کد مطلب : ۱۱۶۸۴
درباره جوزف حرب
چه عشق و چه نفرت... معرفت میخواهد
دكتر محمد رضا زائری
روستای «معمریه» جایی میان صور و صیداست و بعد از آن كه تلفنی از او اجازه میگیرم، راهی میشوم. میگویند از هركه راه قصر را بپرسی،نشانت میدهد. هر جور هست، راه معموریه را پیدا میكنم. وقتی از چند نفر سراغ طریقالقصر را میگیرم میپرسند: «با شاعر كار داری؟» با دستهایشان به بالای كوه اشاره میكنند و وقتی روی برمیگردانم، خانهای زیبا را میبینم كه بر بالاترین نقطه منطقه كوهستانی قرار گرفته است. از میان باغها و خانهها و نگاههای پرسشگر روستاییان میگذرم و وقتی به كنار قصر شاعر میرسم، كارگر جوانی به انتظارم ایستاده است. خانهای زیبا و آرام و فضایی سرسبز و دلانگیز... با خود میگویم: «سعدیا شیراز دارد... میتوان اشعار خیلی خوب گفت!»
جوزف حرب ۶۷ساله سالها معلمی كرده و مدتها به نویسندگی برای رادیو و تلویزیون اشتغال داشته است. تاكنون از او چهارده كتاب منتشر شده است كه بیشتر در برگیرنده اشعار سپید و غیركلاسیك هستند و برخی از اشعارش را هم «فیروز» خواننده مشهور لبنانی خوانده است.
اطراف سالن را تابلوهای نقاشی پوشاندهاند و هنگامی كه به تماشای تابلوها مشغولم، جوزف حرب وارد میشود. با قامتی بلند و مویی كه به سپیدی میزند. لباسی رسمی پوشیده و برخلاف معمول لبنانیها رفتار و گفتاری جدی و خشك دارد. آرام آرام موفق میشوم رابطهای صمیمانه برقرار كنم. نگاههای عمیق و آرامش شاعرانهاش بسیار دوست داشتنی است. از كودكیاش تعریف میكند. وقتی از بكائیه رأسالحسین میپرسم، میگوید: «چون پدرم ارتشی بود و موقعیتی داشت، مادرم را در مجالس روستا دعوت میكردند.» به عكس قدیمی بالای در نگاه میكنم كه با تابلوهای نقاشی دیوارها در تضاد است. مردی با پوشش رسمی نظامیان قدیم كه مرا به لبنان كهن میبرد.
میگوید: «ایام محرم وقتی مجالس حسینی برپا میشد، مادرم مرا به همراه خود میبرد و از همان روزها خاطرات و تصاویر لباسهای سیاه، گریهها، بر سر و سینهزدنها، مقتلخوانیها و پرچمهای عزاداری، در ذهن من ماندگار شد.
زندگی مشترك و ارتباط نزدیك و رویاروی اسلامی - مسیحی در طول قرنها زمینهساز بسیاری از تعاملات اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی حاضر شده است.»
جوزف حرب از این ارتباطات سخن میگوید و مثالهایی ذكر میكند، از كسانی كه چنین تجربهای در منطقه زندگی و زادگاه خود نداشته و در مناطق یكدست مسیحی بهدنیا آمده و تربیت یافتهاند و اینك حتی در معادلات سیاسی افراد خشن و تندی هستند و افرادی را نام میبرد كه در تعامل و همدلی با مسلمانان و شیعیان پیشرو هستند و از زادگاه و منطقه سكونتشان حرف میزند و نقش این موضوع را در شكلگیری باورها و ذهنیتهای این افراد تحلیل میكند.
میگوید مصیبتنامه رأسالحسین را سی، سی و پنج سال پیش در ایام محرم برای رادیو لبنان نوشتهام و در یكی از دو كتابی كه امسال منتشر میكنم، چاپ خواهد شد. نسخهای از این متن به من میدهد. وی در این سروده، با نثری شاعرانه و بسیار سنگین و زیبا، از مصیبت سیدالشهدا با زمین كربلا سخن گفته است.
این قطعه چنین آغاز میشود:
«ای كربلا، پارههای گیاهان را بیفشان و از نرمبرگ پلیكانان و سپیدبال كبوتران تاروپود كفنی فراهم ساز، و پلكها را تا عمق اشكخانه حفر كن. شب نزدیك شده و پیكر حسین این جمله آسمانی، مشتاق خوابی آرام میان دو هلال از بالهای فرشتگان است»
در شعر او و سایر نویسندگان و ادبای مسیحی كه از امام علی(ع) و امام حسین(ع) گفتهاند، دو نكته بهوضوح به چشم میخورد: نخست توجه به مبارزه با اشغالگران صهیونیست و مقاومت جنوب لبنان است كه گاه حتی در شعر امثال «جورج شكور» و «جورج زكی حاج» صراحتا به موضعگیری سیاسی در برابر خواری و ذلت برخی رهبران عرب و سیاسیون لبنانی میانجامد و مقایسه و مقارنه مفاهیم ارزشی اسلامی و حوادث تاریخی شیعی با میراث اعتقادی و تاریخی مسیحی است كه در شعر «جوزف هاشم» بهجایی میرسد كه با شور و حرارت خطاب به علی علیهالسلام بانگ میزند كه عیسی مسیح از آنرو بر دار رفت كه آن روزگار از وجود علی خالی بود و فریاد برمیآورد كه اگر تو بودی شمشیر میكشیدی و پیلاطس بیزانطی را مقهور میساختی و دیگر اثری از اسارت و شكنجه و صلیب نمیبود.
جوزف حرب مینویسد: «چنان ارتباطی میان سر مسیح بر فراز دار و سر قطع شده حسین هست كه گویی یكی هستند. میان سر یحیی در میان تشت و سر حسین بر فراز نیزه. میان سركه تشنگی بر صلیب و نمك تشنگی در عاشورا. میان زینبهای حسین و مریمهای عیسی، و كسانی كه لباس مسیح را بر فراز جلجتا از تنش درآوردند، همانها بودند كه پیراهن حسین را در كربلا به غارت بردند.
شهوتهایی كه در وجود پلید هیرودس بود، همان شهواتی بود كه در وجود یزید میجوشید و رقاصهای كه سر یحیی را طلب كرد، همان دولتی بود كه دستور بریدن سر حسین را داد. دولت و رقاصه، رقاصه دولت، دولت رقاص!»
شاعر سكوت میكند و به فكر فرو میرود. از ریشههای تاریخی و پیشینههای سیاسی ظلم حاكمیت عثمانی در لبنان و منطقه میگوید كه پس از شیعیان، مسیحیان را هم دربرگرفته است و این شرایط را یكی از اسباب نزدیكی مسیحیان و شیعیان لبنانی به هم میداند. جدا از برخی ریشههای عرفانی صوفی كه زمینه این ارتباط را بیشتر فراهم میكند، برخی ارزشهای خاص مسیحی مانند فداشدن و قربانی بودن، باعث میشود درك و فهم بهتری از حادثه كربلا برای مسیحیان وجود داشته باشد.
شاعر میگوید: «اكثریت مسیحیان بهخاطر شهادت امام حسین نسبت به او محبت و احترام ویژهای دارند.» و تعریف میكند كه: «چند سال بعد از بازتاب گستردهای كه پخش رادیویی این مصیبتنامه داشت، مدرسه عاملیه بیروت كه هرسال در مراسم عزاداری ماه محرم، از شاعران و نویسندگان مسیحی دعوت میكند، از من خواستند آن را قرائت كنم و سپس 30 هزار نسخه از آن را چاپ و منتشر كردند و در سالهای اخیر هم تلویزیون المنار و تلویزیون كوثر مجددا آن را ضبط و پخش كردهاند.»
اقدام بزرگان شیعه و نهادهای فرهنگی در تولید و نشر چنین آثاری جای مطالعه و بررسی دارد. مرحوم امام عبدالحسین شرفالدین باعث شد تا «بولس سلامه» شعر معروف و حماسی خود را بیافریند و مسابقه حوزه علمیه نجف انگیزه تألیف كتاب را برای «سلیمان كتانی» ایجاد كرد. مدرسه عاملیه بیروت و مراكز و مؤسساتی چون آن در طول دهها سال زمینه عرضه و نشر این گونه آثار ادبی را بیش از پیش فراهم ساختهاند.
جوزف حرب چند سال بعد از این قصیده، برنامهای درباره تاریخ امام علی برای رادیو بحرین مینویسد. این مجموعه كه تاریخ خلفای اربعه را در بر دارد، بعد از مجموعه مفصلی در مورد تاریخ قریش و ظهور اسلام و رسالت پیامبر اكرم عرضه شده كه بهخودی خود، تعجب بسیاری را در پی داشته است. نویسندهای مسیحی كه درباره تاریخ اسلام تحقیق میكند و مینویسد، البته باید هم محل تعجب و سئوال باشد.
شاعر در بخشی از این سروده مینویسد: «آقایان، مسیحیت من بدون حسین كامل نمیشود! و هر آیینی - چه آسمانی و چه غیرآسمانی - اگر مقامی حسینی نداشته باشد، دینی است زمینی كه از بهشت آسمان كمبهره است، و هر حقی پایانی جز سرگشتگی و گمراهی ندارد، مگر آنكه وسیلهاش حسینی باشد: یعنی یا حق و یا شهادت.»
جوزف حرب سخنانش را با این جمله پایان میدهد كه «چه دوستی و چه دشمنی، باید بر اساس معرفت باشد.» و من با خود فكر میكنم البته ملاحظه چنین دلبستگی و اعتقادی به سالار شهیدان از یك نویسنده و شاعر مسیحی، جز با شناخت و معرفتی تاریخی و بیغرض ممكن نیست. شاعر در بخش پایانی سروده خود میگوید: «جنوب لبنان از حق و شهادت آكنده است؛ چراكه حسین جنوب را پر كرده است.»
۲/۵ ستاره ها (۱)
مرجع : هفته نامه خبری تحلیلی پنجره