را میگویم.
می گویند کسی خدمت حضرت امیر (ع) آمد با خنده و خوشی گفت: یا امیرالمومنین اُحبّک. آقا خیلی دوستتان دارم و حضرت امیر بلافاصله فرمود: ولکنّی اُغبضُک. من هم از تو خیلی بدم می آید. پرسید برای چه؟ فرمود: الان به علتش کاری ندارم البته علتش نیز به بحث ما مربوط است ولی فعلاً تا همین جا که کسی صادقانه به امیرالمومنین بگوید آقا عاشقتم و دوستت دارم و امیرالمومنین نیز بیزار. شخص مقابل منافق هم نیست واقعا فکر میکرد. البته جالب است که بعدش هم به کار ما طلبه ها مربوط می شود ولی این مسئله جداگانه این است. آن مسئله کاسبی با دین است. فردی که به حضرت امیر می گوید دوستت دارم ولی پاسخ می شنود من حالم از تو به هم می خورد، اغبضک یعنی از تو متنفرم. می پرسد برای چه؟ پاسخ میشنود از تو خواستند به فلان جا بروی و تعلیم قرآن و معارف دین دهی در حالیکه تو گفتی به شرطی میآیم که پول دهید. شرط پول گذاشتید، این هم روایت امیرالمومنین است. فرمودند از تو متنفرم چون گفتند بیا دین را به ما آموزش ده و تو در پاسخ گفتی نمیآیم مگر اینکه پول دهید. برای پول شرط گذاشتی و با دین کاسبی کردی، البته اینجا نکتهای است که باید بحث شود چرا که خیلیها گرفتار آن هستند.
مسئله بعد، مسئله اقتصاد فرهنگ و اقتصاد معارف دینی است. بالاخره یک طلبه، یک مبلغ، یک محقق باید زندگیاش تأمین شود چون وقت میگذارد. باید از همان اول مسئله معیشت علمی علما و به مانند آن را که پول در ازای تبلیغ، دین را به یک کالا تبدیل می کند، نگرانش بودند که چه کار کنیم که از یک طرف اهل علمی گرسنه نمانند، چرا که آدم زن و بچه، اجاره و خانه و زندگی دارد، فلج نشود و در تمام دنیا هم رسم است کسانی که مشغول مأموریت علمی و فرهنگی هستند یا مشغول تحقیق و پژوهش هستند اینها بورسیه دارند، حالا اسمش وقتی می گویی بورسیه چون اسمش مدرن است همه می گویند خوب است، عیب ندارد و چیز مترقی و خوبی است ولی وقتی اسم آ ن را شهریه میگذاری یا فلان، مرتجعانه میشود! حالا این همان است که در تمام دنیا وقتی کسی در حال تحقیق است یا یک مأموریت فرهنگی انجام میدهد باید زندگیاش تأمین شود و حقوقی بگیرد. اینکه حتما درست است. از این طرف مشکلش این است که کار یک پژوهش و تبلیغ معمولی نیست و اینها بحث فیزیک، شیمی و این حرفها نیست.
اینها بحث دین مردم است و این جور حساسیت ها را در روایات شدید و یکی از گناهان کبیره است و خیانت به دین تعبیر استیکال بنا، استیکال به دین که این تعبیر در روایات متعدد آمده است. که کسانی که «من استهکل بنا یا من استهکل بالدین». کسانیکه نان اسم ما را به نام دین می خورند، فرمودند به اینها وعده عذاب دادند. از یک طرف این را و از یک طرف آن را داریم و باید جمع این دو تا مدیریت خوبی شود. اتفاقاً سازمان تبلیغات در این قضیه خیلی مسئولند و این قضیه را واقعا درست مدیریت کنند که باید هم این فضلا زندگیشان درست تأمین شود و تحقیر نشوند، چشمشان به دست آنها نباشد و از سوی دیگر کار تبلیغ معارف دینی کالا نشود.
حالا از یک خواننده دعوت می کنند معمولا این جور جاها مردم چیزشان نیست. خواننده دعوت میکنند و ۱۰ میلیون بیشتر کم و زیاد میدهند، حتی بعضی مداح ها را شنیدم و نمی دانم، مثلا شنیدم شبی یک میلیون می گیرند و یک دهه می رود ده میلیون می گیرد و بعضی ها می گویند از این حرفها هم خیلی بیشتر است. منبریای را هم داریم که طی میکند میآیم به شرطی که این مبلغ کلان را بگویی. بعضی از اساتید دانشگاه هم هستند که اینگونهاند. راجع به همین کسانی که درتلویزیون صحبت میکنند و بالاخره شناخته میشوند. راجع به خود بنده نیز از همین حرفها زدهاند.
در مورد بنده که از این حرفها زده اند حضرت عباسی دروغ میگویند. زمانی کسی زنگ زد گفت آقا اینجوری تهمت زدند. کسی دیگر گفت شمال بودم و ویلایتان را دیدم. گفتم اگر میشود کلیدش را بگیر حداقل ما سالی یک بار زن و بچهمان را برداریم و ببریم آنجا. چون ما که نمیتوانیم دست خانوادهمان را بگیریم مگر اینکه اینها خودشان تنها هر جا میخواهند بروند. یک بار داغش بر دل مانده مثل بقیه مردم دست زن و بچهمان را بگیریم و به جایی برویم (با خنده) ولی بعضیها هستند و از اینها شنیدم که تا مدتها باور نمیکردم که مثلا میخواهد به جلسه برود میگوید این قدر سکه و پول بریزید و فلان.
از یک طرف، دست یک سری آدمهای غاصب در این قضایا باز می شود و از یک طرف یک عده فضلای واقعی هستند که زحمت میکشند که طرف هر جلسه میرود می بیند برای هر جلسه پنجاه و صد ساعت و گاهی بیست ساعت مطالعه دارد و میگوید تقبل الله و یک پاکت کشمش و زرشک دستش میدهند و می گویند برو. ما در خانهمان از این پاکتهای زرشک و تابلوهای تقدیر اینقدر داریم که دیگر جای نداریم. تابلوی تقدیر و خیلی ممنون و خوب یک فکری کرد این آدم است و دارد زندگی میکند و از طرف دیگر آنها حقه باز و کلاهبردارند که میگوید جلسه میآید باید پنج میلیون و اینقدر به حساب ما بریزی و بعد بیایی.
از طرف دیگر مردم آمادگی دارند خوانندهها و هنرپیشهها... یکی از دوستان می گفت برای همین نیم ساعتی که آمده ۷ میلون تومان به او دادند. بعد چیزی که خودم اطلاع دارم میگویم همین بچههایی که برنامههایی میرویم ضبط میکنند و اینها ۵ سال است که پرپر میزنند پول اینها را بدهند و نمیدهند. طرف رفته ماشینش را فروخته و چه کارکرده و با ما دعوا کرد. اینها را به مسئولانشان درتهران می گویم که قهر کردند و رفتند. میگوییم ما که چیزی نمیگیریم به اینها چیزی دهید که خانهاش را فروخت و خانه و زندگیاش از بین رفت. می گویند نداریم، حالا اینها را در حاشیه این تعبر حضرت امیر المومنین گفتم.
نکته سوم میگویند این تعبیر که از امام صادق (ع) نقل شده فرمودند «کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شینا» این را بعضی فقط تلقی شخصی از آن دارند که آقا وقتی جایی میروی درست راه برو. این حداقلش است و نتیجه جالب و نکته مهمی که ازآن میگیرند این است که خواهش میکنم دقت کنید هر نوع رفتار و هر نوع گفتار دینی و مذهبیای که باعث شرمندگی تشیع و اسلام بشود، اینجا دارد تحریم میشود.
اولاً فرمان امام صادق استحبابی و ندبی نیست، بلکه وجوبی است. حرام است کاری کنید و جوری عمل کنید و چیزهایی بگویید که آبروی ما را ببرید و واجب است که ما را به مردم درست نشان دهید. مثلا تا بحث قمه زنی می شود بعضی از آقایان می روند ببینند که اضرار به نفس است از باب ادله اضرار به شخص. دقت کردید آن آقایانی که گفتند عیب ندارد اضرار به شخص است، اضرار جدی که نیست سیگار هم که می کشی اضرار است پس آن هم حرام است، دود خیابانهای تهران هم اضرار است پس آن هم وجود و بقا در تهران هم حرام است. اینگونه حرف میزنند. نمی گوید که مسئله فقط اضرار به نفس نیست و اضرار به نفس مهم است ولی از آن مهمتر اضرار به دین است. این همان شین امام صادق (ع) است که میفرماید و آن به همین معنی است. به یکی از قمهزنها گفتند چرا اینها را میزنی؟ گفت ما به اینها کاری نداریم و ما برای خود حضرت ابوالفضل میزنیم و بین ما و حضرت عباس است. گفتم: ای عمو بین تو و حضرت عباس درخانهات است و وقتی در خیابان میآیی و فیلمات را در صد شبکه دنیا نشان میدهند و میگویند این اهل بیت که میگویند این است و توضیح هم نمی دهند که چیست و برای چیست؟ این همان "شین" است.
این اضرار دین و اضرار به مذهب است. این یک نکته که از این روایات و امثال این روایت بعضی وقت ها برداشت شخصی میکنیم. میگویند که آقا این برداشت شخصی نیست و اگر کتابی بنویسی و منبری بروی در رابطه با اهل بیت(ع) که آبروی این مکتب را ببرد در مباحث امروز و مباحث مختلف، مباحث سیاسی، حقوق بشر، حقوق زن، کودک، روابط بینالملل، اقتصاد سیاست و .. هزاران مسئله در دنیا مطرح است و هزاران رقیب داریم. یک وقتی رقیب نداشتیم و اگر هم داشتیم، صدایش به گوش مردم ما نمیرسید. الان در هر موضوع صد تا رقیب داری و صدای همهشان به گوش مردم میرسد. معنویت میگویی صد تا رقیب داری و صد جور معنویت است. اخلاق میگویی صد تا رقیب داری و صدایشان به گوش همه مردم میرسد. در خانههایشان اینترنت و ماهواره و پای این نوع صحبتها نشستند. پس قبلا رقیب نداشتیم مخاطب ما چشم و گوشش بسته بود. اینها که میگویم عین عبارت ایشان است. شهید مطهری میگوید قبلاً رقیب نداشتی و هر چه دلت میخواست میگفتی اما الان رقیب داری و بحث میکند و صدایش به گوش همه میرسد.
بنابراین، الان خطاب به همه کسانی که کار دینی میکنند کتبی، شفاهی تحقیق و منبری میکنند اینها باید این روایت امام صادق(ع) و اهل بیت(ع) را گذاشت: «کونوا لنا ذیلاً و لا تکونوا علینا شینا» به گونهای دین و مکتب اهل بیت(ع) را معرفی کنید که دوست و دشمن وقتی ببینند افتخار کنند و بگویند چه مکتب زیبایی است. به گونهای نگویید که آبرویمان برود، شک کنند و بگویند این مذهب مذهب عقلانیت نیست و مذهب حماقت است. مذهب اخلاق نیست و مذهب ریا است و... و این را ما و خود ما دیدیم. من خودم دیدم و تحربه کردم کسانیکه با اصل دین مخالفند خدا شاهد است وقتی روایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را مناسب مخاطب طرح کنی چگونه خضوع میکنند.
من فقط دو مثال بزنم یکی در آمریکا و آمریکای لاتین در جمع کمونیستها. کمونیست واقعی که اصلا میگوید خدا و آخرت و هیچ چیز را قبول ندارد. ستاره سرخ بر کلاه و اینها. اینها گفتند میخواهیم بدانیم نسبت اسلام با سوسیالیسم سرمایهداری چیست؟ من فقط روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و آیاتی از قرآن کریم را برایشان خواندم. اصلا بحثهای روشنفکری و اینجور چیزها هیچ. روایت امیرالمومنین(ع) را خواندم. خدا را شاهد بگیرید کمونیستها در جلسه بلند شدند و برای روایات اهل بیت(ع) کف زدند. این روایت از امام رضا(ع) را که میگوید: همان که هستید به مردم بگویید نمیخواهد اضافه و کم کنید. همان که هستید بگویید. «محاسن کلامنا». محاسن کلام را درست به مردم نشان دهید.
خانمی بلند شد و گفت شما هر کدامتان هفت تا زن دارید و از این حرفها. گفتم ما یک زن بیشتر نداریم و آن را هم نمیتوانیم اداره کنیم. [خنده حضار] کی هفت تا زن دارد؟ شنیدم که شما زنهایتان را به حجاب مجبور میکنید. خلاصه من فقط شروع کردم به خواندن روایات. در جلسه نمازمان داشت قضا میشد عصر آمدیم کنار سالن به نماز نشستم دیدم همین خانم دکتر که اشکال میکرد کنار من به نماز ایستاد و خلاصه حواس من در نماز به ایشان شد. (خنده حضار) میرفتم به رکوع میآمد به رکوع، سجده اینطور سجده میکرد و قنوت و اینگونه قنوت میخواند. بعد از پایان نماز گفتم خانم! شما اینجا چه کار میکردید؟ ما آمدیم نماز بخوانیم. گفت بله من هم آمدم به سبک شما عبادت کنم. گفتم: برای چه؟ گفت خیلی دین خوبی دارید. همین روایت اهل بیت(ع) را برایش خواندم و گفت دین خیلی خوبی است.
مثال دیگر، در بتخانهای در هند نایبالزیاره شما بودم [شوخی و خنده حضار]. بتتراش مرتاضی بود که گفت پدرم چهل سال من را وقف و نذر اینجا کرد. چهل سال در بتخانه در بنارس از کنار رود گنگ فاصله نگرفته بود. واقعا توان را ببین. دندههایش از ریاضت بیرون زده بود. آن موقع هم بتپرست روزه داشت. به او گفتم این عکس خدایان و اینها را میبینی؟ گفت: بله اینها میآیند با من حرف میزنند. فهمیدم با اجنه ارتباط دارد و میگوید خدایان. بعد درباره پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) گفت مسلمانی؟ گفتم: بله و شروع به صحبت کردم. عین عبارت آدم بتپرست. مقداری که گوش داد گفت: پس محمد(ص) و علی(ع) جزء خدایاناند.
میخواهم بگویم این تعبیری که فرمودند محاسن کلام ما را منتقل کند. همان که ما گفتیم و درست در جای خود. کافر هم در برابرش خضوع میکند. تعبیر دیگر، این روایت هم در این رابطه نقل کنم. امام صادق(ع) فرمودند کاری کنید که هرجا میروید و مخالفین ما صحبتهای ما را می شنوند، بگویند یرحمالله جعفرا. کاری کنید هرکس با هر دین و مذهبی و با هر موقعیتی حرفهای ما را میشنوند بگوید یرحمالله جعفرا. گفتند: برای چه؟ برای اینکه بگویند اینها در مکتب جعفر بن محمد امام محمد صادق(ع) تربیت شدند. بعد فرمود این در حرف زدن و معارف است و از آن مهمتر وقتی است که غیرشیعه و مسلمان در بازار شیعه آید و بگوید یرحمالله جعفرا. ببینند اینها کلاهشان را برنمیدارند، دروغ نمیگویند، گران نمیفروشند، و فلان. خب همین کارهایی که هست.
من در روایتی دیدم که فرمودند: به نماز و روزه افراد نگاه نکنید وقتی میخواهید قضاوت کنید که اینها دیندار هستند یا نه؟ چیزهای دیگری هم هست که از جمله آنها امانت و امانتداری است. دیگر اینکه بازارشان را نگاه کن و ببین بازارشان چگونه است؛ بازار شیعه است یا نیست. نه از روی پای منبرها و سینهزنی و آش نذری و اینها معلوم نمیشود. در بازارشان، بانک و معاملاتشان ببین چه خبر است و آنجا بگو این بازار شیعه است یا نیست. ما چقدر در منبرها از بازار شیعه تعریف کردیم. این هم تعبیر دیگری است که ایشان دارد.
باز جملهاش را بخوانم. میگوید: این هم از سخنان جعفر صادق(ع) اما، ما از خر شیطان پایین نمیآییم. انتساب نام امام صادق(ع) کافی است. میگویم شما درباره امام صادق(ع) هرچه میخواهی بفرما؛ چراکه ما بهتر از شما میدانیم شیعه جعفری کیست. بعد میگوید انتساب نام امام صادق(ع) و ائمه(ع) کافی است و خداوند نام بهشت را برای ما چهار تا قالتاق آماده کرده است. بعد میگوییم ما مسلمانان چرا اینقدر بیچاره و بدبختیم. قرآن جوابتان را داده است: ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمة أنعمها على قوم حتى یغیروا ما بأنفسهم.
آدم نیستیم و چرا خودمان را اصلاح نمیکنیم. یک انحراف دیگر در منبرها مسئله وعدههای بیخودی است که راجع به آمرزش گناهان شیعه به مردم شیعه میدهیم که آقا یک حرم امام رضا(ع) بروید، کل گناهانتان بخشیده است. باید آن روایتهایی را که این حرفها را میزنند در کنار هزار روایت دیگر بگذاری و اینها را با هم ببینی. آن همه روایات را کنار میگذاری و این یک روایت را میچسبی. بعد مطلق میکنی و به مردم شیعه حالی میکنی که آقا یک زیارت کربلا که بروی تمام است دیگر. در حالیکه خلاف نص صریح قرآن و هزاران روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. ببینید آقا منبرهای ما بخشیشان گزینشی عمل میکنند؛ از بین هزاران روایت یکی را برمیگزیند و همان را دین میکند و بقیه را نمیگوید.
سؤال: مثلاً از اینها میپرسیم اعمال خیری که غیرشیعه انجام میدهد مثلا سنی آیا آنها را خدا قبول میکند؟ میگوید نه. اعمال بد شیعه و گناهانی را که شیعیان انجام میدهند همه را خدا میبخشد؟ شهید مطهری میگوید پاسخهای به این دو سوال هیچکدام پاسخ های شیعی نیست؛ پاسخهای شیعه است پاسخهای تشیع نیست. آیا اعمال نیک غیر شیعه سنی را مثلا خدا میپذیرد؟ میگویند نه. آیا اعمال بد و گناهان شیعه را خدا میبخشد؟ میگویند همه را میبخشد. مطهری میگوید این دو تا ادعا یک نتیجه دارد و نتیجهاش این است که آنچه در این میان هیچ ارزشی ندارد، عمل است؛ عمل صالح. با این تفسیر عمل نه ارزش مثبت دارد و کسی را به خدا نزدیک میکند و نه ارزش منفی دارد و کسی را از خدا دور میکند. عمل این وسط هیچکاره است. در حالیکه ایشان میگوید فهرست آیات و روایات را بیاورید که چقدر راجع به عمل بحث میکنند که عمل چقدر مهم است. این آقایان دو استدلال هم میآورند.
اولین استدلال این است که اگر قرار باشد گناه شیعه و غیر شیعه یکی حساب شود پس فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟ و استدلال دومشان چند روایت از جمله «حب علی بن ابیطالب حسنة و لا تضرر بها سیئه». عشق علی(ع) داشته باش هر گناه و کثافتکاری کنی به تو ضرری نمیرساند! تو دیگر جستی و اهل بهشت شدی! این دو استدلال هر دو برخلاف روح تشیع و خلاف روح مکتب اهل بیت(ع) است. آن اولی که میگوید فرق شیعه و غیر شیعه چیست؟ اگر گناه هر دو گناه باشد مشکل این است که شیعه را غیر شیعه گفتهاند. شیعه کسی است که تشیع را میشناسد و به آن عمل میکند نه اظهار تشیع کند. شیعه اصلا این گناهان را نمیکند. اینکه میگوید آقا اگر شیعه و غیر شیعه مساوی باشد شیعه اصلاً این کارها را نمیکند مگر وقتی که از دستش در میرود. میگویند شیعه به برنامهای که رهبرانش به او دادند، اینکه میگویند فرق شیعه و غیر شیعه کجاست؟ میگوییم آنجایی است که شیعه، شیعه باشد؛ یعنی، آنجایی که شیعه به برنامهای که رهبرانش به او دادند عمل میکند و غیرشیعه هم به برنامه دینی خودش عمل میکند. آنجا میگویند شیعه بر غیر شیعه تقدم دارد هم در دنیا و هم در آخرت که ما این را قبول داریم و روایت هم این را میگوید؛ یعنی غیر شیعه طبق مبنای خود عمل میکند و شیعه هم طبق مبنای خود. او عمل صالح و این هم عمل صالح کند. و عمل صالح این بر عمل صالح آن مقدم است.
پس میگوید آقا پس فرق شیعه و غیرشیعه چه شد؟ فرقش این است که اگر شیعه به تشیع عمل کند و او هم به آن عمل کند شما پیش خدا مقدم هستید هم دنیا و هم آخرتت بهتر خواهد بود. چه چیز شیعه بر غیر شیعه مقدم است؟ وقتی عمل نمیکنی چه چیز شیعه مقدم است بر غیر شیعه؟ مطهری مثال مناسبی میزند و میگوید میدانی این حرف مثل چیست؟ این حرف مثل این است که رفته نزد پزشک و دارو دهد؛ شیعه نزد پزشک حاذق و ماهر و غیرشیعه نزد پزشک ناوارد. بعد میگوید چرا ما مریض میمانیم. اگر ما به دستوراتش عمل کنیم، ضرر میکنیم ولی آنها چه عمل بکنند و چه عمل نکنند ضرر نمیبینند. این معنیاش این است که آنها از علی بن ابیطالب(ع) بهترند. میگوید آنها اگر به حرف رهبرانشان - غیرشیعه و غیرمسلمان - عمل کنند یا نکنند در جهنماند. درست است ولی اگر شیعه به حرف رهبران امیرمومنان(ع) عمل نکنند بهشتیاند. این یک معنیاش است.
نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که این چهجور رهبری است که اگر به حرفش عمل نکنی بهتر است یا به حرفش عمل کنی؟ چون بهشتی است؟! آنها چه به حرف عمل کنند چه نکنند جهنمیاند و اگر ما عمل نکنیم بهشتی هستیم. کسی گفت ما به فرمان اهل بیت(ع) عمل کنیم، زندگیمان چه جهنمی باشد و چه بهشتی، فرقی نمیکند.
دو تا نسخه دادند او هم عمل نکرده و ما هم عمل نکردیم. بعد ما مریض شدیم و او هم مریض شده است. میگویم پس فرق ما با او در چیست؟ من رفتم پیش این پزشک و او رفته پیش پزشک دیگر. پس فرق تو و او در چیست؟ آن دو با هم فرق دارند. طبیبها با هم فرق دارند و تو و او که با هم فرقی ندارید. تو نسخه را در جیبت گذاشتی و به آن عمل نمیکنی... باید عمل کنی. تو عمل نکنی، معلوم است که عقب میافتی. خودت میگویی فرق. فرق علی بن ابیطالب(ع) با دیگران در این است که اگر به دستورات اهل بیت(ع) و امیر مومنان(ع) عمل نکنیم باز هم بهشتی هستیم. این حرف معنیاش این است. (خنده حضار) میگوید اینهایی که میگویند پس فرق ما با بقیه در چیست در واقع این را میگویند که فرق امیر مومنان(ع) با دیگران در این است که اگر ما به دستورات امیرمومنان(ع) در جامعه شیعی عمل نکنیم، ضرر نمیکنیم و باز هم فرقی نمی کند. معنیاش این است دیگر. بعد میگوید چرا مریض میمانیم. این معنیاش روشن است. میگویی اگر کسی گفت ما چه به فرمان اهل بیت(ع) زندگی کنیم یا نکنیم و سبک زندگیمان اهل بیتی باشد یا نباشد در هر صورت بهشتی هستیم؛ چراکه حب اینها را داریم.
معنی دیگرش این است که فرایند و دستوراتی که اهل بیت(ع) دادند همهاش لغو است. همهاش لغو است و بود و نبودش مساوی است. چون شما چه عمل بشناسی و عمل کنی و چه عمل نشناسی و عمل نکنی در هر صورت بهشتی هستی. پس در هر صورت کل تعالیم بهشتی معرفتی و کل تعالیم دستورالعملهایی که اهل بیت(ع) گفتند همهاش لغو بوده و اصلا لازم نبوده که بگویند. اگر هم نمیگفتند ما بهشتی بودیم و اصلا لازم نبود اینها را بگویند.
شما ۴-۵ تا از این نتایج را - که از نتایج اعلامنشده این طرز تشیع است که حب اهل بیت(ع) کافی است و ما را به بهشت میبرد - ببینید؛ اینها انکار تشیع، انکار فضیلت اهل بیت(ع) و بلکه انکار حقانیت اهل بیت(ع) است. این همان شینی است که امام صادق(ع) میفرمایند یا این روایت که در منبرها گفته میشود. این روایتها را که میخوانند اینها را نمیخوانند؛ آقا هر دو را با هم ببینید. بله حب اهل بیت(ع) حتما نجاتبخش است چون اگر حب و عشق باشد پشتش تلاش و عمل است ولی من میخواهم بگویم خیلی وقتها حب هم نیست. حب واقعی نیست حب صوری است.
یکی از حضار: چون اگر آن حب نباشد واقعاً انجام نمیشود.
رحیمپور ازغدی: بله. این حب حتما جبران میکند. من نمیخواهم بگویم کسی که حب اهل بیت(ع) را دارد با کسی که ندارد مساوی است، اما این حب چیست؟ مثل اینکه بگوییم شیعه با غیرشیعه مساوی است.راجع به آن روایات هم درست معنی کنیم. میفرمایند که روایات حتما هست و معنیاش این نیست که میگویی. به دلیل دهها و صدها روایت دیگر که از آن طرف دارد، از ارزش عمل و محدویت شیعه بحث میکند. اتفاقا محدودیت شیعه از غیر شیعه بیشتر است نه مصونیتش؛ مصونیت مطلقش.
ما تشیع را بهگونهای تعریف میکنیم که تو همین که محب اهل بیت(ع) باشی، دیگر آزاد هستی و در واقع مطلق بودن آن را اثبات میکنی. در حالیکه در روایت ما میگویند «الدنیا سجن المون» در واقع شیعه باید از بقیه گرفتاری، محدودیت، مصونیتش بیشتر باشد نه اینکه راحتتر و بزن برویم دیگر! بعد میگوید چرا این روایت را نمیبینید؟! همه اینها را کنار هم بگذارید. فردی خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد که آقا بعضی از شیعیان شما منحرف شدهاند و رسماً حرام را حلال میکنند. میگویم اینها که حرام است اما میگویند نه. این حب اهل بیت(ع) است و ما اهل بیتی هستیم. میگوییم دین چه میگوید؟ میگوید معرفت امام؛ امام در دین بر حق است، بعد هر کاری میخواهی بکنی بکن. از امام صادق(ع) میپرسد شما اینها را قبول دارید؟ امام صادق(ع) کلمه استرجاع را به زبان میآورد و میگوید انا لله و انا الیه راجعون. یعنی خدا مرگمان دهد اگر چنین چیزهایی را به اسم شما از جانب ما به مردم منتقل میکنند که اهل بیت(ع) را قبول داشته باش و هر غلطی میخواهی بکن. هر طور زندگی کردی در خانواده، سیاست، اقتصاد، ظلم به دیگران، به همسایه، به خریدار، خیانت، ظلمپذیری، دروغ، رشوه و... هر کاری میخواهی بکن.
سپس امام صادق(ع) میفرماید: این کافران. امام صادق(ع) تعبیر این کافران را در مورد اینها به کار میبرند. امام صادق(ع) گفت این کافران آنچه را که نمیدانند با ذهن حقیر خود به نفع ما تاویل و تفسیر به رأی میکنند. میگویند چیزی که گفتید این است که معرفت به مسیر حق و امام حق پیدا کن. خط را بشناس و آن مقداری که میتوانی عمل کن. اگر آن مقداری نتوانستی عمل کنی آن دیگر عیبی ندارد. منظورمان این است که اگر شما در مسیر حق بودی و شناخت درست پیدا کردی، حالا از صد تا عمل سی تای آن را نتوانستی انجام دهی، ۸۰-۷۰ تای آن را انجام دادی باز نترس و کار خود را انجام بده. گفتیم اذا عرفت ما شئت؛ اگر شناختی، هر کاری میخواهی بکن. منظورمان این نبود اگرشناختی کثافتکاری و گناه و ظلم و هرکاری میخواهی بکن. این چه شناختی است که میخواهی برخلاف آن عمل کنی؟ این کفار دارند حرف خود را به اسم ما میزنند. ما کجا چنین گفتیم؟!
راجع به مقدار عمل شناخت پیدا کن. اینکه کجا چه عملی انجام دهی - هر جا که باشی - در خیر و مسیر خیر هستی. معنی «اذا عرفت و ما شئت» این است نه اینکه هر کاری میخواهی بکن. اسمت چیست؟ ما به دادت میرسیم. انا لله. گفت شما این حرف را زدی؟ گفت: بله. و پرسید: ولو سرقت بکنند، دزدی بکنند، کلاه هم را بردارند. فرمودند انا لله و انا الیه راجعون. ما بگوییم اسمتان شیعه باشد بعد برو گناه کن، زنا کن، شراب بخور و گناه کن. بهخدا قسم در مورد ما از این بیانصافیها زیاد میگویند. (مستدرکالوسائل، جلد ۱، ص ۲۴).
بعد امام صادق(ع) میفرمایند: ما خودمان نگران اعمال خودمان و مسئول اعمال خودمان هستیم چطور میتوانیم به شیعیان خودمان بگوییم که شما مسئول اعمال خود نیستید و جوابگو هستم؟! چطور میتوانم به آنها بگویم که شما مسئول اعمال خود نیستید. من گفتم امام را بشناسید مسیر حق را بشناسید آن وقت هر عملی بکنید خدا از شما قبول خواهد کرد نه اینکه برو کثافتکاری کن. این حب علی ابن ابی طالب حسنه الله... تفسیرهای مختلف و مرحوم بهبهانی، این روایت را اینگونه معنا میکند و به نظرم معنی واقعیاش نیز همین است که حب علی، حسنهای است که هیچ سیئهای به آن صدمه نمیزند. به کسی که ماشینش را تعمیر میکنی، میگویی دیگر برو. ماشین تو دیگر در راه نمیماند و دیگر «اذا عرفت» یعنی وقتی معرفت واقعی به آن دین پیدا کردی دیگر آببندی شدی. خاطر جمع باش و برو. هیچ سیئهای به تو صدمه نمیزند. نه اینکه هر جایی دلت میخواهد برو و هر غلطی میخواهی بکن. در مسیری که ما گفتیم تو دیگر نمیمانی. تعبیر مرحوم بهبهانی این است.
اگر محبت علی(ع) راستین و از روی صدق و معرفت باشد، حتما مانع ارتکاب گناه میشود. اذا عرفت فهم ما شئت. یا ولایت علی(ع) حسنهای است که هیچچیز به او ضرر نمیزند. حقیقتا حب ولایت علیبن ابیطالب را داشته باشی دیگر گناه نخواهی کرد و این مانع ارتکاب گناه خواهد شد. این سیئه لا تضرر یعنی دیگر هیچ سیئهای سراغ تو نمیآید و دیگر گناه نمیکنی نه اینکه هر گناهی کردی عیبی ندارد. این هم یک تعبیر است که چطور میشود آدم، علی(ع) را بشناسد و عاشق علی(ع) باشد اما خلاف مسیر علی(ع) حرکت کند. آن معلوم است تشیع که نیست و حب هم در ما نیست؛ به تعبیر ایشان حب هم نیست. آخر چه حبی؟!
یکی از مسائل، روضههای سیدالشهدا(ع) است که بارها هم از آقای شهید مطهری شنیدید که دیگر عرض نمیکنم. ایشان میگوید که کتاب سیدالشهدا(ع) چون اولین کتابی است که به فارسی نوشتند و مرثیهخوانها اغلب بیسواد بودند و عربی را نمیفهمیدند همین را در مجالس میگرفتند؛ قبلاً از رو میخواندند اما حالا از رو هم نمیخوانند و به آن یک چیزهایی هم اضافه میکنند. این کتاب سیدالشهدا(ع) هیچ اعتبار علمی ندارد و امروز به اسم همین کتاب اسمش را گذاشتند روضهخوانی. حتی هر کس مرثیه میخواند میگویند روضهخوانی. روضهالشهدا را ملا آقای دربندی میآید و یک چیزهای دیگری از این منابع مختلف جمع میکند و از روی زمین برمیدارد و از بالا و پایین رویش میریزد و «اسرارالشهاده» را مینویسد که اینجا واقعا باید گفت علیالاسلام سلام و علیالتشیع سلام؛ خداحافظ تشیع!
حاجی نوری میگوید درس حاج عبدالحسن تهرانی بودم یک سید روضهخوان اهل حله آمد و کتابی نشان داد و گفت آقا ما میخواهیم این کتاب را در منبرهایمان بخوانیم. کتاب را نگاه کردیم نه اول و نه آخر داشت. جایی نوشته بود حاج ملا حسن جبل آملی... حاج حسن تهرانی گفت من اینجوری حرف نمیزنم و باید بروم تحقیق کنم. کتاب را برد و مطالعه کرد. دید اصلا در این چیزها در کتب رجلی کتابی به نام این دانشمند وجود ندارد. اصلا اصل کتاب هم جعلی است و به اسم او زدهاند.
سپس میگوید که آمد و به سید گفت اولا این کتاب سندش معلوم نیست و ثانیا نگاه کردم و دیدم که پر از دروغ است و حق نداری این کتاب را چاپ و پخش کنی یا در منبرها بگویی. میگوید اعتنایی نکردو رفت و این کتاب دست صاحب «اسرار الشهاده» و تمام مطالب آن را از اول تا آخر نقل کرد و چیزهایی هم اضافه کرد و بعد از آن در منبرها دیدیم که این حرفها گفته میشود.
بحث دیگر، بحث امام زمان(عج) است که از آن رد میشوم. اینها چیزهایی هستند که متأسفانه هنوز ما گرفتار آن هستیم. راجع به شفاعت، اخباریها و منشور روحانیت هم خواهش میکنم دوستان یکبار دیگر رجوع کنند. احساس خطر امام هنوز جدی است و الان وضع بدتر هم شده است. در مشهد خود ما که میبینیم که چقدر این جریانات فعال شدهاند. الان هم دارند طلبه تربیت میکنند؛ هم در دانشگاهیان و هم در بازار نفوذ کردهاند و افتخارشان این است که به راهپیمایی روز قدس نیایند و تحریمش کنند. افتخارشان این است که اسم امام به عنوان یک بدعتگذار در تشیع کمکم محو شود! افتخارشان این است که به جای هفته وحدت، هفته برائت را اعلام کنند.
مرجع : تسنیم