کد مطلب : ۳۲۲۲۳
تعزیه؛ آیین باستانی یا هنر دینی
زهرا آذرنیوش: «شبیه خوانی» یا «تعزیه» نمایشی است که غالبا بر پایه روایات مربوط به مصائب و وقایعی که در محرم سال ۶۱ هجری در کربلا برای امام حسین (ع) و خاندان و یارانش پیش آمد اجرا میشود. تعزیه که معنای تعزیت و تسلیت از آن گرفته میشود تنها در مبحث تراژدی و مصیبت کربلا نبوده و مجلس و نسخههای تعزیه نشان میدهد که مجالسی همچون قربانی کردن اسماعیل، تعزیه حضرت زهرا و... را نیز شامل میشده است. بنابراین میتوان گفت محتوی مجالس تعزیه تنها به حوادث محرم سال ۶۱ اختصاص نداشته است. علاوه بر مجالس تعزیه با محتوی تراژدی، اسناد نشان میدهند که تعزیههای کومیک با محتوای کمدی نیز در دوره قاجار وجود داشته و نوعی وسیله سرگرمی شاه و درباریان فراهم میکرد.
مطابق منابع به جای مانده، سابقه اجرای تعزیه به برگزاری مراسمها و مجالس تعزیه در بخارا برای سوگ سیاوش باز میگردد. در ایران بعد از اسلام در منابع گزارشاتی از برگزاری تعزیه در دوره آلبویه نه به شکل امروزی، توسط معزالدوله به چشم میخورد که ابن کثیر و ذهبی اشارههایی به آن کردهاند. در دوره صفویه و اوجگیری تشیع، مراسم برگزاری تعزیه شکل اجرا به خود گرفت. تحول عظیم در امر تعزیه خوانی در دوره قاجاریه و عصر ناصرالدین شاه رخ داد. طوری که عصر ناصری به عنوان دوره طلایی تعزیه مشهور شد. تعزیه در دوره قاجار شکل کاملا دولتی به خود گرفت و حاکمان قاجار از طریق اجرای تعزیههای باشکوه بهویژه در دوره ناصرالدین شاه، از تعزیه به عنوان وسیلهای در جهت کسب مشروعیت نمادین در بین مردم سود جستند. ناصرالدین شاه با سفر به انگلستان و دیدن نمایشنامهها و سالنهای تئاتر به فکر ساختن تکیه دولت افتاد و از این طریق سعی کرد که تعزیه را با شکوهتر برگزار کرده و ضمن قدرتنمایی و به رخ کشیدن شکوه و عظمت خود در چشم توده مردم، به صورت فردی مذهبی نیز شناخته شود. طبقات پایین جامعه در دوره قاجار از تعزیه اسقبال میکردند. جامعه استبدادزده عصر قاجار با شخصیتهای مظلوم واقعه عاشورا که تحت ظلم یزید قرار گرفته بودند احساس همدردی میکرده و مظلومیت خود را با مظلومیت نقش امام و اطرافیانش گره میزدند. به این صورت میتوان گفت که مردم به تعزیه علاقمند بوده و از این طریق وجود فاصله طبقاتی جامعه را برای مدتی کوتاه به فراموشی میسپردند. پس از دوره قاجار و با روی کار آمدن رضا شاه و غلبه فرهنگ مدرنیته، رضا شاه با تعزیه مخالفت کرد و اجرای تعزیه و تعزیه خوانی به روستاها رانده شد و در روستاها به شکل پراکنده تداوم پیدا کرد.
برخی مورخان به دلیل عدم مطابقت برخی متون و محتوای برخی نسخههای مجالس تعزیه مربوط به وقایع کربلای سال ۶۱، با منابع و روایات معتبر تاریخی، به طور کامل تعزیه را رد میکنند. این در حالی است که تعزیه را نمیتوان تاریخ محض دانسته و از آن به عنوان یک سند تاریخی بدون نقص، یاد کرد. تعزیه تاریخ در قالب نمایش است. بدیهی است که گره زدن تاریخ به نمایش و استفاده از عناصر هنری نمایش برای اجرا، از مستند بودن محتوای تاریخی خواهد کاست. تعزیه نمایشی هنری است که تلفیقی از تاریخ، داستان و نقالی به همراه حماسه و اسطوره را در قالب نمایشنامه با زبان شعر و موسیقی خاص و دخالت عنصر تخیل، به اجرا در میآورد. بنابراین یک مورخ باید به این نکته توجه کند که وقایع تاریخی کربلای سال ۶۱در قالب هنری تراژدی و حماسی و با غلبه گفتمان اساطیری ایرانی موجود در فرهنگ عامه ریخته شده و به اجرا در میآید. تعزیه با اینکه از محتوایی مذهبی برخوردار است، فرهنگ ملی ایرانی بر این محتوا غلبه دارد. تعزیه دربرگیرنده بسیاری از عناصر فرهنگی و ملی تاریخ اساطیری ایرانزمین که سابقه در ایران پیش از اسلام دارند است که سالهای متمادی حفظ شده و با تحولات و دگرگونیهایی به امروز رسیده است.
در نسخههای تعزیه، متن تاریخی وقایع کربلا، مستند یا غیرمستند با عنصر داستانی که گاها مضامین عاشقانه نیز در آن به چشم میخورد و با حماسه گره خورده، به صورت نمایشنامه با زبان شعر نوشته شدهاند. شعر که خود از هنرهای وزین زبان فارسی است در نسخههای تعزیه به صورت موزون و ساده و بیتکلف گاها به ضرورت با استفاده از واژگان عربی، به کار رفته و چندان از کلمات ادبی فاخر در آن استفاده نشده است. بیان وقایع تاریخی در قالب نقالی و نقل داستان بر اساس حماسه، به کار بردن خطابه، رجزخوانی، مناظره و همخوانی قالبهایی است که در نوشتن نسخههای تعزیه استفاده شده است. متن اشعار برگرفته از کتب تاریخی، مقاتل و تذکرههای شخصیتی هستند. متن کتب تاریخی مربوط به وقایع کربلا غالبا در نسخ تعزیه دیده میشود اما چون در قالب شعر بیان میشود و با عنصر داستان، حماسه و تراژدی همراه است شکل مبالغهآمیزی به خود میگیرد. گاهی نیز داستانهایی در تعزیه دیده میشود که با وجود واقعیت نداشتن تاریخی از جنبه هنری بسیار قوی برخوردار بوده و برای ایجاد جاذبه در اجرا و شکلگیری هیجان در مخاطب که شاخصه هنر نمایشی است در آن گنجانده شده است.
فلسفه حاکم بر تعزیه و جنبه گفتمانی آن کاملا براساس دوگانه خیر و شر و نبرد حقیقت و دروغ یا دوگانه اهورا و اهریمن شکل گرفته است. خیر مطلق در برابر شر مطلق و پاکی در برابر ناپاکی که از عناصر دوگانگی در ایران باستان و برگرفته از اساطیر و حماسههای شاهنامه و داستان کشته شدن سیاوش و ریخته شدن خون بیگناه و جاودانگی و نامیرایی حق و حقیقت است. در تعزیه پهلوانی و فرهنگ مربوط به آن برجسته است و ستوده میشود. صفت پهلوانی فرهنگ غالب در بخش حماسی شاهنامه و از عناصر اصلی فرهنگ ملی ایرانزمین است. نبرد در شرایط متعادل از شاخصههای پهلوانی در فرهنگ ایرانی است. در تعزیه مجلس امام، در جایی از اجرای نمایشنامه که جنیان در قالب امداد برای امام ظاهر میشوند، امام امداد آنها را نمیپذیرد و آن را مخالف آیین پهلوانی اطلاق میکند، چرا که گروه مقابل امام از این امداد برخوردار نبودند و امام پذیرفتن کمک اجنه را ناعادلانه و خلاف پهلوانی معرفی میکند. این امر نشان دهنده غلبه فرهنگ پهلوانی ملی ایران بر روایات تعزیه است.
شخصیتها در تعزیه براساس دوگانه اهورا و اهریمن در دو گروه موافقخوان که همان خاندان پاکی هستند و گروه مخالفخوان یا اشقیا شکل میگیرند. نمایش تعزیه شخصیت امام را نیز در نوعی دوگانگی به نمایش میکشد. از یک سو امام در تعزیه، حالتی قدسی و آسمانی و اساطیری و پاک و دستنایافتنی و نامیرا و برخوردار از جنبههای عرفانی در اوج قرار میگیرد و از سوی دیگر امام را کاملا یک شخصیت ساده زمینی انگاشته و نوعی دستیابی و احساس همزاد پنداری از طریق به نمایش در آوردن یک زندگی عادی و نشان دادن مظلومیت امام و ظلم اجانب به وی ارایه میدهد. همچنین نمایش دادن عروسی فرزندان امام نوعی همزاد پنداری و نزدیکی مخاطب مردمی به شخصیت امام را ایجاد میکند و از طریق نشان دادن سرور در دل تراژدی و ایجاد نوعی پارادوکس سعی در جذب مخاطب دارد. تنها جنبه خاص تخیل و زیباییشناسانه هنری است که میتواند چنین فراز و فرودی در نمایش ایجاد کند. انتخاب رنگ لباس این دو گروه هم نمادین و براساس شخصیتها شکل گرفته است. بر این اساس سبز نماد پاکی و صداقت و قرمز نماد خون انتخاب میشود. به این شکل موافقخوانان با نماد سبز و مخالفخوانان با نماد قرمز ظاهر میشوند. در شاهنامه فردوسی رنگ سبز نماد صلحطلبی بوده و رنگ خیمه رستم به رنگ سبز نشان داده شده است. بنابراین به نظر میرسد انتخاب رنگها اگرچه تلفیقی از هنر ایرانی - اسلامی است اما ریشه در تاریخ اساطیری ایران دارد. رنگ زرد در شاهنامه فردوسی نماد ترس و ناامیدی است. لباس حر در تعزیه، به عنوان یک فرد مخالف پاکی، که بعدها توبه میکند به رنگ زرد است که گویی نماد ترس و دودلی را با خود به همراه دارد. رنگ سیاه نیز در شاهنامه به عنوان رنگ هراس و اندوه گزارش شده که با نمادهای سیاه در تعزیه نیز هماهنگی دارد.
یکی دیگر از نمادهای فرهنگ ایرانی که در تعزیه حفظ شده و به امروز رسیده است موسیقی دستگاهی است. موسیقی دستگاهی در طول حیات خود با ممنوعیتهای فراوان در طول تاریخ روبرو بوده اما در پوشش تعزیه توانسته امکان حیات پیدا کند. تمام گوشههای موسیقی دستگاهی در تعزیه اجرا شده است. لیکن در دورههایی، تعزیه ناجی تمام و کمال موسیقی دستگاهی ایران زمین بوده است. در تعزیه موافقخوانها آوازهای خود را در مایههای سنگینتر و در شان شخصیت امام به صورت «راست» «پنجگاه» «رهاوی» و «نوا» میخوانند و مخالفخوانها بدون تحریر اشعار، با صدای بلند شعرهای خود را با آهنگ «اشتلم» و پرخراش ادامه میدهند. روحالله خالقی موسیقیدان بزرگ میگوید: «اهمیت یافتن مقام تعزیه یکی از موجبات حفظ نغمات ملی به شمار میآمده و مخصوصا نقش بزرگی در تربیت آوازخوانها به عهده گرفته است». علاوه بر حضور موسیقی ردیفی، در تعزیه گسترهای از موسیقی مقامی و نواحی مختلف بومی ایران مثل بختیاری، دشتستانی و... و مجموعهای از تصانیف و ترانهها با مایگی شوشتری استفاده و کاربرد داشتهاند.
آنچه از نقالی در تعزیهها دیده میشود، از بازماندههای فرهنگ نقالی ایرانزمین است، بیان غمناک با موسیقی خاص که مظلومخوانها یا موافقخوانان به کار میبرند بازمانده نقالیهای مذهبی است و بیان پرطمطراق و پر از غلو و پرتحرک مخالفخوانها بازمانده نقالی حماسی در ایران کهن است. همچنین آلات موسیقی به کار رفته در اجرای تعزیه همچون طبل و نی و شیپور و دهل برگرفته از فرهنگ ایرانی و خروش تراژدی و حماسه در فرهنگ اساطیری ایران است. رجوع به منابع اساطیری و حماسی فرهنگ ایران بویژه شاهنامه نشان میدهد که این آلات در داستانها و صحنههای جنگ و شکلگیری حماسه در شعر فردوسی حضور دارند.
حضور آب و اهمیت آن در تعزیهها و پررنگ کردن تشنگی امام و یارانش و شان و احترامی که برای آب در متون نسخ تعزیه آمده است به نظر میرسد که ریشه در اعتقادات مردم در عصر اساطیری و خاصیت جفرافیایی سرزمین ایران و نگاه به آسمان داشتن برای باران و احترام به آب و ایزدبانو آناهیتا و قداست آن در مقابل اپوش داشته، و به صورت جنبهای نمادین پررنگ شده است.
تعزیه مانند همه آیینها و رسوم اجتماعی، تحتتاثیر مستقیم و با واسطه مجموعهای از عوامل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و تاریخی به وجود آمده است. از اینرو، فهم دقیق فلسفه این نمایش آیینی تنها از طریق رجوع به مبادی فرهنگی، اجتماعی، درک معادلات محیطی عصر وقوعِ رخدادهای زمینهساز آن، جایگاه و موقعیت قهرمانان، نیازها و ضرورتهای متنوع، پیامدها و کارکردهای آشکار و پنهان آن و عوامل تاریخی موثر در شکلگیری، بقا و تطور آن، امکانپذیر خواهد بود. توجه به ابعاد خلاق ذوقی، هنری، نمایشی و زیباشناختی نیز در درک حقیقت این آیین موثر خواهد بود. تعزیهخوانی دستاورد جهانبینی و شیوه تفکر احساسی درونی توده مردمِ جامعهای سنتی است که برگرفته از فرهنگ و اندیشهای اسطورهای و رمزگرا و حماسهساز بر ذهنیت آنها چیره بوده است.
تعزیه اگر چه در دورههایی از تاریخ، بویژه دورههای درهمتنیدگی دین و دولت، مورد استفاده دربار بوده، اما چون مخاطبان آن مردم بودند، به عنوان هنری مردمی در میان توده تکوین یافت و از این طریق توانست عناصر و نمادهای باستانی را در خود حفظ کند. در عصر معاصر جامعه روحانیت تعزیه را برنتابیدند و تشبیه به ائمه و پوشیدن لباسهایی چون آنان را مجاز نمیدانستند. اما بعدها به علت مشاهده علاقمندی توده مردم در شرایطی آن را مجاز اعلام کردند. در حال حاضر تعزیهخوانان و دوستداران فرهنگ ملی و مذهبی ایران، اجرای هنر تعزیه را بویژه در روستاها به صورت داوطلبانه و به دلیل علاقه و اعتقاد به درونمایههای ملی و مذهبی آن و علاقه به اهل بیت،و گاهاً برای اثبات هنر خود، اجرا میکنند و از پشتوانه و حمایت مالی خاصی برخوردار نیستند. وجود جنبههای فرهنگی و هنری و تاریخی موجود در نمایش تعزیه سبب جذب مردم و مخاطب میشود. اکثریت مردم، بویژه عامه، اطلاعات خود در مورد محرم و واقعه عاشورا را از نمایش تعزیه میگیرند، بنابراین ضرورت دارد که جهت آگاهی دادن به مردم، اداره ارشاد اسلامی در جهت غنیتر و ماندگار کردن این هنر از طریق نظارت بر محتوی متون نسخ تعزیه و منطبق کردن آن با محتوای تاریخی و همچنین افزودن بر غنای جنبههای هنری و حمایت از هنرمندان این اجرا، تلاشهای بیشتری صورت دهد. تعزیهها از طریق کمکهای مالی فرهنگ دوستان و مردم معتقد و علاقمند به این هنر نمایشی به صورت شخصی و غالبا خیرانه صورت میگیرد. این در حالی است که این هنر نمایشی که المانهایی قوی از تاریخ فرهنگی و آیینی ایران را در خود نهفته و نسل به نسل انتقال داده است نیازمند توجه ویژه است. این نمایش ملی و مذهبی را میتوان به عنوان یکی از غنیترین جنبههای فرهنگی، ملی و مذهبی در ایران و میراثدار بسیاری از عناصر فرهنگی ایران در طول تاریخ معرفی کرد.
آمار نشاندهنده این است که علاوه بر علاقمندی مردم ایران به اجرای این نمایش، در سالهای گذشته گردشگران بسیاری از کشورهای مختلف جهان برای تماشای این نمایش در ماه محرم به ایران سفر کردهاند. در سالهای اخیر تعزیه به عنوان یک اثر ایرانی ثبت ملی شد، بنابراین میراث فرهنگی وظیفه اصلی رسیدگی به امر اجرای تعزیه را بر عهده دارد، نهاد میراث فرهنگی با شکل دادن و انتخاب تعزیههای بینقص میتواند در این زمینه الگوسازی کرده و در جهت غنای این ثروت ملی برنامهریزی کند. لذا اجرای تعزیه را میتوان به عنوان یکی از جدیترین عرصههای گردشگری فرهنگی در همه شهرهای ایران در نظر گرفت و به تقویت عناصر فرهنگی غنی آن پرداخت.
فارغ از تمام آنچه گفت تعزیه بدون تردید یکی از ارکان حفظ میراث فرهنگی ایرانزمین در طول تاریخ بلند خود بوده است. عنصری که توانسته پیوندی عمیق و ژرف میان اساطیر باستانی و مفاهیم دینی برقرار کند. برقراری این پیوند موجب بازآفرینی بخش قابل توجهی از وجوه فرهنگی و ملی ایرانیان شده است که در طول تاریخ متضمن پایداری ایران فرهنگی بوده است.
مطابق منابع به جای مانده، سابقه اجرای تعزیه به برگزاری مراسمها و مجالس تعزیه در بخارا برای سوگ سیاوش باز میگردد. در ایران بعد از اسلام در منابع گزارشاتی از برگزاری تعزیه در دوره آلبویه نه به شکل امروزی، توسط معزالدوله به چشم میخورد که ابن کثیر و ذهبی اشارههایی به آن کردهاند. در دوره صفویه و اوجگیری تشیع، مراسم برگزاری تعزیه شکل اجرا به خود گرفت. تحول عظیم در امر تعزیه خوانی در دوره قاجاریه و عصر ناصرالدین شاه رخ داد. طوری که عصر ناصری به عنوان دوره طلایی تعزیه مشهور شد. تعزیه در دوره قاجار شکل کاملا دولتی به خود گرفت و حاکمان قاجار از طریق اجرای تعزیههای باشکوه بهویژه در دوره ناصرالدین شاه، از تعزیه به عنوان وسیلهای در جهت کسب مشروعیت نمادین در بین مردم سود جستند. ناصرالدین شاه با سفر به انگلستان و دیدن نمایشنامهها و سالنهای تئاتر به فکر ساختن تکیه دولت افتاد و از این طریق سعی کرد که تعزیه را با شکوهتر برگزار کرده و ضمن قدرتنمایی و به رخ کشیدن شکوه و عظمت خود در چشم توده مردم، به صورت فردی مذهبی نیز شناخته شود. طبقات پایین جامعه در دوره قاجار از تعزیه اسقبال میکردند. جامعه استبدادزده عصر قاجار با شخصیتهای مظلوم واقعه عاشورا که تحت ظلم یزید قرار گرفته بودند احساس همدردی میکرده و مظلومیت خود را با مظلومیت نقش امام و اطرافیانش گره میزدند. به این صورت میتوان گفت که مردم به تعزیه علاقمند بوده و از این طریق وجود فاصله طبقاتی جامعه را برای مدتی کوتاه به فراموشی میسپردند. پس از دوره قاجار و با روی کار آمدن رضا شاه و غلبه فرهنگ مدرنیته، رضا شاه با تعزیه مخالفت کرد و اجرای تعزیه و تعزیه خوانی به روستاها رانده شد و در روستاها به شکل پراکنده تداوم پیدا کرد.
برخی مورخان به دلیل عدم مطابقت برخی متون و محتوای برخی نسخههای مجالس تعزیه مربوط به وقایع کربلای سال ۶۱، با منابع و روایات معتبر تاریخی، به طور کامل تعزیه را رد میکنند. این در حالی است که تعزیه را نمیتوان تاریخ محض دانسته و از آن به عنوان یک سند تاریخی بدون نقص، یاد کرد. تعزیه تاریخ در قالب نمایش است. بدیهی است که گره زدن تاریخ به نمایش و استفاده از عناصر هنری نمایش برای اجرا، از مستند بودن محتوای تاریخی خواهد کاست. تعزیه نمایشی هنری است که تلفیقی از تاریخ، داستان و نقالی به همراه حماسه و اسطوره را در قالب نمایشنامه با زبان شعر و موسیقی خاص و دخالت عنصر تخیل، به اجرا در میآورد. بنابراین یک مورخ باید به این نکته توجه کند که وقایع تاریخی کربلای سال ۶۱در قالب هنری تراژدی و حماسی و با غلبه گفتمان اساطیری ایرانی موجود در فرهنگ عامه ریخته شده و به اجرا در میآید. تعزیه با اینکه از محتوایی مذهبی برخوردار است، فرهنگ ملی ایرانی بر این محتوا غلبه دارد. تعزیه دربرگیرنده بسیاری از عناصر فرهنگی و ملی تاریخ اساطیری ایرانزمین که سابقه در ایران پیش از اسلام دارند است که سالهای متمادی حفظ شده و با تحولات و دگرگونیهایی به امروز رسیده است.
در نسخههای تعزیه، متن تاریخی وقایع کربلا، مستند یا غیرمستند با عنصر داستانی که گاها مضامین عاشقانه نیز در آن به چشم میخورد و با حماسه گره خورده، به صورت نمایشنامه با زبان شعر نوشته شدهاند. شعر که خود از هنرهای وزین زبان فارسی است در نسخههای تعزیه به صورت موزون و ساده و بیتکلف گاها به ضرورت با استفاده از واژگان عربی، به کار رفته و چندان از کلمات ادبی فاخر در آن استفاده نشده است. بیان وقایع تاریخی در قالب نقالی و نقل داستان بر اساس حماسه، به کار بردن خطابه، رجزخوانی، مناظره و همخوانی قالبهایی است که در نوشتن نسخههای تعزیه استفاده شده است. متن اشعار برگرفته از کتب تاریخی، مقاتل و تذکرههای شخصیتی هستند. متن کتب تاریخی مربوط به وقایع کربلا غالبا در نسخ تعزیه دیده میشود اما چون در قالب شعر بیان میشود و با عنصر داستان، حماسه و تراژدی همراه است شکل مبالغهآمیزی به خود میگیرد. گاهی نیز داستانهایی در تعزیه دیده میشود که با وجود واقعیت نداشتن تاریخی از جنبه هنری بسیار قوی برخوردار بوده و برای ایجاد جاذبه در اجرا و شکلگیری هیجان در مخاطب که شاخصه هنر نمایشی است در آن گنجانده شده است.
فلسفه حاکم بر تعزیه و جنبه گفتمانی آن کاملا براساس دوگانه خیر و شر و نبرد حقیقت و دروغ یا دوگانه اهورا و اهریمن شکل گرفته است. خیر مطلق در برابر شر مطلق و پاکی در برابر ناپاکی که از عناصر دوگانگی در ایران باستان و برگرفته از اساطیر و حماسههای شاهنامه و داستان کشته شدن سیاوش و ریخته شدن خون بیگناه و جاودانگی و نامیرایی حق و حقیقت است. در تعزیه پهلوانی و فرهنگ مربوط به آن برجسته است و ستوده میشود. صفت پهلوانی فرهنگ غالب در بخش حماسی شاهنامه و از عناصر اصلی فرهنگ ملی ایرانزمین است. نبرد در شرایط متعادل از شاخصههای پهلوانی در فرهنگ ایرانی است. در تعزیه مجلس امام، در جایی از اجرای نمایشنامه که جنیان در قالب امداد برای امام ظاهر میشوند، امام امداد آنها را نمیپذیرد و آن را مخالف آیین پهلوانی اطلاق میکند، چرا که گروه مقابل امام از این امداد برخوردار نبودند و امام پذیرفتن کمک اجنه را ناعادلانه و خلاف پهلوانی معرفی میکند. این امر نشان دهنده غلبه فرهنگ پهلوانی ملی ایران بر روایات تعزیه است.
شخصیتها در تعزیه براساس دوگانه اهورا و اهریمن در دو گروه موافقخوان که همان خاندان پاکی هستند و گروه مخالفخوان یا اشقیا شکل میگیرند. نمایش تعزیه شخصیت امام را نیز در نوعی دوگانگی به نمایش میکشد. از یک سو امام در تعزیه، حالتی قدسی و آسمانی و اساطیری و پاک و دستنایافتنی و نامیرا و برخوردار از جنبههای عرفانی در اوج قرار میگیرد و از سوی دیگر امام را کاملا یک شخصیت ساده زمینی انگاشته و نوعی دستیابی و احساس همزاد پنداری از طریق به نمایش در آوردن یک زندگی عادی و نشان دادن مظلومیت امام و ظلم اجانب به وی ارایه میدهد. همچنین نمایش دادن عروسی فرزندان امام نوعی همزاد پنداری و نزدیکی مخاطب مردمی به شخصیت امام را ایجاد میکند و از طریق نشان دادن سرور در دل تراژدی و ایجاد نوعی پارادوکس سعی در جذب مخاطب دارد. تنها جنبه خاص تخیل و زیباییشناسانه هنری است که میتواند چنین فراز و فرودی در نمایش ایجاد کند. انتخاب رنگ لباس این دو گروه هم نمادین و براساس شخصیتها شکل گرفته است. بر این اساس سبز نماد پاکی و صداقت و قرمز نماد خون انتخاب میشود. به این شکل موافقخوانان با نماد سبز و مخالفخوانان با نماد قرمز ظاهر میشوند. در شاهنامه فردوسی رنگ سبز نماد صلحطلبی بوده و رنگ خیمه رستم به رنگ سبز نشان داده شده است. بنابراین به نظر میرسد انتخاب رنگها اگرچه تلفیقی از هنر ایرانی - اسلامی است اما ریشه در تاریخ اساطیری ایران دارد. رنگ زرد در شاهنامه فردوسی نماد ترس و ناامیدی است. لباس حر در تعزیه، به عنوان یک فرد مخالف پاکی، که بعدها توبه میکند به رنگ زرد است که گویی نماد ترس و دودلی را با خود به همراه دارد. رنگ سیاه نیز در شاهنامه به عنوان رنگ هراس و اندوه گزارش شده که با نمادهای سیاه در تعزیه نیز هماهنگی دارد.
یکی دیگر از نمادهای فرهنگ ایرانی که در تعزیه حفظ شده و به امروز رسیده است موسیقی دستگاهی است. موسیقی دستگاهی در طول حیات خود با ممنوعیتهای فراوان در طول تاریخ روبرو بوده اما در پوشش تعزیه توانسته امکان حیات پیدا کند. تمام گوشههای موسیقی دستگاهی در تعزیه اجرا شده است. لیکن در دورههایی، تعزیه ناجی تمام و کمال موسیقی دستگاهی ایران زمین بوده است. در تعزیه موافقخوانها آوازهای خود را در مایههای سنگینتر و در شان شخصیت امام به صورت «راست» «پنجگاه» «رهاوی» و «نوا» میخوانند و مخالفخوانها بدون تحریر اشعار، با صدای بلند شعرهای خود را با آهنگ «اشتلم» و پرخراش ادامه میدهند. روحالله خالقی موسیقیدان بزرگ میگوید: «اهمیت یافتن مقام تعزیه یکی از موجبات حفظ نغمات ملی به شمار میآمده و مخصوصا نقش بزرگی در تربیت آوازخوانها به عهده گرفته است». علاوه بر حضور موسیقی ردیفی، در تعزیه گسترهای از موسیقی مقامی و نواحی مختلف بومی ایران مثل بختیاری، دشتستانی و... و مجموعهای از تصانیف و ترانهها با مایگی شوشتری استفاده و کاربرد داشتهاند.
آنچه از نقالی در تعزیهها دیده میشود، از بازماندههای فرهنگ نقالی ایرانزمین است، بیان غمناک با موسیقی خاص که مظلومخوانها یا موافقخوانان به کار میبرند بازمانده نقالیهای مذهبی است و بیان پرطمطراق و پر از غلو و پرتحرک مخالفخوانها بازمانده نقالی حماسی در ایران کهن است. همچنین آلات موسیقی به کار رفته در اجرای تعزیه همچون طبل و نی و شیپور و دهل برگرفته از فرهنگ ایرانی و خروش تراژدی و حماسه در فرهنگ اساطیری ایران است. رجوع به منابع اساطیری و حماسی فرهنگ ایران بویژه شاهنامه نشان میدهد که این آلات در داستانها و صحنههای جنگ و شکلگیری حماسه در شعر فردوسی حضور دارند.
حضور آب و اهمیت آن در تعزیهها و پررنگ کردن تشنگی امام و یارانش و شان و احترامی که برای آب در متون نسخ تعزیه آمده است به نظر میرسد که ریشه در اعتقادات مردم در عصر اساطیری و خاصیت جفرافیایی سرزمین ایران و نگاه به آسمان داشتن برای باران و احترام به آب و ایزدبانو آناهیتا و قداست آن در مقابل اپوش داشته، و به صورت جنبهای نمادین پررنگ شده است.
تعزیه مانند همه آیینها و رسوم اجتماعی، تحتتاثیر مستقیم و با واسطه مجموعهای از عوامل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و تاریخی به وجود آمده است. از اینرو، فهم دقیق فلسفه این نمایش آیینی تنها از طریق رجوع به مبادی فرهنگی، اجتماعی، درک معادلات محیطی عصر وقوعِ رخدادهای زمینهساز آن، جایگاه و موقعیت قهرمانان، نیازها و ضرورتهای متنوع، پیامدها و کارکردهای آشکار و پنهان آن و عوامل تاریخی موثر در شکلگیری، بقا و تطور آن، امکانپذیر خواهد بود. توجه به ابعاد خلاق ذوقی، هنری، نمایشی و زیباشناختی نیز در درک حقیقت این آیین موثر خواهد بود. تعزیهخوانی دستاورد جهانبینی و شیوه تفکر احساسی درونی توده مردمِ جامعهای سنتی است که برگرفته از فرهنگ و اندیشهای اسطورهای و رمزگرا و حماسهساز بر ذهنیت آنها چیره بوده است.
تعزیه اگر چه در دورههایی از تاریخ، بویژه دورههای درهمتنیدگی دین و دولت، مورد استفاده دربار بوده، اما چون مخاطبان آن مردم بودند، به عنوان هنری مردمی در میان توده تکوین یافت و از این طریق توانست عناصر و نمادهای باستانی را در خود حفظ کند. در عصر معاصر جامعه روحانیت تعزیه را برنتابیدند و تشبیه به ائمه و پوشیدن لباسهایی چون آنان را مجاز نمیدانستند. اما بعدها به علت مشاهده علاقمندی توده مردم در شرایطی آن را مجاز اعلام کردند. در حال حاضر تعزیهخوانان و دوستداران فرهنگ ملی و مذهبی ایران، اجرای هنر تعزیه را بویژه در روستاها به صورت داوطلبانه و به دلیل علاقه و اعتقاد به درونمایههای ملی و مذهبی آن و علاقه به اهل بیت،و گاهاً برای اثبات هنر خود، اجرا میکنند و از پشتوانه و حمایت مالی خاصی برخوردار نیستند. وجود جنبههای فرهنگی و هنری و تاریخی موجود در نمایش تعزیه سبب جذب مردم و مخاطب میشود. اکثریت مردم، بویژه عامه، اطلاعات خود در مورد محرم و واقعه عاشورا را از نمایش تعزیه میگیرند، بنابراین ضرورت دارد که جهت آگاهی دادن به مردم، اداره ارشاد اسلامی در جهت غنیتر و ماندگار کردن این هنر از طریق نظارت بر محتوی متون نسخ تعزیه و منطبق کردن آن با محتوای تاریخی و همچنین افزودن بر غنای جنبههای هنری و حمایت از هنرمندان این اجرا، تلاشهای بیشتری صورت دهد. تعزیهها از طریق کمکهای مالی فرهنگ دوستان و مردم معتقد و علاقمند به این هنر نمایشی به صورت شخصی و غالبا خیرانه صورت میگیرد. این در حالی است که این هنر نمایشی که المانهایی قوی از تاریخ فرهنگی و آیینی ایران را در خود نهفته و نسل به نسل انتقال داده است نیازمند توجه ویژه است. این نمایش ملی و مذهبی را میتوان به عنوان یکی از غنیترین جنبههای فرهنگی، ملی و مذهبی در ایران و میراثدار بسیاری از عناصر فرهنگی ایران در طول تاریخ معرفی کرد.
آمار نشاندهنده این است که علاوه بر علاقمندی مردم ایران به اجرای این نمایش، در سالهای گذشته گردشگران بسیاری از کشورهای مختلف جهان برای تماشای این نمایش در ماه محرم به ایران سفر کردهاند. در سالهای اخیر تعزیه به عنوان یک اثر ایرانی ثبت ملی شد، بنابراین میراث فرهنگی وظیفه اصلی رسیدگی به امر اجرای تعزیه را بر عهده دارد، نهاد میراث فرهنگی با شکل دادن و انتخاب تعزیههای بینقص میتواند در این زمینه الگوسازی کرده و در جهت غنای این ثروت ملی برنامهریزی کند. لذا اجرای تعزیه را میتوان به عنوان یکی از جدیترین عرصههای گردشگری فرهنگی در همه شهرهای ایران در نظر گرفت و به تقویت عناصر فرهنگی غنی آن پرداخت.
فارغ از تمام آنچه گفت تعزیه بدون تردید یکی از ارکان حفظ میراث فرهنگی ایرانزمین در طول تاریخ بلند خود بوده است. عنصری که توانسته پیوندی عمیق و ژرف میان اساطیر باستانی و مفاهیم دینی برقرار کند. برقراری این پیوند موجب بازآفرینی بخش قابل توجهی از وجوه فرهنگی و ملی ایرانیان شده است که در طول تاریخ متضمن پایداری ایران فرهنگی بوده است.
مرجع : جوان