کد مطلب : ۳۲۲۸۹
زیارت اربعین از میرجاوه تا کربلا/ خدمت به زائران در مرزهای شرقی
داستان پیاده روی اربعین شور و حال خاصی دارد آن هایی که سعادت شرکت در این مراسم را پیدا کرده اند هیچ وقت نمی توانند حس آن لحظات را بیان کنند و از هر کدام که می پرسی خوب تعریف کن چه خبر بود؟ یک جمله می گویند « قابل وصف نیست باید خودت بروی و ببینی»
اما شب گذشته که به زائر سرای امام رضا(ع) زاهدان رفتم وقتی از یکی از خادمان که در حال خدمت به زائران پاکستانی بود پرسیدم چه حسی داری گفت. حال و هوای پیاده روی اربعین را دارم و حتی شاید بهتر از آن.
وی ادامه داد: تازه متوجه حال و هوای شیعیان عراق شدم که چگونه با تمام توان و امکانات به زوار اربعین خدمت می کنند.
وی که مانند همه افرادی که در این زائر سرا در حال خدمت بودند دوست نداشت نامش بیان شود، افزود: واقعا خدمت به زائرین اباعبدالله حس و حال عجیبی دارد که به راستی چیزی کمتر از پیاده روی اربعین ندارد.
دیشب حال و هوای زائر سرا امام رضا(ع) زاهدان خیلی جالب بود، در درب ورودی تعدادی جوان با «ویلچر» منتظر بودند تا به افراد مسن و ناتوانی که از اتوبوس های پاکستانی پیاده می شدند خدمت می کردند.
استقبال از زوار پاکستانی با پرچم علی ابن موسی الرضا(ع)
حال و هوای زوار هم که جای خودش را داشت تا متوجه می شدند که نام این زائرسرا همنام امام رئوف شیعیان است اشک از دیدگانش سرازیر می شد، از در که وارد می شدند خدام با پرچم آستان مبارک علی بن موسی الرضا(ع) از آن ها استقبال می کردند، حالا اگر می توانید این شیعیان دلداده را از این پرچم جدا کنید.
در همان لحظه دیدم یکی از زوار بلافاصله گوشی خودش را از جیبش در آورد و با پاکستان تماس تصویری برقرار کرد اشک می ریخت و پرچم را به آن طرف خط نشان می داد متوجه نمی شدم چه می گوید اما تنها چیزی که معلوم بود یا حسین(ع) و یا رضا(ع) از زبانش نمی افتاد.
کمی جلوتر چند جوان با سینی های چایی و کلوچه سیستانی از زائران پذیرایی می کردند یکی از آن ها را شناختم به سمتش رفتم تا از او عکس بگیرم، گفت: خواهش می کنم این کار را نکن، نگذار اجرم از بین برود.
با او هم صحبت شدم، گفتم مگر تو به شهرستان منتقل نشده ای؟
جواب داد: چرا اما مرخصی گرفته ام تا به زیارت اربعین بروم.
گفتم: خوب اینجا چه می کنی؟ ویزای خودش را از جیب درآورد و به من نشان داد.
گفت: همه چیز آماده است، اما پشیمان شده ام امسال می خواهم در این زائر سرا به این شیعیان مظلوم خدمت کنم.
از خودش گفت و ادامه داد: در این چند شب واقعا چیزهای جالبی دیده ام این شیعیان واقعا بی ریا هستند و با مشکلات زیاد خود را به این جا رسانده اند.
برخی از این زائران حدود یک ماه با خطرات فراوان در راه بوده اند تا به مرز ایران رسیده اند واقعا انسان تعجب می کند که چقدر این ها عاشق و دلداده هستند.وی افزود: برخی از این ها حدود یک ماه با خطرات فراوان در راه بوده اند تا به مرز ایران رسیده اند واقعا انسان تعجب می کند که چقدر این ها عاشق و دلداده هستند.
بیشتر توضیح داد و گفت: با توجه به اینکه این اتوبوس ها باید با هم حرکت کنند تا دولت پاکستان بتواند از آن ها در مقابل تروریست ها محافظت کند تعدادی از آن ها وقتی به شهر «کویته» می رسند چندین روز و حتی هفته را منتظر می مانند تا تعداد اتوبوس ها به حد نصاب برسد و بعد حرکت می کنند.
وی با اشاره به اینکه همین چند روز قبل ۲۲ نفر از این زوار عزیز بر اثر تصادف یک دستگاه اتوبوس با کامیون در خاک پاکستان به شهادت رسیده اند، ادامه داد: علاوه بر خستگی راه باید مشکلاتی همچون تروریست ها و خطرات جاده را نیز تحمل کنند.
جلوتر رفتم و به چهره این زوار با دقت بیشتری نگاه کردم، هیچ اثری از ترس و خستگی در چهره هایشان نبود فقط شور و اشتیاق برای وصال به محبوب در نگاهشان موج می زند.
از همه قشر و همه سن هم در این کاروان ها حضور داشتند، پیر و جوان، دارا و فقیر، تحصیل کرده و بیسواد اما در آن میان چهره کودکانی که بر دوش مادان خودشان بودند بسیار خودنمایی می کرد.
کلنا عباسک یا زینب(س)
کمی آن طرف تر نمایی زیبا از حرم حضرت زینب (س) ساخته شده بود، نزدیک شدم، دیدم چند جوان برای زوار عکس صلواتی با حرم حضرت زینب(س) می گیرند، صفی بلند تشکیل شده بود و نکته جالب تر اینکه اکثرا دوست داشتند همچون مدافعین حرم در حال احترام به گنبد از آن ها عکس گرفته شود و در حالی که گریه می کردند زیر لب می گفتند «کلنا عباسک یا زینب».
صدای تعزیه بلند بود به محل برگزاری مراسم تعزیه نزدیک شدم دیدم زوار پاکستانی با چه شور و اشتیاقی در حال تماشای تعزیه هستند زبان فارسی را متوجه نمی شدند اما همچون ابر بهاری اشک می ریختند مادران فرزندان کوچک خودشان را بر روی کول خود گذاشته بودند و بر سرو صورت می زدند و گریه می کردند.
کمی درآنجا ایستادم دختر بچه کوچکی که با پای لخت اما چادر به سر و با حجاب کامل در حال تماشای تعزیه بود توجه من را به خودش جلب کرد، به صحنه شهادت امام حسین (ع) که رسیدیم ناگهان نعره ها بلند شد چند نفر از زوار دیگر تاب تحمل نداشتند حالشان خیلی بد شد آن ها را به اورژانس واقع در محل زائر سرا منتقل کردند، من هم همراهشان رفتم.
جالب بود آن جا هم حال و هوای خودش را داشت و نکته جالب تر اینکه در همه جا راهنما به زبان «اردو» نیز وجود داشت و باز هم خادمانی از هر جنسی از پزشک و پرستار گرفته تا دکترای تخصصی و عضو هیئت علمی.
دکتری که کفاشی می کرد
بله کمی آن طرف تر یک عضو هیئت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان نشسته بود و در حال کفاشی برای زوار پاکستانی بود.
به او نزدیک شدم گفتم سلام آقای دکتر، به من نگاه کرد و با خنده گفت من اینجا دکتر نیستم، کفاش هستم.
با او هم صحبت شدم، گفت: خدمت به زائران امام حسین (ع) برای همه یک افتخار است و من همه چون کار دیگری بلد نبودم گفتم لااقل کفش های این عزیزان را واکس بزنم.
ای کاش این فرهنگ اربعین در همه جا گسترش یابد زیرا در این فرهنگ هیچ تفاوتی بین غنی و فقیر وجود ندارد و همه با هم برابر و مساوی هستند.وی ادامه داد: ای کاش این فرهنگ اربعین در همه جا گسترش یابد زیرا در این فرهنگ هیچ تفاوتی بین غنی و فقیر وجود ندارد و همه با هم برابر و مساوی هستند.
البته این زائر سرا پر بود از این نمونه ها کمی آن طرف تر یک خانواده بود که با تشکیل دورهمی خانوادگی و با حمایت افراد خیرخواه اقدام به پخت فلافل و پخش صلواتی آن بین زائران پاکستانی می کرد.
خلاصه حال و هوای خاصی در آن مکان حاکم بود ناگهان یک صدا توجه مرا به خوش جلب کرد، نزدیک تر شدم تا ببنیم داستان از چه قرار است.
دیدم دو نفر از مسئولین ستاد مردمی اربعین استان سیستان و بلوچستان در حال صحبت باهم هستند که کمی هم شبیه بحث شده و صدایشان بالاتر رفته و موضوع صحبت شان هم این بود که یکی می گفت دیگر از فردا شب تعزیه را تعطیل کنیم و دیگری می گفت نه ادامه بدهیم اما سعی کنیم تا آرام تر برگزار شود.
نزدیک شدیم و موضوع را جویا شدم دیدم هر دو با چهره ای خندان به من نگاه کردند و گفتند چیز خاصی نیست.
یکی از آن ها ادامه داد: ما هر شب در این زائرسرا برنامه های مختلف فرهنگی از قبیل سخنرانی، مداحی و همچنین اجرای تعزیه داریم.
وی افزود: اما با توجه به اینکه در یکی دو شب اخیر در هنگام تعزیه حال تعدادی از این زائران پاکستانی به شدت تغییر کرد در حال مذاکره بودیم که آیا این مراسم را ادامه بدهیم یا نه شیوه آن را تغییر بدهیم.
وی با اشاره به اینکه کلیه این اقدامات به صورت مردمی و خودجوش است، ادامه داد: ما در این مکان روزانه میزبان قریب به ۲ هزار زائر هستیم که خوشبختانه پیش بینی های لازم برای پذیرایی از آن ها شده است.
این مسئول گفت: البته همچنان از لحاظ امکانات گرمایشی، پذیرایی و زیرساختی با مشکلاتی مواجه هستیم که نیازمند همکاری بیشتر دستگاههایی همچون ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری و دیگران دستگاه های دولتی به منظور اجرایی کردن مصوبات جلسات ستاد اربعین است.
در مجموع آن چیزی که در این مکان مشاهده می شد آنقدر زیبا و منحصر به فرد بود که به راستی بیان کردن آن در قالب واژه و کلمه کار مشکلی است و به قول دوستان باید از نزدیک دید و تجربه کرد، خصوصا حال و هوای این زائران عزیز پاکستانی که واقعا جالب توجه است.
اما چیزی که برای من به عنوان یک شیعه واقعا جالب توجه است خدمت برادران اهل سنت سیستانی و بلوچستانی به این زوار است، برادران اهل سنت ما از لحظه ورود این زائران از مرز میرجاوه تا لحظه خروج آن ها از استان دوشادوش برادران اهل تشیع خود به آن ها خدمت می کنند و بار دیگر نشان دادند که وحدت در ایران اسلامی امری نهادینه است که به مدد ائمه اطهار(ع) هیچ کس نمی تواند در آن خللی ایجاد کند.
اما شب گذشته که به زائر سرای امام رضا(ع) زاهدان رفتم وقتی از یکی از خادمان که در حال خدمت به زائران پاکستانی بود پرسیدم چه حسی داری گفت. حال و هوای پیاده روی اربعین را دارم و حتی شاید بهتر از آن.
وی ادامه داد: تازه متوجه حال و هوای شیعیان عراق شدم که چگونه با تمام توان و امکانات به زوار اربعین خدمت می کنند.
وی که مانند همه افرادی که در این زائر سرا در حال خدمت بودند دوست نداشت نامش بیان شود، افزود: واقعا خدمت به زائرین اباعبدالله حس و حال عجیبی دارد که به راستی چیزی کمتر از پیاده روی اربعین ندارد.
دیشب حال و هوای زائر سرا امام رضا(ع) زاهدان خیلی جالب بود، در درب ورودی تعدادی جوان با «ویلچر» منتظر بودند تا به افراد مسن و ناتوانی که از اتوبوس های پاکستانی پیاده می شدند خدمت می کردند.
استقبال از زوار پاکستانی با پرچم علی ابن موسی الرضا(ع)
حال و هوای زوار هم که جای خودش را داشت تا متوجه می شدند که نام این زائرسرا همنام امام رئوف شیعیان است اشک از دیدگانش سرازیر می شد، از در که وارد می شدند خدام با پرچم آستان مبارک علی بن موسی الرضا(ع) از آن ها استقبال می کردند، حالا اگر می توانید این شیعیان دلداده را از این پرچم جدا کنید.
در همان لحظه دیدم یکی از زوار بلافاصله گوشی خودش را از جیبش در آورد و با پاکستان تماس تصویری برقرار کرد اشک می ریخت و پرچم را به آن طرف خط نشان می داد متوجه نمی شدم چه می گوید اما تنها چیزی که معلوم بود یا حسین(ع) و یا رضا(ع) از زبانش نمی افتاد.
کمی جلوتر چند جوان با سینی های چایی و کلوچه سیستانی از زائران پذیرایی می کردند یکی از آن ها را شناختم به سمتش رفتم تا از او عکس بگیرم، گفت: خواهش می کنم این کار را نکن، نگذار اجرم از بین برود.
با او هم صحبت شدم، گفتم مگر تو به شهرستان منتقل نشده ای؟
جواب داد: چرا اما مرخصی گرفته ام تا به زیارت اربعین بروم.
گفتم: خوب اینجا چه می کنی؟ ویزای خودش را از جیب درآورد و به من نشان داد.
گفت: همه چیز آماده است، اما پشیمان شده ام امسال می خواهم در این زائر سرا به این شیعیان مظلوم خدمت کنم.
از خودش گفت و ادامه داد: در این چند شب واقعا چیزهای جالبی دیده ام این شیعیان واقعا بی ریا هستند و با مشکلات زیاد خود را به این جا رسانده اند.
برخی از این زائران حدود یک ماه با خطرات فراوان در راه بوده اند تا به مرز ایران رسیده اند واقعا انسان تعجب می کند که چقدر این ها عاشق و دلداده هستند.وی افزود: برخی از این ها حدود یک ماه با خطرات فراوان در راه بوده اند تا به مرز ایران رسیده اند واقعا انسان تعجب می کند که چقدر این ها عاشق و دلداده هستند.
بیشتر توضیح داد و گفت: با توجه به اینکه این اتوبوس ها باید با هم حرکت کنند تا دولت پاکستان بتواند از آن ها در مقابل تروریست ها محافظت کند تعدادی از آن ها وقتی به شهر «کویته» می رسند چندین روز و حتی هفته را منتظر می مانند تا تعداد اتوبوس ها به حد نصاب برسد و بعد حرکت می کنند.
وی با اشاره به اینکه همین چند روز قبل ۲۲ نفر از این زوار عزیز بر اثر تصادف یک دستگاه اتوبوس با کامیون در خاک پاکستان به شهادت رسیده اند، ادامه داد: علاوه بر خستگی راه باید مشکلاتی همچون تروریست ها و خطرات جاده را نیز تحمل کنند.
جلوتر رفتم و به چهره این زوار با دقت بیشتری نگاه کردم، هیچ اثری از ترس و خستگی در چهره هایشان نبود فقط شور و اشتیاق برای وصال به محبوب در نگاهشان موج می زند.
از همه قشر و همه سن هم در این کاروان ها حضور داشتند، پیر و جوان، دارا و فقیر، تحصیل کرده و بیسواد اما در آن میان چهره کودکانی که بر دوش مادان خودشان بودند بسیار خودنمایی می کرد.
کلنا عباسک یا زینب(س)
کمی آن طرف تر نمایی زیبا از حرم حضرت زینب (س) ساخته شده بود، نزدیک شدم، دیدم چند جوان برای زوار عکس صلواتی با حرم حضرت زینب(س) می گیرند، صفی بلند تشکیل شده بود و نکته جالب تر اینکه اکثرا دوست داشتند همچون مدافعین حرم در حال احترام به گنبد از آن ها عکس گرفته شود و در حالی که گریه می کردند زیر لب می گفتند «کلنا عباسک یا زینب».
صدای تعزیه بلند بود به محل برگزاری مراسم تعزیه نزدیک شدم دیدم زوار پاکستانی با چه شور و اشتیاقی در حال تماشای تعزیه هستند زبان فارسی را متوجه نمی شدند اما همچون ابر بهاری اشک می ریختند مادران فرزندان کوچک خودشان را بر روی کول خود گذاشته بودند و بر سرو صورت می زدند و گریه می کردند.
کمی درآنجا ایستادم دختر بچه کوچکی که با پای لخت اما چادر به سر و با حجاب کامل در حال تماشای تعزیه بود توجه من را به خودش جلب کرد، به صحنه شهادت امام حسین (ع) که رسیدیم ناگهان نعره ها بلند شد چند نفر از زوار دیگر تاب تحمل نداشتند حالشان خیلی بد شد آن ها را به اورژانس واقع در محل زائر سرا منتقل کردند، من هم همراهشان رفتم.
جالب بود آن جا هم حال و هوای خودش را داشت و نکته جالب تر اینکه در همه جا راهنما به زبان «اردو» نیز وجود داشت و باز هم خادمانی از هر جنسی از پزشک و پرستار گرفته تا دکترای تخصصی و عضو هیئت علمی.
دکتری که کفاشی می کرد
بله کمی آن طرف تر یک عضو هیئت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان نشسته بود و در حال کفاشی برای زوار پاکستانی بود.
به او نزدیک شدم گفتم سلام آقای دکتر، به من نگاه کرد و با خنده گفت من اینجا دکتر نیستم، کفاش هستم.
با او هم صحبت شدم، گفت: خدمت به زائران امام حسین (ع) برای همه یک افتخار است و من همه چون کار دیگری بلد نبودم گفتم لااقل کفش های این عزیزان را واکس بزنم.
ای کاش این فرهنگ اربعین در همه جا گسترش یابد زیرا در این فرهنگ هیچ تفاوتی بین غنی و فقیر وجود ندارد و همه با هم برابر و مساوی هستند.وی ادامه داد: ای کاش این فرهنگ اربعین در همه جا گسترش یابد زیرا در این فرهنگ هیچ تفاوتی بین غنی و فقیر وجود ندارد و همه با هم برابر و مساوی هستند.
البته این زائر سرا پر بود از این نمونه ها کمی آن طرف تر یک خانواده بود که با تشکیل دورهمی خانوادگی و با حمایت افراد خیرخواه اقدام به پخت فلافل و پخش صلواتی آن بین زائران پاکستانی می کرد.
خلاصه حال و هوای خاصی در آن مکان حاکم بود ناگهان یک صدا توجه مرا به خوش جلب کرد، نزدیک تر شدم تا ببنیم داستان از چه قرار است.
دیدم دو نفر از مسئولین ستاد مردمی اربعین استان سیستان و بلوچستان در حال صحبت باهم هستند که کمی هم شبیه بحث شده و صدایشان بالاتر رفته و موضوع صحبت شان هم این بود که یکی می گفت دیگر از فردا شب تعزیه را تعطیل کنیم و دیگری می گفت نه ادامه بدهیم اما سعی کنیم تا آرام تر برگزار شود.
نزدیک شدیم و موضوع را جویا شدم دیدم هر دو با چهره ای خندان به من نگاه کردند و گفتند چیز خاصی نیست.
یکی از آن ها ادامه داد: ما هر شب در این زائرسرا برنامه های مختلف فرهنگی از قبیل سخنرانی، مداحی و همچنین اجرای تعزیه داریم.
وی افزود: اما با توجه به اینکه در یکی دو شب اخیر در هنگام تعزیه حال تعدادی از این زائران پاکستانی به شدت تغییر کرد در حال مذاکره بودیم که آیا این مراسم را ادامه بدهیم یا نه شیوه آن را تغییر بدهیم.
وی با اشاره به اینکه کلیه این اقدامات به صورت مردمی و خودجوش است، ادامه داد: ما در این مکان روزانه میزبان قریب به ۲ هزار زائر هستیم که خوشبختانه پیش بینی های لازم برای پذیرایی از آن ها شده است.
این مسئول گفت: البته همچنان از لحاظ امکانات گرمایشی، پذیرایی و زیرساختی با مشکلاتی مواجه هستیم که نیازمند همکاری بیشتر دستگاههایی همچون ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری و دیگران دستگاه های دولتی به منظور اجرایی کردن مصوبات جلسات ستاد اربعین است.
در مجموع آن چیزی که در این مکان مشاهده می شد آنقدر زیبا و منحصر به فرد بود که به راستی بیان کردن آن در قالب واژه و کلمه کار مشکلی است و به قول دوستان باید از نزدیک دید و تجربه کرد، خصوصا حال و هوای این زائران عزیز پاکستانی که واقعا جالب توجه است.
اما چیزی که برای من به عنوان یک شیعه واقعا جالب توجه است خدمت برادران اهل سنت سیستانی و بلوچستانی به این زوار است، برادران اهل سنت ما از لحظه ورود این زائران از مرز میرجاوه تا لحظه خروج آن ها از استان دوشادوش برادران اهل تشیع خود به آن ها خدمت می کنند و بار دیگر نشان دادند که وحدت در ایران اسلامی امری نهادینه است که به مدد ائمه اطهار(ع) هیچ کس نمی تواند در آن خللی ایجاد کند.
مرجع : مهر