تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۰۹:۳۰
۰
کد مطلب : ۲۵۵۸

عاشورا از پشت عينك ليبراليسم

نويسنده: سيدمحمد مهدي ميرباقري
عاشورا از پشت عينك ليبراليسم
 اصلاحاتى كه ليبرال دموكراسى دنبال مى كند داراى چند ويژگى است:
1) فراگير بودن؛ اصلاحاتى كه در قالب ليبرال دموكراسى دنبال مى شود، به دنبال توسعه جهانى است؛ اصلاحاتى كه از اين طريق در مقياس جهانى توليد مى شود، فراگير است و مى خواهد همه جامعه جهانى را دستخوش تغيير و تحول كند؛

۲) همه‌جانبه بودن؛ اين اصلاحات ناظر به نظام سياسى و فرهنگى يا اقتصادى نيست و مى خواهد همه ابعاد جامعه را دستخوش تحول هماهنگ كند، همان چيزى كه از آن با عنوان «توسعه جامع» ياد مى شود.

۳) اين اصلاحات را قرار است از اعماق جامعه ايجاد كنند؛ مى گويند مى خواهند عميق ترين لايه هاى فرهنگى جامعه را دستخوش تحول كنند كه شالوده هاى اين بنا آن جا گذاشته مى شود؛ اين اصلاحات عميق است، فراگير است، همه جانبه است، تاريخى است، توسعه جامعه پايدار است و بر يك محور واحد يعنى ليبرال دموكراسى قرار دارد.

اما اصلاحاتى كه سيد الشهدا (ارواح العالمين له الفداء) دنبال مى كردند دقيقاً در مقابل ليبرال دموكراسى مقاصد بوده است.

اقدام اصلاحى حضرت داراى چند ويژگى است:
الف) اصلاحى است تاريخى؛ حضرت هرگز دنبال دولت مستعجل سال ۶۱ در كوفه نبودند، بلكه ايشان دنبال يك حكومت تاريخى در مقياس جامعه جهانى بودند.

ب) بسيار عميق مى‌انديشيدند؛ ايشان نمى خواستند پايه هاى حكومتشان را روى دوش انسانهايى بگذارند كه دنيا پرستند، زيرا انسانهاى دنياپرست تحمل بار حكومت حق را ندارند؛ اين حكومت پايه هايش بر قلوب انسانهايى هست كه خانه قلبشان مسجد است.

حضرت خوب مى فهميدند كه نقطه قرار حكومت دينى ارواح انسانهاست و بايد اعماق روح انسانها
را دستخوش تحول كرد. بنابراين حضرت نگاهشان به اعماق تاريخ است.

ج)توجه به اعماق وجود انسانها و جامعه انسانيت؛ ايشان مى خواهند از عميق ترين لايه ها، نفسانيات انسان را تغيير دهند و خدا خواهى را در باطن انسان به جاى خود خواهى بنشانند. يعنى به جاى انسان مدارى، انسان را خدا مدار كنند؛ نه اين كه به انسان خودمدار بگويند خدا را بپرست.

حضرت مى خواهند مدار وجود انسان را تغيير دهند و تا اين تغيير نكند توحيد اقامه نمى شود؛ مشكل اصلى انبيا اين بود كه مى خواستند اين تحول از عميق ترين لايه هاى فطرت انسان و وجود انسان اتفاق بيفتد و بعدها شكوفا شود. بنابراين اصلاحات حضرت يك اصلاحات همه جانبه، فراگير، تاريخى، عميق و اثرگذار بود.

اين طور نيست كه حضرت بگويند من مى خواهم انسانها را در درون شخصى خودشان متحول كنم اما در روابط اجتماعى شان بت بپرستند يا نفس پرست باشند.

حضرت مى خواهند ساختارهاى طاغوت را بشكنند، هم مى خواهند اعماق وجود انسانها را تغيير دهند و همه ابعاد جامعه را با هم بر محور توحيد دگرگون كنند و هم نگاهشان نگاه تاريخى است، عجله اى هم ندارند، يعنى شالوده ها عصر ظهور را پايه گذارى مى كنند.

حال چنين اقدام اصلاحى اثر گذار را كه بر محور فرهنگ توحيد هست، چگونه مى توان بر محور آموزه هاى ليبراليسم و ليبرال دموكراسى تفسير كرد و مدعى شد حضرت دنبال اصلاح بود اما اصلاح اين است كه حكومت مشروع برقرار شود.

تحريفى كه وارد شده است اين است كه مى گويند عاشورا را در گذار سكولاريسم تفسير كنيم، همانطور كه انتظار را مصادره كردند.

مى گويند انتظار يعنى افق آينده روشن؛ در يك اصلاحات تدريجى
خود بشر عقلانيتش رشد مى كند و به جامعه ليبرالى مى رسد، ليبراليسم جهانى شده و دموكراسى فراگير مى شود، اين تفسير از انتظار تحريف انتظار به نفع ليبراليسم و ليبرال دموكراسى است و به جاى اين كه انسان را در فرآيند كلمه توحيد فعال كند، در فرآيند تمدن مادى فعال مى كند؛ عاشورا را هم مى خواهند دستخوش همين تحريف كنند.

مى گويند امام حسين(ع) قيام كرد چون حكومت يزيد مشروع نبود، چرا چون حكومتى مشروع است كه ناشى از رأى مردم باشد، چه امام حسين(ع) باشد چه يزيد! اگر امام حسين (ع) مردمى نبود مشروع نيست، اگر يزيد مردمى بود، مشروع است!

مى گويند چون حكومت دموكراسى نبود، سلطنتِ موروثى بود، نه انتخابى كه مردم به پادشاه رأى دهند؛ امام با اين مبارزه مى كرد؛ آيا واقعاً مبارزه امام حسين(ع) با سلطنت بود آيا مى خواست سلطنت را به دموكراسى تبديل كند اين بدترين نوع تحريف است.

اين تحريف، تحريف مدرن است؛ يعنى مفهوم عاشورا را به مفهوم ليبرال دموكراسى مصادره كردن؛ مى گويند قيام عاشورا اين است كه براى اقامه دموكراسى بجنگيم و امام حسين(ع) براى اقامه دموكراسى مى جنگيد! آيا امام حسين(ع) براى اقامه كلمه توحيد مى جنگيد يا دموكراسى؟

اين خون را ما بريزيم تا دموكراسى برپا شود، چه تحريفى بدتر از اين. سخيف تر از اين در باب امام حسين(ع) نمى توان صحبت كرد؛ اين خلاف همه مفاهيمى است كه از عاشورا باقى مانده است.

امام حسين(ع) درباره قيام خود بسيار سخن گفته اند؛ آيا يك جا عدم مشروعيت يزيد را به اين بر مى گردانند كه چون سلطنت موروثى است يا چون دموكراسى نيست يا مى گويند يزيد فاسق است، فاجر است، شارب الخمر است، چنين
است، چنان است.

مى گويند از محيط بندگى خدا خارج شده است. حكومتش حكومت الهى نيست، نه اين كه دموكراسى نيست؛ البته من نمى خواهم بگويم مردم نبايد حضور داشته باشند، اين غلط است؛ لذا آنها كه مى خواهند مفهوم عاشورا را به نفع دموكراسى تحريف كنند، واقعاً معنى كلمه توحيد را نمى فهمند.

دو نمونه تحريف ديگر هم وجود دارد؛ يك تحريف اين است كه گفته شود ما اكنون در تعامل با دنيا هستيم. دنياى كنونى دنيايى است كه همه فرهنگها با هم تعامل دارند. ما چگونه بين فرهنگها و عاشورا تعامل ايجاد كنيم.

در دنياى گسترش ارتباطات كه دائماً هم در حال توسعه است ما هرگز نمى توانيم ارتباط فرهنگها و تعامل را قطع كنيم؛ اما چگونه بين فرهنگ عاشورا و فرهنگ سكولار تعامل ايجاد كنيم درست است كه فرهنگ سكولار در دنياى معاصر يك واقعيت است، ولى عاشورا هم يك واقعيت است؛ چگونه بين اين دو واقعيت تعامل ايجاد كنيم.

به سه طريق مى توان بين اين دو واقعيت تعامل برقرار كرد:
اولین نوع تعامل اين است كه بخواهند فرهنگ عاشورا را با فرهنگ سكولار آشتى دهند؛ يعنى جريان سكولار جهانگير شود و جريان عاشورا در آن منحل بشود. اين همان چيزى است كه بوش دنبال مى كند.

بوش مى گويد: «فرهنگ حاكم بر جهان بايد فرهنگ ليبرال دموكراسى و ارزشهاى آمريكايى باشد»؛ بدترين نوع تحريف اين است كه به اسم تعامل، بين فرهنگ عاشورا به عنوان يك واقعيت و فرهنگ سكولار به عنوان يك واقعيت آشتى برقرار كنيم؛ مگر بين دنيا پرستى و خدا پرستى آشتى برقرار مى شود!

دومین نوع اين كه دو جهان را موازى تفسير كنيم و كارى به كار همديگر نداشته باشيم و بگوييم يك فرهنگ عاشورا
كه طرفداران خودش را دارد، يكى هم فرهنگ ليبرال دموكراسى.

اين چيزى نيست كه در دنياى ارتباطات تحمل بشود، چون دشمن مى داند در دنياى ارتباطات جهانى شدن جز بر محور يك فرهنگ ممكن نيست؛ بقيه فرهنگ ها بايد خرده فرهنگ باشند، فرهنگ تابع باشند. دو فرهنگ، دو متغير از هم جدا با جهانى سازى نمى سازد. اين تخيل است.

سومين تلقى اين است كه ما به دنبال جهانى سازى فرهنگ عاشورا، يعنى فرهنگ عبادت، فرهنگ فداكارى براى گسترش كلمه توحيد، فرهنگ فداكارى براى ارتقاى وجدان اخلاقى بشر و همه ساختارهاى زندگى بشر باشيم؛ به طورى كه همه زندگى بشر، آهنگ و بوى خدا داشته باشد. «حتى تكون اعمالى و اورادى وردا واحدا و حالى فى خدمتك سرمدا »اين هم تحليل سوم است.

اما چگونه در گذار به يك جامعه جهانى، بر محور فرهنگ عاشورا با فرهنگ سكولار تعامل كنيم كه فرهنگ سكولار را در فرهنگ عاشورا منحل كنيم. ديگر نمى شود بگوييد تحليل عاشورا در گذار به دنياى سكولار؛ بلكه بايد بگوييم تحليل جريان سكولار در گذار به دنياى عاشورايى.

جهانى سازى بر محور فرهنگ عاشورا. البته در تعامل با فرهنگ هاى معاصر، تعامل بايد به گونه اى باشد كه شيب به سمت منحل شدن آن فرهنگ ها در فرهنگ اسلام باشد.

لذا دومين تحريف اين است كه وقتى مى خواهيم بين فرهنگ عاشورا و فرهنگ سكولار تعامل برقرار كنيم روشهاى تغيير حسى، نظير قبض و بسط و يا گرايشهاى موجود در هرمنوتيك را در تفسير فرهنگ عاشورا بياوريم و بر اساس روشهاى هرمنوتيكى عاشورا را تفسير كنيم؛ يعنى بياييم عاشورا را در تعامل با فرهنگ دنيا پرستى و مادى تفسير كنيم.

اما تفسير سوم، تفسير عرفانى
از حادثه عاشورا است؛ بله، عميق ترين لايه عاشورا، لايه عرفانى و لايه عبوديت و فداكارى حضرت سيد الشهدا به حضرت حق است؛ همه اينها صحيح هست.

اما اين حادثه عرفانى از يك زاويه ديگر يك اقدام اصلاحى و اثرگذار بر تاريخ است؛ مى خواهد كل امت را در تاريخ اصلاح كند « لطلب اصلاح فى امت جدى».

لذا مى آيند و مى گويند اين درگيرى بين بنى هاشم و بنى اميه است و دوره اش گذشته، عاشورا را كنار بگذاريد، لعن را كنار بگذاريد و... ! اين چه نوع تفسيرى است.

اثر گذارى يك حادثه اى كه محور كلمه توحيد در عالم است و شعار پرچمداران امام زمان « يا لثارات الحسين » است، اين را تبديل كنيم به يك حادثه محدود كه متعلق به دوره بنى اميه است و تمام شده است. اين تحريف عاشوراست، محدود كردن دامنه اثر گذارى عاشورا از نظر تاريخى است، در حاليكه اين حادثه، حادثه اى تاريخ ساز است.

باش تا صبح دولتش بدمد. ليبرالها كه ساده اند، رضاخان ها، ديگران، متوكل ها تلاش مى كردند اين موج را خاموش كنند و هر چه آب روى اين آتش ريختند شعله ورتر مى شد.

«يريدون ليطفئوا نور ا... بافواههم و ا... متم نوره». خيال مى كنند كه نور خدا را با فوت و با دهان مى شود خاموش كرد. اين بيان خداست، خدا مى خواهد اين چراغ را روشن كند و هر روز هم روشن تر مى كند.

شما مى خواهيد اين كانون عبادت، يكى از اصلى ترين بندگى هاى خدا و عميق ترين عبادتهاى تاريخى را تفسير مادى كنيد و بگوييد سيدالشهدا براى نفسانيات مى جنگيد، مى جنگيد كه دموكراسى اقامه بشود، مى خواست نفس پرستى را مدرن كند!

«باش تا صبح دولتش بدمد كاين هنوز از نتايج سحر است»
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما