کد مطلب : ۱۲۱۶۱
بررسی کارکرد هیئت عزاداری در جایگاه تشکل مردم نهاد
کالائیسم هیئت/۱
مهدی حسین زاده فرمی*
سازمانهای مردمنهاد در جامعة مدنی غربی تحت تأثیر جدا کردن دو حیطه قدرت سیاسی و جامعه تعریف میشود. یعنی میان جایگاهی که در آن سازوکارهای دولت و قدرت سیاسی و حکومتی مطرح میشود و سازوکارهایی که مردم در زندگی روزمره خود با آن سر و کار دارند، تشکلها و نهادهایی قرار میگیرند که مردم آن را میسازند و دولت و حاکمیت نیز کمک میکند تا آنها ساخته شود.
شاید مهمترین ویژگی جامعه مدنی این باشد که در جامعه مدنی، تشکلهای صنفی، مدنی، حزبی و مردمی بین مردم و حاکمیت قرار میگیرند. یعنی اگر حاکمیت را در بالا در نظر بگیریم و مردم را در پایین قرار دهیم، این تشکلها بین این دو، جای میگیرند. این تشکلها وظیفه مهمی بر عهده دارند.
نقش آنان این است که از مواجهة مستقیم مردم و حاکمیت جلوگیری کنند. به این معنا، جامعه مدنی در مقابل جامعه تودهای قرار میگیرد.
در مباحث نظری جامعهشناسی انقلاب و جامعهشناسی سیاسی، جامعة تودهای، جامعهای است که در آن نهادهای مدنی و واسط وجود ندارند. اگر نگاه کلی و تاریخی به جامعة ایرانی داشته باشیم، مثلاً از دولت صفوی تا امروز خواهیم دید که جامعة مدنی به معنای مدرن و غربی را تجربه نکردهایم.
حتی همین امروز که ۱۰-۱۲ سالی است صحبت از جامعة مدنی در ایران مطرح است، هنوز نمیتوان گفت که در ایران جامعة مدنی شکل گرفته است.
از طرفی نوعی جامعة مدنی سنتی از نوع خودمان داشتهایم. یعنی، با توجه به مطالعاتی که در تاریخ دو قرن اخیر انجام شده میبینیم که همواره اقشار، گروهها و نیروهایی هستند که بین عموم مردم و حاکمیت سالها و دههها و حتی قرنها فعالیت میکردهاند. منظور دو قشر روحانی و بازاری سنتی است که در شهرهای بزرگ و تاریخی مثل تهران، تبریز، قم، شیراز، یزد، مشهد و اصفهان فعالیت بیشتری داشتهاند.
این دو نیرو عیناً سازوکارهای تشکلهای مدنی و مردمنهادی که در غرب وجود دارد را در جامعة سنتی ایران داشتهاند. به عبارت دقیقتر، دو قشر روحانی و بازاری سنتی، جامعة مدنی سنتی ایران را تشکیل میدادهاند. از یک طرف از حاکمیت کاملاً جدا بودند؛ یعنی نهاد روحانیت، از دولت بودجهای دریافت نمیکرد و بازاریها نیز از رانتهای دولتی استفاده نمیکردند.
از طرف دیگر، زندگی آنها با مردم عادی هم فاصله داشت. چرا که اینها از سطح زندگی بالاتری برخوردار بودند، رفاه اقتصادی نسبی داشتند، از امکانات آموزشی بهتر و بیشتری برخوردار بودند که مردم عادی این رفاه و امکانات را در اختیار نداشتند. ضمناً در میان خود دارای ارتباطاتی بودند که با دیگر اقشار جامعه چنین ارتباطاتی را نداشتند. مثلاً بین دو قشر ازدواجهای متعددی انجام میگرفت. بنابراین این دو قشر هم جدا از دولت و حاکمیت بودند و هم از مردم کوچه و بازار فاصله داشتند. در میان مردم و حاکمیت در رفت و آمد بودند.
چنانچه بخواهیم در ارتباط با NGOها یا تشکلها و سازمانهای مردمنهاد سخن بگوییم به نظر میرسد در ایران شکل سنتی این گونه تشکلها وجود داشتهاست و دو قشر روحانیان و بازاریها در تعامل با یکدیگر آن را شکل دادهاند. این دو گروه سالهای سال با یکدیگر در تعامل بودند. این تعامل کارکردهای فراوانی داشته است که از جملة این کارکردها، موازنة قدرت است.
این دو گروه مثلاً در ارتباط با پهلوی اول و دوم به گونهای برخورد میکردند که حکومت چندان هم نمیتوانست به این گروهها امر و نهی کرده یا آنان را وادار به انجام کاری کند. چنانچه حاکمیت در مواردی از حد میگذشت و در برابر آنها قرار میگرفت، این دو گروه در پیوند با یکدیگر برای حکومت زحمت ایجاد میکردند و حاکمیت مجبور به عقبنشینی از مواضع گذشتة خود میشد. یعنی، موازنة قدرتی که توسط این گروهها صورت میگرفت در دو بعد داخلی و خارجی بود.
آنها از یک طرف در برابر استبداد داخلی و از طرف دیگر در ارتباط با دخالت بیگانگان و استعمار خارجی در تعامل با یکدیگر و متحد با یکدیگر بودند. به عنوان مثال میتوان به بحث قیام تنباکو و فتوای میرزای شیرازی اشاره کرد. در این ماجرا این دو گروه البته به پشتوانه مردم توانستند هم در مقابل استعمار خارجی و هم در برابر استبداد داخلی ایستادگی کنند و آنان را به عقب برانند.
در بررسی پیشینه هیئتهای عزاداری که ارتباط بیشتری با بحثمان دارد، اگر نحوه شکل گیری را پیگیری کنیم، پی خواهیم برد که هیئتهای اولیه و اصیل ریشه در ارتباط بازاریان با روحانیان دارد. مثلاً جمعیت مؤتلفه اسلامی پیش از آنکه جمعیت باشد و قبل از آنکه در جمهوری اسلامی به حزب سیاسی تبدیل شود ابتداً هیئت بوده است. هیئتهایی بودند که در ایّام مختلفی چون محرم و رمضان و سایر ایام سوگواری و اعیاد، مراسم عزاداری و شادی برگزار میکردند.
بنابراین، در جامعة مدنی سنتی ایران دو نیروی روحانیان و بازاریها در تعامل با یکدیگر پدیدهای به نام هیئت به وجود آوردند. در هیئتها بدنة نیروها مردمی است. نیروهای حمایتی آن در بعد مالی و مادی بازاریانند و حمایتهای معنوی آن به عهده روحانیان است که واعظ و سخنران و خطیب و حتی مداح که در گذشته از جانب روحانیان مشخص میشده را تعیین میکردند.
روحانیان جزء لاینفک هیئتهای قدیمی بودند. هیچ هیئتی منهای روحانی رسمیت نداشت. حضور روحانی در هیئت ضروری و اجتناب ناپذیر بود حتی اگر این روحانی الزاماً سخنرانی هم نداشته باشد. لباس روحانی به هیئت جلوة دیگری میداد. بنابراین در جامعة مدنی سنتی ایران هیئتهای مذهبی از برآیند روحانیان و بازاریان شکل گرفت که بعدها کارکردهای غیر مذهبی هم پیدا کردند.
پس هیئتهای مذهبی و دینی که مناسک آیینی را در مناسبتهای خاص فرهنگی - دینی به عهده داشتند و انجام میدادند شبه NGOها و شبه سازمانهای مردمنهادی بودند که اگر از دل همین هیئتها به سراغ NGOها میرفتیم و آنها را به شکل امروزیتر بازسازی میکردیم، شاید میتوانستیم به کارکردهای NGOهای مدرن هم دست پیدا کنیم.
کارکرد دیگری که می توان برای این هیئتها در نظر گرفت، تداوم گفتمان شیعه است. یعنی بودن بازاریها و روحانیان در کنار یکدیگر در جامعة سنتی ایران گفتمان شیعه را تداوم میبخشید. گفتمان شیعه که در زمان غیبت به هر حاکمیتی تن نمیدهد و حاکمان را در عصر غیبت غاصب حکومت قلمداد میکند، گفتمانی سراسر اعتراضی است. برای تحقق اعتراض، بسیج عمومی لازم است که این وظیفه به عهده روحانیان بود و قشر روحانی در تشکیل و سازماندهی مردمی نقش فراوانی بر عهده داشته است. از طرف دیگر منابع مالی لازم میآمده که تأمین آن به عهده بازاریها بوده است.
به هر حال ما در جامعه سنتی خود شبه NGO و همینطور شبه جامعة مدنی البته به شکل سنتی داشتهایم. اختیاراتی که اینها داشتند لزوماً اختیارات قانونی و مکتوب خاص نبوده است. اختیارات نانوشتهای بود که هیئتها میدانستند چه ایامی از سال، چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارکردهایی داشته باشند. درست است که هیئتهای مذهبی در ایام عزاداری و سوگواری یا اعیاد و جشنها فعالیت آشکاری داشتند اما فعالیتهای نهان دیگری هم داشتند. که از کارهای خیریهای مانند کمک به ایتام و خانوادههای بی سرپرست تا فعالیتهای سیاسی و حمایت از گروههای سیاسی و حتی چریکی و رادیکال میتوان نام برد.
* دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس