کد مطلب : ۳۰۱۵۹
دیدار با پیرغلامان
بازنشر/ دیدار با شاگرد شیخ رجبعلی خیاط/حاج سید محمد موسوی کسایی درگذشت
جمعی از مداحان پیشکسوت و تعدادی از مدیران بنیاد دعبل خزاعی با حضور در منزل پیرغلام اهل بیت(ع) حاج سیدمحمد موسوی کسایی با وی دیدار کردند.
حاج سید محمد موسوی کسایی که امروز بیشتر به کسایی شهرت دارد، گفت: از حدود ۱۳سالگی پامنبری مرحوم پدرم بودم و در محضر او شاگردی کرده ام.
این پیرغلام اهل بیت(ع) از سنت پامنبری بعنوان یک روش خوب قدیم یاد کرد و درباره این مطلب که اخلاق و ادبیات و فن بیان را نزد چه کسی آموخته افزود: بعضی بزرگان جامع بودند و پدر بنده نیز از این افراد بود. بنده در این امور فقط و فقط شاگرد پدرم بودم و همه فنون را از ایشان آموختم. دروس حوزوی را نیز تا مقدمات نزد پدرم فراگرفتم.
وی با اشاره به اینکه مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشته گفت: ایشان بین شاگردان معروف به جناب شیخ بود. نمازی ما خدمت ایشان بودیم. در هنگام خواندن سوره حمد، چنان می گریست که صدای گریه بلندشان شنیده می شد و شانه هایشان به شدت می لرزید، بنده این حالت را در هیچیک از بزرگان و علما ندیدم.
شاگرد جناب شیخ در ادامه به بیان خاطره ای پرداخت: حاج محسن اصلانی داماد خانواده ما بود و بنده بعد از پدرم هرچه دارم از ایشان است. بنده و حاج محسن، مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتیم. بنده مشوق و کمک مرحوم اصلانی در مداحی بودم و او را آوردم در جلسات مداحی. ما حدود ۵۰سال در باقرآباد، قلعه نو، امامزاده ابراهیم، کهریزک و دیگر روستاها می رفتیم و مرحوم اصلانی بدون هیچ چشم داشتی به اهالی آنجا خدمات می داد. صبح جمعه ای که از روستایی برمی گشتیم، رفتیم سرمزار جنا ب شیخ فاتحه ای بخوانیم. در مقبره بسته بود. داشتم فاتحه می خواندم. یاد آن نماز ایشان افتادم. گفتم خدایا اگر آن دو رکعت نماز، همان دو رکعت مقبولی است که در روایات، عامل سعادت و قبولی اعمال بیان شده است، الان جایگاه شیخ را به من بنمایان! ناگهان بوی عطر عجیبی از مقبره شیخ متصاعد شد. به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. به محسن اصلانی گفتم چیزی عایدت نشد؟ گفت بوی عطر عجیبی استشمام می کنم! دور مقبره گشتیم، همه فضا مالامال از رایحه بهشتی بود. یاد آیه مبارکه «فروح و ریحان و جنة نعیم» افتادم و خدا را شکر کردم.
حاج سید محمد درباره پدرش که در واقع استادش هم بوده گفت: من ۴۵ سال در خانه پدرم زندگی کردم و این بخاطر شدت علاقه بین ما بود. در این مدت حتی یکبار ندیدم نماز شب ایشان قضا شود. هنگام فوت کنار تخت پدرم بودم. گفتم منتظر کسی هستید؟ گفت بله. گفتم چه کسی؟ گفت حسین! و گفت: ای حسین ۶۰سال اسمت را به پاکی بردم، کربلا هم آمدم، حالا باید بیایی! چند لحظه گذشت. با اینکه در روزهای آخر چشمانش بسته بود، ناگهان چشمانش را بازکرد. به سمت پنجره که روبه قبله بود نگاه کرد و لبخندی زد و چشمانش را بست.
این پیرغلام اهل بیت به مداحان جوان توصیه کرد که مانند پامنبری های قدیم، مداحی با آموزش شروع کنند و افزود: حتما موقع ذکر نام ائمه هدی علیهم السلام با وضو باشند. در جلسات روضه ماهیانه چشمشان پاک باشد و بدانند که صاحبخانه، روضه خوان را امین خود دانسته است. در هنگام مداحی حتی المقدور با عبا یا کت بلند باشند. چرا که این پوشش، لباس این طایفه است و هر گروهی باید پوشش خاص خود را حفظ کند.
در این دیدار حاج اکبر بازوبند، حاج مهدی آصفی و حاج محمد بازوبند نیز حضور داشتند.
حاج سید محمد موسوی کسایی در پایان ابیاتی را در مدح ائمه طاهرین علیهم السلام قرائت کرد.
انتهای پیام/
حاج سید محمد موسوی کسایی که امروز بیشتر به کسایی شهرت دارد، گفت: از حدود ۱۳سالگی پامنبری مرحوم پدرم بودم و در محضر او شاگردی کرده ام.
این پیرغلام اهل بیت(ع) از سنت پامنبری بعنوان یک روش خوب قدیم یاد کرد و درباره این مطلب که اخلاق و ادبیات و فن بیان را نزد چه کسی آموخته افزود: بعضی بزرگان جامع بودند و پدر بنده نیز از این افراد بود. بنده در این امور فقط و فقط شاگرد پدرم بودم و همه فنون را از ایشان آموختم. دروس حوزوی را نیز تا مقدمات نزد پدرم فراگرفتم.
وی با اشاره به اینکه مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشته گفت: ایشان بین شاگردان معروف به جناب شیخ بود. نمازی ما خدمت ایشان بودیم. در هنگام خواندن سوره حمد، چنان می گریست که صدای گریه بلندشان شنیده می شد و شانه هایشان به شدت می لرزید، بنده این حالت را در هیچیک از بزرگان و علما ندیدم.
شاگرد جناب شیخ در ادامه به بیان خاطره ای پرداخت: حاج محسن اصلانی داماد خانواده ما بود و بنده بعد از پدرم هرچه دارم از ایشان است. بنده و حاج محسن، مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتیم. بنده مشوق و کمک مرحوم اصلانی در مداحی بودم و او را آوردم در جلسات مداحی. ما حدود ۵۰سال در باقرآباد، قلعه نو، امامزاده ابراهیم، کهریزک و دیگر روستاها می رفتیم و مرحوم اصلانی بدون هیچ چشم داشتی به اهالی آنجا خدمات می داد. صبح جمعه ای که از روستایی برمی گشتیم، رفتیم سرمزار جنا ب شیخ فاتحه ای بخوانیم. در مقبره بسته بود. داشتم فاتحه می خواندم. یاد آن نماز ایشان افتادم. گفتم خدایا اگر آن دو رکعت نماز، همان دو رکعت مقبولی است که در روایات، عامل سعادت و قبولی اعمال بیان شده است، الان جایگاه شیخ را به من بنمایان! ناگهان بوی عطر عجیبی از مقبره شیخ متصاعد شد. به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. به محسن اصلانی گفتم چیزی عایدت نشد؟ گفت بوی عطر عجیبی استشمام می کنم! دور مقبره گشتیم، همه فضا مالامال از رایحه بهشتی بود. یاد آیه مبارکه «فروح و ریحان و جنة نعیم» افتادم و خدا را شکر کردم.
حاج سید محمد درباره پدرش که در واقع استادش هم بوده گفت: من ۴۵ سال در خانه پدرم زندگی کردم و این بخاطر شدت علاقه بین ما بود. در این مدت حتی یکبار ندیدم نماز شب ایشان قضا شود. هنگام فوت کنار تخت پدرم بودم. گفتم منتظر کسی هستید؟ گفت بله. گفتم چه کسی؟ گفت حسین! و گفت: ای حسین ۶۰سال اسمت را به پاکی بردم، کربلا هم آمدم، حالا باید بیایی! چند لحظه گذشت. با اینکه در روزهای آخر چشمانش بسته بود، ناگهان چشمانش را بازکرد. به سمت پنجره که روبه قبله بود نگاه کرد و لبخندی زد و چشمانش را بست.
این پیرغلام اهل بیت به مداحان جوان توصیه کرد که مانند پامنبری های قدیم، مداحی با آموزش شروع کنند و افزود: حتما موقع ذکر نام ائمه هدی علیهم السلام با وضو باشند. در جلسات روضه ماهیانه چشمشان پاک باشد و بدانند که صاحبخانه، روضه خوان را امین خود دانسته است. در هنگام مداحی حتی المقدور با عبا یا کت بلند باشند. چرا که این پوشش، لباس این طایفه است و هر گروهی باید پوشش خاص خود را حفظ کند.
در این دیدار حاج اکبر بازوبند، حاج مهدی آصفی و حاج محمد بازوبند نیز حضور داشتند.
حاج سید محمد موسوی کسایی در پایان ابیاتی را در مدح ائمه طاهرین علیهم السلام قرائت کرد.
انتهای پیام/