تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۰۹
۰
کد مطلب : ۱۴۲۷۴

نقش رسانه در بازنمایی و بازآفرینی عاشورا

نقش رسانه در بازنمایی و بازآفرینی عاشورا
فرهنگ: آنچه می‌خوانید نقد و بررسی فیلم سینمایی «دخیل» ساخته داریوش یاری است، که معصومه شهبندی کارشناس ارتباطات آن را تالیف کرده است.

چکیده
قصد اصلی من در این مقاله نشان دادن نقش رسانه - ‏به عنوان ركن اصلی زندگی مردمان این روزگار - در تعابیر و تفاسیر دینی است.گروهی بر این باورند كه رسانه‌ها با پخش برنامه‌های گوناگون در حال «تقدس‌زدایی» هستند و مفاهیم دینی را در ذهن مردم كمرنگ می‌كنند و عده ای هم می‌گویند رسانه‌ها با ابزار و تكنولوژی‌ای كه دارند می‌توانند تقدس‌ها را تعمیق بخشند. برای بیان كاركرد و نقش رسانه در نحوه بازنمایی امور دینی باید ابتدا مفهوم تقدس و در نتیجه آن تقدس‌زایی و تقدس‌زدایی مشخص شود.

سوال این است كه آیا رسانه در تولید برنامه‌هایی با موضوعیت دینی آن دینی را كه در دنیای واقعی هست را بازنمایی می‌كند یا اینكه نه خود تقدس و مفاهیم دیگری خلق می‌كند و در طول زمان با تكرر سعی در مفهوم‌سازی و آفرینش دارند. نحوه بیان مفاهیم در فیلم «دخیل» را به عنوان یك فیلمی با موضوعیت عاشورا و مراسم قمه‌زنی بررسی كرده‌ام. تحلیل محتوا و نشانه‌شناختی فیلم دخیل حاكی از این است كه روایت داستان تنها به بیان آنچه در جامعه هست نمی‌پردازد یعنی تنها مراسم و آیینی كه مردم در دهه محرم اجرا می‌كنند را نشان نمی‌دهد، البته به طور صریح در برابر این آیین موضع نمی گیرد و تقدس آن در میان مردم را زیر سوال نمی برد بلكه به آرامی به بیان آنچه در جامعه عرف است و تقدسی كه شكستن آن حرمت دارد می‌پردازد و در ادامه بی‌آنكه توهینی به این تقدس بكند خود تقدسی دیگر را خلق می‌كند و مخاطب را درگیر یك انتخاب می‌كند و در انتها با صحنه‌های پایانی فیلم سعی در اثبات اثر بخشی و درست بودن تقدس و معنای خلق شده خودش دارد.

مقدمه
مراسم‌ها و آئین‌ها با نقل سینه به سینه و در گذر تاریخ امتداد می‌یابند و در این جریان با برجسته شدن برخی از عناصر و نادیده گرفتن برخی دیگر، دگرگونی‌ها و شکل‌های مختلف می‌یابند. با ظهور تکنولوژی‌ها و وسایل ارتباطی جدید این انتقال دچار تغییراتی می‌شوند. سرعت و وسعت پوشش باعث می‌شود که افراد با شکل‌های دیگر مراسم در میان اقوام دیگر آشنا شوند.

در این مقاله من مراسم عاشورا را به عنوان جزیی از آیین‌های دینی و مذهبی در نظر گرفته و بیان این مراسم را در فیلم «دخیل» به عنوان نماینده‌ای از یک رسانه مورد تحلیل قرار می‌دهم.

سوال اصلی این اینست که رسانه به عنوان وسیله ارتباطی که بیان آیین‌ها و مراسم می پردازد آیا آنچه در عالم واقع اتفاق می‌افتد را بازنمایی می‌کند یا اینکه نه خود نیز مفهوم جدید را می‌آفریند و سعی در اشاعه آن دارد‌. رسانه‌ای با داشتن داستان روایی مثل فیلم، مُهر تاییدی است بر تقدساتی که در جامعه وجود دارد یا اینکه تقدس موجود در جامعه را به چالش می‌کشد و پس از رد آن خود تقدسی دیگر می‌آفریند. فیلم دخیل نمونه مناسبی از یک کار رسانه‌ای برای رسیدن به پاسخ سوال‌های مطرح شده است.

عاشورا به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراسم آیینی دین اسلام، پیام‌آور مجموعه‌ای از باورها و اعتقادات دینی می‌باشد همانگونه که دورکیم می‌گوید: «آیین ها در حکم اجزاء(نماد) فیزیکی ِ قابل ِ مشاهده هستند که باورها را تقویت می‌کنند»(استونز۸۵:۱۳۸۱) تقدس یکی از عناصر اصلی در تداوم بخشی و استمرار آئین‌ها و مراسم مذهبی است.

تقدس در این مقاله نه به آن معنایی که دورکیم در ذهن دارد و آن را زاده یک اجتماع و جمع می‌داند بلکه به دو دسته تقسیم می‌شود:

تقدسات الهی و ذاتی عاشورا
 تقدسات اجتماعی عاشورا

دلیل این تقسیم‌بندی هم این است که دین و امور مذهبی از دید نگارنده تنها منشاء اجتماعی ندارد بلکه از یک منبع ماورایی و خدایی نشات گرفته است. مشکلی که در این بررسی وجود دارد جدایی و انفصال این دو نوع تقدس از همدیگر می‌باشد، مرزی مبهم و نا معلومی بین این دو می‌باشد که حتی مخاطب عاشورا نیز، هم اکنون بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال؛ وقتی مورد خطاب حسین‌(ع) قرار می‌گیرد در هاله‌ای از ابهام فرو می‌رود. «نوعی اسطوره‌زایی و خلق جلوه‌های قدسی غریبی که حتی در متن ادیان دیده نمی‌شود»(حجاریان ،۱۶۳:۱۳۸۰) در طول تاریخ با نیت‌های مختلف به وجود آمده است که عاشورا هم به عنوان یک مراسم مذهبی از این امر مبرا نبوده است.

تحلیل نشانه‌شناختی فیلم و موشکافی روایت آن می‌تواند نقش رسانه و نحوه خوانش مراسم عاشورا، را نشان دهد. روش بازگشایی رمزگان و نشانه‌شناسی فیلم به طریق تحلیل جانشینی لوی – استروس است كه مستلزم تقابل‌های دو - دویی است که در متن وجود دارد و می‌تواند از متنی که به آنها معنا می‌دهد استنباط شود. با بررسی تقابل‌های دوتایی؛ آنچه در متن وجود دارد و آنچه در تقابل این مفهوم می‌باشد می‌توان رموز اثر بخشی و کارکرد نشانه‌های به کار رفته در فیلم را دریافت.

ارتباطات و نحوه بیان ِ پیام عاشورا تاثیر عمیقی در بازتولید و تعمیق نگرش‌های قالب و از طرف دیگر آفرینش تقدسی نو می‌تواند داشته باشد، فیلم دخیل موضوع آیین و مراسم قمه‌زدن در روز عاشورا را به تصویر می‌کشد آنچه همیت دارد ریزبینی و ظرافت در بیان این مراسم است. در روایت داستان به طور مستقیم این مراسم را نقد نمی‌کند بلکه ابتدا به تشریح و چگونگی آن می‌پردازد و بعد فلسفه قمه‌زدن را از دید یک کودک مطرح می‌کند که تا انتهای فیلم به دنبال جواب می‌گردد. آنچه موجب اهمیت این روایت می‌شود این است که آیین و مراسمی که ممکن است مخاطب فیلم هم با آن همذات پنداری کند را نشان می‌دهد و در ادامه او را دچار درگیری ذهنی می‌کند و همراه با قهرمان داستان جویای یافتن جواب اما در انتها نه تنها این آیین را مقدس به معنای غیر قابل اجرا نشدن نمی داند بلکه جاگزین هایی هم برای آن معرفی کند که اثر بخش است به طوری که موجب شفا هم می‌شود. به عبارتی می‌توان گفت فیلم در نتیجه‌گیری خود تقدسی دیگر را خلق می‌کند که آن تقدس اثر بخش و شفادهنده است.

خلاصه فیلم
در روایت فیلم زمانی که کودک به دنیا آمده، پدر نذر کرده که او در ده سالگی قمه بزند. حال کودک ده ساله شده اما به شدت از قمه زدن می‌ترسد. تقابل و گریز کودک و پدر برای مجاب کردن یکدیگر داستان فیلم را می‌سازد که در این بین اولین سوالی که در ذهن مخاطب و قهرمان داستان (پسرک) که در این ماجرا گیر کرده است این است که «اصلا چرا قمه زدن‌؟» طرح این سوال فلسفه زدن قمه را زیز سوال می‌برد. نکته مهم در این فیلم این است که به کررات تاکید می‌کند که این پسر عاشق امام حسین است ولی قمه‌زدن را دوست ندارد. جدا کردن عشق به حسین‌(ع) از مراسم قمه زدن که آن را اوج دوست داشتن و عشق به حسین می‌دانند از ظرافت های فیلم می‌باشد. به خوبی می‌خواهد بیان کند که می‌شود عاشق امام حسین بود اما به نذر خود را که آن را قانون غیر قابل نقض می‌دانند هم ادا نکرد.

تقابل‌های دو قطبی
در تحلیل نشانه‌شناختی فیلم آنچه سبب جذب مخاطب و انتقال پیام اصلی داستان به مخاطب می‌شود، ساختار روایت داستان است. چند مورد از تقابل‌هایی که با توجه به مدل لوی-استروس در متن داستان وجود دارد را بیان می‌کنم و در ادامه به تفسیر آن ها می‌پردازم .

تقابل‌های دو قطبی در فیلم دخیل
روستا
شهر

پسرک ده ساله
آدم بزرگسال

سیدجوان (روشنفکر)
روحانی پیر

 مکان فیلم:
داستان فیلم در یک روستا اتفاق می‌افتد. روستا در مقابل شهر جایی است که هنوز سنت‌ها و آداب و رسوم محکم‌تر است. مردم به طور کلی در روستا‌ها به آیین‌ها و مراسم‌ها پایبند‌تر می‌باشند و انتخاب جایی برای شکستن رسوم و سنت‌ها که خود اوج استقامت است از نکته‌های اصلی فیلم می‌باشد. از طرف دیگر این داستان در یک روستای ترک‌نشین است. موسیقی فیلم و لهجه مردم به وضوح به این امر اشاره می‌کند. قومیت ترک هم در ایران با تصور ذهنی تعصب همراه است‌. پس روستا بودن و ترک‌نشین بودن باعث پذیرش این نکته در ذهن مخاطب می‌شود که مردمان این فیلم به آیین‌ها و مراسم بسیار مقید می‌باشند.

 سن قهرمان:
قهرمان داستان که به مخالفت بر می‌خیزد و مراسم و آیینی که تا قبل از آن همیشه اجرا می‌شده و مدت‌ها بوده که کسی به چرایی آن فکر نمی‌کرده است به چالش می‌کشد و از همگان فلسفه آن را می‌پرسد، یک کودک ده ساله است. دوران کودکی دوران انعطاف ست دورانی که هنوز شخصیت آدمی سفت و سخت نشده است به عبارتی جای برای تغییر و دگرگونی وجود دارد. انتخاب یک کودک در برابر یک آدم بزرگسال از دیگر نشانه‌های به کار رفته شده در فیلم می‌باشد.

 مرجع دینی:
در اکثر فیلم‌ها حالت قالب و کلیشه‌ای نشان دادن مرجع دینی به عنوان شخصی که افراد سوال‌های خود را از او می‌پرسند یک روحانی با محاسن سفید می‌باشد که نشان از با تجربگی دارد‌. در این فیلم سید که مردم برای انجام مراسم عاشورا از راهنمایی‌های او استفاده می کنند یک جوان سی ساله است که روحانی نیست بلکه تنها یک عبا بر دوش دارد. البته در متن روایت فیلم برای دادن تقدس به این جوان سی ساله آن را سید نامیده‌اند که به خاطر بودن از نوادگان امامان آن وجه تقدس حفظ شده است و دارای اعتبار است.

تحلیل فیلم
آنچه در داستان فیلم، مردم این روستا را به یکدیگر پیوند می‌دهد تلاش برای برپایی مراسم تعزیه می‌باشد. همانطور که دورکیم می‌گوید کارکرد مراسم‌ها و آیین‌ها در جامعه ایجاد همبستگی اجتماعی می‌باشد. وقتی مردم روستا با نبود اسب ذوالجناح سردرگم می‌شوند و حس می‌کنند که دیگر کاری نمی‌توانند بکنند سید به آنها دلداری می‌دهد که اینها وحی منزل نیست که راه چاره و گریز نداشته باشد و نفس عمل است که مهم می‌باشد. در ادامه فیلم، در جایی پسرک تسبیحی در دست دارد سید وقتی به او می‌رسد تسبیح را می‌گیرد و با آن بازی می‌کند پسرک از تقدسی که پدر از تسبیح گفته حرف می‌زند و سید در جواب می‌گوید که ذکری که بر تسبیح خوانده می‌شود تقدس دارد نه خود ابن دانه‌ها، اینها که تنها سنگ هستند.

فیلم با این تلنگر‌های کوچک به اعتقادات آغاز می‌شود تا در ادامه به بیان مسئله اصلی که همان قمه‌زدن می‌باشد بپردازد. بیان نکات ریز و جزیی قبل از موضوع اصلی به آمادگی مخاطب کمک می‌کند.

اوج داستان فیلم درگیری و تعارض پسرک با خود است که از یک سو بزغاله‌اش را که پدر گفته اگر نیایی آن را می‌کشم خیلی دوست دارد و از سوی دیگر از قمه زدن می‌ترسد. تنشی که پسر با خود دارد و از طرف دیگر هم نتوانسته با این همه سوال و جواب از هر کسی که می‌شناخته جوابی قانع کننده برای قمه‌زدن بیابد.

نوئل نئومان (۱۹۷۳،۱۹۸۰) استدلال می‌کند که سه ویژگی ارتباط جمعی، یعنی تراکم، همه‌جایی بودن و هم‌صدایی در ایجاد اثرهای قوی بر افکار عمومی با هم ترکیب می‌شوند و در جریان مارپیچ سکوت برخی صدا(نوع بینش و عقاید )‌ها خفه می‌شوند و آنکه قدرت بیشتری دارد باز می‌ماند. پسرک هم در جامعه کوچک روستایی فیلم درون مارپیچ سکوت دست و پا می‌زند. در چنین حالتی دو راه برای انتخاب وجود دارد:

 انزوا
 مقاومت

پسرک در این شرایط دو راه پیش دارد یکی اینکه سکوت کند و درون مارپیچ خفه شود و او هم مثل دیگر افراد بدون اینکه دلیل و فلسفه عمل خود را بدانند تنها آن را انجام دهند. اما پسرک روش دوم را انتخاب می‌کند با اینکه حتی با نگاه هم از سوی دیگران طرد می‌شود اما مقاومت می‌کند و سعی می‌کند کاری را انجام دهد که آن را درست می‌داند. شرایط زندگی ما را با نیروی تقدیری گریزناپذیر تعیین و مشخص می‌کند تقدیری که از محدود شدن ما در قفسی آهنین خبر می‌دهد. فرار از این قفس آهنین تنها توهم‌زدایی می‌باشد. گشتن و یافتن پاسخ برای چرایی آیین‌ها و مراسم یکی از نمود‌های این رهایی است و به تعبیر وبر فرد می‌خواهد با عقلانیت بر مسئله چیره شود.

ارتباط با عاشورا تنها یک ارتباط فردی نیست، امری جمعی و اجتماعی شکل می‌گیرد که با واسطه‌ها و تعبیر‌های گوناگون از عاشورا معنی متفاوتی بازتولید می‌شود. وسیله ارتباطاتی همچون پلی بین افراد جامعه عمل می‌کند و آنان را از تعلقشان به یک کل آگاه می‌سازد.(ساروخانی ،۹۲:۱۳۸۲) رسانه سعی می‌کند معانی جمعی مشترکی را خلق کند که در آن دیگرانِ این جامعه با پسرک همذات پنداری کنند و این امر جمعی تقویت شود.

در فیلم زمانی که مسئله اصلی که همان قمه زدن می‌باشد به چالش کشیده می‌شود و تقدسی که حتی اجازه اندیشه را نمی‌دهد به بحث می‌کشد به راحتی رها نمی‌کند بلکه وقتی آیینی نقد شود و کنار گذشته شود نمی‌توان همینطور رها کرد و باید جایگزینی برای آن یافت. نقش رسانه در تولید و آفرینش امری نو و تقدسی دیگر اینجا نمود می‌یابد.

سید برای مجاب کردن پدر پسر، برای دست کشیدن از قمه زدن پسر، بعداز اینکه دلیل می‌آورد که تقدسی که برای قمه زدن قائل هستید درست نیست و راه دیگری را پیشنهاد می دهد و می گوید که در شهر دیده که مردم به جای اینکه خون خود را به نشان عشق به حسین‌(ع) بر زمین ریزند، خون اهدا می‌کنند یا اینکه می‌گوید حیوانی نذر کن و به جای قمه‌زدن پسرک آن را قربانی کن.

جنبش کربلا و قیام حسین‌(ع) از مهم ترین منابع ساخت هویت دینی و مذهبی مسلمانان است. مانوئل کاستلز هویت را همچون «فرایند ساخته شدن معنا بر پایه یک ویژگی فرهنگی و یا یک دسته ویژگی‌های فرهنگی که بر دیگر منابع معنا برتری دارند» تعریف می‌کند(گل محمدی ،۲۲۵:۱۳۸۸۱). معنا ساز بودن هویت بر ساختگی بودن آن دلالت می‌کند، با توجه به شرایط اجتماعی خود دست به بازتولید می‌زنند. در جریان تاریخ، انسان مذهبی ارزش‌های مختلفی به همان تجربه اساسی مذهبی داده است (الیاده،۴۶:۱۳۷۵) برجسته شدن برخی از وجوه در عصر ارتباطات موجب می‌شود که گاه رفتار‌های کلیشه‌ای شکل گیرد‌.

نقدی که به پایان این فیلم می‌توان کرد گرفتار شدن به رفتار‌های کلیشه‌ای است. در پایان فیلم زمانی که پسرک بزغاله خود را برای شفای اولدوز ( دختر فلج) قربانی می‌کند در صحنه آخر دختر بر روی پاهای خود می‌ایستد.

فانکاورز و شاو (۱۹۹۵) استدلال کردند فیلم، تلویزیون و کامپوتر با دستکاری و تنظیم مجدد محتوا و فرایند‌های تجربه ارتباطی، بر درک و فهم مخاطب از واقعیت اثر می‌گذارند. از جمله اثر‌های این تجربه‌های مصنوعی؛ گرایش زیاد به کمال و عملکرد بالا ، انتظار حل مشکلات به طور سریع و موثر می‌باشد (سورین،۳۹۶:۱۳۸۱) با پخش قالب‌های کلیشه‌ای از عاشورا و تقدسات آن مخاطب برنامه‌ها به خصوص برنامه های تصویری ذهنیت هایی می سازند مثل اینکه همیشه چون در فیلم شفا و معجزه را شاهد بوده‌اند، این چنین انتظاری را در عالم واقع دارند و حتی اگر حاجتشان بر آورده نشود عاشورا و حسین(ع) و قدرت خدا را زیر سوال می‌برند.

این فیلم و دیگر تصویر‌های نشان داده شده از رسانه تقویت کننده دیدگاه کلیشه‌ای هستند که حتی می‌تواند به ریشه و اصل عاشورا نیز لطمه بزند.

نتیجه گیری
رسانه با به کار گیری ابزار و تکنولوژی‌های روز قدرت این را دارد که هم به بازنمایی بپردازد و هم اینکه آنچه را که خود می‌خواهد، خلق کند. البته نکته اصلی در به چالش کشیدن مراسم و یافتن جایگزین برای آن؛ نحوه ورود و ساختار روایت می‌باشد. وقتی روایت به خوبی توانست با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و او را درگیر کند در ادامه می‌تواند تغییراتی را هم ایجاد کند.

استمرار نیز نکته اساسی دیگر است. در جامعه توده‌وار که رسانه نقش اصلی را بر عهده دارد به مرور با تکرار آنچه خود بهترین می‌داند از یک سو و نشان ندادن آن وجهی که در جامعه رواج دارد از سوی دیگر می‌تواند تغییرات را اعمال کند. به طور مثال زمانی که فیلم‌هایی این چنین از تلویزیون و سینما پخش می‌شود و قمه‌زدن را نه تنها اوج عشق به حسین (ع) معرفی نمی‌کند بلکه مردود می‌داند و جایگزین‌هایی چون اهداء خون پیشنهاد می‌دهد، همه سعی خود را برای تشویق به این امر مبذول می‌کند و از سوی دیگر با وجود اینکه مراسم قمه‌زدن هنوز در جامعه رواج دارد آن را در رسانه تصویری بازنمایی نمی‌کند. کم کم مراسم به دلیل عدم برجستگی و نشان داده نشدن از یاد می‌رود و آنچه رسانه قصد داشته است در جامعه معمول می‌شود .پس رسانه‌ها این قدرت را دارند که خود مفاهیم جدیدی خلق کنند و به مرور آن را در جامعه رواج دهند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما