کد مطلب : ۵۳۹۰
نگاهی به کتاب «نهضت اسلامی شیعیان عراق»
نویسنده: پیمان اسحاقی
خیمه، عراق و مسئله جنبشهای سیاسی دهههای حاضر این کشور به یکی از مهمترین مسائل سیاسی جهان تبدیل شده است؛ تاکنون آثار بسیاری درباره این مسئله و خصوصا ابعاد اسلامی و شیعی آن به رشته تحریر درآمده است.
کتاب حاضر یکی از مهم ترین آثار در این زمینه است که به بررسی نهضتهای اسلامی شیعیان عراق در دوران معاصر با اشارهای ویژه به احزاب و نهادهای شیعی آن می پردازد.
کتاب حاضر در یک مقدمه و هفت فصل سامان یافته که هر یک از فصول این کتاب جداگانه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
مولف کتاب در مقدمه به موضوعاتی مهمی اشاره دارد و به نحوی چکیده دیدگاههای خود درباره جنبش سیاسی شیعیان عراق در دوره حاضر را بیان میدارد.
مهم ترین اشاره او درباره آن است که نهضت اسلامی عراق را نمیتوان جنبشی نامید که تحتتاثیر ایران و انقلاب اسلامی ایران شکل یافته باشد.
وی با رد این باور رایج، تاریخ آغاز فعالیت این جنبش را بیست سال قبل از ظهور جمهوری اسلامی ایران می داند و این ادعا را در فصلهای بعدی کتاب اثبات میکند؛ وی در همین مقدمه تاکید دارد که جنبش اسلامی عراق، بار دیگر بر خلاف باور رایج، فرقهگرا نیست؛ (ص 13)
مسئله دیگر بنیادگرایی جنبشهای اسلامی در عراق است؛ امروزه بسیاری از جنبشهای سیاسی و یا اجتماعی در کشورهای اسلامی بنیادگرا نامیده میشوند؛ اما کمتر معیارهای بنیادگرایی در مورد آنها اندازهگیری شده است.
مولف کتاب باور خود درباره بنیادگرایی جنبش اسلامی عراق را نیز چنین بیان میدارد: «اگر منظور از کلمه بنیادگرا رد کردن مدرنیزم و تغییر و تحول باشد، در این صورت فعالان اسلامی عراق، بنیادگرا نیستند.» (ص 15)
در اینجاست که او اصلاح اسلام گرا را مناسب تر از اصطلاح بنیادگرا درباره فعالان اسلامی در عراق می داند؛ از مطالب مقدمه کتاب برمی آید که مولف کتاب علاوه بر مطالعات وسیع درباره عراق معاصر، دارای مطالعات خوبی درباره معارف و تاریخ اسلام بوده، نیز برای تهیه این کتاب به عراق سفر کرده و همچنین با معارضین عراقی گفتگوهایی داشته و نشریات اسلام گرایان عراقی را نیز مورد مطالعه قرار داده است.
فصل اول این کتاب «چهارچوب تاریخی» این کشور را مورد بررسی قرار می دهد؛ در این فصل مولف با ذکر مختصر تاریخ و جغرافیای این کشور به ارائه تاریخی از پیدایش مذهب تشیع و نفوذ آن در عراق می پردازد.
او حیات دینی، اجتماعی و سیاسی شیعیان را در دوره های متوالی تاریخی دنبال می کند و به خصوص درباره روابط دولت عثمانی با شیعیان در زمان انضمام عراق به امپراتوری عثمانی به بحث می پردازد.
وی در این باره به صراحت اشاره می کند: «شیعیان در زمان زمامداری عثمانیان، در شهر های مقدس خود ولی نه در جای دیگر، از آزادی مذهبی برخوردار بودند» (ص 29)
سلطه انگلیسی بر عراق در سال های 1917 تا 1958 بخش دیگری در این فصل است که بررسی چگونگی ورود و بقای مستقیم و غیر مستقیم انگلیس در این سال ها در عراق می پردازد.
وی با اشاره به این مهم که « انگلیسی ها برای حفظ کنترل مستمر خود بر عراق، تصمیم گرفتند روی نخبگان بومی به عنوان اقتصادی ترین وسیله ممکن تکیه کنند » (ص 32)
به خواسته شیعیان عراق مبنی بر تشکیل کشوری مجزا به پادشاهی یکی از پسران شریف حسین اشاره می کند.
وی سپس با اشاره به قیام 1390 شیعیان عراق و نپیوستن قبایل سنی به این قیام، به علت افزایش کمک های انگلیس به آنها، به انتساب فیصل پسر شریف حسین اشاره می کند و می نویسد: «به این ترتیب تجربه عراق در زمینه دموکراسی، شروعی غیر دموکراتیک داشت» (ص 35)
در این دوره شیعیان به ایجاد برخی نهادهای سیاسی و دینی در داخل و خارج عراق اقدام کردند که نویسنده هر یک از آنان را مورد بررسی قرار می دهد.
وی با تاکید به این حقیقت که بیشتر وزرای کابینه ملک فیصل را افسران سابق عثمانی بودند، معتقد است که ملک فیصل «به سهم خود تصدیق می کرد که بدون وارد شدن شیعیان به سیستم نمیتوان یک عراق مستقل و پایا داشت و به همین دلیل جهت وارد کردن شیعیان به دولت کار می کرد» (ص 40)
در سال 1932 عراق به عنوان یک کشور مستقل به عضویت سازمان ملل درآمد و در سال بعد ملک فیصل که به نوعی نقشی آشتی دهنده در عراق داشت، در گذشت؛ از آن پس در عرصه اجتماعی و سیاسی، شیعیان دوره پرمخاطره ای را گذراندند که مولف آن را به تفضیل معرفی کرده است.
وی در این سالهای شیعیان را «بسیار فقیر» میداند و معتقد است آنها با حفظ ارتباط خود با شهرهای مقدس عراق در حفظ اعتقادات خویش و باقی نگه داشتن خود به عنوان یک نیروی تاثیر گذار کوشیدند.
فصل دوم این کتاب اساسا درباره آغاز فعالیت های سیاسی شیعیان عراق به صورتی نظام مند و بیشتر در قالب حزب دعوه است؛ مولف با تفکیک معانی سیاسی و مذهبی «دعوت»، دعوت اسلامی در عراق را امری فراگیر میداند که به تفسیر سیاسی از تاثیرگزاری و دعوت نیز تسری یافته بود.
به تحقیق مولف «حزب الدعوه الاسلامیه» در ماه ربیع الاول 1377 برابر با اکتبر 1957 تشکیل شد، گرچه برخی سال تاسیس این حزب را 1958 ذکر کرده اند؛ در این دوره فعالیت های سیاسی و اجتماعی آیت الله حکیم و فرزندانش مورد توجه مولف قرار گرفته است.
گسترش دامنه نفوذ کمونیسم در عراق و تاثیر فراوان آن بر طبقه تحصیل کرده عراق، آیت الله سید محسن حکیم را بر آن داشت تا «جماعت العلما» را برای «پل زدن بین اسلام و اقشار مختلف امت بویژه طبقه تحصیل کرده و دانشجویان» تاسیس کند.
به موازات جماعت العلما، حزب الدعوه نیز فعالیت های خود را با تلاش در راه عضوگیری بوسیله برگزاری جلسات مخفی در شهر نجف آغاز کرد و آن را گسترش بخشید؛ در سال های ابتدایی دهه 1970 میلادی حزب کمونیست عراق به همراهی ناسیونالیست های عراق علنا با این حزب به مخالفت پرداختند.
در همین زمان حزب دعوه بر تلاش های خود برای سرمایه گذاری فکری در مدینة الثوره (شهرک صدر فعلی) در بغداد افزود. این شهرک در زمان حکومت عبدالکریم قاسم در حومه بغداد برای فقرای بغداد ساخته شده بود.
نویسنده با ارائه گزارشی از دولت های پس از سقوط پادشاهی در عراق تا زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در سال 1968 (حزب بعث یکبار نیز پیش از آن به مدت نه ماه پس از کودتا علیه عبدالکریم قاسم حکومت را در دست داشت) فصل سوم را بر «خشونت دولتی» این حزب متمرکز کرده است.
در این فصل نویسنده زندگی نامه ای از صدام از کودکی تا ریاست بر «شورای فرماندهی انقلاب» ارائه می دهد؛ از نظر او صدام در پی ایجاد عراقی با تکیه بر عناصر پیشا اسلامی موجود در حیطه جغرافیایی عراق مدرن بود.
مولف از زمان قرارگرفتن صدام بر ریاست «شورای فرماندهی انقلاب» روند خشن تر و دیکتاتوری تر شدن دولت در عراق را نشان می دهد؛ در این دوره دولت ضمن اجباری کردن عضویت کارمندان ارشد دولت در حزب بعث، از امتیاز محبوبیت ملی شدن صنعت نفت برای دستگیری گروهی اسلام گرایان بهره گرفت. (ص 77)
در درگیری زائران حسینی با نیروهای دولتی در 5 فوریه 1977 که «انتفاضه صفر» نام گرفت، نقش علما در قیام مردمی به شدت آشکار شد و به تدریج زمینه رویارویی حزب بعث با شماری از عالمان فعال آغاز گردید.
در 13 ژوئن 1980 حامیان آیت الله سید محمدباقر صدر «انتفاضه رجب» را از منزل وی در نجف آغاز کردند؛ آیت الله صدر نیز بر لزوم مبارزه همگان بر علیه حزب بعث فتوی داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از جوانان عراقی نیز جرات بیشتری یافته و به فعالیت سیاسی فراگیر علیه حزب بعث پرداختند.
در سال 1979 شاخه نظامی حزب دعوه تشکیل شد؛ در 31 مارس قطعنامه 461 شورای فرماندهی انقلاب، عطف به گذشته، برای عضویت در «حزب الدعوه الاسلامیه» مجازات مرگ تعیین کرد.
در این سال ها دولت عراق در چند نوبت اقدام به آزار، دستگیری و اخراج عراقیان ایرانی الاصل و یا ایرانیان مهاجر در عراق نمود. در ژوئیه 1982 مبارزان حزب الدعوه حمله مسلحانه بزرگی را بر علیه صدام در «دجیل» محل اجرای پروژه ای برای ایجاد مجتمع زراعی در 40 مایلی شمال شرقی بغداد، ترتیب دادند.
صدام که از این حمله جان سالم به در برده بود، دستور داد تا این شهر با خاک یکسان شود؛ جنگ صدام با ایران با داعیه های ناسیونالیستی نیز از اقدامات مهم دولت عراق در این دوره است.
مبارزان مجلس اعلی انقلاب اسلامی در عراق ضمن شرکت در عملیات نیروهای ایرانی بر علیه ارتش عراق، به علت حمایت مالی و لجستیکی کویت از عراق، چند محل را در کویت مورد حمله قرار دادند که حمله به سفارت آمریکا در دسامبر 1983 یکی از این موارد بود. عراق خود بعدها کویت را مورد حمله نظامی قرار داد.
از دسامبر 1987 روند همگرایی معارضین عراقی با تشکیل جلسه ای در ایران آغاز شد و ادامه یافت؛ پس از پایان حمله نظامی آمریکا و متحدانش به عراق، شیعیان جنوب عراق و کردهای شمال علیه دولت صدام قیام کردند که به این قیام مردمی به «انتفاضه شعبانیه» معروف شد.
در فصل چهارم این کتاب «پایگاههای اجتماعی نهضت اسلامی» عراق مورد بررسی قرار گرفته است؛ یکی از مهم ترین این پایگاه هاا روحانیون هستند که به اعتقاد مولف در اواخر دهه 1950 به تشکیل گروه های تحقیقاتی برای ارتقای آگاهی سیاسی مسلمانان اقدام نمودند.
کنترل روحانیون بر اوقاف از دهه 1920 به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافت. مولف در این فصل بیش از همه به بررسی زندگی سیاسی چند تن از روحانیون فعال در عرصه سیاست از جمله سید محمدباقر صدر، سید مهدی حکیم، سید حسن شیرازی، سید محمد باقر حکیم، بنت الهدی صدر، شیخ عارف البصری و شماری دیگر از جمله سید محمد حسین فضل الله و برخی نهادهای سیاسی- حوزوی مانند «سازمان عمل اسلامی» در کربلا پرداخته است.
پایگاه اجتماعی دیگری که مولف بدان اشاره می کند «روشنفکران جوان» هستند. او ضمن اشاره به پانزده فعال سیاسی مذهبی غیر روحانی به بررسی نقش آنان در فرایند سیاسی معاصر در عراق می پردازد.
«قشر فقیران شهرنشین» پایگاه دیگری برای نهضت اسلامی عراق به شمار می روند؛ برخی از این قشر بعدها به فعالان جدی عرصه نهضت اسلامی شیعیان عراق تبدیل شدند.
مولف نقش کشاورزان و تاجران در فرایند سیاسی نهضت اسلامی شیعیان عراق را نیز مورد اشاره داده است؛ به اعتقاد وی «اکثر کشاورزان عراق شیعه هستند و فاقد سازماندهی یا نمایندگی در دولت هستند» (ص 132)
او تاجران شیعه را «غایب از صحنه» نهضت اسلامی شیعیان عراق می داند؛ نویسنده معتقد است که گروههای اسلامی عراقی به طور موفقیت آمیزی اعضایی در میان افسران پایین مرتبه پیدا کرده اند.
در فصل پنجم مولف «مراحل تکوین نهضت» را مورد بررسی قرار میدهد و مدل «داگ مک آدام» برای روند سیاسی توسعه و رشد جنبش های اجتماعی در ارتباط با قیام سیاهان آمریکا در قرن بیستم را برای توجیه نهضت اسلامی شیعیان عراق به کار می برد.
در این مدل با شناخت روندهای اقتصادی – اجتماعی وسیع، به انطباق نداشتن موقعیت های اجتماعی اشاره می شود. وی ضمن اشاره به اهمیت ورود آیت الله حکیم که باعث ورود بسیاری به سیاست شد، به این حقیقت اشاره می کند که همانند جنبش های سیاهان در آمریکا ابتدا یک حزب زیرزمینی (حزب الدعوه) تشکیل شد، سپس یک حزب علنی یعنی حزب عمل اسلامی پا گرفت و بعد از آن وقتی امکان فعالیت سازمان سیاسی از میان رفت، دوباره فعالیت پنهانی و زیرزمینی اعاده شد (ص 150)
مولف در فصل ششم این کتاب که «ایدئولوژی سیاسی» نام دارد، ضمن معرفی ایدئولوژی سیاسی سنتی شیعه به تفسیرهای آیت الله صدر از جمله در اصول اقتصادی، اصول اجتماعی و نیز سیستم رهبری امام خمینی اشاره می کند.
فصل هفتم کتاب شامل مطالبی درباره «دیدگاه اسلامگرایان عراق» است. در این فصل مولف درباره دیدگاههای سازمان عمل اسلامی، مجلس اعلی شیعیان عراق و حزب الدعوه گفتگو می کند.
مولف کتاب معتقد است که نهضت اسلامی عراق دارای سه مشکل عمده است؛ اول آنکه نسبت خود با گروه های سنی را به طور کامل مشخص نکرده است.
دوم آنکه ناسیونالیسم عرب ماهیتی ضدولایت فقیه دارد و سوم آنکه نهضت اسلامی شیعیان عراق بايستي تکلیف خود را با دخالت عوامل خارجی در عراق معین کند.
به اعتقاد مولف، فرقهها در نهضت اسلامی شیعیان عراق نقش چندانی ندارد، زیرا نهضت اسلامی شیعیان عراق اصولا ضدسنی نیست.
مولف در پایان تاکید میکند: «شیعیان درصدد تجزیه شدن عراق نیستند و چنین عملی انجام نخواهند داد.»
به گزارش کتاب حاضر یکی از مهم ترین آثار در این زمینه است که به بررسی نهضتهای اسلامی شیعیان عراق در دوران معاصر با اشارهای ویژه به احزاب و نهادهای شیعی آن می پردازد.
کتاب حاضر در یک مقدمه و هفت فصل سامان یافته که هر یک از فصول این کتاب جداگانه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
مولف کتاب در مقدمه به موضوعاتی مهمی اشاره دارد و به نحوی چکیده دیدگاههای خود درباره جنبش سیاسی شیعیان عراق در دوره حاضر را بیان میدارد.
مهم ترین اشاره او درباره آن است که نهضت اسلامی عراق را نمیتوان جنبشی نامید که تحتتاثیر ایران و انقلاب اسلامی ایران شکل یافته باشد.
وی با رد این باور رایج، تاریخ آغاز فعالیت این جنبش را بیست سال قبل از ظهور جمهوری اسلامی ایران می داند و این ادعا را در فصلهای بعدی کتاب اثبات میکند؛ وی در همین مقدمه تاکید دارد که جنبش اسلامی عراق، بار دیگر بر خلاف باور رایج، فرقهگرا نیست؛ (ص 13)
مسئله دیگر بنیادگرایی جنبشهای اسلامی در عراق است؛ امروزه بسیاری از جنبشهای سیاسی و یا اجتماعی در کشورهای اسلامی بنیادگرا نامیده میشوند؛ اما کمتر معیارهای بنیادگرایی در مورد آنها اندازهگیری شده است.
مولف کتاب باور خود درباره بنیادگرایی جنبش اسلامی عراق را نیز چنین بیان میدارد: «اگر منظور از کلمه بنیادگرا رد کردن مدرنیزم و تغییر و تحول باشد، در این صورت فعالان اسلامی عراق، بنیادگرا نیستند.» (ص 15)
در اینجاست که او اصلاح اسلام گرا را مناسب تر از اصطلاح بنیادگرا درباره فعالان اسلامی در عراق می داند؛ از مطالب مقدمه کتاب برمی آید که مولف کتاب علاوه بر مطالعات وسیع درباره عراق معاصر، دارای مطالعات خوبی درباره معارف و تاریخ اسلام بوده، نیز برای تهیه این کتاب به عراق سفر کرده و همچنین با معارضین عراقی گفتگوهایی داشته و نشریات اسلام گرایان عراقی را نیز مورد مطالعه قرار داده است.
فصل اول این کتاب «چهارچوب تاریخی» این کشور را مورد بررسی قرار می دهد؛ در این فصل مولف با ذکر مختصر تاریخ و جغرافیای این کشور به ارائه تاریخی از پیدایش مذهب تشیع و نفوذ آن در عراق می پردازد.
او حیات دینی، اجتماعی و سیاسی شیعیان را در دوره های متوالی تاریخی دنبال می کند و به خصوص درباره روابط دولت عثمانی با شیعیان در زمان انضمام عراق به امپراتوری عثمانی به بحث می پردازد.
وی در این باره به صراحت اشاره می کند: «شیعیان در زمان زمامداری عثمانیان، در شهر های مقدس خود ولی نه در جای دیگر، از آزادی مذهبی برخوردار بودند» (ص 29)
سلطه انگلیسی بر عراق در سال های 1917 تا 1958 بخش دیگری در این فصل است که بررسی چگونگی ورود و بقای مستقیم و غیر مستقیم انگلیس در این سال ها در عراق می پردازد.
وی با اشاره به این مهم که « انگلیسی ها برای حفظ کنترل مستمر خود بر عراق، تصمیم گرفتند روی نخبگان بومی به عنوان اقتصادی ترین وسیله ممکن تکیه کنند » (ص 32)
به خواسته شیعیان عراق مبنی بر تشکیل کشوری مجزا به پادشاهی یکی از پسران شریف حسین اشاره می کند.
وی سپس با اشاره به قیام 1390 شیعیان عراق و نپیوستن قبایل سنی به این قیام، به علت افزایش کمک های انگلیس به آنها، به انتساب فیصل پسر شریف حسین اشاره می کند و می نویسد: «به این ترتیب تجربه عراق در زمینه دموکراسی، شروعی غیر دموکراتیک داشت» (ص 35)
در این دوره شیعیان به ایجاد برخی نهادهای سیاسی و دینی در داخل و خارج عراق اقدام کردند که نویسنده هر یک از آنان را مورد بررسی قرار می دهد.
وی با تاکید به این حقیقت که بیشتر وزرای کابینه ملک فیصل را افسران سابق عثمانی بودند، معتقد است که ملک فیصل «به سهم خود تصدیق می کرد که بدون وارد شدن شیعیان به سیستم نمیتوان یک عراق مستقل و پایا داشت و به همین دلیل جهت وارد کردن شیعیان به دولت کار می کرد» (ص 40)
در سال 1932 عراق به عنوان یک کشور مستقل به عضویت سازمان ملل درآمد و در سال بعد ملک فیصل که به نوعی نقشی آشتی دهنده در عراق داشت، در گذشت؛ از آن پس در عرصه اجتماعی و سیاسی، شیعیان دوره پرمخاطره ای را گذراندند که مولف آن را به تفضیل معرفی کرده است.
وی در این سالهای شیعیان را «بسیار فقیر» میداند و معتقد است آنها با حفظ ارتباط خود با شهرهای مقدس عراق در حفظ اعتقادات خویش و باقی نگه داشتن خود به عنوان یک نیروی تاثیر گذار کوشیدند.
فصل دوم این کتاب اساسا درباره آغاز فعالیت های سیاسی شیعیان عراق به صورتی نظام مند و بیشتر در قالب حزب دعوه است؛ مولف با تفکیک معانی سیاسی و مذهبی «دعوت»، دعوت اسلامی در عراق را امری فراگیر میداند که به تفسیر سیاسی از تاثیرگزاری و دعوت نیز تسری یافته بود.
به تحقیق مولف «حزب الدعوه الاسلامیه» در ماه ربیع الاول 1377 برابر با اکتبر 1957 تشکیل شد، گرچه برخی سال تاسیس این حزب را 1958 ذکر کرده اند؛ در این دوره فعالیت های سیاسی و اجتماعی آیت الله حکیم و فرزندانش مورد توجه مولف قرار گرفته است.
گسترش دامنه نفوذ کمونیسم در عراق و تاثیر فراوان آن بر طبقه تحصیل کرده عراق، آیت الله سید محسن حکیم را بر آن داشت تا «جماعت العلما» را برای «پل زدن بین اسلام و اقشار مختلف امت بویژه طبقه تحصیل کرده و دانشجویان» تاسیس کند.
به موازات جماعت العلما، حزب الدعوه نیز فعالیت های خود را با تلاش در راه عضوگیری بوسیله برگزاری جلسات مخفی در شهر نجف آغاز کرد و آن را گسترش بخشید؛ در سال های ابتدایی دهه 1970 میلادی حزب کمونیست عراق به همراهی ناسیونالیست های عراق علنا با این حزب به مخالفت پرداختند.
در همین زمان حزب دعوه بر تلاش های خود برای سرمایه گذاری فکری در مدینة الثوره (شهرک صدر فعلی) در بغداد افزود. این شهرک در زمان حکومت عبدالکریم قاسم در حومه بغداد برای فقرای بغداد ساخته شده بود.
نویسنده با ارائه گزارشی از دولت های پس از سقوط پادشاهی در عراق تا زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در سال 1968 (حزب بعث یکبار نیز پیش از آن به مدت نه ماه پس از کودتا علیه عبدالکریم قاسم حکومت را در دست داشت) فصل سوم را بر «خشونت دولتی» این حزب متمرکز کرده است.
در این فصل نویسنده زندگی نامه ای از صدام از کودکی تا ریاست بر «شورای فرماندهی انقلاب» ارائه می دهد؛ از نظر او صدام در پی ایجاد عراقی با تکیه بر عناصر پیشا اسلامی موجود در حیطه جغرافیایی عراق مدرن بود.
مولف از زمان قرارگرفتن صدام بر ریاست «شورای فرماندهی انقلاب» روند خشن تر و دیکتاتوری تر شدن دولت در عراق را نشان می دهد؛ در این دوره دولت ضمن اجباری کردن عضویت کارمندان ارشد دولت در حزب بعث، از امتیاز محبوبیت ملی شدن صنعت نفت برای دستگیری گروهی اسلام گرایان بهره گرفت. (ص 77)
در درگیری زائران حسینی با نیروهای دولتی در 5 فوریه 1977 که «انتفاضه صفر» نام گرفت، نقش علما در قیام مردمی به شدت آشکار شد و به تدریج زمینه رویارویی حزب بعث با شماری از عالمان فعال آغاز گردید.
در 13 ژوئن 1980 حامیان آیت الله سید محمدباقر صدر «انتفاضه رجب» را از منزل وی در نجف آغاز کردند؛ آیت الله صدر نیز بر لزوم مبارزه همگان بر علیه حزب بعث فتوی داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از جوانان عراقی نیز جرات بیشتری یافته و به فعالیت سیاسی فراگیر علیه حزب بعث پرداختند.
در سال 1979 شاخه نظامی حزب دعوه تشکیل شد؛ در 31 مارس قطعنامه 461 شورای فرماندهی انقلاب، عطف به گذشته، برای عضویت در «حزب الدعوه الاسلامیه» مجازات مرگ تعیین کرد.
در این سال ها دولت عراق در چند نوبت اقدام به آزار، دستگیری و اخراج عراقیان ایرانی الاصل و یا ایرانیان مهاجر در عراق نمود. در ژوئیه 1982 مبارزان حزب الدعوه حمله مسلحانه بزرگی را بر علیه صدام در «دجیل» محل اجرای پروژه ای برای ایجاد مجتمع زراعی در 40 مایلی شمال شرقی بغداد، ترتیب دادند.
صدام که از این حمله جان سالم به در برده بود، دستور داد تا این شهر با خاک یکسان شود؛ جنگ صدام با ایران با داعیه های ناسیونالیستی نیز از اقدامات مهم دولت عراق در این دوره است.
مبارزان مجلس اعلی انقلاب اسلامی در عراق ضمن شرکت در عملیات نیروهای ایرانی بر علیه ارتش عراق، به علت حمایت مالی و لجستیکی کویت از عراق، چند محل را در کویت مورد حمله قرار دادند که حمله به سفارت آمریکا در دسامبر 1983 یکی از این موارد بود. عراق خود بعدها کویت را مورد حمله نظامی قرار داد.
از دسامبر 1987 روند همگرایی معارضین عراقی با تشکیل جلسه ای در ایران آغاز شد و ادامه یافت؛ پس از پایان حمله نظامی آمریکا و متحدانش به عراق، شیعیان جنوب عراق و کردهای شمال علیه دولت صدام قیام کردند که به این قیام مردمی به «انتفاضه شعبانیه» معروف شد.
در فصل چهارم این کتاب «پایگاههای اجتماعی نهضت اسلامی» عراق مورد بررسی قرار گرفته است؛ یکی از مهم ترین این پایگاه هاا روحانیون هستند که به اعتقاد مولف در اواخر دهه 1950 به تشکیل گروه های تحقیقاتی برای ارتقای آگاهی سیاسی مسلمانان اقدام نمودند.
کنترل روحانیون بر اوقاف از دهه 1920 به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافت. مولف در این فصل بیش از همه به بررسی زندگی سیاسی چند تن از روحانیون فعال در عرصه سیاست از جمله سید محمدباقر صدر، سید مهدی حکیم، سید حسن شیرازی، سید محمد باقر حکیم، بنت الهدی صدر، شیخ عارف البصری و شماری دیگر از جمله سید محمد حسین فضل الله و برخی نهادهای سیاسی- حوزوی مانند «سازمان عمل اسلامی» در کربلا پرداخته است.
پایگاه اجتماعی دیگری که مولف بدان اشاره می کند «روشنفکران جوان» هستند. او ضمن اشاره به پانزده فعال سیاسی مذهبی غیر روحانی به بررسی نقش آنان در فرایند سیاسی معاصر در عراق می پردازد.
«قشر فقیران شهرنشین» پایگاه دیگری برای نهضت اسلامی عراق به شمار می روند؛ برخی از این قشر بعدها به فعالان جدی عرصه نهضت اسلامی شیعیان عراق تبدیل شدند.
مولف نقش کشاورزان و تاجران در فرایند سیاسی نهضت اسلامی شیعیان عراق را نیز مورد اشاره داده است؛ به اعتقاد وی «اکثر کشاورزان عراق شیعه هستند و فاقد سازماندهی یا نمایندگی در دولت هستند» (ص 132)
او تاجران شیعه را «غایب از صحنه» نهضت اسلامی شیعیان عراق می داند؛ نویسنده معتقد است که گروههای اسلامی عراقی به طور موفقیت آمیزی اعضایی در میان افسران پایین مرتبه پیدا کرده اند.
در فصل پنجم مولف «مراحل تکوین نهضت» را مورد بررسی قرار میدهد و مدل «داگ مک آدام» برای روند سیاسی توسعه و رشد جنبش های اجتماعی در ارتباط با قیام سیاهان آمریکا در قرن بیستم را برای توجیه نهضت اسلامی شیعیان عراق به کار می برد.
در این مدل با شناخت روندهای اقتصادی – اجتماعی وسیع، به انطباق نداشتن موقعیت های اجتماعی اشاره می شود. وی ضمن اشاره به اهمیت ورود آیت الله حکیم که باعث ورود بسیاری به سیاست شد، به این حقیقت اشاره می کند که همانند جنبش های سیاهان در آمریکا ابتدا یک حزب زیرزمینی (حزب الدعوه) تشکیل شد، سپس یک حزب علنی یعنی حزب عمل اسلامی پا گرفت و بعد از آن وقتی امکان فعالیت سازمان سیاسی از میان رفت، دوباره فعالیت پنهانی و زیرزمینی اعاده شد (ص 150)
مولف در فصل ششم این کتاب که «ایدئولوژی سیاسی» نام دارد، ضمن معرفی ایدئولوژی سیاسی سنتی شیعه به تفسیرهای آیت الله صدر از جمله در اصول اقتصادی، اصول اجتماعی و نیز سیستم رهبری امام خمینی اشاره می کند.
فصل هفتم کتاب شامل مطالبی درباره «دیدگاه اسلامگرایان عراق» است. در این فصل مولف درباره دیدگاههای سازمان عمل اسلامی، مجلس اعلی شیعیان عراق و حزب الدعوه گفتگو می کند.
مولف کتاب معتقد است که نهضت اسلامی عراق دارای سه مشکل عمده است؛ اول آنکه نسبت خود با گروه های سنی را به طور کامل مشخص نکرده است.
دوم آنکه ناسیونالیسم عرب ماهیتی ضدولایت فقیه دارد و سوم آنکه نهضت اسلامی شیعیان عراق بايستي تکلیف خود را با دخالت عوامل خارجی در عراق معین کند.
به اعتقاد مولف، فرقهها در نهضت اسلامی شیعیان عراق نقش چندانی ندارد، زیرا نهضت اسلامی شیعیان عراق اصولا ضدسنی نیست.
مولف در پایان تاکید میکند: «شیعیان درصدد تجزیه شدن عراق نیستند و چنین عملی انجام نخواهند داد.»