در ادامه معرفی شاعران آئینیسرا که درباره محرم و عاشورا اشعاری سرودهاند، این بار به معرفی شاعر دیگری پرداخته ایم.
امیر قوامی رازی از شاعران بزرگ ری بود. وی مداح قوام الملک یمین الدین طغرایی بوده و تخلص خویش را نیز از نام وی گرفته است. از میان شاعران زبان فارسی وی اولین شاعری است که در اشعار خود صراحتاً به شیعه دوازده امامی بودن خویش اعتراف و تصریح کرده است. وفات وی به سال 560 هجری به ثبت رسیده است. دیوان اشعارش توسط مرحوم میر جلال الدین حسینی ارموی تصحیح شده و به چاپ رسیده است.
وی در رثای سیدالشهدا(ع) اینگونه سروده است:
«روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کان روز بود قتل شهیدان کربلا
آن تشنگان آل محمد اسیروار
بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلا
اطفال و عورتان پیمبر برهنه تن
از پرده رضا همه افتاده بر قضا
فرزند مصطفی و جگر گوشه رسول
سر بر سنان و بدن بر سر ملا
عریان بماند پردگیان سرای وحی
مقتول گشته شاه سراپرده عبا
قتل حسین و بردگی اهل بیت او
هست اعتبار و موعظه ما و غیر ما
هر گه که یادم آید از آن سید شهید
عیشم شود منغص و عمرم شود هبا
در آرزوی آب چنوئی بداد جان
لعنت برین جهان به نفرین بیوفا
آن روزها که بود در آن شوم جایگاه
مانده چو مرغ در قفس از خوف بیرجا
با هر کسی همی تلطف حدیث کرد
آن سید کریم نکو خلق خوش لقا
تا آن شبی که روز دگر بود قتل او
میدادشان نوید و همیگفتشان ثنا
گویند کین قدر شب عاشور گفته بود
آمد شب وداع چو تاریک شد هوا
روز دگر چنان که شنیدی مصاف کرد
حاضر شده زپیش و پس اعدا و اولیا
اینها به آب تشنه و ایشان به خونشان
از مهر سیر گشته وز کینه ناشتا
بر قهر خاندان نبودت کشیده تیغ
تا چون کنندشان به جفا سر زتن جدا
میر و امام شرع حسین علی که بود
خورشید آسمان هدی شاه اوصیا
از چپ و راست حمله همی کرد چون پدر
تا بود در تنش نفسی و رگی به جا
خویش و تبار او شده از پیش او شهید
فرد و وحید مانده در ان موضع کربلا
افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان
برداشته حجاب افق امر کبریا
بر خلد منقطع شده انفاس حور عین
برعرض مضطرب شده چون جنبش سما
زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
ماتم سرای ساخته بر سدره منتها
او در میان آن همه تیغ و سنان و تیر
دانی که جان و جگر خون شود مرا؟»
این قصیده بلند از این بیت به بعد هم ادامه دارد که ما تا همینجا بسنده کردیم.
قوامی رازی شاعر پارسیگوی ایرانی سده ششم هجری است که شعرهایش رویه دینی دارند. به خباز معروف بود و علت اشتهارش به خباز آن بود که در اوایل حال نانوائى مىکرده و دکان خبازى داشته است و خود در اشعارش بارها به این اشاره کرده و خویشتن را نانپز معرفی کرده است. از دیگر القاب او اشرف الشعرا و بدرالدین بوده است.
قوامی و تشیع
قوامى شیعىمذهب و در میان شاعران شیعه معروف بوده است و در میان آثار او اشعار کثیر در منقبت خاندان رسالت و مرثیه آنان دیده مىشود و وی عدهاى از رجال و معاریف زمان خود را که در شهر و ولایت رى مىزیسته و غالباً از رجال بزرگ شیعه بودهاند، مدح گفته و علاوه بر مناقب و مراثى اهل بیت و مدایح رجال، مقدارى اشعار در زهد و وعظ و ترجیعات و غزلهای عاشقانه لطیف و دلانگیز نیز دارد.
قوامی رازی علاوه بر این، از «مناقب خوانان» یعنی مداحان شیعه بوده است که در کوچه و بازارهای آن زمان شعرهایی را که خود یا دیگران، در مدح حضرت علی (ع) یا سایر آل رسول(ص) سروده بودند با صدای بلند و رسا برای مردم میخواند.
نمونه اشعار قوامی
«وز بعد مصطفی به علی ناز سرفراز/ نیکوشناس درج دین کمال او/ ولی نعمت اهل دین از رسول/ ولی عهد پیغمبر کردگار/ بعد از احمد دامن مهرعلی در پایکش/ زآنکه بس ناخوش بود بیسر گریبان داشتن».