کد مطلب : ۱۷۴۸۲
بررسی جایگاه معرفتی حضرت صدیقه طاهره با نگاه به خطبه فدکیه
دیباچه ای برای نهج البلاغه
بسیاری از میراث معرفتی و حکمی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به دلیل محدودیتهای بسیار و ممانعتهای فراوان و دسیسههای زیادی که صورت گرفت تا تعالیم امامان معصوم علیهم السلام به ویژه تعلیمات قدسی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها از میان برود و اشاعه پیدا نکند و سن کم و عمر کوتاه ایشان مجالی برای ابراز و فرصت صدور تعالیم را نداشتند، مکتوم ماند و فراچنگ ما نیامد. همچنین به دلیل پارهای از رسوم جاهلی، در دوران حیات ایشان مقاومت میشد مقابل اینکه یک زن به مقام مرجعیت علمی دست پیدا کند و خود ایشان نیز حریم امامت را نگاه میداشتند و در عرصه جامعه حضور پررنگ نداشتند.
بسیاری از این اسناد در اختیار همگان قرار نگرفت و تنها در اختیار امامان معصوم علیهالسلام ماند، مانند مصحف فاطمه که در اختیار معصومان علیهم السلام بود و اکنون نیز نزد حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه است.
درباره قرآن کریم و کلماتی که از پیامبرصلی الله علیه و آله صادر شده، ظروف تاریخی و اجتماعی را در نظر میگیریم و پیشینه و سابقه پیامبرصلی الله علیه وآله را بررسی میکنیم؛ ایشان فردی است که مکتب نرفته، خط ننوشته و استادی را درک نکرده است پس چگونه میتواند قرآن با این عظمت را بیاورد. پس نتیجه میگیریم که قرآن وحیانی است و از انسان این همه معارف عمیق ساخته نیست.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها انسان کامل بودهاند. انسان کامل انسانی است که آنچه حق تعالی در مقام خلقت انسان منظور داشته و استعدادها و ظرفیتهایی که در وجود انسان تعبیه کرده است، به فعلیت برساند. نقصی در ایشان راه نداشته است. این یعنی کمال مطلق و همان مرتبه خلیفه اللهی، وقتی میگوییم انسان خلیفه الله است یعنی جانشین خدا و خداگونه است، بین او و خدا نسبت و شباهتی وجود دارد. انسان هرچه در شأن عبداللهی بودن موفقتر باشد، در احراز مرتبه خلیفه اللهی موفقتر و به فعلیت نزدیکتر است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها معصوم است، معصوم کسی است که در عمل و نظر خطا نمیکند، پس باید آنچه او به عنوان معرفت و حکمت القاء میکند، بیخطا و بیلغزش باشد. مرتبه عصمت در معرفت نقش دارد، منشاء حکیمانه بودن رفتار و گفتار میتواند عصمت باشد و خود عصمت سرچشمه معرفت است.
نکته دیگری که در تحلیل شخصیت حضرت زهراسلاماللهعلیها میتوان مطرح کرد؛ اصالت خانوادگی ایشان است؛ ایشان فرزند پیامبر هستند و طبق روایات سلسله نسبیشان تا حضرت آدم شناخته شده است. براساس برخی از اسناد ما معصومان را اشخاصی میدانیم که در رحمهای پاک پدید آمده و در دامنهای پاک پرورش یافتهاند. اصولا عنصری که در بستر خانوادهای کریم، فخیم و اصیلزاده میشود، رشد میکند و تربیت مییابد خود به خود دارای یک سری شانیتها میشود.
تربیت نبوی یکی دیگر از عوامل موثر در معرفت و حکمت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها است، این بزرگوار پرورده دامن نبوت است و طبعا کسی که مربی خوبی داشته باشد، متربّی خوبی خواهد بود، کمااینکه ملازمت ایشان در اوقات نزول وحی نیز بسیار موثر بوده است. همانطور که امیرالمومنین علیهالسلام در تمام لحظات نزول وحی همراه پیامبرصلی الله علیه و آله بوده و آنچه نازل میشده است، میشنیده و تنها فرشته وحی را نمیدیده است، حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم همینطور است.
برخورداری از علم لدنی نیز از دیگر عوامل موثر در حکمت و معرفت حضرت زهراسلاماللهعلیها است. علم لدنی دانش درون خیز است، خداوند از درون انسانهای برخوردار از شایستگی سرچشمههایی از معرفت را میجوشاند، انسان از درون معارفی را در اختیار دارد
ایشان علم ایهابی و موهبتی هم داشتهاند، دانشی که خداوند به حضرت زهراسلاماللهعلیها موهبت کرده بود و به تحصیل فراچنگ نمیآید. گاهی در خصوص برخی از علما و بزرگان هم این امر مطرح میشود، کسانی که از علم ایهابی برخوردار باشند، قرآن را خوب میفهمند و پارهای از ادراکات از این طریق به دست میآید.
مقام محدثه بودن حضرت فاطمه سلاماللهعلیها از شئونی است که آن حضرت از آن برخوردار بودند. ایشان دریافت وحی میکردند اما نه وحی تشریعی چون وحی تشریعی بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله قطع شد. مصحف فاطمه سلامالله علیها محصول همین وحیهاست که از سوی خداوند متعال نازل شده است و اگر اینگونه نبود، اینقدر ارزش نمییافت که امامان علیهم السلام دست به دست این سند را حفظ و بسیاری از معارف را و حقایق را از آن نقل کنند.
مرتبه خلوص و عبودیت از دیگر مراتبی است که موجب معرفت و حکمت میشود. در روایات آمده است اگر کسی ۴۰ روز اخلاص بورزد و تمام کارهایش برای خدا باشد، خداوند چشمههای معرفت را بر زبان او جاری میسازد.
یکی از برجستهترین میراث معرفتی بازمانده از حضرت فاطمه سلاماللهعلیها خطبه فدکیه است، تردیدی نیست که این خطبه منتسب به ایشان است اما در همان زمان که خطبه صادر شد، اعجاب همه را برانگیخت و برخی گفتند گویی پیامبر صلیاللهعلیه و آله با همان فصاحت و بلاغت سخن میگوید.
خطبه فدکیه یک ربع قرن قبل از نهجالبلاغه ایراد شده و این نشان از عمق، عظمت و اهمیت خطبه فدکیه دارد، این خطبه کوتاه، دنیایی از معارف است و عمده مطالبی که در نهجالبلاغه آمده، در خطبه فدکیه یافت میشود. از نظر مباحث فلسفی دینی، فلسفه تکوینی، مباحث الهیاتی، کلام، در حوزه اندیشه سیاسی، مباحث اجتماعی، مباحث قرآنی، شأن قرآن و برخی نکات تاریخی.
برخی از حوادث دوران بعثت و عصر نزول وحی و حوادث تاریخی دوران رحلت پیامبر صلیاللهعلیه وآله نیز در خطبه فدکیه دیده میشود. درباره فلسفه امامت، فلسفه شریعت و فلسفه عللالشرایع درباره احکام، اعمال و مناسک دینی نیز مطالبی در خطبه فدکیه بازگو شده است، بنابراین وقتی انسان مراجعه میکند، میبیند این متن کوتاه و فشرده، اقیانوسی از معارف است و به عبارتی دیگر نهجالبلاغه کوچک است.
نِسبت خطبه فدکیه به نهجالبلاغه مانند نِسبت سوره حمد به کل قرآن کریم است، خطبه فدکیه دیباچه نهجالبلاغه است و جای تأسف دارد که قرآن کریم، نهجالبلاغه و خطبه فدکیه مهجور هستند و به آن اندازهای که در دانشگاههای ما تفکرات راسل، هگل و کانت و... بحث میشود و درباره آنها رساله نوشته میشود، درباره نهجالبلاغه چنین چیزی مشاهده نمیشود.