کد مطلب : ۹۵۰۵
بحر طویل حضرت رقیه (س) - امام زمان (عج)
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس تو کجایی گل نرگس؟ به فدای نفسهای غریب تو که آغشته به حزن است زجنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شی رنگ شفق یافته دست روی کدامین غم غضما به تنت رخت عزا کردهای ای عشق مجسم که به جای غم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت به فدای رخت ای صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله عزیز دو جهان یوسف در چاه کنون شعله آه تو شود حس تو کجایی گل نرگس؟
دل ما سوخته از آه نفسهای غریبت دلمان بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس ، گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی به همان صحن و سرایی که شما زایر آیید و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشیم کرب و بلایی ، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد نگهم خواب ندارد قلمم گوشه دفتر غزلی تاب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بی چاره دلداده دلسوخته ارباب ندارد؟
گریه کن گریه و خون گریه کنان آری که هر آن مرثیه را خلق شنید است شما دیدهای آن را و اگر طاقتتان است کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد من که قلم در کف من همچو عسا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است . بگذار که قبلش بنویسم که ببخشید مرا یوسف زهرا ، در این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است ، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات استبه ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه آب است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی الف قامت او دال و همه مستی او در کف گودال سپس آه که الشمر .... نه نه خدایا چه بگویم که دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب و بلایی قسمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی تو کجایی
شب سوم شده باید که گریزی بزنم آه به یک مجلس پور شور که این کار ثواب است ، ثواب است و نفس در نفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است دل تک تکشان وای کباب است ببین روضه عجب ساده و ناب است که بر پا شده در بین خرابه است بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است ولی یک نفر آنجاست که بی تابتر از باقی آنهاست ببینید ببینید درست است رباب است ببینید گلم رنگ ندارد سر جنگ ندارد ، چه بزمی است چه شوری است چه حالی است فقط روضه و ناله است و مداح پر از عاطفهاش طفل سه ساله است که در دست ظریفش که در دست نحیفش سر باباست سلام ای شه زیبا سر بابا چه کسی کرده به ویرانه مقیمم چه کسی کرده یتیمم
مرجع : وبلاگ بحر طویل