کد مطلب : ۳۱۴۹۴
درس گفتار دکتر دلشاد تهرانی:
علی(ع) در تزاحم مقاصد با اخلاق، مقاصد را دنبال نکرد/ علی(ع) به سیاست غیراخلاقی تن نداد
نویسنده و پژوهشگر برجسته نهج البلاغه اخلاق از نگاه امیرمومنان را مجموعه ای از بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، اصول، روش ها، گویش ها و کنش ها عنوان کرد و گفت: در هر چیزی امکان عقب نشینی هست، به جز اخلاق؛ و هر جا که اخلاق با یک امر مهم دیگر، تزاحم پیدا کرد، آموزه های علی (ع) و رفتارشناسی آن حضرت نشان می دهد که علی (ع) طرف اخلاق را می گیرد؛ یعنی اگر سیاست ورزی با اخلاق تزاحم پیدا کرد، حضرت می فرماید که من به سیاست غیراخلاقی تن نمی دهم، اگر قرار باشد که غیر اخلاقی باشد، اصلا وارد سیاست نمی شوم. سخن علی(ع) این است که اگر پیش برد مقاصد با اخلاق تزاحم پیدا کرد، مقاصد را دنبال نخواهم کرد و اخلاق را نگه می دارم.
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در دومین نشست «اخلاق مداری در رفتار شناسی امام علی(ع)» نگاه حضرت در موضوع ایستادن بر اصول اخلاقی و همچنین خط قرمزهای زندگی از نگاه ایشان را با طرح چند پرسش مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: اگر قرار باشد، انسان در زندگی خود بر اصولی بایستد و استقامت نشان دهد و از آن عقب نشینی نکند، آن اصول باید مربوط به چه موضوعی باشد؟! و اگر قرار باشد ما در زندگی خود خطی بکشیم و بگوییم که این خط قرمز زندگی ماست و از این خط قرمز عبور نمی کنیم، آن خط قرمز را چه تعریف می کنیم؟ و همچنین اگر قرار باشد در زندگی اموری ولو بسیار مهم با اخلاق، اخلاقیات، ارزش های اخلاقی، اصول اخلاقی تزاحم پیدا کند، ما باید طرف کدام یک را بگیریم؟ اگر وضع سیاسی، مناسبات اقتصادی، قدرت حکومتی، توانایی مدیریت، پیش بردن خواسته ها با اخلاق، تزاحم پیدا کرد، کدام مقدم است؟
در هر چیز دیگری امکان عقب نشینی هست، به جز اخلاق
او توضیح داد: اگر مجموع آموزه های علی(ع) در نهج البلاغه و خانواده آموزه های بیرون از نهج البلاغه و رفتارشناسی امام را بررسی کنیم، به نظر بسیار روشن است که امام علی (ع) قائل است که اگر قرار باشد، انسان در زندگی خود بر یک چیز بایستد و از آن عقب نشینی نکند، آن اخلاق است. در حقیقت در هر چیز دیگری امکان عقب نشینی هست، به جز اخلاق؛ و هر جا که اخلاق با یک امر مهم دیگر، تزاحم پیدا کرد، آموزه های علی (ع) و رفتارشناسی آن حضرت نشان می دهد که علی (ع) طرف اخلاق را می گیرد؛ یعنی اگر سیاست ورزی با اخلاق تزاحم پیدا کرد، حضرت می فرماید که من به سیاست غیراخلاقی تن نمی دهم، اگر قرار باشد که غیر اخلاقی باشد، اصلا وارد سیاست نمی شوم. سخن علی(ع) این است که اگر پیش برد مقاصد با اخلاق تزاحم پیدا کرد، مقاصد را دنبال نخواهم کرد و اخلاق را نگه می دارم؛ علی(ع) به صراحت می گوید که اگر حفظ حکومت با اخلاق تزاحم پیدا کرد، حکومت برود و اخلاق بماند.
او افزود: در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه مطابق نسخه دکتر صبحی صالح که مشهور به خطبه قاصعه است، حضرت فرمودند: «فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ مِنَ اَلْعَصَبِیَّهِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ اَلْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ اَلْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ اَلْأُمُورِ؛ اگر قرار است انسان بر اموری بایستد و استوار و پایداری نشان دهد و عقب نشینی نکند باید این استواری و پایداری و تعصب او برای بزرگواری های اخلاقی، ویژگی های بزرگوارانه اخلاقی و افعال و کردار و رفتار ستوده و امور پسندیده باشد.»
دلشاد تهرانی با بیان اینکه علی(ع) اخلاق را بسیار گسترده می بیند، گفت: امام علی وقتی می خواهد اخلاق را توضیح دهد، اخلاق را گسترده می بیند، اخلاق، ویژگی و رفتار هست ولی فقط ویژگی و رفتار نیست، اخلاق همه چیز زندگی انسان است یعنی نگاه، فهم، ارزش های زندگی، گرایش ها، اصول حاکم بر زندگی، روش ها مورد اتخاذ، ادبیات و گفتار و همچنین عمل و کردار انسان باید اخلاقی باشد، در حقیقت امیرمومنان اخلاق را مجموعه ای از بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، اصول، روش ها، گویش ها و کنش ها می داند به همین دلیل واژگانی که برای بیان اخلاق به کار می برد، واژگان پر دامنه و گسترده است لذا حضرت می فرمایند: «بر اخلاق ایستادگی کنید»، سپس در توضیحی می فرمایند: «اَلَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا اَلْمُجَدَاءُ وَ اَلنُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ اَلْعَرَبِ وَ یَعَاسِیبِ اَلقَبَائِلِ؛ اخلاقیاتی که برتری جستند در آن بزرگواران و دلیران از خاندان های عرب و از سرکردگان و پیشوایان عرب»؛ چون مخاطب امیرمومنان کسانی هستند که این امور برایشان معیار است، حضرت به آن سمت سوقشان می دهند، سپس تبیین دیگری می کنند و ویژگی های این بزرگان و انسان های شریف را عنوان می کنند.
چهار ویژگی انسان های شریف و مطلوب از نگاه علی(ع)
او به چهار ویژگی انسان های شریف و مطلوب از نگاه علی(ع) اشاره و تصریح کرد: بزرگان و انسان های شریف به این چهار ویژگی اخلاقی متخلق هستند، بِالْأَخْلاَقِ اَلرَّغِیبَهِ وَ اَلْأَحْلاَمِ اَلْعَظِیمَهِ وَ اَلْأَخْطَارِ اَلْجَلِیلَهِ وَ اَلْآثَارِ اَلْمَحْمُودَهِ؛ اولین ویژگی اخلاق مطلوب، اخلاق مطلوب را در انسان های بزرگ نگاه کنید و دنبال این مسایل بروید و بر این مسایل بایستید، دومین ویژگی اَلْأَحْلاَمِ اَلْعَظِیمَهِ، احلام از ریشه حلم است، اصل حلم به معنای کنترل است، کنترل احساسات، عواطف و خویش، این امر استعمال هایی پیدا کرده و یکی از استعمال ها به معنای خرد و عقل آمده چون عقل کنترل کننده است و اساسا عقلی که ما در قرآن کریم و در اصطلاحات معصومین می بینیم، عقل اخلاقی است و عقل غیراخلاقی نداریم، عقل به محض اینکه غیر اخلاقی می شود، اسیر و از آن قدرت عقلانی می افتد؛ عقل چیزی است که انسان را کنترل می کند و اگر هم در مفهوم عقل تمیز یا تشخیص وجود دارد، آن تشخیص اخلاقی است که با کنترل و خود نگهداری همراه است لذا هر جا عقل باشد، آنجا مهار، کنترل و خودنگهداری هست، پس ممکن است که این احلام عظیم به معنای خردورزی های بزرگوارانه و بالا و والا باشد، ممکن هم هست که به معنای بردباری باشد چون بردباری از جنس کنترل است.
او ادامه داد: سومین ویژگی وَ اَلْأَخْطَارِ اَلْجَلِیلَهِ اقدامات و رفتارهای بزرگ و با ارزش و نشانه ها و آثار و جلوه های ستوده . آنها را نگاه کنیم و ببینیم که در زندگی چه ثمرات ستوده ای داشتند؛ کمک، خدمت، رسیدگی و دستگیری، از جمله آثار ستوده است. حضرت می گویند: انسان باید بر این رفتارها و اقدامات ستوده در زندگی استواری داشته باشد و تعصب بورزد و بداند اگر تعصب بر اخلاق باشد، ستوده و نیکوست.
۱۰ مورد از موارد اخلاقی که امام علی(ع) به آنها تأکید دارند
دلشاد تهرانی به ۱۰ مورد از موارد اخلاقی که امام علی(ع) تأکید می کنند انسان ها در زندگی باید بر آنها ایستادگی کند، اشاره و اظهار کرد: به نظرم اگر این ۱۰ مورد وارد سیاست، حکومت و مناسبات انسانی شود، تقریبا عمده مشکلات حل می شود؛ اول، مِنَ اَلْحِفْظِ لِلْجِوَارِ؛ پاسداشت همسایه و پاسداشت کسانی که در پناه انسان زندگی می کنند؛ در عرب مساله ای وجود داشت به نام جوار یعنی کسی می آمد در پناه و نزدیکی کسی قرار می گرفت؛ آن زمان جوار حرمت داشت، اگر امروز بخواهیم معنای جوار را با توجه به قرائن خارجی و روایاتی که داریم، درست بفهمیم، جوار یعنی مجموعه انسان هایی که در کنار هم در یک محدوده ای زندگی می کنند لذا به نظرم می آید که بتوانیم جوار را به معنای امروزی، “شهروند” تلقی کنیم و از پاسداشت حقوق شهروندی سخن بگوییم و در واقع حقوق شهروندی را پاس بداریم و بر طبق آن، به هم آزار نرسانیم، حریم یکدیگر ار نشکنیم و تعدی نکنیم، حتی با سر و صدا، زبان، نگاه و رفتار، یکدیگر را آزار ندهیم، لذا تمام مجموعه انسانی که در یک شهر زندگی می کنند، باید حفظ جوار کنند؛ به عنوان مثال حفظ جوار در تهران به چه معناست؟ یک معنای نزدیک آن، این است که این همسایه، همسایه دیگر را آزار ندهد، شب دیر وقت سر و صدا نکند، درب را محکم نکوبد و بسیاری از مسایل دیگر؛ اما نکته وسیع تری هم وجود دارد و آن اینکه این مجموعه انسانی دارند در تهران تنفس می کنند، وقتی من هوای تهران را آلوده می کنم، این خلاف حفظ جوار است، وقتی من آب تهران را آلوده می کنم، این خلاف حفظ جوار است، وقتی من در خیابان به جز موارد ضرورت بوق می زنم، این خلاف حفظ جوار است. دومین مورد، «وَ اَلْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ؛ وفاداری به عهدها و پیمان ها» عهدها و پیمان ها را رعایت کنیم، قول، قرار داد و پیمان در همه محدوده ها را رعایت کنیم. سوم، «وَ اَلطَّاعَهِ لِلْبِرِّ؛ پذیرفتاری نیکی گسترده باشیم» یعنی به هم در رفتار، مناسبات و زندگی خود نیکی وسیع کنیم، همه با هم نیک رفتار باشیم، آن هم نیکی های بزرگ، وسیع و کثیر. چهارم، «وَ اَلْمَعْصِیَهِ لِلْکِبْرِ؛ عصیان نسبت به گردن فرازی و تکبر و خود بزرگ بینی» توجه داشته باشیم که مادر مصیبت ها تکبر است، مادر فسادها خود بزرگ بینی است لذا نسبت به این عصیان تن ندهیم و با آن مخالفت و مقابله کنیم، انسان باید در زندگی با یکسری موارد مانند کبر، مقابله و مخالفت کند؛ کبری که اول از وجود خودش برمی خیزد.
پنجم «وَ اَلْأَخْذِ بِالْفَضْلِ؛ گرفتن فضیلت ها» یعنی هر چه فضیلت، بزرگواری، والایی و بالایی است، آنها را بگیرید و به آنها عمل کنید. ششم «وَ اَلْکَفِّ عَنِ اَلْبَغْیِ؛ تجاوزگری و زیاده خواهی را پس بزنید» چرا که بسیاری از مصیبت های انسان ها از زیاده خواهی ها شروع می شود بنابراین دست رد به سینه آن زیاده خواهی هایی بزنیم که ما را به رفتارهای نادرست و مناسبات آلوده می کشاند و تجاوزگری را به تمام معنا در هر امری ترک کنیم.
هفتم «وَ اَلْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ؛ بزرگ شمردن قتل» در یک جامعه سالم، بزرگترین مصیبتی که ممکن است اتفاق بیفتد، کشته شدن یک انسان بی گناه است، حال بهتر است انسانی که قتلی مرتکب شده و می توان او را قصاص کرد، بخشید چرا که منطق دین آمده، زنده کند، دین اصلا نمی خواهد کسی کشته شود حتی پیامبر(ص) و علی(ع) در جنگ ها تلاش می کردند که انسان های کمتری کشته شوند این در حالی است که تصور ما این است که هر چه بیشتر کشته شود، بهتر است، اما آنها می خواستند زنده کنند حتی دشمنان را زنده کنند، اما متاسفانه بعضی از مسلمانان دچار یک معضل فکری هستند، آن معضل فکری این است که نمی توانند، درک کنند که چرا پیامبر(ص) دشمنان بزرگ خود را بخشید و اینطور مطرح می کنند که اگر پیامبر فلان دشمن را کشته بود، برخی از مصیبت پیش نمی آمد! و نمی دانند که پیامبر برای زنده کردن آمده، نه برای کشتن. در کلام ۲۰۶ نهج البلاغه، حضرت علی(ع) نگاه خود به اخلاق را نشان داده است؛ هنگام جنگ صفین بود که علی(ع) مشاهده کردند “حجربن عدی” و “عمرو بن حمق” دو تا از شخصیت های برجسته و از یاران آن حضرت، در حال دشنام دادن به شامیان هستند، حضرت آنها را خواستند و فرمودند: بیزارم از اینکه شما دشنام گو باشید، آنها سوال کردند، مگر شامیان بر باطل نیستند؟ حضرت فرمودند: من آنها را بر باطل می دانم، پرسیدند: مگر با ما در حال جنگ نیستند؟! حضرت فرمودند: ما آنها را در حال جنگ با خودمان و متجاوز می دانیم، ولی دشنام دادن منطق ندارد و قابل دفاع نیست. یاران گفتند، چه بگوییم؟ فرمودند: «بگویید اللّهمَّ احْقِنْ دِماءَنا ودِماءَهم؛ خدایا خون ما و خون آنها (دشمنان ما) را حفظ کن؛ البته اگر حمله کنند در حد اعلا دفاع می کنیم، اما نمی خواهیم خون آنها ریخته شود» “این یعنی اخلاق”
هشتم، «وَ اَلْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ؛ انصاف نسبت به خلق» انصاف از ماده نَصِفَ است، ما با همه انسان ها در رفتار، سلوک و مراودات نصف به نصف عمل کنیم یعنی هر چه برای خودمان می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و هر چه بر خودمان نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم و این کلید طلایی “اخلاق” است.
ریشه بسیاری از مصیبت ها در خشم است
نهم، «وَ اَلْکَظْمِ لِلْغَیْظِ؛ فرو خوردن خشم» ریشه بسیاری از مصیبت ها در خشم است، انسان وقتی خشمگین می شود، خودش نیست و در حقیقت موجود دیگری بر او مسلط است لذا انسان خود کنترلی، خودنگهداری و پرواداری را از دست می دهد. امیرمومنان می فرمایند: «هیچ چیزی را شیرین تر از این نیافتم؛ “فرو خوردن خشم”»
دهم، «وَ اِجْتِنَابِ اَلْفَسَادِ فِی اَلْأَرْضِ؛ دوری و اجتناب کردن و پرهیز داشتن از تباهی در زمین» تباهی در زمین معنای وسیعی دارد، فساد مقابل صلاح است، صلاح هر چیزی را به سامان کردن است و فساد هر چیزی را از به سامانی خارج می کند.
او با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چطور فساد می کنیم؟ گفت: انواع فساد از جمله فساد اقتصادی را شاهدیم، از احتکار، گران فروشی و زورگویی گرفته تا بدقولی ها و کاستی ها؛ همه اینها فساد در زمین است، من وقتی در حوزه مدیریت و سیاست بد مدیریت می کنم و توان ندارم، اما در آنجا می نشینم، فساد در زمین است یا وقتی خودکامگی و زورگویی می کنم فساد در زمین است.
او با تأکید بر اینکه ضروری و لازم است که قدری بر ۱۰ مورد اخلاقی که امام علی(ع) بر آن سفارش داشتند، تأمل و آنها را رعایت کنیم و برای تحقق آن از خودمان آغاز کنیم، گفت: امیرمومنان می آموزد: «انسان اخلاق را از خودش آغاز کند» و امیرمومنان در رفتارشناسی و در نشان دادن اخلاق از خودش آغاز می کرد؛ حضرت در خطبه ۱۷۵ نهج البلاغه می فرمایند: اَیُّهَا النّاسُ، اِنّى وَ اللّهِ ما اَحُثُّکُمْ عَلى طاعَه اِلاّ وَ اَسْبِقُکُمْ اِلَیْها؛ من بی گمان به خدا قسم، شما را به هیچ طاعت و اطاعتی و به هیچ فرمانپذیری خدا، پذیرفتاری آنچه خدا گفت، دعوت نکردم مگر اینکه خودم پیش از شما بر آن عمل کردم. وَ لا اَنْهاکُمْ عَنْ مَعْصِیَه اِلاّ وَ اَتَناهى قَبْلَکُمْ عَنْها؛ و شما را از هیچ چیز نهی نکردم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دوری ورزیدم» در خطبه ۸۷ نهج البلاغه علی(ع) می فرمایند: «قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ؛ پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم، وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ؛ و مرزهای حلال و حرام را بر شما آشکار کردم، وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی؛ و بر شما از عدالت خود لباس عافیت، آرامش و آسایش پوشانیدم، وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ و مفروش کردم و گسترانیدم نیک و درست و خوبی را برای شما با سخنم و با عملم. وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی؛ به شما نشان دادم بزرگواری های اخلاقی را در وجود خودم، با زندگی خودم و با خودم» امیرمومنان یعنی مجسمه اخلاق. حکومت امیرمومنان یعنی تلاش برای حکومت اخلاقی؛ سیاست امیرمومنان یعنی تلاش برای سیاست اخلاقی.
همه آنچه در دین آمده، برای این است که اخلاق نمود پیدا کند
او افزود: علی(ع) به نکته ای اشاره می کنند و می فرمایند: «اگر من را به عنوان سرمشق اخلاق و حاصل تربیت نبوی، نگاه کردید و مقابل خود قرار دادید و دنبال من آمدید، نجات اینجاست» حضرت در کلام ۱۵۶ می فرمایند: «اگر من را پذیرفتاری کنید، یعنی پذیرای سلوک و اخلاق من شوید و دنبال من بیایید، من شما را طبق مشیت و قانونمندی خداوند به راه بهشت می برم .» منتها فکر نکنید که آسان است، «هر چند که باید سختی ها و مشقت های شدیدی را پذیرا باشید و تلخی هایی را بچشید و به سمت آن موعود بروید» علی(ع) می خواهد ما را به این سمت ببرد و جالب این است که در آموزه های علی(ع) همه آنچه که در دین آمده، برای این است که اخلاق نمود پیدا کند. در حکمت ۲۵۲ نهج البلاغه، بیانی از حضرت است که می فرمایند: «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ؛ خداوند ایمان را قرار داده تا شما از شرک پاک شوید» شرک بزرگترین معضل اخلاقی بشر است، حاصل شرک، ظلم است و مادر ظلم ها، شرک است، یعنی ما در کنار خدا کسانی، قدرت ها و خدایان دیگری را قائل شویم یا اینکه خودمان هم خدا باشیم؛ بدانیم همه بدبختی های بشر از همین جاست و ایمان پاک کننده، این مصیبت بزرگ است.
او درباره فواید نماز، زکات و روزه گفت: خداوند نماز را قرار داده تا از کبر منزه و اخلاقی شویم؛ مادر گناهان و فسادها کبر است و نماز این گناه را پاک می کند. انسانی که نماز بخواند، نمی تواند متکبر، گردن فراز، گردن کش و عصیان گر باشد. حال باید از خودمان بپرسیم «این چه نمازی بُود که من بی تو نشسته رو به محراب و دل به بازارم» الزکاه تسبیباً للرزق؛ زکات یا کمک های مالی دادن برای این است که روزی ها سبب شود، به اصطلاح تا این درخت را هرس نکنید، فراوان شدن اتفاق نمی افتد و روزی نمی آید. بخشی از بسته شدن درهای نعمت از این جهت است که دست ها بسته شده، اگر دست ها را باز کنید، خواهید دید که چقدر روزی ها گردش پیدا می کند. و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ روزه برای خالص شدن خلق است، یعنی روزه ناخالصی ها و زوائد تباه کننده اخلاق را می گیرد.
نویسنده و پژوهشگر برجسته نهج البلاغه، اظهار کرد: علی(ع) فرمودند که بر اخلاق بایستید و تعصب بورزید، اما پاسداشت اخلاق در مواردی بسیار سخت است و برخی از انسان ها در مواردی به راحتی از اخلاق عبور می کنند.
در هفت مورد رعایت اخلاق از همه جا سخت تر است
او به هفت مورد که پاسداشت و رعایت اخلاق در این زمینه ها از همه جا سخت تر است، اشاره و تصریح کرد: اولین مورد، سیاست است؛ انسان وقتی وارد سیاست می شود، ملاحظات اخلاقی برایش سخت است، سیاستمداران و سیاست ورزان به راحتی از اخلاق عبور می کنند و وقتی می خواهند وارد عرصه سیاست شوند، اخلاق را پشت دَر می گذارند، چون معتقدند که اگر بخواهیم در سیاست، اخلاق را رعایت کنیم، دیگر آن سیاست ناکارآمد می شود و کارآمدی سیاست به عبور از اخلاق است، اما ما انسان هایی داریم که نشان دادند، سیاست می تواند با اخلاق و کارآمد باشد. دوم، قدرت و مکنت. سوم، رویارویی با مخالفان و دشمنان، اگر می خواهیم ببینیم که ما چه میزان پایبند به اخلاق هستیم، یکی از بزنگاه ها این است که با مخالفان و دشمنان خود به چه صورت رفتار کنیم. چهارم، رفتار انسان ها در بحران، فشار، تنگنا و حفظ حکومت است، وقتی بحرانی برای انسان در زندگی فردی، اجتماعی و مدیریتی پیش می آید، باید دید انسان ها در این بحران ها ، فشار ها و تنگناها، تا چه حد اخلاق را پاس می دارند یا آنجا که حفظ حکومت مطرح است، چقدر اخلاق خودش را نشان می دهد. پنجم، جنگ، عده ای گمان می کنند که در جنگ چاره ای جزء عبور از اخلاق ندارند در حالی که در چنین بزنگاهی است که باید اخلاق حفظ شود . ششم، روابط و مناسبات حکومتی، مدیریتی و اداری؛ به عنوان مثال شما می خواهید، کارهای اداری خود را جلو ببرید، چقدر می ایستید که به هیچ روی دروغ نگویید، با صداقت عمل کنید و در روابط و مناسبات اداری خود صریح و شفاف باشید؟! در این مورد برخی از انسان ها توجیه می کنند و می گویند که کار جلو نمی رود لذا مجبورند که چنین شیوه ای را پیش بگیرند. هفتم، آنچه منجر به مرگ می شود، امیرمومنان وقتی در تهدید مرگ قرار می گرفت نیز اخلاق را پاس می داشت؛ شاهد این مساله این است که وقتی جنایتکاری به او ضربت زد و در بستر شهادت قرار گرفت، نسبت به آن جنایتکار چه رفتاری کرد و چه گفت.
دلشاد تهرانی به نمونه ای اشاره کرد که نشان می داد امیرمومنان ملاحظات اخلاقی را رعایت کردند و گفت: در کلام ۱۶۴ نهج البلاغه مطابق نسخه صبحی صالح، شرایطی بیان شده که مردم به دلیل نارضایتی علیه خلیفه سوم شورش کردند و در حقیقت یک جامعه ناراضی و معترض را به تصویر کشیده و اشاره کرده محور اعتراض ها دو چیز است، یکی بذل و بخشش ها و غارت های مالی و دیگر اینکه کسانی که بر سر کار آمدند، افراد ناشایست، ناتوان و بدون داشتن صلاحیت های لازم برای مدیریت و زمامداری هستند؛ این جامعه معترض و شورش کرده، نزد امیرمومنان آمدند و گفتند: «شما سفیر و نماینده ما باشید و با خلیفه سخن بگویید» اگر یک انسان سیاسی در این شرایط قرار بگیرد قاعدتاً به نارضایتی ها و شورش دامن می زند، اما علی(ع) که نمونه یک انسان اخلاقی است، نزد خلیفه سوم رفتند و گفتند: «من به پشتوانه مردم آمدم، از من طلب کردند و خواستند که من سفیر باشم میان تو و آنان و پیام آنها را بدهم، به خدا قسم نمی دانم به تو چه بگویم؛ چیزی من نمی بینم که تو نشناسی، من نمی توانم تو را دلالت و راهنمایی کنم به چیزی که ندانی.» در حقیقت امیرمومنان علی(ع) دل او را به خیر، اصلاح و صلاح برمی انگیزد و احترامش می کند و می گوید که تو می دانی و عالم، فهیم و عزیز هستی و همان چیزهایی را می دانی که ما می دانیم، این نگاه، فهم، رویکرد، ادبیات و دلسوزی یعنی اخلاق مداری.
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در دومین نشست «اخلاق مداری در رفتار شناسی امام علی(ع)» نگاه حضرت در موضوع ایستادن بر اصول اخلاقی و همچنین خط قرمزهای زندگی از نگاه ایشان را با طرح چند پرسش مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: اگر قرار باشد، انسان در زندگی خود بر اصولی بایستد و استقامت نشان دهد و از آن عقب نشینی نکند، آن اصول باید مربوط به چه موضوعی باشد؟! و اگر قرار باشد ما در زندگی خود خطی بکشیم و بگوییم که این خط قرمز زندگی ماست و از این خط قرمز عبور نمی کنیم، آن خط قرمز را چه تعریف می کنیم؟ و همچنین اگر قرار باشد در زندگی اموری ولو بسیار مهم با اخلاق، اخلاقیات، ارزش های اخلاقی، اصول اخلاقی تزاحم پیدا کند، ما باید طرف کدام یک را بگیریم؟ اگر وضع سیاسی، مناسبات اقتصادی، قدرت حکومتی، توانایی مدیریت، پیش بردن خواسته ها با اخلاق، تزاحم پیدا کرد، کدام مقدم است؟
در هر چیز دیگری امکان عقب نشینی هست، به جز اخلاق
او توضیح داد: اگر مجموع آموزه های علی(ع) در نهج البلاغه و خانواده آموزه های بیرون از نهج البلاغه و رفتارشناسی امام را بررسی کنیم، به نظر بسیار روشن است که امام علی (ع) قائل است که اگر قرار باشد، انسان در زندگی خود بر یک چیز بایستد و از آن عقب نشینی نکند، آن اخلاق است. در حقیقت در هر چیز دیگری امکان عقب نشینی هست، به جز اخلاق؛ و هر جا که اخلاق با یک امر مهم دیگر، تزاحم پیدا کرد، آموزه های علی (ع) و رفتارشناسی آن حضرت نشان می دهد که علی (ع) طرف اخلاق را می گیرد؛ یعنی اگر سیاست ورزی با اخلاق تزاحم پیدا کرد، حضرت می فرماید که من به سیاست غیراخلاقی تن نمی دهم، اگر قرار باشد که غیر اخلاقی باشد، اصلا وارد سیاست نمی شوم. سخن علی(ع) این است که اگر پیش برد مقاصد با اخلاق تزاحم پیدا کرد، مقاصد را دنبال نخواهم کرد و اخلاق را نگه می دارم؛ علی(ع) به صراحت می گوید که اگر حفظ حکومت با اخلاق تزاحم پیدا کرد، حکومت برود و اخلاق بماند.
او افزود: در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه مطابق نسخه دکتر صبحی صالح که مشهور به خطبه قاصعه است، حضرت فرمودند: «فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ مِنَ اَلْعَصَبِیَّهِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ اَلْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ اَلْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ اَلْأُمُورِ؛ اگر قرار است انسان بر اموری بایستد و استوار و پایداری نشان دهد و عقب نشینی نکند باید این استواری و پایداری و تعصب او برای بزرگواری های اخلاقی، ویژگی های بزرگوارانه اخلاقی و افعال و کردار و رفتار ستوده و امور پسندیده باشد.»
دلشاد تهرانی با بیان اینکه علی(ع) اخلاق را بسیار گسترده می بیند، گفت: امام علی وقتی می خواهد اخلاق را توضیح دهد، اخلاق را گسترده می بیند، اخلاق، ویژگی و رفتار هست ولی فقط ویژگی و رفتار نیست، اخلاق همه چیز زندگی انسان است یعنی نگاه، فهم، ارزش های زندگی، گرایش ها، اصول حاکم بر زندگی، روش ها مورد اتخاذ، ادبیات و گفتار و همچنین عمل و کردار انسان باید اخلاقی باشد، در حقیقت امیرمومنان اخلاق را مجموعه ای از بینش ها، ارزش ها، گرایش ها، اصول، روش ها، گویش ها و کنش ها می داند به همین دلیل واژگانی که برای بیان اخلاق به کار می برد، واژگان پر دامنه و گسترده است لذا حضرت می فرمایند: «بر اخلاق ایستادگی کنید»، سپس در توضیحی می فرمایند: «اَلَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا اَلْمُجَدَاءُ وَ اَلنُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ اَلْعَرَبِ وَ یَعَاسِیبِ اَلقَبَائِلِ؛ اخلاقیاتی که برتری جستند در آن بزرگواران و دلیران از خاندان های عرب و از سرکردگان و پیشوایان عرب»؛ چون مخاطب امیرمومنان کسانی هستند که این امور برایشان معیار است، حضرت به آن سمت سوقشان می دهند، سپس تبیین دیگری می کنند و ویژگی های این بزرگان و انسان های شریف را عنوان می کنند.
چهار ویژگی انسان های شریف و مطلوب از نگاه علی(ع)
او به چهار ویژگی انسان های شریف و مطلوب از نگاه علی(ع) اشاره و تصریح کرد: بزرگان و انسان های شریف به این چهار ویژگی اخلاقی متخلق هستند، بِالْأَخْلاَقِ اَلرَّغِیبَهِ وَ اَلْأَحْلاَمِ اَلْعَظِیمَهِ وَ اَلْأَخْطَارِ اَلْجَلِیلَهِ وَ اَلْآثَارِ اَلْمَحْمُودَهِ؛ اولین ویژگی اخلاق مطلوب، اخلاق مطلوب را در انسان های بزرگ نگاه کنید و دنبال این مسایل بروید و بر این مسایل بایستید، دومین ویژگی اَلْأَحْلاَمِ اَلْعَظِیمَهِ، احلام از ریشه حلم است، اصل حلم به معنای کنترل است، کنترل احساسات، عواطف و خویش، این امر استعمال هایی پیدا کرده و یکی از استعمال ها به معنای خرد و عقل آمده چون عقل کنترل کننده است و اساسا عقلی که ما در قرآن کریم و در اصطلاحات معصومین می بینیم، عقل اخلاقی است و عقل غیراخلاقی نداریم، عقل به محض اینکه غیر اخلاقی می شود، اسیر و از آن قدرت عقلانی می افتد؛ عقل چیزی است که انسان را کنترل می کند و اگر هم در مفهوم عقل تمیز یا تشخیص وجود دارد، آن تشخیص اخلاقی است که با کنترل و خود نگهداری همراه است لذا هر جا عقل باشد، آنجا مهار، کنترل و خودنگهداری هست، پس ممکن است که این احلام عظیم به معنای خردورزی های بزرگوارانه و بالا و والا باشد، ممکن هم هست که به معنای بردباری باشد چون بردباری از جنس کنترل است.
او ادامه داد: سومین ویژگی وَ اَلْأَخْطَارِ اَلْجَلِیلَهِ اقدامات و رفتارهای بزرگ و با ارزش و نشانه ها و آثار و جلوه های ستوده . آنها را نگاه کنیم و ببینیم که در زندگی چه ثمرات ستوده ای داشتند؛ کمک، خدمت، رسیدگی و دستگیری، از جمله آثار ستوده است. حضرت می گویند: انسان باید بر این رفتارها و اقدامات ستوده در زندگی استواری داشته باشد و تعصب بورزد و بداند اگر تعصب بر اخلاق باشد، ستوده و نیکوست.
۱۰ مورد از موارد اخلاقی که امام علی(ع) به آنها تأکید دارند
دلشاد تهرانی به ۱۰ مورد از موارد اخلاقی که امام علی(ع) تأکید می کنند انسان ها در زندگی باید بر آنها ایستادگی کند، اشاره و اظهار کرد: به نظرم اگر این ۱۰ مورد وارد سیاست، حکومت و مناسبات انسانی شود، تقریبا عمده مشکلات حل می شود؛ اول، مِنَ اَلْحِفْظِ لِلْجِوَارِ؛ پاسداشت همسایه و پاسداشت کسانی که در پناه انسان زندگی می کنند؛ در عرب مساله ای وجود داشت به نام جوار یعنی کسی می آمد در پناه و نزدیکی کسی قرار می گرفت؛ آن زمان جوار حرمت داشت، اگر امروز بخواهیم معنای جوار را با توجه به قرائن خارجی و روایاتی که داریم، درست بفهمیم، جوار یعنی مجموعه انسان هایی که در کنار هم در یک محدوده ای زندگی می کنند لذا به نظرم می آید که بتوانیم جوار را به معنای امروزی، “شهروند” تلقی کنیم و از پاسداشت حقوق شهروندی سخن بگوییم و در واقع حقوق شهروندی را پاس بداریم و بر طبق آن، به هم آزار نرسانیم، حریم یکدیگر ار نشکنیم و تعدی نکنیم، حتی با سر و صدا، زبان، نگاه و رفتار، یکدیگر را آزار ندهیم، لذا تمام مجموعه انسانی که در یک شهر زندگی می کنند، باید حفظ جوار کنند؛ به عنوان مثال حفظ جوار در تهران به چه معناست؟ یک معنای نزدیک آن، این است که این همسایه، همسایه دیگر را آزار ندهد، شب دیر وقت سر و صدا نکند، درب را محکم نکوبد و بسیاری از مسایل دیگر؛ اما نکته وسیع تری هم وجود دارد و آن اینکه این مجموعه انسانی دارند در تهران تنفس می کنند، وقتی من هوای تهران را آلوده می کنم، این خلاف حفظ جوار است، وقتی من آب تهران را آلوده می کنم، این خلاف حفظ جوار است، وقتی من در خیابان به جز موارد ضرورت بوق می زنم، این خلاف حفظ جوار است. دومین مورد، «وَ اَلْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ؛ وفاداری به عهدها و پیمان ها» عهدها و پیمان ها را رعایت کنیم، قول، قرار داد و پیمان در همه محدوده ها را رعایت کنیم. سوم، «وَ اَلطَّاعَهِ لِلْبِرِّ؛ پذیرفتاری نیکی گسترده باشیم» یعنی به هم در رفتار، مناسبات و زندگی خود نیکی وسیع کنیم، همه با هم نیک رفتار باشیم، آن هم نیکی های بزرگ، وسیع و کثیر. چهارم، «وَ اَلْمَعْصِیَهِ لِلْکِبْرِ؛ عصیان نسبت به گردن فرازی و تکبر و خود بزرگ بینی» توجه داشته باشیم که مادر مصیبت ها تکبر است، مادر فسادها خود بزرگ بینی است لذا نسبت به این عصیان تن ندهیم و با آن مخالفت و مقابله کنیم، انسان باید در زندگی با یکسری موارد مانند کبر، مقابله و مخالفت کند؛ کبری که اول از وجود خودش برمی خیزد.
پنجم «وَ اَلْأَخْذِ بِالْفَضْلِ؛ گرفتن فضیلت ها» یعنی هر چه فضیلت، بزرگواری، والایی و بالایی است، آنها را بگیرید و به آنها عمل کنید. ششم «وَ اَلْکَفِّ عَنِ اَلْبَغْیِ؛ تجاوزگری و زیاده خواهی را پس بزنید» چرا که بسیاری از مصیبت های انسان ها از زیاده خواهی ها شروع می شود بنابراین دست رد به سینه آن زیاده خواهی هایی بزنیم که ما را به رفتارهای نادرست و مناسبات آلوده می کشاند و تجاوزگری را به تمام معنا در هر امری ترک کنیم.
هفتم «وَ اَلْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ؛ بزرگ شمردن قتل» در یک جامعه سالم، بزرگترین مصیبتی که ممکن است اتفاق بیفتد، کشته شدن یک انسان بی گناه است، حال بهتر است انسانی که قتلی مرتکب شده و می توان او را قصاص کرد، بخشید چرا که منطق دین آمده، زنده کند، دین اصلا نمی خواهد کسی کشته شود حتی پیامبر(ص) و علی(ع) در جنگ ها تلاش می کردند که انسان های کمتری کشته شوند این در حالی است که تصور ما این است که هر چه بیشتر کشته شود، بهتر است، اما آنها می خواستند زنده کنند حتی دشمنان را زنده کنند، اما متاسفانه بعضی از مسلمانان دچار یک معضل فکری هستند، آن معضل فکری این است که نمی توانند، درک کنند که چرا پیامبر(ص) دشمنان بزرگ خود را بخشید و اینطور مطرح می کنند که اگر پیامبر فلان دشمن را کشته بود، برخی از مصیبت پیش نمی آمد! و نمی دانند که پیامبر برای زنده کردن آمده، نه برای کشتن. در کلام ۲۰۶ نهج البلاغه، حضرت علی(ع) نگاه خود به اخلاق را نشان داده است؛ هنگام جنگ صفین بود که علی(ع) مشاهده کردند “حجربن عدی” و “عمرو بن حمق” دو تا از شخصیت های برجسته و از یاران آن حضرت، در حال دشنام دادن به شامیان هستند، حضرت آنها را خواستند و فرمودند: بیزارم از اینکه شما دشنام گو باشید، آنها سوال کردند، مگر شامیان بر باطل نیستند؟ حضرت فرمودند: من آنها را بر باطل می دانم، پرسیدند: مگر با ما در حال جنگ نیستند؟! حضرت فرمودند: ما آنها را در حال جنگ با خودمان و متجاوز می دانیم، ولی دشنام دادن منطق ندارد و قابل دفاع نیست. یاران گفتند، چه بگوییم؟ فرمودند: «بگویید اللّهمَّ احْقِنْ دِماءَنا ودِماءَهم؛ خدایا خون ما و خون آنها (دشمنان ما) را حفظ کن؛ البته اگر حمله کنند در حد اعلا دفاع می کنیم، اما نمی خواهیم خون آنها ریخته شود» “این یعنی اخلاق”
هشتم، «وَ اَلْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ؛ انصاف نسبت به خلق» انصاف از ماده نَصِفَ است، ما با همه انسان ها در رفتار، سلوک و مراودات نصف به نصف عمل کنیم یعنی هر چه برای خودمان می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و هر چه بر خودمان نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم و این کلید طلایی “اخلاق” است.
ریشه بسیاری از مصیبت ها در خشم است
نهم، «وَ اَلْکَظْمِ لِلْغَیْظِ؛ فرو خوردن خشم» ریشه بسیاری از مصیبت ها در خشم است، انسان وقتی خشمگین می شود، خودش نیست و در حقیقت موجود دیگری بر او مسلط است لذا انسان خود کنترلی، خودنگهداری و پرواداری را از دست می دهد. امیرمومنان می فرمایند: «هیچ چیزی را شیرین تر از این نیافتم؛ “فرو خوردن خشم”»
دهم، «وَ اِجْتِنَابِ اَلْفَسَادِ فِی اَلْأَرْضِ؛ دوری و اجتناب کردن و پرهیز داشتن از تباهی در زمین» تباهی در زمین معنای وسیعی دارد، فساد مقابل صلاح است، صلاح هر چیزی را به سامان کردن است و فساد هر چیزی را از به سامانی خارج می کند.
او با طرح پرسشی مبنی بر اینکه چطور فساد می کنیم؟ گفت: انواع فساد از جمله فساد اقتصادی را شاهدیم، از احتکار، گران فروشی و زورگویی گرفته تا بدقولی ها و کاستی ها؛ همه اینها فساد در زمین است، من وقتی در حوزه مدیریت و سیاست بد مدیریت می کنم و توان ندارم، اما در آنجا می نشینم، فساد در زمین است یا وقتی خودکامگی و زورگویی می کنم فساد در زمین است.
او با تأکید بر اینکه ضروری و لازم است که قدری بر ۱۰ مورد اخلاقی که امام علی(ع) بر آن سفارش داشتند، تأمل و آنها را رعایت کنیم و برای تحقق آن از خودمان آغاز کنیم، گفت: امیرمومنان می آموزد: «انسان اخلاق را از خودش آغاز کند» و امیرمومنان در رفتارشناسی و در نشان دادن اخلاق از خودش آغاز می کرد؛ حضرت در خطبه ۱۷۵ نهج البلاغه می فرمایند: اَیُّهَا النّاسُ، اِنّى وَ اللّهِ ما اَحُثُّکُمْ عَلى طاعَه اِلاّ وَ اَسْبِقُکُمْ اِلَیْها؛ من بی گمان به خدا قسم، شما را به هیچ طاعت و اطاعتی و به هیچ فرمانپذیری خدا، پذیرفتاری آنچه خدا گفت، دعوت نکردم مگر اینکه خودم پیش از شما بر آن عمل کردم. وَ لا اَنْهاکُمْ عَنْ مَعْصِیَه اِلاّ وَ اَتَناهى قَبْلَکُمْ عَنْها؛ و شما را از هیچ چیز نهی نکردم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دوری ورزیدم» در خطبه ۸۷ نهج البلاغه علی(ع) می فرمایند: «قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ؛ پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم، وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ؛ و مرزهای حلال و حرام را بر شما آشکار کردم، وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی؛ و بر شما از عدالت خود لباس عافیت، آرامش و آسایش پوشانیدم، وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ و مفروش کردم و گسترانیدم نیک و درست و خوبی را برای شما با سخنم و با عملم. وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی؛ به شما نشان دادم بزرگواری های اخلاقی را در وجود خودم، با زندگی خودم و با خودم» امیرمومنان یعنی مجسمه اخلاق. حکومت امیرمومنان یعنی تلاش برای حکومت اخلاقی؛ سیاست امیرمومنان یعنی تلاش برای سیاست اخلاقی.
همه آنچه در دین آمده، برای این است که اخلاق نمود پیدا کند
او افزود: علی(ع) به نکته ای اشاره می کنند و می فرمایند: «اگر من را به عنوان سرمشق اخلاق و حاصل تربیت نبوی، نگاه کردید و مقابل خود قرار دادید و دنبال من آمدید، نجات اینجاست» حضرت در کلام ۱۵۶ می فرمایند: «اگر من را پذیرفتاری کنید، یعنی پذیرای سلوک و اخلاق من شوید و دنبال من بیایید، من شما را طبق مشیت و قانونمندی خداوند به راه بهشت می برم .» منتها فکر نکنید که آسان است، «هر چند که باید سختی ها و مشقت های شدیدی را پذیرا باشید و تلخی هایی را بچشید و به سمت آن موعود بروید» علی(ع) می خواهد ما را به این سمت ببرد و جالب این است که در آموزه های علی(ع) همه آنچه که در دین آمده، برای این است که اخلاق نمود پیدا کند. در حکمت ۲۵۲ نهج البلاغه، بیانی از حضرت است که می فرمایند: «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ؛ خداوند ایمان را قرار داده تا شما از شرک پاک شوید» شرک بزرگترین معضل اخلاقی بشر است، حاصل شرک، ظلم است و مادر ظلم ها، شرک است، یعنی ما در کنار خدا کسانی، قدرت ها و خدایان دیگری را قائل شویم یا اینکه خودمان هم خدا باشیم؛ بدانیم همه بدبختی های بشر از همین جاست و ایمان پاک کننده، این مصیبت بزرگ است.
او درباره فواید نماز، زکات و روزه گفت: خداوند نماز را قرار داده تا از کبر منزه و اخلاقی شویم؛ مادر گناهان و فسادها کبر است و نماز این گناه را پاک می کند. انسانی که نماز بخواند، نمی تواند متکبر، گردن فراز، گردن کش و عصیان گر باشد. حال باید از خودمان بپرسیم «این چه نمازی بُود که من بی تو نشسته رو به محراب و دل به بازارم» الزکاه تسبیباً للرزق؛ زکات یا کمک های مالی دادن برای این است که روزی ها سبب شود، به اصطلاح تا این درخت را هرس نکنید، فراوان شدن اتفاق نمی افتد و روزی نمی آید. بخشی از بسته شدن درهای نعمت از این جهت است که دست ها بسته شده، اگر دست ها را باز کنید، خواهید دید که چقدر روزی ها گردش پیدا می کند. و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ روزه برای خالص شدن خلق است، یعنی روزه ناخالصی ها و زوائد تباه کننده اخلاق را می گیرد.
نویسنده و پژوهشگر برجسته نهج البلاغه، اظهار کرد: علی(ع) فرمودند که بر اخلاق بایستید و تعصب بورزید، اما پاسداشت اخلاق در مواردی بسیار سخت است و برخی از انسان ها در مواردی به راحتی از اخلاق عبور می کنند.
در هفت مورد رعایت اخلاق از همه جا سخت تر است
او به هفت مورد که پاسداشت و رعایت اخلاق در این زمینه ها از همه جا سخت تر است، اشاره و تصریح کرد: اولین مورد، سیاست است؛ انسان وقتی وارد سیاست می شود، ملاحظات اخلاقی برایش سخت است، سیاستمداران و سیاست ورزان به راحتی از اخلاق عبور می کنند و وقتی می خواهند وارد عرصه سیاست شوند، اخلاق را پشت دَر می گذارند، چون معتقدند که اگر بخواهیم در سیاست، اخلاق را رعایت کنیم، دیگر آن سیاست ناکارآمد می شود و کارآمدی سیاست به عبور از اخلاق است، اما ما انسان هایی داریم که نشان دادند، سیاست می تواند با اخلاق و کارآمد باشد. دوم، قدرت و مکنت. سوم، رویارویی با مخالفان و دشمنان، اگر می خواهیم ببینیم که ما چه میزان پایبند به اخلاق هستیم، یکی از بزنگاه ها این است که با مخالفان و دشمنان خود به چه صورت رفتار کنیم. چهارم، رفتار انسان ها در بحران، فشار، تنگنا و حفظ حکومت است، وقتی بحرانی برای انسان در زندگی فردی، اجتماعی و مدیریتی پیش می آید، باید دید انسان ها در این بحران ها ، فشار ها و تنگناها، تا چه حد اخلاق را پاس می دارند یا آنجا که حفظ حکومت مطرح است، چقدر اخلاق خودش را نشان می دهد. پنجم، جنگ، عده ای گمان می کنند که در جنگ چاره ای جزء عبور از اخلاق ندارند در حالی که در چنین بزنگاهی است که باید اخلاق حفظ شود . ششم، روابط و مناسبات حکومتی، مدیریتی و اداری؛ به عنوان مثال شما می خواهید، کارهای اداری خود را جلو ببرید، چقدر می ایستید که به هیچ روی دروغ نگویید، با صداقت عمل کنید و در روابط و مناسبات اداری خود صریح و شفاف باشید؟! در این مورد برخی از انسان ها توجیه می کنند و می گویند که کار جلو نمی رود لذا مجبورند که چنین شیوه ای را پیش بگیرند. هفتم، آنچه منجر به مرگ می شود، امیرمومنان وقتی در تهدید مرگ قرار می گرفت نیز اخلاق را پاس می داشت؛ شاهد این مساله این است که وقتی جنایتکاری به او ضربت زد و در بستر شهادت قرار گرفت، نسبت به آن جنایتکار چه رفتاری کرد و چه گفت.
دلشاد تهرانی به نمونه ای اشاره کرد که نشان می داد امیرمومنان ملاحظات اخلاقی را رعایت کردند و گفت: در کلام ۱۶۴ نهج البلاغه مطابق نسخه صبحی صالح، شرایطی بیان شده که مردم به دلیل نارضایتی علیه خلیفه سوم شورش کردند و در حقیقت یک جامعه ناراضی و معترض را به تصویر کشیده و اشاره کرده محور اعتراض ها دو چیز است، یکی بذل و بخشش ها و غارت های مالی و دیگر اینکه کسانی که بر سر کار آمدند، افراد ناشایست، ناتوان و بدون داشتن صلاحیت های لازم برای مدیریت و زمامداری هستند؛ این جامعه معترض و شورش کرده، نزد امیرمومنان آمدند و گفتند: «شما سفیر و نماینده ما باشید و با خلیفه سخن بگویید» اگر یک انسان سیاسی در این شرایط قرار بگیرد قاعدتاً به نارضایتی ها و شورش دامن می زند، اما علی(ع) که نمونه یک انسان اخلاقی است، نزد خلیفه سوم رفتند و گفتند: «من به پشتوانه مردم آمدم، از من طلب کردند و خواستند که من سفیر باشم میان تو و آنان و پیام آنها را بدهم، به خدا قسم نمی دانم به تو چه بگویم؛ چیزی من نمی بینم که تو نشناسی، من نمی توانم تو را دلالت و راهنمایی کنم به چیزی که ندانی.» در حقیقت امیرمومنان علی(ع) دل او را به خیر، اصلاح و صلاح برمی انگیزد و احترامش می کند و می گوید که تو می دانی و عالم، فهیم و عزیز هستی و همان چیزهایی را می دانی که ما می دانیم، این نگاه، فهم، رویکرد، ادبیات و دلسوزی یعنی اخلاق مداری.
انتهای پیام/
مرجع : شفقنا