تاریخ انتشار
شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴۶
۰
کد مطلب : ۸۳۳۹

از بیرق جنگی تا پرچم نمادین

مقدمه‌ای بر مردم‌شناسی نشان‌های دسته‌های سوگواری حسینی
از بیرق جنگی تا پرچم نمادین
این ابزارها و وسایل اساساً از سوی عزاداران شرکت‌کننده در دسته‌های عزادار و نیز مشاهده‌گران به صورتی مخصوص «تفسیر» می‌شوند و به گونه‌ایی فراتر از صورت‌ ظاهری آنها مورد توجه قرار می‌گیرند. بیننده ناآشنا مسلماً علت استفاده از این ابزارها را نمی‌داند و بالطبع در برابر این پرسش که چرا عزاداران از این ابزارها استفاده می‌کنند و یا اینکه چرا از ابزارهایی دیگر در این مراسم استفاده نمی‌کنند، پاسخی ندارد. این ادوات در عین حال طیف وسیعی از صورت‌های کالبدی را می‌پذیرد. برخی دراز،‌ عده‌ای کم‌عرض، شماری سنگین، دسته‌ای فلزی و تعدادی پارچه‌ای هستند. پیش از ورود به بحث تحلیلی درباره استفاده از این ابزارها باید واژگان بسیاری را که در این‌باره وجود دارد، بررسی کنیم و به فهمی مشترک از معانی این مفاهیم برسیم. عَلَم، کُتَل، علامت، بیرق، توغ و جریده1 اصلی‌ترین مفاهیمی هستند که در این مسیر مورد بررسی قرار می‌دهیم.

تدقیق واژگان

احتمالاً مفهوم/وسیله عَلَم به همراه ابزارهای مشابه آن، بیش از همه در دسته‌های سوگوار استفاده می‌شوند و افزون‌تر از دیگر وسایل مرتبط، شناخته شده هستند2. اصولاً به علم، در کنار بیرق، توق و جریده اشاره می‌شود.

علم را اساساً نشان، نشان لشکر، پرچم و آنچه به سر نیزه بندند، تعریف کرده‌اند. (دهخدا ۱۳۸۸). دکتر علی بلوکباشی، مردم‌شناس، در تعریفی جامع درباره عَلَم می‌نویسد: «عَلَم نشانی مخصوص مرکب از یک تیرک چوبی و پرده‌ای کیسه‌مانند است. بلندی تیرک علم از شش متر تا ده متر و ستبری آن ده تا پانزده سانتی‌متر است. بر سر آن نشانی فلزی گذاشته‌اند. برخی از علم‌ها یک پرده و برخی دیگر چند پرده کیسه‌مانند دارد. روی تیرک علم کیسه‌مانند و چندپرده‌ای، مانند علم رایج در دزفول و شوشتر و قم، در فاصله‌ای معین دو یا سه حلقه نصب کرده و روی هر یک از پرده‌ها، پارچه‌هایی به درازی دو متر همچون پرده آویخته‌اند. دامن هر یک از پرده‌ها روی حلقه و سر پرده پایینی علم را می‌پوشاند. پرده‌های هر علم چند رنگ است. علم را در کاشان «توغ»، در یزد و ابیانه «شَدِّه»، در قم «عَلَم رختپوش» و در دزفول و شوشتر خود همان «علم» و سر علم آن را «علمک» می‌نامند.» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۰)

واژه پرکاربرد دیگر، «بیرق» است. دهخدا، با استناد به واژه‌نامه‌های کهن، واژه بیرق را ترکی و هم‌سان علم، لواء، درفش، اختر،‌ رایت درنظر می‌گیرد. وی بیرق را حریر رنگینی که بر سر علم و نیزه و کلاه خود بندند، هم‌چنین پرده علم و نشان فوج و غیره که کوچک باشد، معرفی می‌کند. (دهخدا ۱۳۸۸) دکتر علی بلوکباشی، در تعریف بیرق عملاً رویکردی مردم‌شناختی را اختیار می‌کند:‌ «پرده‌ای است به شکل مستطیل یا مثلث که بر سر دسته‌ای چوبی نصب کرده‌اند. پرده بیرق‌ها از پارچه‌هایی به رنگ سیاه، سبز، سرخ و سفید ساده و یا نقشدار تهیه می‌شود. روی برخی از پرده‌ها، آیه‌هایی از قرآن یا جملاتی دعایی نوشته یا گلدوزی کرده‌اند. بر سر چوب هر بیرق معمولاً پیکانی یا پنجه دستی و یا قبه‌ای کار گذاشته‌اند.»

وی می‌افزاید: «بیرق سیاه را نشان غم و ماتم، سبز را نشان خاندان پیامبر (ص) و تقدّس آن، سرخ را نماد جنگ و شهادت و سفید را نشان صلح و دوستی توجیه می‌کنند. بیرق را بیرق‌داران در پیشاپیش و میان و عقب دسته‌ها حمل می‌کنند. در برخی نواحی ایران بیرق را عَلَم می‌نامند.» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۰)

برخی تحقیقات نشان می‌دهد که اصل استفاده نمادین علم از مشهد بوده و از آنجا به دیگر مناطق ایران اشاعه یافته است. (الهی۱۳۷۷: ۳۲)

توغ که به صورت توق و طوق نیز ثبت شده، معنایی مشابه دو اصطلاح قبلی دارد3. دهخدا اشاره می‌کند: «توغ واژه‌ای ترکی به معنی علم و نشان است. چیزی است از عالم عَلَم که شکل پنجه بر سر آن نصب کنند و آن بر دو گونه است؛ یکی چتر توق از عالم علم لیکن کوتاه‌تر از او که قطاسی چند برافزایند و دوم هم از آن عالم، لیکن درازتر و در علم‌ها این را پایه برتر نهند و آخرین به بزرگ نوئینان اختصاص ماند.» (دهخدا ۱۳۸۸)

در تعریف مردم‌شناختی درباره توغ می‌یابیم: «توغ، یا توق که به صورت طوق نیز در متون تاریخی و فرهنگ‌های لغت آمده، واژه‌ای ترکی و به معنای بیرق و علم است... توغ یک تیغه یا سر فولادی با زبانه‌ای بلند دارد که روی صندوقچه فلزی کوچک ضریح‌مانندی بر پایه‌ای چوبی یا فلز چلیپاشکل استوار است. تیغه، گلابی‌شکل یا سرومانند است و روی آن آیات قرآنی و جملات دعایی ... را کنده و با زر کوبیده‌اند. تیغه توغ‌های قدیمی دو بدنه گلابی‌شکل داشت که به یکدیگر وصل بودند و یک تیغه چهارپر منحنی شکل را می‌ساختند. روی محور افقی در دو سوی تیغه یا سر توغ معمولاً دو طاووس فلزی روی دو صندوقچه مشبک و روی دو زایده بیرون‌آمده از چپ و راست بالای شکم تیغه دو سر اژدهای فلزی دهان گشوده کار می‌گذاشتند. در محرم توغ را با افکندن چند طاق شال ترمه و پارچه حریر سبز و سیاه روی محور افقی می‌آرایند.» (بلوکباشی۱۳۸۰: ۱۰۱)

دیگر مفهوم مرتبط با مفاهیم ذکر شده «جَریده» است. جریده نوعی علم است که در برخی ویژگی‌ها با علم متفاوت است. اساساً‍ جریده «به نوعی علم گویند که در برخی از شهرها مانند کاشان، قم، کرمان، یزد، مشهد و هرمزگان در دسته‌های عزا می‌گردانند. شکل و ساختمان جریده مخصوص کاشان چنین است: یک تیغه فلزی پیکانی‌شکل بر سر تیرکی نیز همانند عمودی، یک آدمک سیاه بر روی تیغه، آینه‌ای در زیر آدمک، چهار تیغه فلزی هلالی‌شکل شمشیرمانند در دو ردیف و در دو سوی تیرک نیز همانند، شرابه‌های بلورین آویخته از تیغه‌های هلالی، کشکولی در میان و محل نصب محور افقی بر تیرک، دوپنجه و چند شمعدان فلزی کوچک به قرینه در دو سوی تیرک و بر محور افقی و مجموعه‌ای منگوله و زنگوله آویخته از زیر محور افقی» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۲)

درباره معنای پرچم یا معادل عربی آن رأیت اختلاف کمتر وجود دارد. دهخدا پرچم و رأیت را مترادف می‌داند و آن را «چیزی... سیاه و مدوّر که بر گردن نیزه و علم بندند.» تعریف می‌کند. (دهخدا ۱۳۸۸)

مفهوم پرکاربرد دیگر در این‌باره «علامت» است۴. دکتر علی بلوکباشی، مردم‌شناس متخصص مناسک آیینی شیعه، علامت را این‌چنین تعریف می‌کند: «نوعی علم چلیپاشکل با چند تیغه فلزی سرومانند است. نخستین علامت‌ها که در قدیم به کار می‌رفت سه تیغه بود، بعد پنج تیغه شد و رفته‌رفته به تعداد تیغه‌ها افزوده شد و به بیست‌ و سه تیغه هم رسید. زبانه تیغه میانی از تیغه‌های دیگر پهن‌تر و بلندتر و تیغه‌های دو سوی آن تا دو سر علامت به ترتیب از دیگری کوتاه‌تر است. تیغه‌های علامت‌های قدیمی را از فولاد می‌ساختند و روی آنها را کنده‌کاری و طلاکوبی می‌کردند. روی برخی از تیغه‌ها، به خصوص تیغه میانی، آیه‌های قرآنی یا عبارات دعایی می‌کندند. در دو سر تیرک افقی تیغه‌دار معمولاً تندیس دو اژدهای فلزی دهان گشوده و در فاصله میان تیغه‌ها صندوقچه‌های مشبک ضریح‌مانند و پنجه یا ماهچه و کبوتر یا طاووس و گوی ‌و قبّه فلزی کار می‌گذارند. از سر زبانه تیغه‌ها هم معمولاً زنگوله‌های فلزی یا گوی‌های کوچک شیشه‌های الوان می‌آویزند.» (بلوکباشی۱۳۸۰: ۱۰۱-۱۰۰)

وی در ادامه می‌گوید: «علامتی که زبانه تیغه میانش بسیار بلند و پهن و به هنگام تعظیم و سلام انعطاف‌پذیریش بیشتر و به اصطلاح «خوش‌سلام» باشد، علامتی خوش‌جنس و ساخت به شمار می‌رفت... در محرم علامت را با انداختن چند شال ترمه و پارچه‌های حریر سبز و سیاه بر روی چوب افقی و در میان تیغه‌ها و قراردادن پر یا ابلق (پر دورنگ) و لاله و فانوس روشن می‌آرایند و به اصطلاح «می‌بندند».» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۱)

آخرین مفهوم پرکاربرد در این زمینه «کُتَل» است. کتل را دسته‌ای از اسبان که در مراسم عزاداری با هیئت و آرایش مخصوص حرکت کنند، دانسته‌ و نیز گفته‌اند که کتل همان علم است که قسمت فوقانی آن را به پیراهن بی‌آستین مانندی بپوشند، همانند تکیه و متکایی که بر چوبی نصب شده باشد و همراه علامت و بیرق در مراسم عزاداری حرکت دهند. (دهخدا ۱۳۸۸)

رویکرد اجتماعی
تجمعات انسانی برای اثبات وجود و ابراز عقاید و دیدگاه‌های خود از عناصر فراوانی استفاده می‌کنند. این عناصر در عمل صورت‌های گوناگونی می‌پذیرد و انواع و گونه‌های متفاوتی را متمثل می‌سازد. یکی از این صورت‌ها، گونه‌های نمادینی است که به وسیله آنها، گروه‌های انسانی و تجمعات فرهنگی، پیشینه و باورهای خود را به صورتی غیر مستقیم به مخاطبان القا می‌کنند.

مناسک سوگواری حسینی و به‌ویژه دسته‌گردانی‌های سوگوارانه این مراسم به صورت جالبی از این نوع ابزارهای ارتباطی استفاده می‌کنند. آنها ضمن به‌کارگیری شماری از عناصر کهن، ارتباط مخصوصی با مخاطبان خود برقرار می‌کنند. این دسته‌گردانی‌های سوگوارانه علاوه بر انتقال پیام خود در قالب گفتار،‌ این ابزارهای نمادین را یکی از بهترین شیوه‌های انتقال مفاهیم درنظر می‌گیرند.

علم، کتل، توق، علامت، انواع پرچم‌ها و امثال آنان دو نقش اساسی و حیاتی در دسته‌گردانی‌ها به مناسب شهادت امام حسین (ع) ایفا می‌کنند. آنها به عنوان عناصری تمرکزبخش، باعث تقویت انسجام گروهی میان عزاداران می‌شوند. این سخن به آن معناست که آغاز و پایان دسته‌گردانی‌ها اصولاً با حرکت و یا توقف علم/علامت و ... مشخص می‌شود. شرکت‌کنندگان در این مراسم، خود را به تبعیت از نشان و پرچم دسته‌های عزادار ملزم می‌دانند. آنها در مسیری منظم به دنبال نشان هیئت به راه می‌افتند و اساساً بر مبنای نظمی به سوگواری دست می‌زنند که به وسیله این ابزارها و ادوات تنظیم شده‌اند. از سوی دیگر این ابزارها و ادوات هر یک نمادی (Symbol) از وقایع نبرد کربلا و روز عاشورا هستند. نه تنها علم، علامت، جریده و امثال آنها، بُعدی از ابعاد واقعه عاشورا را در ذهن عزاداران تداعی می‌کند، بلکه هر یک از اجزای این ابزارها و ادوات نیز به نوبه خود، یادآور بخشی از واقعه کربلاست؛ برای نمونه باید به این واقعیت اشاره کرد که سوگواران «علامت را مظهر قدرت و بازوی علمدار اسلام حضرت عباس (ع) دانسته‌اند.» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۱) همان‌گونه که دیدیم، در علامت، مجسمه‌های بسیاری وجود دارند. هر یک از این مجسمه‌ها نیز نمادی از مفهوم دیگری است: «مجسمه فلزی کبوتر که بر قاعده افقی علامت نصب شده، نماد خبررسانی این پرنده از صحنه جنگ به پیروان و طایفه خاندان امام حسین (ع) در مدینه است.» (فربد ۱۳۸۵: ۷۷)

علم هم بار نمادین بسیاری دارد. سوگواران «علم را نمادی از علم حضرت عباس (ع)، علمدار سیدالشهداء [ع] در کربلا، پنجه با انگستان بازِدست را نشانه پنج تن (محمد [ص]، علی [ع]، فاطمه[ع]، حسن[ع] و حسین[ع])، همچنین مظهر دست بریده حضرت عباس [ع] و ماهچه را مظهر رخسار او می‌پنداشتند.» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۰) همچنین «علم نشانی از پرچم برافراشته‌ای است که زمانی در دست علمداری بوده (در جنگ) و اکنون از دست او افتاده است و به ضرورت باید توسط علمدار دیگری برداشته شود تا به این وسیله راه رهروان حقیقت و مردان بزرگ و خداجوی ادامه یابد» (فربد ۱۳۸۵: ۷۵) توغ هم براساس همین منطق وارد عزاداری‌های حسینی شده است: «با رسمی ‌شدن مذهب تشیع در ایران، توغ به همان معنای نمادین سپاهی‌اش، یعنی قدرت و شوکت و مقاومت، همراه بیرق و علم وارد مراسم عزاداری شد و نشان مقدس سوگواری شد.» (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۱۰۲)

احتمالاً جالب‌ترین جنبه از تفسیر نمادین را مردم کاشان از جریده در ذهن دارند: «مردم کاشان هر یک از اجزای جریده را نماد شخصیت یا چیزی مقدس و بیانگر مفهومی خاص می‌انگارند؛ برای مثال تیرک نیزه‌مانند را مظهر قامت‌بلند امام حسین (ع)؛ چهار تیغ جانبی آن را نمادی از چهار برادر او، حضرت عباس (ع)، عون، عقیل، جعفر؛ کشکول را تمثیلی از مشک سقایی حضرت عباس (ع)، یا تمثیلی از خیمه‌گاه حسین (ع)؛ منگوله‌های ریشه‌دار یا شرابه‌دار را شبیه گیسوی به خون آغشته حضرت علی‌اکبر، آدمک را نشانی از غلام شهید شده در راه دین، آینه را نشان پیشانی شفاف و درخشان سلطان دین حسین (ع)، شرابه‌های بلوری را نشانگر دانه‌های اشک کودکان اهل بیت (ع)، زنگ‌ها را نمادی از ناله‌ها و شیون‌های اهل حرم و پنجه‌ها را نماد دست‌بریده حضرت عباس [ع] توجیه کرده‌اند.» (بلوکباشی۱۳۸۰: ۱۰۳-۱۰۲)

رویکرد تاریخی
درباره تاریخ استفاده از ابزارهای ذکر شده از دو جهت می‌توان سخن گفت؛ اول تاریخ استفاده از این ابزارها در کاربرد اصلی خود و دوم به کارگیری نمادین آنها در مناسک سوگواری حسینی. در گذشته، به‌ویژه دورانی که نبرد دشت کربلا، به عنوان مرجع تمامی مناسک سوگواری حسینی، به وقوع پیوست، جنگ‌ها و درگیری‌های نظامی ابزار و عناصر مخصوصی داشت. این ابزارها و عناصر، چنان‌که خواهیم دید، به صورتی نمادین در دسته‌گردانی‌های سوگوارانه معاصر نیز به چشم می‌خورند. می‌دانیم که پرچم یکی از اجزای بسیار مهم گروه‌های نبردگر در قرون گذشته بوده است. نیروهای نظامی تمدن‌های ایران و روم دارای پرچم‌های مخصوص و متمایز بوده‌اند. در منابع تاریخی به خوبی به پرچم‌های نبردگران اسلامی اشاره شده‌است. هم‌اکنون می‌دانیم که پرچم‌های حضرت محمدمصطفی (ص) رنگین و متنوع بوده است: در جنگ بدر پرچم حمزه به رنگ سرخ و لِوای [ابزاری شبیه پرچم] امیرالمؤمنین (ع) زرد رنگ بوده است. (مقرم ۱۳۴۷: ۲۷۰) پرچم‌ها و اشیایی که همراه با نبردگران حمل می‌شد، اساساً نشان برپایی و تشکل گروه نبردگر به شمار می‌رفت و تا زمانی که آن ابزارها در اهتزاز بود، «از هزیمت لشکریان جلوگیری کرده و از فتح و پیروزی نوید می‌داد.» (مقرم ۱۳۷۴: ۲۷۱) این رویه همواره در اموری که نیاز به حفظ انسجام گروهی بود، مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ چنان‌که از سابقه استفاده از توغ در جنگ‌ها حداقل از دوره سلجوقیان به بعد آگاهی داریم. (بلوکباشی۱۳۸۰: ۱۰۱)

گزارش‌ها درباره استفاده از این ابزارها و ادوات با معنای نمادین در دسته‌های سوگوار به صدها سال قبل بر می‌گردد. در حوزه فرهنگی ایران، گزارش پیترو دلاواله از مراسمی در سال ۱۲۰۷ق./۱۶۱۸م. نمونه‌ای جالب از این امر به حساب می‌آید:‌ «پس از اینکه روز دهم ماه محرم فرارسید از تمام اطراف و محلات اصفهان دسته‌ای بزرگی به راه می‌افتند که به همان نحو بیرق و علم با خود نقل می‌کنند و بر اسب‌های آنان سلاح‌های مختلف و عمامه‌های گوناگون قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته‌ها هستند که بر روی آنها جعبه‌هایی حمل می‌شود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچه‌های اسیر حسین شهید [ع] قرار دارند.» (بکتاش ۱۳۸۴: ۱۴۱)

در شبه قاره هند، نیز برپایی علم ها و رواج آنها در مناسک سوگوار حسینی به اهداف مذکور، سابقه‌ای دیرین دارد. نقطه عطف برپایی علم‌ها، دوره پیشوایی مرحوم علامه میرمحمدمؤمن استرآبادی (پیش از ۹۶۰-۱۰۳۴ق.) در دولت قطب شاهیان است. این عالم بزرگ، همزمان با تأسیس شهر حیدرآباد در جنوب هند، به ترویج عمومی مذهب جعفری و برپایی علم‌های سوگواری به نام شهدای کربلا پرداخت. بنابر آخرین تحقیقات، نخستین علم دوران قطب شاهی، همانی است که محمدقلی قطبشاه در سال ۱۰۰۱ق.، احتمالاً بنابه تشویق میرمحمدمؤمن، ساخته و در عاشورخانه شاهی در گلکنده برپاداشته و تاکنون با عنوان علم حسینی گلکنده معروف و محفوظ است. (قادری ۱۳۸۷: ۱۱۶-۱۱۵)

رویکرد دینی
اعتقادات دینی مردم و پایبندی آنها به احکام دینی هرگز مانعی در برابر استفاده از ابزارهای نمادین سوگواری محلی در مراسم سوگواری حسینی و نیز استفاده نمادین از ابزارهایی مشابه، وسایل و ابزارهای مراحل شهادت امام حسین (ع) و وقایع پس از آن نبوده است. در استفتای یکی از اهالی شهرستان بشرویه واقع در استان خراسان جنوبی از محضر آیت‌الله العظمی بروجردی (۱۲۵۴-۱۳۴۰) چنین آمده است: «استفتاء ویژه از حضرت حجت الاسلام والمسلمین آیت‌الله العظمی فی الارضین سیدنا حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی ادام‌الله ظله، ۱= در ایام عاشورا هیئت [=پیکرهای] ضریح‌مانندی به نام نخل ملبّس به البسه [پوشش‌ها] و اقمشه [پارچه‌ها] فاخره می‌کنند [،] به اسم و رسمِ عزاداری [،] پوشیدن نخل [با آنچه ذکر شد] و برداشتن آن چه صورت [و حکمِ شرعی] دارد. [؟] ج. [جواب] عزاداری در ایام عاشورا بر حسب متعارف بلاد [سرزمین‌ها] مختلف است و آنچه در هر بلدی [سرزمینی] مصداق عزاداری است [،] مانعی ندارد.» این استفتا دارای مهر آیت‌الله بروجردی است و تاریخ استفتاء «محرم الحرام ۱۳۷۳» هجری قمری است. (بلوکباشی ۱۳۸۰: ۵۱)

پی‌نوشت:
۱- اشیاء نمادینی که پیشینه جنگی دارند و در معنایی نمادین در مناسک سوگواری حسینی فراوان‌اند که در این نوشتار به شماری از آنها اکتفا شد.
۲-درباره «عَلَم»، علاوه بر فصل‌های بسیاری در برخی کتاب‌ها، نوشتارهای زیر در زبان فارسی قابل مراجعه است: «محرم در ایران، از نخلبندان تا علمبندی»، تهران امروز، ۲ بهمن ۱۳۸۵. ‏«علم و علم‌بندان در بیرجند»، نوشته رضا طوسی، ‏همبستگی، ۵ بهمن ۱۳۸۵، ۹ ص، ‏علم (بیرق) و فلسفه آن، مسلم خالقی، ‏ساری، شلفین، ۱۳۸۲، ‏۵۷ ص. به عنوان یک مدخل دانشنامه، به این اثر نیز میتوان مراجعه کرد:
Allan, J. W. , “Alam va Alāmat, ii The art of metal Alams”, Encyclopedia Iranica, Edited by Ehsan Yar-Shater, Mazda Publishers, <http://www.iranica.com/newsite/index.isc?Article=http://www.iranica.com/newsite/articles/unicode/v1f8/v1f8a002.html>

این مقاله نیز به صورت اختصاصی به این مفهوم می‌پردازد:

D`Souza, Diane, “In the presence of martyrs: the Alam in popular Shi`i piety”, The Muslim World, Vol. 83, No. 1, 1998, 272-293 p.

۳- درباره توق بهترین اثر در زبان فارسی در این‌باره مدخل «توغ»، نوشته افسانه منفرد، دانشنامه جهان اسلام، جلد ۸، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۳، ۵۵۳-۵۵۱ ص است. درباره آیین طوق‌بندان نیز گزارشی در اختیار داریم: «آیین طوق‌بندان در شهر شاهرود»، نوشته حمیدرضا حسنی، خیمه، شماره ۴۱-۴۰، خرداد و تیر ۱۳۸۷، ۵۸ ص

۴- درباره علامت، به صورت مستقل آثار زیادی در دست نداریم؛ برای نمونه می‌توان به مقاله «علم و علامت: رایت حسینی ...»، نوشته محمدمهدی هراتی، ‏آفتاب یزد، ۴ اسفند ۱۳۸۴، ۶ ص مراجعه کرد.

منابع:

الهی، محبوبه، ۱۳۷۷، تجلی عاشورا در هنر ایران، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی

بکتاش، مایل، ۱۳۸۴، «تعزیه و فلسفه آن»،‌ تعزیه: آیین و نمایش در ایران،‌ گردآورنده پیتر ج. چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۴۹-۱۲۸ ص

بلوکباشی، علی، ۱۳۸۰، نخل‌گردانی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی دهخدا، علی‌اکبر، ۱۳۸۸، لغت‌نامه دهخدا، http://loghatnaameh.com/home-fa.html

نسخه اینترنتی، بازدید تیرماه سال ۱۳۸۸

فربد، محمدصادق، ۱۳۸۵، کتاب ایران: سوگواری‌های مذهبی در ایران، تهران، الهدی

قادری، سید محی‌الدین، ۱۳۸۷، میرمحمد مؤمن استرآبادی: مروج تشیع در شبه قارههند، با مقدمه سیدعلی قرائی، ترجمه عون‌علی جاروی، قم، مورخ

مقرّم، سید عبدالرزاق، ۱۳۷۴، ترجمه العباس علیهالسلام: سردار کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام، نؤشته سید عبدالرزاق موسی المقرّم، مترجم ناصرپاکپرور، ویراستار حسین استادولی، قم، مولود کعبه
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما