کد مطلب : ۲۴۵۴۱
اولین مادحان اهل بیت
((ستايشگرى )) و مدح اهل بيت عليهم السّلام از ديرباز در فرهنگ شيعه ريشه داشته و از همان سال هاى آغازين پيدايش اسلام ، كار خود را شروع نموده است كه تاريخ به خوبى نمايان گر اين مسئله مى باشد و به عنوان يك رسالت تاريخى نسل به نسل تكرار گشته و به دست ما رسيده است . به جراءت مى توان گفت كه يكى از شالوده هاى اصلى شعر شيعى ، ستايشگرى اين خاندان بوده و مى باشد كه با مشاهده چند صفحه از تاريخ اسلام ، پى به منزلت و ريشه دار بودن آن در ادبيات دينى ، برده مى شود. پس سزاوار است كه چند كلامى در اين زمينه به صحبت بپردازيم .
ستايشگرى ائمه اطهارعليهم السّلام در گذشته فقط به صورت سرودن اشعار و قصايدى در مدح آن بزرگواران بوده و ربطى به خوانندگى نداشته بلكه اصل و نهاد مدح بر شعر مبتنى بوده است. و اگر كسى شعرى را مى سروده، خود وظيفه خواندن آن را نيز بر عهده مى گرفته است. به همين دليل شعرا از نعمت صداى نسبتاً خوش نيز بهره مند بوده اند اما به جهت محدوديت تعداد شعراى اهل بيت عليهم السّلام كم كم اشعار آنها به وسيله افراد ديگرى كه از صداى بهترى بهره مند بوده اند، خوانده شد و همين مسئله باعث پويايى و رواج مدح و ستايش اين خاندان در بين شيعيان آنها گرديد. اما اين به هيچ وجه موجب كم رنگ شدن و يا ضعيف شدن شعر مذهبى نگشته بلكه سبب قوام بيشتر آن نيز به واسطه ترويج شعر، از ناحيه مداحان گرديده است. فقط كم كم موجب جدا شدن حيطه كارى شعرا از مادحين گرديده كه آن هم هيچ گونه ضررى به فرهنگ ستايشگرى وارد نساخته است ؛ كه يك دسته فقط شعر بگويند و دسته ديگر با نفس مسيحايى خود، به خواندن آن بپردازند چرا كه اين فرهنگ ، متكى به ولايت بوده و با بهره گيرى از نور وجودى ائمه معصومين عليهم السّلام به دست شعرا داده شده است.
يكى از شاعران به نام و ستايشگران خوب اهل بيت عليهم السّلام آقاى ((غلامرضا سازگار))، در زمينه پشتوانه شعر دينى مى گويد:
((پشتوانه شعر متعهد دينى ، عمدتاً جهات معنوى و ابعاد روحانى موجود در سيره اهل بيت و مكارم والاى اخلاقى و معارف ارزشمندى است كه در گفتار و كردار رهبران معصوم دينى سراغ داريم و نيز عنايت خاصى است به حضرات ائمه اطهار نسبت به شعراى متعهد مذهبى ابراز مى كردند و آنان را مورد تفقد كريمانه خود قرار مى دادند و از اينها كه بگذريم بايد از اقبال مستمر مخاطبانى ياد كرد كه هميشه شيفتگى خود را نسبت به آثار منظوم دينى ابراز كرده اند و شعراى متعهد دينى را مورد تكريم و ستايش خود قرار داده اند)).
آرى ، برخورد كريمانه و تشويق ائمه اطهارعليهم السّلام باعث تحريك شعرا براى سرودن مدايح و مراثى اين ذوات مقدسه شده و همواره مورد تاءييد آنها بوده است و با بيان توصيه هائى بجا و نقد و بررسى شعر آنها، سعى در قوت و استحكام اين فرهنگ داشته اند. آنها هم خود شاعران بسيار توانا و زبردستى بوده و هم شاگردان بزرگى را تربيت كرده و از منبع علم لايزال خود بهره مند ساخته اند. شعراى بزرگى چون عبدالله بن عباس، اروى دختر عبدالمطلب و عمه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله حسان بن ثابت، عامر بن اكوع، كعب بن مالك، خزيمة بن ثابت، عمار ياسر، صعصعة بن صوحان، حجر بن عدى، قيس بن سعد بن عباده، منذر بن جارود عبدى، سليمان صرد خزاعى، عدى بن حاتم طايى، هاشم مرقال، مالك اشتر و ابوالا سود دوئلى كه از محضر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السّلام بهره هاى بسيار برده كه توانايى خود اين دو بزرگوار در سرودن اشعار دينى و نقد و انتقاد شعر شاعران دينى، سهم بسزايى در اشاعه آن داشته است.
اشعارى كه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام در جنگ ها به عنوان رجز و نيز اشعارى كه در سوگ همسر عزيزشان فاطمه زهراعليهاالسّلام ،فى البداهه مى سروده اند، حاكى از روحى سرشار و ذوقى قوى مى باشد كه نمونه هايى از آن در تاريخ ذكر شده است.
همچنين آن سروران شعر بقيه شعرا را نيز نقد مى نموده اند و خصوصاً اشكالات معنوى را به آنان گوشزد مى فرموده اند. به عنوان مثال ؛
((روزى كعب بن مالك قصيده اى در مدح حضرت رسول مى سرايد و تصميم مى گيرد كه آن را در محضر آن بزرگوار بخواند اما به دليل شلوغ بودن مجلس قادر به قرائت آن نبود. رسول مكرم اسلام كه مجلس را آماده شنيدن قصيده كعب نمى بيند، با دست مبارك خود، مردم را به سكوت دعوت كرده و به كعب اجازه خواندن قصيده اش را مى دهند. كعب شروع به خواندن مى كند تا شعر به اين بيت مى رسد؛
ان الرسول لسيف يستضاءُ به و صارم من سيوف الهند مسلول كه حضرت به اين بيت از شعر او انتقاد كرده و به او مى فرمايند كه عبارت ((سيوف الهند)) را به ((سيوف الله)) تغيير دهد(1) و با اين كار اذهان عمومى مردم و شاعران اهل بيت را به اين نكته متوجه مى سازند كه نبايد رابطه مقام منيع رسالت و نبوت ايشان را جداى از مبداء وحى الهى دانست و رسول خدا به او مى فرمايند: مؤ من با شمشير و زبانش جهاد مى كند و سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست شعر شعرا به منزله تيرى است كه به طرف دشمن نشانه رود))(2).
و با جهت دهى شعر دينى در مسير صحيح آن ، كوشيدند تا آن را به شعرى ارزشمند و هدف گرا تبديل كرده تا اثر مطلوب خود را در خودى و دشمن داشته باشد و به فرموده ايشان به منزله سلاحى در برابر دشمن قرار گيرد تا موجب خوار شدن و رسوايى دشمنان اسلام شود. به شعراى زمان خود مى فرمودند:
((سوگند به خدائى كه جانم در دست اوست شما شاعران با شعرتان به سوى دشمن نشانه مى رويد))(3).
((دشمنان را هجو كن و تا زمانى كه مشغول هجو هستى روح القدس (جبرئيل ) با توست ))(4).
حضرت به كار بردن شعر هدفمند ارزشى را به منزله جهاد و مبارزه با دشمنان دين مى دانستند و به تشويق شعرا به سرودن اشعارى ايچنين پرداخته و آنها را در قبال شعرشان مورد تكريم قرار مى دادند و در مورد شعرا، راءفت و مهربانى بيش از پيش از خود نشان داده و آنان را مورد عنايت خاص خود قرار مى دادند. از جمله اين شاعران ((حسّان بن ثابت)) است كه حضرت در مورد او فرمودند: ((خداوند حسان را به وسيله روح القدس مدد مى فرمايد، تا زمانى كه از حريم رسول خدا در برابر دشمنانش دفاع مى كند))(5).
حضرت در جريان غدير نيز از حربه شعر براى ماندگار شدن اين واقعه عميق تاريخى استفاده كرده و به حسان فرمودند:
((اى حسان ! تو مؤ يد به دم روح القدسى مادامى كه ما را با زبان شعر خود يارى كنى ))(6).
شاعر ديگرى كه مورد عنايت خاص حضرت واقع شد ((عامر بن اكوع )) بود كه شعر حماسى او در جنگ خيبر به لوحى پايدار در تاريخ اسلام تبديل گرديد كه در همان جنگ هم به شهادت رسيد. پيامبر در مورد او دعا كرده و آمرزش او را به خاطر خدمتش به اسلام از خدا طلبيد(7).
در تاريخ آمده كه ؛
((روزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مجلسى كه على عليه السّلام نيز حضور داشتند، اظهار علاقه به شنيدن شعر حضرت ابيطالب عليه السّلام نمودند كه اميرالمؤ منين عليه السّلام برخاسته و شعر پدر بزرگوار خود را در مجلس قرائت كردند. در اين لحظه مردى كنانى فى البداهه به تضمين شعر ابيطالب عليه السّلام پرداخته و با عوض كردن قالب آن ، شعر جديدى را سرود كه باعث خوشحالى و مسرّت پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و اهل مجلس گرديد. حضرت به او فرمودند: اى مرد كنانى ! خداوند به ازاى هر بيتى از اين شعرت ، خانه اى در بهشت به تو كرامت فرمايد و وى را مورد تفقد قرار دادند))(8).
گذشته از معصومينى چون پيامبر اكرم، على، فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى، امام حسين، امام سجاد، و على بن موسى الرضاعليهم السّلام كه وصل به منبع لايزال وحى و علم الهى بوده اند، فرزندان اين خاندان نيز از شاخصه هاى ادبيات عرب به شمار مى روند. كسانى چون عقيله بنى هاشم حضرت زينب، قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس، رباب همسر فداكار سيدالشهدا و حضرت سكينه عليهم السّلام كه به تربيت شعراى بزرگى چون ((فرزدق))، ((جرير))، ((كثيّر عزة بن عبدالرحمن خزاعى )) و... پرداخته اند. اشعارى كه امام حسين، حضرت عباس، و حضرت سكينه عليهم السّلام در روز عاشورا خواندند از برترين و معروف ترين اشعار شيعى محسوب مى شود كه كمابيش همگى با آن آشنايى داريد و از جايگاهى عالى در مقام شعر و شاعرى برخوردار است.
منابع:
1- مستدرك حاكم نيشابورى ۳/۵۸۲.
2- مجمع البيان ۷/۲۰۸.
3- مستدرك احمد بن حنبل ۳/۴۵۶.
4- الغدير۲/۸.
5- مستدرك حاكم ۳/۴۷۷.
6- الغدير۲/۷.
7- اسد الغابة ۳/۱۲۵.
8- امالى شيخ طوسى /۴۶.
ستايشگرى ائمه اطهارعليهم السّلام در گذشته فقط به صورت سرودن اشعار و قصايدى در مدح آن بزرگواران بوده و ربطى به خوانندگى نداشته بلكه اصل و نهاد مدح بر شعر مبتنى بوده است. و اگر كسى شعرى را مى سروده، خود وظيفه خواندن آن را نيز بر عهده مى گرفته است. به همين دليل شعرا از نعمت صداى نسبتاً خوش نيز بهره مند بوده اند اما به جهت محدوديت تعداد شعراى اهل بيت عليهم السّلام كم كم اشعار آنها به وسيله افراد ديگرى كه از صداى بهترى بهره مند بوده اند، خوانده شد و همين مسئله باعث پويايى و رواج مدح و ستايش اين خاندان در بين شيعيان آنها گرديد. اما اين به هيچ وجه موجب كم رنگ شدن و يا ضعيف شدن شعر مذهبى نگشته بلكه سبب قوام بيشتر آن نيز به واسطه ترويج شعر، از ناحيه مداحان گرديده است. فقط كم كم موجب جدا شدن حيطه كارى شعرا از مادحين گرديده كه آن هم هيچ گونه ضررى به فرهنگ ستايشگرى وارد نساخته است ؛ كه يك دسته فقط شعر بگويند و دسته ديگر با نفس مسيحايى خود، به خواندن آن بپردازند چرا كه اين فرهنگ ، متكى به ولايت بوده و با بهره گيرى از نور وجودى ائمه معصومين عليهم السّلام به دست شعرا داده شده است.
يكى از شاعران به نام و ستايشگران خوب اهل بيت عليهم السّلام آقاى ((غلامرضا سازگار))، در زمينه پشتوانه شعر دينى مى گويد:
((پشتوانه شعر متعهد دينى ، عمدتاً جهات معنوى و ابعاد روحانى موجود در سيره اهل بيت و مكارم والاى اخلاقى و معارف ارزشمندى است كه در گفتار و كردار رهبران معصوم دينى سراغ داريم و نيز عنايت خاصى است به حضرات ائمه اطهار نسبت به شعراى متعهد مذهبى ابراز مى كردند و آنان را مورد تفقد كريمانه خود قرار مى دادند و از اينها كه بگذريم بايد از اقبال مستمر مخاطبانى ياد كرد كه هميشه شيفتگى خود را نسبت به آثار منظوم دينى ابراز كرده اند و شعراى متعهد دينى را مورد تكريم و ستايش خود قرار داده اند)).
آرى ، برخورد كريمانه و تشويق ائمه اطهارعليهم السّلام باعث تحريك شعرا براى سرودن مدايح و مراثى اين ذوات مقدسه شده و همواره مورد تاءييد آنها بوده است و با بيان توصيه هائى بجا و نقد و بررسى شعر آنها، سعى در قوت و استحكام اين فرهنگ داشته اند. آنها هم خود شاعران بسيار توانا و زبردستى بوده و هم شاگردان بزرگى را تربيت كرده و از منبع علم لايزال خود بهره مند ساخته اند. شعراى بزرگى چون عبدالله بن عباس، اروى دختر عبدالمطلب و عمه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله حسان بن ثابت، عامر بن اكوع، كعب بن مالك، خزيمة بن ثابت، عمار ياسر، صعصعة بن صوحان، حجر بن عدى، قيس بن سعد بن عباده، منذر بن جارود عبدى، سليمان صرد خزاعى، عدى بن حاتم طايى، هاشم مرقال، مالك اشتر و ابوالا سود دوئلى كه از محضر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السّلام بهره هاى بسيار برده كه توانايى خود اين دو بزرگوار در سرودن اشعار دينى و نقد و انتقاد شعر شاعران دينى، سهم بسزايى در اشاعه آن داشته است.
اشعارى كه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام در جنگ ها به عنوان رجز و نيز اشعارى كه در سوگ همسر عزيزشان فاطمه زهراعليهاالسّلام ،فى البداهه مى سروده اند، حاكى از روحى سرشار و ذوقى قوى مى باشد كه نمونه هايى از آن در تاريخ ذكر شده است.
همچنين آن سروران شعر بقيه شعرا را نيز نقد مى نموده اند و خصوصاً اشكالات معنوى را به آنان گوشزد مى فرموده اند. به عنوان مثال ؛
((روزى كعب بن مالك قصيده اى در مدح حضرت رسول مى سرايد و تصميم مى گيرد كه آن را در محضر آن بزرگوار بخواند اما به دليل شلوغ بودن مجلس قادر به قرائت آن نبود. رسول مكرم اسلام كه مجلس را آماده شنيدن قصيده كعب نمى بيند، با دست مبارك خود، مردم را به سكوت دعوت كرده و به كعب اجازه خواندن قصيده اش را مى دهند. كعب شروع به خواندن مى كند تا شعر به اين بيت مى رسد؛
ان الرسول لسيف يستضاءُ به و صارم من سيوف الهند مسلول كه حضرت به اين بيت از شعر او انتقاد كرده و به او مى فرمايند كه عبارت ((سيوف الهند)) را به ((سيوف الله)) تغيير دهد(1) و با اين كار اذهان عمومى مردم و شاعران اهل بيت را به اين نكته متوجه مى سازند كه نبايد رابطه مقام منيع رسالت و نبوت ايشان را جداى از مبداء وحى الهى دانست و رسول خدا به او مى فرمايند: مؤ من با شمشير و زبانش جهاد مى كند و سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست شعر شعرا به منزله تيرى است كه به طرف دشمن نشانه رود))(2).
و با جهت دهى شعر دينى در مسير صحيح آن ، كوشيدند تا آن را به شعرى ارزشمند و هدف گرا تبديل كرده تا اثر مطلوب خود را در خودى و دشمن داشته باشد و به فرموده ايشان به منزله سلاحى در برابر دشمن قرار گيرد تا موجب خوار شدن و رسوايى دشمنان اسلام شود. به شعراى زمان خود مى فرمودند:
((سوگند به خدائى كه جانم در دست اوست شما شاعران با شعرتان به سوى دشمن نشانه مى رويد))(3).
((دشمنان را هجو كن و تا زمانى كه مشغول هجو هستى روح القدس (جبرئيل ) با توست ))(4).
حضرت به كار بردن شعر هدفمند ارزشى را به منزله جهاد و مبارزه با دشمنان دين مى دانستند و به تشويق شعرا به سرودن اشعارى ايچنين پرداخته و آنها را در قبال شعرشان مورد تكريم قرار مى دادند و در مورد شعرا، راءفت و مهربانى بيش از پيش از خود نشان داده و آنان را مورد عنايت خاص خود قرار مى دادند. از جمله اين شاعران ((حسّان بن ثابت)) است كه حضرت در مورد او فرمودند: ((خداوند حسان را به وسيله روح القدس مدد مى فرمايد، تا زمانى كه از حريم رسول خدا در برابر دشمنانش دفاع مى كند))(5).
حضرت در جريان غدير نيز از حربه شعر براى ماندگار شدن اين واقعه عميق تاريخى استفاده كرده و به حسان فرمودند:
((اى حسان ! تو مؤ يد به دم روح القدسى مادامى كه ما را با زبان شعر خود يارى كنى ))(6).
شاعر ديگرى كه مورد عنايت خاص حضرت واقع شد ((عامر بن اكوع )) بود كه شعر حماسى او در جنگ خيبر به لوحى پايدار در تاريخ اسلام تبديل گرديد كه در همان جنگ هم به شهادت رسيد. پيامبر در مورد او دعا كرده و آمرزش او را به خاطر خدمتش به اسلام از خدا طلبيد(7).
در تاريخ آمده كه ؛
((روزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مجلسى كه على عليه السّلام نيز حضور داشتند، اظهار علاقه به شنيدن شعر حضرت ابيطالب عليه السّلام نمودند كه اميرالمؤ منين عليه السّلام برخاسته و شعر پدر بزرگوار خود را در مجلس قرائت كردند. در اين لحظه مردى كنانى فى البداهه به تضمين شعر ابيطالب عليه السّلام پرداخته و با عوض كردن قالب آن ، شعر جديدى را سرود كه باعث خوشحالى و مسرّت پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و اهل مجلس گرديد. حضرت به او فرمودند: اى مرد كنانى ! خداوند به ازاى هر بيتى از اين شعرت ، خانه اى در بهشت به تو كرامت فرمايد و وى را مورد تفقد قرار دادند))(8).
گذشته از معصومينى چون پيامبر اكرم، على، فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى، امام حسين، امام سجاد، و على بن موسى الرضاعليهم السّلام كه وصل به منبع لايزال وحى و علم الهى بوده اند، فرزندان اين خاندان نيز از شاخصه هاى ادبيات عرب به شمار مى روند. كسانى چون عقيله بنى هاشم حضرت زينب، قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس، رباب همسر فداكار سيدالشهدا و حضرت سكينه عليهم السّلام كه به تربيت شعراى بزرگى چون ((فرزدق))، ((جرير))، ((كثيّر عزة بن عبدالرحمن خزاعى )) و... پرداخته اند. اشعارى كه امام حسين، حضرت عباس، و حضرت سكينه عليهم السّلام در روز عاشورا خواندند از برترين و معروف ترين اشعار شيعى محسوب مى شود كه كمابيش همگى با آن آشنايى داريد و از جايگاهى عالى در مقام شعر و شاعرى برخوردار است.
منابع:
1- مستدرك حاكم نيشابورى ۳/۵۸۲.
2- مجمع البيان ۷/۲۰۸.
3- مستدرك احمد بن حنبل ۳/۴۵۶.
4- الغدير۲/۸.
5- مستدرك حاكم ۳/۴۷۷.
6- الغدير۲/۷.
7- اسد الغابة ۳/۱۲۵.
8- امالى شيخ طوسى /۴۶.